به گزارش سرویس سیاسی تابناک، "اعطای اختیارات دولت به استانداران" در همه دولت های بعد از انقلاب کم و بیش سابقه و تکرار شده است، عملا واقعیت این است که این سخنان زییا و به ظاهر کارشناسانه "تعارفی" بیش نبوده است و این تعارف البته هیچ گاه جدی نبوده است، چرا؟ چون عملا هیچ وقت این وعده اجرایی نشده است، چه کسانی باید این تعارف رو جدی می گرفتند ؟ پاسخ مشخص است: استانداران! اما تیپ معمول استانداران اصولا علاقه ای به این نقش آفرینی ندارند، چرا؟!
استانداران دوست دارند دوران کم چالشی را سپری کنند، معمولا برای اکثر این مردان پا به سن گذاشته، امنیت و بی چالش بودن استان، مهمتر از هر جیز، حتی توسعه است، استانداران معمولا مدیران ثابت و متوسط الحالی هستند که بیش از هرچیز "معتمد" هستند، مدیرانی که "کارآمدی" اولویت انتخاب آنها نیست، مدیرانی در آستانه سالمندی که محافظه کاری و تداوم حضور در قدرت و مسئولیت جزیی از ذات و کارکرد آنان شده است، مدیرانی که البته انگیزه سیاسی و البته مسیری مشخص برای رفتن به مدارج بالاتر قدرت ندارند، کدام استانداری موفقی را می شناسید که مثلا احزاب و گروههای بخاطر کارآمدی و رشد ناگهانی و کیفی یک استان، به او پیشنهاد ریاست جمهوری داده باشند؟ سیاستمداران حرفه ای دنیا، اتفاقا همه از مدیریت و راهبری یک استان یا شهر رشد سیاسی خود را شروع کرده اند.
یا کدام رجل سیاسی و مذهبی با سطح بالای کشور را می شناسید که حاضر باشد مسئولیت و ریسک آبادانی و توسعه یک استان را بپذیرد ؟
اما اظهارات مهم و بی سابقه رئیس جمهور بویی از "فدرالیسم" به عنوان یک ایده اداره کلی دولت دارد.
فدرالیسم چیست و چه می گوید؟
فدرالیسم یک نظام سیاسی است که در آن قدرت حکومتی بین یک دولت مرکزی (فدرال) و واحدهای سیاسی کوچکتر مانند ایالتها، استانها یا مناطق تقسیم میشود. این سیستم بر پایهٔ اصل تقسیم قدرت و همکاری بین سطوح مختلف حکومت استوار است و هدف آن ایجاد تعادل بین تمرکززدایی و حفظ یکپارچگی ملی است. در نظام فدرالی، هر سطح حکومتی دارای حوزههای اختیارات مشخص و مستقل است که معمولاً در قانون اساسی یا توافقنامه هایی تعریف میشود. این تقسیم قدرت به دولتهای محلی اجازه میدهد تا در مسائل مربوط به خود تصمیمگیری کنند، در حالی که دولت مرکزی مسئولیت امور کلان مانند دفاع ملی و سیاست خارجی را بر عهده دارد.
یکی از ویژگیهای کلیدی فدرالیسم، وجود قانون اساسی مکتوب است که اختیارات و مسئولیتهای هر سطح حکومت را به طور شفاف تعیین میکند. این قانون تضمین میکند که هیچ سطحی از حکومت نمیتواند اختیارات سطح دیگر را نقض کند. علاوه بر این، نهادهای حل اختلاف مانند دادگاههای عالی یا شوراهای فدرال برای جلوگیری از تعارض بین دولت مرکزی و دولتهای محلی ایجاد میشوند. این نهادها نقش مهمی در حفظ تعادل و هماهنگی بین سطوح مختلف حکومت ایفا میکنند.
فدرالیسم در اشکال مختلفی وجود دارد. در فدرالیسم متقارن، همهٔ واحدهای محلی از اختیارات و قدرت یکسانی برخوردارند، مانند ایالات متحده آمریکا و استرالیا. در مقابل، فدرالیسم نامتقارن به واحدهای محلی اجازه میدهد تا اختیارات متفاوتی داشته باشند، بسته به نیازها یا شرایط خاص آنها. برای مثال، در کانادا، استان کبک به دلیل تفاوتهای زبانی و فرهنگی از اختیارات بیشتری برخوردار است. همچنین، فدرالیسم میتواند متمرکز یا غیرمتمرکز باشد. در فدرالیسم متمرکز، دولت مرکزی قدرت بیشتری دارد، مانند هند، در حالی که در فدرالیسم غیرمتمرکز، واحدهای محلی از اختیارات گستردهای برخوردارند، مانند سوئیس.
اهداف اصلی فدرالیسم شامل تقسیم قدرت برای جلوگیری از تمرکز آن در دست یک نهاد یا فرد، حفظ تنوع فرهنگی و زبانی، افزایش مشارکت مردمی در تصمیمگیریهای محلی، و بهبود کارآمدی حکومت از طریق تطبیق بهتر سیاستها با نیازهای مردم است. فدرالیسم همچنین به حفظ اتحاد ملی کمک میکند، زیرا به مناطق مختلف اجازه میدهد در عین حفظ هویت محلی، بخشی از یک کشور واحد باقی بمانند.
با این حال، فدرالیسم بدون چالش نیست. یکی از مهمترین چالشها، تعارض بین دولت مرکزی و دولتهای محلی است که ممکن است دربارهٔ اختیارات و مسئولیتها اختلاف نظر داشته باشند. نابرابری اقتصادی بین مناطق مختلف نیز میتواند مشکلساز باشد، به ویژه اگر برخی مناطق از نظر منابع و توسعه عقب بمانند. علاوه بر این، وجود سطوح مختلف حکومت ممکن است باعث افزایش بوروکراسی و کاهش کارایی شود. در برخی موارد، فدرالیسم حتی ممکن است به تقویت گرایشهای جداییطلبانه منجر شود و یکپارچگی ملی را تضعیف کند.
نمونه های موفق فدرالیسم شامل کشورهایی مانند آمریکا، آلمان، سوئیس، کانادا و استرالیا است که توانستهاند بین تمرکززدایی و یکپارچگی ملی تعادل ایجاد کنند. در مقابل، کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی، یوگسلاوی و نیجریه با چالشهای جدی در اجرای فدرالیسم مواجه شده اند. در این کشورها، عواملی مانند نبود دموکراسی واقعی، فساد اداری، نابرابری اقتصادی و اختلافات قومی باعث شکست نظام فدرال شده است.
در نهایت، موفقیت فدرالیسم به عواملی مانند وجود دموکراسی قوی، حکومتداری خوب، هماهنگی بین سطوح مختلف حکومت و توانایی حل اختلافات به شیوهای مسالمتآمیز بستگی دارد. اگر این شرایط فراهم باشد، فدرالیسم میتواند به عنوان یک نظام سیاسی کارآمد، هم به حفظ تنوع فرهنگی و محلی کمک کند و هم یکپارچگی ملی را تقویت نماید.
اما آیا دکتر پزشکیان، در سخنان اخیر خود، نیم نگاهی به ایده فدرالیسم داشته است؟ آیا قدرالیسم می تواند بدون وجود سیاستمداران حرفه ای که دارای انگیزه سیاسی قوی باشند به جایی برسد؟
آیا استانداران فعلی می توانند این نقش را ایفا کنند؟ آیا این سخنان پزشکیان فقط یک "سخنرانی" بوده است یا ایده ای بوده است که نگاهی به واقعیات سیاسی و اجتماعی ایراد شده است؟
آیا دکتر پزشکیان از تبعات و آثار سخنان خود به عنوان رئیس دولت مطلع است؟ هرچند نمی توان منکر جسارت تحسین برانگیز دکتر پزشکیان در تحلیل یکی از مشکلات اصلی کشور، یعنی تمرکز گرایی و تهران زدگی شد، اما موضوعی که به طورمستقیم با امنیت ملی و قومیت ها گره خورده است و امکان سوء برداشت یا تفسیرهای غلط از آن موجود است باید ابتدا در بستری به جز سخنرانی علنی رئیس جمهور مطرح شود تا محک بخورد و قابلیت اجرا پیدا کند.
داوود اردشیر شیرالی
نظرشما در این خصوص چیست؟ از "هر استان باید یک رئیس جمهور داشته باشد" چه برداشتی می کنید؟
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.