به گزارش تابناک به نقل از فرارو؛ محسن شاکرینژاد، رئیس مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما اعلام کرده که ۷۰ درصد مردم مخاطبان تلویزیون هستند و بر اساس اطلاعات آفکام (سازمان تنظیمکننده مقررات رسانهای انگلیس) هر شخصی که ۱۵ دقیقه در روز تلویزیون تماشا کند، مخاطب تلویزیون است. این اظهارنظر، با واکنشهایی رو به رو شده است.
سعید شریعتی، فعال و تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب و رئیس کمیته امور شعب حزب اتحاد ملت ایران اسلامی به بررسی این موضوع پرداخته است:
در بهترین حالت از دید من ۱۰ درصد مخاطب واقعی مشمول صدا و سیما میشود
سعید شریعتی گفت: «حتی اگر صدا و سیمای ما کاملا حرفهای و با نگاه متکثر و با مشارکت همه سلایق و گرایشها و اندیشهها و تفکرها هم اداره میشد، با توجه به تنوع دسترسی جامعه به منابع خبری و محتواهای تصویری و مجموعه شبکههای ماهوارهای، اینترنت، شبکههای اجتماعی و امثالهم، باز هم نمیتوانست مدعی شود که ۷۰ درصد جامعه از صدا و سیما استفاده میکنند. این حرف، در شرایط فعلی گزافه است. صدا و سیما به گفته خود مدیرانش، فقط برای ۱۰ درصد از جامعه تولید محتوا میکند.»
وی افزود: «اخیرا آماری، توسط مرکز افکارسنجی خود صدا و سیما منتشر شد که نشان میداد بهترین برنامههای صدا و سیما بیش از ۱۰ درصد مخاطب ندارد. حتی برنامههای ورزشی صدا و سیما از جمله فوتبال برتر و برنامههایی که حدس زده میشود طرفدار داشته باشند نیز همین وضعیت را دارند. سریالها و امثالهم نیز همینطور هستند و کف کف مخاطبان هم به دنبال برنامههای سیاسی صدا و سیما هستند. درواقع در بهترین حالت از دید من ۱۰ درصد مخاطب واقعی مشمول صدا و سیما میشود.»
صدا و سیمای ایران با این همه عرض و طول، چه خروجی تقدیم مخاطبان میکند؟
این تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در ادامه گفت: «اگر صدا و سیما واقعا میخواهد برای ۱۰ درصد جامعه که با معیارهای مدیرش همخوانی دارد برنامه تولید کند پس باید بگوییم از این جهت موفق است. درواقع حتی اگر هر یک از برنامههای صدا و سیما ۵ درصد هم مخاطب داشته باشد، به این معناست که صدا و سیما به ۵۰ درصد از اهداف خود رسیده است. واقعیت این است که صدا و سیمای ما در حفظ جایگاه خود به عنوان رسانه ملی همواره به شکل کاهشی عمل کرده و هر روز و هر سال که گذشته، مخاطبان و جایگاه و نفوذ بیشتری را از دست داده است.»
وی افزود: «وضعیت و جایگاه امروز صدا و سیما را میتوان با برخی از کانالهای تلگرامی مقایسه کرد. درواقع میزان و حجم نفوذ صدا و سیما در افکار عمومی در همین حد است. به نظر من صدا و سیما، باید تغییر ساختاری بنیادین داده و از ادعای تولید انحصاری محتوا عقب نشینی کرده و جایگاه خود را درک کند. این عرض و تولید بزرگ و دهها شبکه استانی و رادیویی و برون مرزی، آفتابه لگن هفت دست و شام و ناهار هیچی است. باید تشکیلات و ساختار صدا و سیما کوچک شود. بزرگترین رسانههای بین المللی را که نگاه کنید، متوجه میشوید که حتی به اندازه ۱۰ درصد صدا و سیمای ما بریز و بپاش ندارند. صدا و سیمای ایران با این همه عرض و طول، چه خروجی تقدیم مخاطبان میکند؟ اینها بیت المال است که هدر میشود.»
روزگار به صدا و سیما عقاید جدید را تحمیل میکند
این فعال سیاسی در ادامه گفت: «شاید بهتر باشد یک شبکه، مختص مواضع نظام تدوین شود و درکنار آن، این ظرفیت در نظام رسانهای کشور، ایجاد شود که شبکههای خصوصی گسترش پیدا کنند و فرصتی نیز ایجاد شود که صدا و سیما مجبور نباشد بار همه تولید محتوا را بر دوش داشته باشد. در واقع باید شرایطی ایجاد شود که هر گرایشی امکان تولید محتوا داشته باشد. لبنان را مثال میزنم، که در این کشور، هر جناح فکری، فرهنگی و سیاسی، امکان تولید محتوا دارد و هیچکس مدعی اطلاع رسانی انحصاری حاکمیت را ندارد. اگر این روش در صدا و سیمای ما رخ دهد و این رسانه یک رسانه حداقلی برای اعلام مواضع رسمی باشد و اجازه داده شود که همه تفکرها بتوانند رسانههای آزاد خود را داشته باشند، بسیار مهم است و اگر این کار انجام نشود، روزگار این تدبیر را به صدا و سیما تحمیل خواهد کرد.»