مشتریان اغلب آنچه در ذهن دارند، فقط تکهای از یک پازل بزرگتر است. این قطعات گاهی ناپیوسته و مبهم هستند و اگر بخواهید بدون نقشه کلی وارد بحث درباره نرمافزار شوید، در یک هزارتوی بیپایان از جزئیات غیرمرتبط گیر میافتید.
به همین دلیل، شروع از خود کسبوکار، نهتنها به شما کمک میکند پازل را کاملتر ببینید، بلکه باعث میشود مشتری با انسجام بیشتری داستان خود را تعریف کند. در این روش، مشتری بهطور طبیعی درباره فرآیندها، چالشها و اهداف خود صحبت میکند. این اطلاعات خام دقیقاً همان مواردی هستند که قرار است در نرمافزار نهایی به راهحل تبدیل شوند. در حقیقت، داستان کسبوکار مشتری مثل نقشهای است که تمام مسیر توسعه را مشخص میکند.
اما برای اینکه بتوانید گفتگوی موثر و دقیقی با مشتری داشته باشید، نیاز است که از قبل اطلاعات کافی درباره صنعت و کسبوکار او جمعآوری کرده باشید. این تحقیق و پیشمطالعه، به شما دید عمیقتری از چالشها، نیازها و فرصتهای موجود میدهد. وقتی از قبل اطلاعات کافی داشته باشید، میتوانید سوالاتی هوشمندانهتر و هدفمندتر بپرسید و مشتری را به فکر فرو ببرید.
فرض کنید مشتری شما یک فروشگاه آنلاین لباس دارد. اگر قبل از گفتوگو تحقیق کنید، متوجه خواهید شد که در این صنعت، مشکلات رایجی مانند مدیریت موجودی، تحلیل رفتار مشتری و بهبود تجربه کاربری وبسایت وجود دارد. در نتیجه، میتوانید سوالاتی مانند این بپرسید:
- آیا اغلب با مشکل بهروزرسانی موجودی در سایت مواجه میشوید؟
- تحلیل رفتار مشتری چقدر در فروش شما تاثیرگذار بوده است؟
وقتی به داستان کسبوکار مشتری گوش میدهید، نکته مهم این است که به دنبال ارتباطات و الگوها باشید؛ مثلاً مشتری ممکن است از مشکل "اتلاف وقت" در کارش شکایت کند، اما با دقت در جزئیات، میفهمید مشکل واقعی در مدیریت ناکارآمد دادههاست. یا ممکن است در ابتدا نیاز به گزارشهای پیچیده بیان شود، اما از دل داستان کسبوکار درمییابید که یک ابزار ساده کافی است.
این رویکرد، به جای تمرکز روی ویژگیهای فنی یا جزئیات نرمافزار، شما را مستقیماً به قلب مشکل اصلی مشتری میبرد. نتیجه این است که نهتنها روند توسعه نرمافزار کارآمدتر میشود، بلکه مشتری احساس میکند شما عمیقاً دغدغههای او را درک کردهاید. این اعتماد، پایه محکمی برای یک همکاری موفق خواهد بود.
احسان رفیعی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.