فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

پلیس ممنوع کرده، اما ترقه‌فروشی بی‌دردسر ادامه دارد. بساط‌ها پهن و مشتری‌ها راضی، وقتی قانون فقط روی کاغذ است، چهارشنبه‌سوری هر سال خطرناک‌تر می‌شود.
کد خبر: ۱۲۹۴۷۵۹
|
۲۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۷ 17 March 2025
|
1766 بازدید

فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

به گزارش تابناک به نقل از مهر؛ صدای مرد فروشنده در میان هیاهوی جمعیت گم می‌شود. تنها چیزهایی که از حرف‌هایش می‌فهمم، چند اسم آشنا و ترسناک است: «دو تا دینامیت، یک بسته اسکلتی، چهار تا کپسولی…» و بعد دیگر چیزی نمی‌شنوم، تا وقتی که قیمت نهایی را می‌گوید و شوک‌زده نگاهم به او خشک می‌شود، دو میلیون و سیصد هزار تومان! برای چند تا ترقه، که شاید اندازه‌ی نصف پلاستیک هم نشود، این همه پول؟ اما عجیب‌تر از قیمت، خریدار این اقلام است. پسر جوانی که برای هیجان‌خواهی این‌ها را خریده؟ نه! یک مادر است که برای پسر ۹ ساله‌اش مواد محترقه تهیه می‌کند، مبادا جلوی دوستانش کم بیاورد!

چهارشنبه‌سوری در قلب شهر

چهارراه گلوبندک، خیابان پانزده خرداد، تجریش… مکان‌ها و خیابان‌هایی که عطر عید را پیش از هر جای دیگر می‌توان حس کرد. مردم برای خریدهای شب عید آمده‌اند، اما چهارشنبه‌سوری امسال، مثل هر سال، رنگ و بوی دیگری دارد؛ شاید هیجان‌انگیز، شاید هم ترسناک! دیگر آن چهارشنبه‌سوری‌های قدیمی، با پریدن از روی آتش و گفتن «زردی من از تو، سرخی تو از من» نیست. امروز، صدای انفجار ترقه و نور آتش‌بازی‌های خطرناک، جایگزین شده است. و این تغییر، فقط به حال و هوای شهر محدود نمی‌شود. آمارها، چهره‌ی تلخ‌تری از این جشن قدیمی نشان می‌دهند.

از اول اسفند تا ۲۴ اسفند، تنها در چند روز، ۴۰۶ نفر دچار مصدومیت ناشی از حوادث چهارشنبه‌سوری شده‌اند. از این تعداد، ۳۸۸ نفر به مراکز درمانی منتقل شده‌اند، ۱۸ نفر در محل درمان شده‌اند، ۴۰ نفر قطع عضو داشته‌اند، ۱۹۳ نفر دچار سوختگی شده‌اند و ۶ نفر جانشان را از دست داده‌اند. و این تازه قبل از رسیدن به شب اصلی چهارشنبه‌سوری است! سال گذشته، این عددها حتی بالاتر هم رفتند: ۳۲۵۰ مصدوم و ۱۴ فوتی!

فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

فروش ممنوع، اما در دسترس!

خیابان پانزده خرداد شلوغ‌تر از همیشه است. در میان انبوه دست‌فروش‌ها، کسانی هستند که اقلام چهارشنبه‌سوری را می‌فروشند. یکی سعی دارد با تبلیغ‌های پر سر و صدا، مشتریان را به سمت خودش بکشاند، دیگری به دنبال راهی است تا به مأموران ثابت کند وسایلی که دارند بی‌خطر هستند. در حالی که پلیس بارها اعلام کرده فروش مواد محترقه، چه مجاز و چه غیرمجاز، ممنوع است، اما در عمل، بساط فروش این مواد در نقاط مختلف شهر به چشم می‌خورد. سرهنگ «علی رفیعی»، رئیس پلیس اماکن تهران، می‌گوید: «هیچ واحد صنفی، از جمله سوپرمارکت‌ها، مجاز به فروش این اقلام نیستند.»

سردار قاسم رضایی، جانشین فرمانده کل انتظامی کشور، نیز هشدار داده است: «تهیه و توزیع مواد محترقه غیرمجاز و مسدود کردن خیابان‌ها و میدان‌ها، خط قرمز پلیس است و با متخلفان برخورد خواهد شد.» پلیس از مردم خواسته تا در صورت مشاهده فروش این مواد، از طریق سامانه ۱۱۰ گزارش دهند تا برخورد قانونی صورت گیرد.

بازار سیاه مواد محترقه!

کنجکاو می‌شوم و به بهانه خرید، سراغ یکی از دست‌فروش‌ها می‌روم. چند مشتری در اطرافش هستند؛ یکی پسر بچه‌ای که همراه پدرش آمده، دیگری جوانی که دوست دارد بداند چه چیزهای «خطرناک‌تری» در بساط فروشنده پیدا می‌شود.

از او می‌پرسم: «این‌ها خطرناک نیستند؟» لبخند می‌زند و با اطمینان می‌گوید: «نه، این‌ها هیچ آسیبی نمی‌رسانند.» با لحنی کنجکاو می‌پرسم: «خب، یکم خطرناک‌تر چیزی دارید؟» چشمانش برق می‌زند و آرام می‌گوید: «هست، ولی الان همراهم نیست!» و این یعنی بازار مواد محترقه فراتر از بساط‌های خیابانی است. در کوچه‌پس‌کوچه‌ها، در دست افراد خاص، اقلام خطرناک‌تر و مخرب‌تری فروخته می‌شود.

فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

جلوی یکی از بساط‌ها، مردی ایستاده و مشغول خرید است. چند بسته «کپسولی»، چند تا «سیگارت» و یک بسته «دینامیت ده تایی» را توی کیسه‌اش می‌ریزد. نگاهش می‌کنم و ناخودآگاه می‌پرسم: «برای پسرتان می‌خرید؟» زن سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «آره پسرم خیلی ترقه دوست دارد و می‌گوید همه دارند.» می‌خواهم چیزی بگویم، اما حرفی ندارم. یعنی این‌قدر طبیعی شده که حتی خانواده‌ها هم این بازار را پذیرفته‌اند؟

کمی جلوتر، پسربچه‌ای حدود ۱۰ ساله، با هیجان به سمت بساط فروشنده می‌دود و با شور و شوق خاصی می‌گوید: «عمو، بابام گفته باید یک بسته «نارنجک»، دو تا «پیازی»، سه تا «اسکلتی» هم بذارید کنار!» چشمانش از هیجان برق می‌زند، انگار قرار است یک اسباب‌بازی جدید بخرد. نه ترسی دارد، نه حتی درکی از خطر. فروشنده هم با خونسردی سر تکان می‌دهد و بسته‌ها را جلویش می‌گذارد. از خودم می‌پرسم: ما چه زمانی پذیرفتیم که این حجم از خطر، بخشی از بازی‌های کودکانه‌مان باشد؟

از گلوبندک تا تجریش، خیابان‌هایی پر از هیاهو و خطر

پس نظارت‌ها کجاست؟ خط قرمزها چقدر جدی گرفته می‌شوند؟ اگر این خرید و فروش خطرناک است و هر سال نوجوان‌هایی با صورت سوخته یا دست‌های آسیب‌دیده راهی بیمارستان می‌شوند، پس چرا همچنان این بازار پررونق‌تر از قبل ادامه دارد؟ گاهی حتی دیده می‌شود که در میان ازدحام خریداران، چهره‌هایی حضور دارند که انتظار می‌رود نقش بازدارنده داشته باشند. وقتی فضای نظارتی کم‌رنگ شود، طبیعی است که این جریان هر سال گسترده‌تر شود و شب چهارشنبه‌سوری، شهر بیش از همیشه در میان دود و صدای انفجارها غرق شود.

فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

فکر می‌کنم به اندازه کافی در خیابان‌های این منطقه گشت زده‌ام. حالا دیگر وقتش است که مسیرم را به سمت مترو تغییر دهم. اما همین که به ورودی مترو پانزده خرداد می‌رسم، صحنه‌ای که مقابلم ظاهر می‌شود، تمام تصوراتی که داشتم را به هم می‌ریزد. تا الان هر چقدر ترقه‌فروش دیده‌ام، یک طرف! اینجا اما انگار کندویی پر از زنبورهای پر جنب و جوش است. هر دو قدم، یک نفر با یک کارتن پر از مواد محترقه، ایستاده و بدون کوچک‌ترین نگرانی، مشغول فروش است.

همان‌جا روی یکی از پله‌ها می‌نشینم و نگاهشان می‌کنم. انگار هیچ استرسی ندارند، بی‌خیال و مسلط، مشتری‌ها را راه می‌اندازند، چانه می‌زنند، می‌فروشند و دوباره نفر بعدی…

حالا نوبت تجریش است! فکر می‌کنم شاید اینجا، یعنی در پانزده خرداد، به خاطر نزدیکی به بازار اصلی، این حجم از فروشنده حضور دارد. با خودم می‌گویم: «احتمالاً در تجریش اوضاع بهتر باشد.» اما وقتی به آنجا می‌رسم، خیلی زود متوجه می‌شوم که اشتباه می‌کردم! وضعیت اینجا نه تنها بهتر نیست، بلکه شاید حتی بدتر هم باشد.

فروش ترقه فقط روی کاغذ ممنوع است!

این رسم چهارشنبه‌سوری نبود

هوا تاریک شده، اما شلوغی خیابان‌ها فروکش نکرده است. هنوز صدای انفجارهای کوچک و بزرگ در گوشه و کنار شنیده می‌شود، هنوز بساط‌های مواد محترقه پهن است، هنوز دست‌هایی بسته‌های کوچک ترقه را در جیبشان پنهان می‌کنند، و هنوز مادری برای فرزندش خرید می‌کند که جلوی دوستانش کم نیاورد.

اما پشت این هیاهو، آماری وحشتناک در حال ثبت شدن است. کسانی که تا چند روز پیش به امید یک شب پرهیجان خرید کرده بودند، حالا روی تخت بیمارستان در انتظار جراحی‌اند. چشم‌هایی که دیگر چیزی را نمی‌بینند، دست‌هایی که دیگر توان یک حرکت ساده را هم ندارند، و خانواده‌هایی که چهارشنبه‌سوری‌شان برای همیشه تبدیل به خاطره‌ای تلخ شده است.

فروشنده‌ها در بازارچه‌های شلوغ، همچنان مشتری‌هایشان را صدا می‌زنند. پلیس هشدار می‌دهد، اما خرید و فروش همچنان ادامه دارد. در خیابان‌های پرنور، نوجوانی به دوستش می‌گوید: «چیز خفن‌تری ندارند؟» چهارشنبه‌سوری جشنی برای گذر از تاریکی به روشنایی بود، برای دورهم بودن، برای شادی، نه برای اینکه چهره شهر پر از آژیرهای اورژانس شود و خانواده‌ها چشم‌انتظار سالم برگشتن عزیزانشان بمانند. حالا، درست چند روز قبل از نوروز، دوباره یک انتخاب پیش روی ماست؛ هیجان یا حادثه؟ شادی یا سوگ؟ آتش بازی یا آتش‌سوزی؟ تصمیم با ماست.

اشتراک گذاری
برچسب ها
داریک موبایل صفحه خبر
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# قیمت دلار # فیلترینگ # ترامپ # ایران و آمریکا # قیمت طلا # تعطیلی مدارس # کالابرگ # مهدی تاج # سید حسن نصرالله
الی گشت
نظرسنجی
کدام دولت عملکرد بهتری داشته است؟