«وهب» فرزند «عبدالله بن عمير» از قبيله «بني کلاب» است.
خوارزمى كه وهب را پسر عبدالله مىداند نوشته است كه چون عبدالله به شهادت رسيد، ام وهب خطاب به وهب گفت: پسرم برخيز و پسر دختر پيامبر را يارى كن. وهب نيز پاسخ داد كه اى مادر چنين مىكنم و در اين راه كوتاهى نمىورزم. سپس به ميدان رفت. چون وهب مدتى در ميدان جنگيد به سوى مادر و همسرش بازگشت و پرسيد آيا از من راضى شديد؟ مادر پاسخ داد از تو راضى نخواهم بود، مگر اينكه در مقابل پسر دختر پيامبر كشته شوى. در اين حال همسرش او را به مراقبت از جان خويش فرا خواند، اما ام وهب گفت سخن او را گوش نده و بازگرد و در مقابل پسر دختر پيامبر بجنگ تا كشته شوى. تا او در فرداى قيامت تو را در نزد پروردگار شفاعت كند. پس وهب در حالى كه چنين رجز مىخواند به ميدان رفت.
وهب در حالى كه پس از نبردى شجاعانه دست راست و چپ خويش را از دست داده بود، به شهادت رسيد.