![تولید گز دانش بنیان به نام صنعت خلاق در ایران!](https://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1403/11/28/1959441_968.png)
این روایت تلخ یک مدرس دانشگاه و کنشگر صنایعدستی از حوزه ای جدید از صنایع درآمدزاست که برای تابناک به رشته تحریر در آمده است.
سرویس فرهنگی تابناک، حجت اله مرادخانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر صنایع خلاق را تقدیم می کند؛
«شناخت نسبت میان خلاقیت و نوآوری یکی از مباحث مهم و بنیادین در دریافت و درک درست از جایگاه و اهمیت این دو مفهوم در فرهنگ و تمدن ایران است. تعاملی سازنده که در ادوار مختلف و در مواجهه با بحرانهای طبیعی و انسانی، همواره توانسته تا راهکاری اثربخش و مسیری روشن برای برون رفت جامعه ایران از بن بستهای پیش رویش ارائه دهد. گاهی کم آبی سرزمین و خشکسالیهای دردناک موجب شده تا خلاقیت انسان ایرانی در قالب نوآوری قناتها متجلی گردد و این تهدید مهم حیات انسان را برطرف سازد و گاهی نیز شرایط عقیدتی و دینی سبب شده تا به دلیل منع استفاده از ظروف طلا و نقره، هنرمند ایرانی بتواند با استفاده از خلاقیت و نوآوری خود، این محدودیت را با ارائه سفال زرین فام پاسخ دهد و چشم مخاطبش را با جلوه زرین سفال منور سازد. در پیشینه درخشان و تحسین برانگیز فرهنگ و هنر ایرانی، میتوان نمونههای متعدد و ارزشمند فراوانی از این دست ارائه کرد. مواردی مانند تکنیک ریخته گری مفرغهای لرستان که در روزگار فعلی نیز همچنان روش انجام آن روزآمد و کاربردی است. این قابلیت ارزشمند خلاقیت و نسبت پویای آن با نوآوری، همواره مبنایی مهم برای خلق و فرصت آفرینی برای ایران و ایرانیان بوده است.
شوربختانه در سالهای اخیر عرصه خلاقیت و نوآوری در کشور ما با چالشهای مهلک متعددی روبهرو شده است. این عرصه غنی، به دلیل حضور دلالان همه چیزخوار و مدیرانی که چوب منفعتطلبی را تا بند آخرش مزه میکنند و عدهای سیاهیلشگر در نقش کارآفرین و تسهیلگر اجتماعی، به ورطه ناخوشی کشیده شده است. در حالیکه به عنوان یک مفهوم محوری در پیشینه فرهنگ و هنر ایران همواره نقطه اتکا جامعه و ستون عبور از مشکلات بوده است؛ و متاسفانه طی سالهای اخیر، تبدیل به تخته موجسواری جماعتی شده تا در فرآیندها و اشکال مختلف، در نهایت قساوت، چهار میخ مهلک جهالت را بر پیکر ظریف و زایای آن بکوبند.
شوآف!
نخستین آسیب؛ میخ شوآف و اغراقهای منفعلانه است. جهالتی که در پوستینی خوشرنگ، به بسیاری از عرصههای توسعه در ایران آسیب رسانده و اینبار خلاقیت را به مسلخ نیستی کشانده است. بستن پسوند خلاق به دنباله نام هر فعالیت و کسب و کار در این سالها تبدیل به یک ژست فراگیر و بی خاصیت و سبکی نخ نما شده است. راه رفتن خلاق، آشپزی خلاق، مدیر خلاق، کارمند خلاق، آب دوغ خیار خلاق و صدها عنوان خلاقدار دیگر که قرار بود در ادامه نوآوری هم داشته باشند، اما در عمل صرفا به لفاظی و ژستهای کلیشهای محدود ماندند و خروجی عینی و سازندهای در برابر صرف هزینههای گزاف مادی و معنوی از خود نشان ندادند. پدیدهای که در طول زمان موجب سرخوردگی نسل جوان و به در رفتن انرژی ذهنی آنها در هزارتوهای جلسات و سخنرانیها و چرخههای بی حاصل اداری شده است. مقولهای دردناک که شاید با اندکی واکاوی و تامل بتوان از علل مهاجرت فراوان جوانان متخصص و تحصیل کرده کشورمان را در دالانهای بی انتهای این هزارتو یافت. بنابر تخمین سازمان یونسکو در سال ۲۰۲۲، صنایع فرهنگی و خلاق ۶.۲ درصد از اشتغال جهانی را تشکیل داده است و کشور ما با وجود استعداد بسیار بالا، اما محروم از این نتایج ارزشمند است.
همه تبدیل به فیلسوف خلاقیت شدهاند
آسیب دوم نبود مبانی نظری است. در شرایطی که همه تبدیل به فیلسوف خلاقیت و نوآوری شدهاند، خلا منابع نظری این حوزه بسیار پر رنگ و برجسته است. مقولهای مهم و تاثیرگذار که سهم بسزایی در استحکام پایه و مبانی کسب و کارهای مبتنی بر آن دارد. آن هم در شرایطی که در عرصه بین المللی چه در زمینه پایش و تحلیل آمار و ارقام میدانی و چه در زمینه مبانی آموزشی و توسعه صنایع خلاق و بنیانهای نوآوری، مکتوبات متعدد و متنوعی در حال تالیف و انتشار است.
در این بین، اما کمتر کسی در کشور ما به این کاستی مهلک و نبود متنهای قابل ارجاع و دست اول پرداخته است. در مقابل بسیاری صاحبنظر صنایع خلاق، اقتصاد خلاق و تسهیلگر کسبوکارهای خلاقانه شدهاند و نتیجه کار هم همین کویر لمیزرع و بیحاصل موجود شده است. وضعیتی که اگر به صورت میدانی و دقیق مورد بررسی و پایش قرار بگیرد در عمل خروجی چندانی از آن به دست نخواهد آمد. در شرایطی که در عرصه بین المللی صادرات کالاهای خلاق و ارائه خدمات خلاق با روند مثبتی در حال رشد است و هر ساله به میزان رشد بازار جهانی آن افزوده میشود. در گزارش اقتصاد خلاق آنکتاد (کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد) که سال ۲۰۲۴ منتشر شد با تاکید بر اهمیت چشمگیر صادرات محصولات خلاق در رشد اقتصادی کشورها، آمده است که صادرات کالاهای خلاق جهان از ۲۰۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ به رقم ۷۱۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ افزایش یافته است. روندی که به نظر میرسد در سالهای پیش رو بیشتر و بیشتر شود.
هیولای رانت
سومین رد بی سوادی بر پیکر خلاقیت و نوآوری در ایران، مدیران رانتی و بدون تخصص و دانش مرتبط است. هیولای رانت و قشون همهچیزخوارش، این حوزه را هم مورد تهاجم قرار دادهاند. در این بین صرفا عدهای به اسم مدیر نوآوری و خلاقیت، با لفاظیهای خامدستانه و گذاشتن ایرپاد در گوش و حمل تلفن آیفون و تکرار تعدادی واژه و اصلاح (abbreviation) اصرار دارند تا نشان دهند، در عین شایستگی، خیلی هم بهروز هستند؛ و البته با این دست کارها، در حفاظت از میزهای مدیریتی و یا مبادله آنها با دیگران نسبتا موفق بوده و جریان سفرها و ماموریتهای خارجی و تسهیلات مختلف و برخورداری از برخی مواهب، چون معافیتهای مالیاتی همچنان برایشان برقرار است. مثلا در یک نمونه شرکتی اقدام به تولید گَز دانشبنیان کرده بود تا احتمالا از رهگذر تولید آن، مردم خوردن خلاقانه گز را فرا بگیرند و آن مجموعه نیز از معافیتهای مالیاتی احتمالی برخوردار گردد. این خسران را شاید با ذکر یک تجربه موفق بین المللی بتوان بیشتر معرفی کرد. کشور بحرین که از نظر مساحت جغرافیایی تقریبا نصف جزیره قشم ماست در سال ۲۰۱۵ میلادی توانست که با اتخاذ تصمیمات درست و برنامه ریزی دقیق، بیش از ۵۴۸ میلیون دلار کالای خلاق صادر کند. رقمی که از کل صادرات واقعی صنایع دستی و فرش دستباف ایران در آن سال بیشتر بود؛ و در این بین تاثیر منفی مدیران ناآشنا به کار و فرصت سوز در تحمیل این خسران به کشور بزرگ ایران نمیتوان انکار کرد.
هدر رفت!
چالش چهارم در این عرصه، هدر رفت منابع منابع محدود مالی است. راهاندازی مراکز متعدد خلاقیت و نوآوری، کانونهای مختلف پرورش ایده و تقویت قوای خلاقه و در کنار این موارد تغییر کاربری ساختمانها با بودجههای بلاعوض و بسیاری مواردی دیگر از این دست که تناسب واقعبینانهای با نیاز مناطق مختلف کشور ما ندارند. مقولهای که در سالهای اخیر بدون مطالعه امکان سنجی و نگاه آمایشی به توسعه آن سخت نقل محافل شده بود و رقابتی نفس گیر بین مدیران استانهای مختلف برای راه اندازی مراکز نوآوری بیشتر در قلمرو مدیریتی شان شکل گرفته بود. در نتیجه چنین رویکردی به جای تمرکز بر کیفیت فعالیتها و مراکز، تنها کمیت رویدادها تبدیل به هدف شد و شوربختانه حاصلی سازنده در پی نداشت. این در حالی است که با وجود ساختار سلب آموزش و پرورش در کشور ما و عناد ساختاری و روش شناختی که با پرورش خلاقیت دارد، صحبت از توسعه این حوزه در جامعه ما بدون اصلاح ساختار آموزش و پرورش، کمی دور از واقعیت و امکان تحقق میباشد.
فرایند لازم است
در پایان باید افزود آنچه مسلم است توسعه خلاقیت و تحقق نوآوری، مانند قرص یا کپسول نیست که با خوردن بتوان آن را تجویز کرد و یا قابلیت آن را کسب نمود. بلکه تحقق این عرصه و دستیابی به نتایج سازنده و حیاتبخشش فرآیندی زمان بر است که تنها در بطن آموزش و پرورش پایدار میتوان به تحقق نتایج آن امیدوار بود. مقولهای که در گذشتههای نچندان دور در سرزمین ایران وجود داشت و یکی از پشتوانههای تاریخی توسعه پایدار در شهرها، روستاها و کسب و کارهای بومی ایران محسوب میشد.