نشنال اینترست بررسی کرد

چین، در پی بازسازی نظم جهانی نیست/ نگرانی آمریکا از موفقیت «نظم غیر لیبرال» است

هدف چین این نیست که نقش ایالات متحده را از آن خود کرده و به‌طور یک‌جانبه قواعد رفتار بین‌المللی را تعیین کند، بلکه هدف آن افزایش نقش خود در مقایسه با ایالات متحده در تعیین این قواعد است.
کد خبر: ۱۲۸۸۲۱۲
|
۲۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۰ 11 February 2025
|
1758 بازدید
|
۳

پکن به‌جای تلاش برای به‌دست آوردن هژمونی جهانی، بر حداکثر کردن ثروت، قدرت و نفوذ چین در یک دنیای چندقطبی متمرکز است.

به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده آمریکایی «نشنال اینترست» در مقاله‌ای به قلم «پل هیر»، عضو شورای جهانی شیکاگو به بررسی سیاست جهانی چین پرداخته که در ادامه آمده است.

 با شروع دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، جنبه‌های کلیدی نحوه برخورد او با چین هنوز نامشخص است.

به‌ویژه اینکه چه اجماعی در تیم ترامپ در مورد ماهیت و دامنه تهدید چین شکل خواهد گرفت، به وضوح مشخص نیست. در جریان جلسات تایید وزیر امور خارجه، مارکو روبیو تأکید کرد که جمهوری خلق چین «قدرت‌مندترین و خطرناک‌ترین دشمن است که این کشور تاکنون با آن مواجه شده است.»

به‌طور مشابه، مشاور امنیت ملی ترامپ، مایک والتز گفته است که «ما، باور داریم، در یک جنگ سرد» با چین هستیم چرا که هدف چین «جایگزینی رویا و رهبری آمریکایی در سراسر جهان با رویا و رهبری چینی است.»

آیا خود ترامپ با این دیدگاه درباره تهدید چین موافق است؟ او به ندرت این موضوع را در این قالب‌های استراتژیک یا ایدئولوژیک مطرح می‌کند. رویکرد او اغلب به‌عنوان رویکردی «معامله‌ای» توصیف می‌شود که بر فرصت‌های روابطی که او (یا تصور می‌کند که او) با رهبر چین، شی جین‌پینگ، دارد متمرکز است.

در مقابل دیدگاه غالب در مورد شی به‌عنوان یک دیکتاتور بی‌رحم—و نظر بسیاری از اعضای حزب جمهوری‌خواه که بر این باورند که تعامل دیپلماتیک با پکن بی‌فایده یا خطرناک است—ترامپ ماه گذشته به‌طور عمومی اعلام کرد که «من رئیس‌جمهور شی را خیلی دوست دارم. همیشه او را دوست داشته‌ام. همیشه رابطه خوبی با او داشتیم.» و «انتظار دارم که ما بسیاری از مشکلات را با هم حل کنیم.» 

همگی در انتظار .../ از پکن نباید غافل شد

اینکه آیا رویکرد ترامپ با اصول تیم امنیت ملی او یا منافع ایالات متحده هم‌خوانی خواهد داشت یا خیر، باید دید. نتایج کم‌ثمر دیپلماسی شخصی او در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش با ولادیمیر پوتین و کیم جونگ‌اون، و نه اشاره‌ای به شی، باید برای کسب سرنخ‌ها و درس‌های احتمالی مورد بررسی قرار گیرد.

در این میان، مشاوران ترامپ باید همچنین دیدگاه‌های روبیو و والتز در مورد نیت‌های استراتژیک پکن را دوباره مورد بررسی قرار دهند. آنها می‌توانند از کتاب جدید ملانی سیسون، پژوهشگر مؤسسه بروکینگز تحت عنوان «ایالات متحده، چین و رقابت برای کنترل» بهره‌برداری کنند. در این کتاب کوتاه (کمتر از ۱۰۰ صفحه)، سیسون به‌طور قانع‌کننده‌ای ایده جایگزینی ایالات متحده توسط چین را به‌عنوان هژمون جهانی رد می‌کند.

وزیر امور خارجه چین، وانگ یی، در اولین مکالمه تلفنی خود با روبیو گفت که «ما هیچ‌گونه قصدی برای پشت سر گذاشتن یا جایگزینی کسی نداریم.» این جمله به‌سرعت به‌عنوان نوعی فریب‌کاری چینی رد شد. 

چین بازیگر نقش اول می شود؟

با این حال، کسانی که ادعا می‌کنند چین در پی سلطه جهانی است، آیا هرگز به منطق این استدلال پرداخته‌اند. چگونه هژمونی جهانی چین محقق خواهد شد و چگونه عمل خواهد کرد؟ آیا ممکن است پکن منابع لازم برای تحقق آن را داشته باشد و منابع و مقاومت‌های سایر کشور‌های جهان نتوانند مانع آن شوند؟ چه دلایلی دارند که رهبران چین باور داشته باشند که می‌توانند به آن دست یابند و آن را پایدار نگه دارند؟

آنها به‌خوبی با دلایل ناکامی یا عدم بقای بسیاری از تلاش‌های تاریخی قدرت‌های بزرگ دیگر برای هژمونی منطقه‌ای یا جهانی آشنا هستند. به همین دلیل است که پکن به‌جای تلاش برای به‌دست آوردن هژمونی جهانی، بر حداکثر کردن ثروت، قدرت و نفوذ چین در یک دنیای چندقطبی متمرکز است. رهبران چین تقریباً قطعاً این رویکرد را به‌عنوان رویکردی عملی‌تر و پایدارتر از آغاز یک رقابت «همه یا هیچ» با ایالات متحده می‌بینند. این به‌ویژه با توجه به مزایا و فرصت‌هایی که پکن می‌تواند از قدرت نسبی رو به رشد چین، پذیرش بخش بزرگی از جنوب جهانی و محدودیت‌های در حال ظهور بر قدرت و نفوذ ایالات متحده کسب کند، درست است.

هدف چین این نیست که نقش ایالات متحده را از آن خود کرده و به‌طور یک‌جانبه قواعد رفتار بین‌المللی را تعیین کند، بلکه هدف آن افزایش نقش خود در مقایسه با ایالات متحده در تعیین این قواعد است

این همان «رقابت برای کنترل» است که سیسون در کتاب خود به آن پرداخته است. این رقابت یک مسابقه صفر-جمع نیست، زیرا هدف چین این نیست که نقش ایالات متحده را از آن خود کرده و به‌طور یک‌جانبه قواعد رفتار بین‌المللی را تعیین کند، بلکه هدف آن افزایش نقش خود در مقایسه با ایالات متحده در تعیین این قواعد است. یکی از نکات اصلی این است که منافع چین و ایالات متحده رقابتی هستند، اما غیرقابل سازش نیستند. همانطور که سیسون اشاره می‌کند، دیدگاه گسترده‌ای که چین برای نظم جهانی «عملاً مخالف ایالات متحده» است، «باور‌هایی است که پیش از شواهد شکل گرفته است.»

آغاز مسیر شکل گیری هژمونی غیرلیبرال

سیسون به ادبیاتی که از آرگومان حمایت می‌کند مبنی بر اینکه پکن «به‌طور فعال در تلاش است تا ایالات متحده را جابجا کرده و نهایتاً آن را به‌عنوان تأثیرگذارترین و در واقع برترین بازیگر جهان جایگزین کند» اشاره می‌کند و این کار را با «ایجاد هژمونی غیرلیبرال ابتدا به‌صورت منطقه‌ای و سپس جهانی» انجام می‌دهد. 

به‌طور خاص، او به کتاب‌های «استراتژی انکار» از البریج کالبی (که برای معاونت وزیر دفاع ترامپ نامزد شده بود)، «دنیای چین» از الیزابت ایکانومی (که در وزارت بازرگانی بایدن کار کرده بود) و «بازی طولانی» از رش دُشی (که در شورای امنیت ملی بایدن کار کرده بود) اشاره می‌کند.

با این حال، مانند برخی دیگر از تحلیلگران، سیسون تأکید می‌کند که بخش‌های کلیدی این استدلال به‌شدت به تفسیر‌های گزینشی و قابل بحث از بیانیه‌ها و اسناد سیاستی چین وابسته است.

چالش اصلی ایالات متحده این نیست که پکن در پی بازسازی نظم بین‌المللی به سبک سیستم حزب کمونیست چین (CCP) باشد، بلکه به‌سادگی این است که می‌خواهد نظم موجود به‌طور قانونی سیستم CCP را مشروعیت بخشد و اجازه دهد در نوشتن قواعد مشارکت داشته باشد

چالش اصلی ایالات متحده این نیست که پکن در پی بازسازی نظم بین‌المللی به سبک سیستم حزب کمونیست چین (CCP) باشد، بلکه به‌سادگی این است که می‌خواهد نظم موجود به‌طور قانونی سیستم CCP را مشروعیت بخشد و اجازه دهد در نوشتن قواعد مشارکت داشته باشد. این موضوع برای ایالات متحده نگران‌کننده است، زیرا کارآمدی CCP و نفوذ خارجی که به چین داده است، به وضوح احساس می‌شود.

همانطور که سیسون اشاره می‌کند، آنچه واشنگتن واقعاً با آن مواجه است، «موفقیت چین در اثبات این است که سیستم سیاسی غیرلیبرال آن از نظر اجتماعی پایدار، از نظر اقتصادی مولد و از نظر نظامی توانمند است» و این به‌نوبه خود «باعث خواهد شد که ایالات متحده به‌سختی اهداف و منافع خود را پیگیری کند.» 

این امر باعث شده است «اضطراب در مورد دنیایی که در آن پکن اجازه پیدا کند رهبری بین‌المللی بیشتری را در مقایسه با وضعیت کنونی خود اعمال کند، به‌عنوان دنیایی که با اصول لیبرال مخالف است و برای ایالات متحده تهدید به حساب می‌آید.» و این امر به نوبه خود محرک برای تصوری اغراق‌شده از تهدید چین است که به‌طور بنیادی با منافع ایالات متحده ناسازگار است.

 

ریسک آمریکا مقابل چین افزایش می یابد؟

این درک تهدید اغراق‌آمیز چندین هدف را دنبال می‌کند. اشاره به تهدیدی هستی‌شناسانه از سوی چین به واشنگتن این امکان را می‌دهد که توجه را از آسیب‌پذیری‌های خودساخته‌ای که توانمندی‌های رقابتی ایالات متحده را تضعیف کرده‌اند، منحرف کند. همچنین این امر از انتخاب‌های دشوار سیاستی که ممکن است برای تعامل سازنده با پکن لازم باشد، منحرف می‌کند. چرا باید با چین به مصالحه رسید اگر CCP علاقه‌ای به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ندارد و در عوض مصر است که اراده خود را بر ایالات متحده و سایر کشور‌های جهان تحمیل کند؟ 

در نهایت، همانطور که سیسون با نگرانی اشاره می‌کند، روایت تلاش چین برای دستیابی به هژمونی جهانی به‌عنوان مبنای رویکردی تقابلی و صرفاً رقابتی به پکن استفاده می‌شود که احتمالاً هم هزینه‌ها و هم ریسک‌ها را برای ایالات متحده افزایش می‌دهد.

برای حمایت از نظریه جایگزین مبنی بر اینکه تعامل سازنده با چین هم ممکن و هم ضروری است، سیسون به طور مختصر تاریخچه رویکرد‌های واشنگتن و پکن به نظم بین‌المللی پس از ۱۹۴۵ را بررسی می‌کند. از طرف ایالات متحده، او اشاره می‌کند که بسیاری از آنچه واشنگتن امروز با آن نظم مرتبط می‌داند «محصولات طراحی بنیان‌گذاران آن نیست، بلکه محصول قدرت آمریکا» و پذیرش لیبرالیسم است.

علاوه بر این، واشنگتن عمدتاً دیدگاه‌هایی را پذیرفته که معتقد است امنیت آن و امنیت خود نظم بین‌المللی ایجاب می‌کند که سایر کشور‌ها به ارزش‌های آن بپیوندند. گرچه این امر با اصول بنیان‌گذار نظم پس از جنگ جهانی دوم مانند تجارت آزاد و چندجانبه‌گرایی مغایر بوده است. 

نگاه تاریخی چین به آمریکا چگونه است؟

ارزیابی سیسون این است که ایالات متحده، با وجود نقش مرکزی خود در ایجاد آن نظم، «بین حمایت کامل از اصول و نهاد‌های آن، تردید در مورد آمادگی آمریکا برای پذیرش تعهدات و وظایف عضویت در آنها، و اعتراضات بلند به این ایده که خود را محدود به قواعد آنها کند»، نوسان داشته است.

چین نیز در ایجاد نظم پس از جنگ جهانی دوم توسط دولت ملی‌گرای (KMT) نمایندگی می‌شد که در سال ۱۹۴۹ به تایوان فرار کرد. با این حال، رهبران حزب کمونیست چین در نهایت از آن نظم حمایت کردند، زیرا بر این باور بودند که می‌تواند هم ثبات داخلی و هم حفاظت در برابر «عوامل و نفوذ‌های خارجی برهم‌زننده» و چالش‌ها برای حاکمیت و تمامیت ارضی چین را فراهم کند. 

با این حال، پس از جنگ سرد، پکن هنوز با رویکرد ایالات متحده به چندجانبه‌گرایی راحت نبود و چینی‌ها به طور پیش‌بینی‌پذیری آن را به عنوان تلاشی برای ادامه هژمونی آمریکا تفسیر کردند. بنابراین، رویکرد چین بیشتر بر دنبال کردن مجموعه‌ای از سیاست‌ها متمرکز شده است که «با یک کشور که تهدیدات برای منافع خود را در عین مشاهده فرصت‌هایی برای پیشبرد آنها شناسایی می‌کند، منطبق است.»

چین «به جای اینکه از اینکه از نظم پس از جنگ جهانی دوم خارج شود یا تلاش کند آن را مسدود یا معکوس کند»، «خود را در آن نظم ادغام کرده و از درون آن، برای کسب و اعمال نفوذ از طریق فرآیند‌های موجود در آن کار کرده است»

در مجموع، سیسون تصریح می‌کند که چین «به جای اینکه از اینکه از نظم پس از جنگ جهانی دوم خارج شود یا تلاش کند آن را مسدود یا معکوس کند»، «خود را در آن نظم ادغام کرده و از درون آن، برای کسب و اعمال نفوذ از طریق فرآیند‌های موجود در آن کار کرده است.» اگرچه پکن به طور علنی از برخی قواعد انتقاد کرده است، اما تأکید چین بیشتر بر اصلاحات از درون سیستم و «تقویت موقعیت چانه‌زنی خود» در این فرآیند بوده است. 

قطعاً درست است که چین—مانند ایالات متحده—در پیگیری منافع خود «دروغ‌پردازی دیپلماتیک، اجبار اقتصادی و نظامی، و تفسیر‌های گزینشی تاریخ را انجام می‌دهد.»، اما سیسون نتیجه می‌گیرد که «آنچه چین گفته و انجام داده است، طی زمان و تا به امروز نشان می‌دهد که چین بیشتر از آنکه مخالف اصول و نهاد‌های بنیان‌گذار نظم پس از جنگ جهانی دوم باشد، از آنها حمایت می‌کند.»

با وجود این بررسی تاریخی، سیسون تأکید می‌کند که بسیاری در واشنگتن «روایتی درباره رقابت ایالات متحده و چین را پذیرفته‌اند که همان‌طور که بر پیوستگی آمریکا به نظم پس از جنگ جهانی دوم تأکید دارد، بر قصد چین برای جایگزینی آن با نظمی کمتر مشروع و خطرناک‌تر نیز تأکید می‌کند.»

واشنگتن باید بپذیرد!

آنچه در این روایت پنهان شده است تفاوت بین تهدید هستی‌شناسانه و چالش ژئوپلیتیکی است. سیسون اذعان می‌کند که «قدرت فزاینده چین این امکان را می‌دهد که نظم بین‌المللی‌ای را تصور کنیم که ترجیحات لیبرال آمریکا را کمتر و ترجیحات غیرلیبرال چین را بیشتر در اولویت قرار دهد.». 

اما این مسابقه صفر-جمعی نیست (یا حداقل نباید باشد). ترجیحات هیچ‌کدام از طرفین لزوماً دیگری را نفی یا حذف نمی‌کند. همچنین، تلاش‌های چین برای تغییر تعادل ترجیحات «به خودی خود یک شکست بزرگ با اصول و نهاد‌های نظم پس از جنگ جهانی دوم نیست و نباید مبنای پیش‌بینی در مورد جاه‌طلبی‌های چین برای ایجاد نظم جدید باشد.»

پس، چه باید کرد؟ یکی از مشاهدات جذاب سیسون این است که روایت ایالات متحده «نظم را به نزاع قدرت‌های بزرگ تبدیل می‌کند، نه وسیله‌ای برای مدیریت آن. این یک واژگونی خطرناک است که مذاکرات برای تعیین قواعد امور بین‌المللی را به رقابتی برای تعیین آنها تبدیل می‌کند.» نکته اصلی این است که واشنگتن باید بپذیرد که نمی‌تواند به طور یک‌جانبه شرایط روابط ایالات متحده و چین یا نظم بین‌المللی را تعیین کند.

در عوض، ایالات متحده باید وارد فرآیند واقعی و پایدار از تعامل استراتژیک با پکن شود تا آن شرایط را تنظیم کند. برخلاف فرضیه تفاوت‌های غیرقابل انطباق، سیسون اشاره می‌کند که زمینه مشترکی وجود دارد که می‌توان از آن شروع کرد. اگرچه هر دو طرف به دنبال حداکثر کردن ثروت، قدرت و نفوذ خود هستند، هر دو نیز «تعهد مداوم» به بسیاری از اصول و اهداف مشترک دارند، از جمله «تمایل به حفظ یک اقتصاد جهانی که بر قواعدی استوار است که حرکت جهانی کالاها، پول، ایده‌ها و مردم را تسهیل می‌کند.»

هدف واشنگتن باید این باشد که «از پیوستگی چین به نظم فعلی استفاده کند» و پکن را در همان زمین بازی ملاقات کند، نه اینکه فرض کند چین در تلاش است آن را نابود کند یا انحصاری کند

هدف واشنگتن باید این باشد که «از پیوستگی چین به نظم فعلی استفاده کند» و پکن را در همان زمین بازی ملاقات کند، نه اینکه فرض کند چین در تلاش است آن را نابود کند یا انحصاری کند. ایالات متحده باید «چین را به‌طور عملی در چارچوب‌های نهادی نظم پس از جنگ جهانی دوم درگیر کند» تا حداکثر استفاده را از میزان سودمندی آن نظم برای منافع و ارزش‌های ایالات متحده ببرد. 

پکن در حال حاضر در پی حداکثر کردن میزان سودمندی آن برای منافع و ارزش‌های خود است. «مذاکره درباره قواعد امور بین‌المللی» به طور اجتناب‌ناپذیری یک فرآیند پرتنش و طولانی خواهد بود و هیچ‌کدام از طرفین نمی‌توانند همه خواسته‌های خود را به دست آورند. با این حال، چالش تنظیم نسخه‌ای از نظم جهانی که برای هر دو طرف قابل قبول باشد، باید ترجیح داده شود به خطرات نتیجه‌گیری زودهنگام که هیچ‌گونه نسخه‌ای ممکن نیست.

در این چارچوب، سیسون اضافه می‌کند که ایالات متحده «باید بپذیرد که احتمالاً نمی‌تواند پکن را متقاعد کند تا در نحوه و مکان‌هایی که واشنگتن می‌خواهد مذاکره، مصالحه یا همکاری کند»، اگر در همان زمان، ایالات متحده به وضوح سیاست‌هایی را اجرا می‌کند که منافع امنیتی کلیدی چین را به چالش می‌کشد و تلاش می‌کند «نقش چین در جامعه بین‌المللی و اقتصاد جهانی را محدود کند.»

آمریکا در بیم و امید .../چه کسی نظم جهانی را برهم می زند؟

واشنگتن قدرت تأثیرگذاری بر رفتار چین را دارد، اما تنها در صورتی که دیالوگ با پکن را دنبال کند که به طور واقعی به درک متقابل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز معطوف باشد. برای سیسون، «نگرانی‌انگیز است که جامعه امنیت ملی ایالات متحده به نظر می‌رسد که هر روز کمتر تمایل دارد راه‌هایی برای انجام چنین چیزی پیدا کند و بیشتر تمایل به اتخاذ روایت‌های قطعی و سیاست‌های خصمانه دارد.»

در بازتاب دیدگاه سیسون از سوی چین، وانگ جی‌سی—که احتمالاً استاد بزرگ تحلیلگران چینی در مورد آمریکا است—اخیراً بر لزوم غلبه بر بی‌اعتمادی استراتژیک و به نفع «اجماع استراتژیک» در مسائل کلیدی جهانی و دوجانبه تأکید کرده است. 

او مشاهده کرد در حالی که ایالات متحده مشکوک است که هدف چین براندازی نظم جهانی است، پکن مشکوک است که هدف واشنگتن براندازی سیستم سیاسی چین است. هیچ‌کدام از طرفین به انکار‌های دیگری ایمان ندارند. «فقط زمانی که هر دو طرف تفکر صفر-جمع رقابتی را کنار بگذارند»، وانگ گفت، «روابط چین-ایالات متحده آینده روشن‌تری خواهند داشت.» 

وانگ و سیسون نشان می‌دهند که اندیشمندان استراتژیک از هر دو طرف راهی به جلو شناسایی کرده‌اند. هنوز باید دید که آیا واشنگتن و پکن آماده و تمایل به دنبال کردن این مسیر خواهند بود.

اشتراک گذاری
برچسب ها
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۳
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۱ - ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
شی مجبوره اعتماد ترامپ رو جلب کنه و این کارو هم کرده وگرنه اقتصاد چین فرو میپاشه .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۲۳ - ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
اقتصاد چین از امریکا بزرگتر شد دوما امریکایی ها اگر میتونستن لحظه به چین رحم نمیکردن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۵ - ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
کشوری که بتونه با دیپ سیک بزرگترین تکلنوژی غرب یعنی چت جی پتی به چالش بکشه یا خودرو سازیش در دوازده سال نزدیک به خودرو سازی کره و المان برسه که البته در برقی جلوتر هم زده تورم خیلی پایین نوابغ زیاد سرمایه زیاد جی دی پی بهتر از امریکا بدهی کمتر جنگنده نسل شیش ساخت پردازند پنج نانومتری در پنج سال اینده قدرت اول میشه ما کجایی ما همیشه نمیدونیم چیکار میکنیم مردم ما یک زمانی با امریکا لج کردن حالا با چین حداقل دیگه با چین بسازید
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# قیمت دلار # فیلترینگ # ترامپ # ایران و آمریکا # نیمه شعبان # قیمت طلا
الی گشت