عليرغم اين كه ما ثروتي غني از طبيعت جهان را در پهنه كشورمان داريم، هر روز زخمهايي نو بر چهره اين جنگل هاي كهن نقش ميبندد.
در مورد ويژگي جنگلهاي هيركاني و عوامل تهديدكننده بقاي آن با دكتر اسماعيل كهرم ، كارشناس برجسته محيط زيست ، گفتوگو كرديم و از اهميت جنگل هاي شمال كشور و لزوم حفظ اين منابع ارزشمند پرسيديم.
به گفته دكتر اسماعيل كهرم ، استاد دانشگاه و کارشناس محيط زيست با ادامه وضع موجود تا 50 سال ديگر اثري از جنگلهاي شمال كشور باقي نميماند.
به چه جنگلهايي، جنگلهاي هيركاني گفته ميشود و چرا اينقدر اهميت دارد؟هيركان و جنگلهاي هيركاني منطقهاي هستند كه در جنوب درياي مازندران قرار گرفتهاند كه به زبان انگليسي
(Hyrcanian) يا هيركاني ناميده ميشوند. اهميت اين جنگلها در اين است كه از دوران سوم زمينشناسي، يعني از حدود 3 ميليون و نيم تا حدود 3 ميليون سال پيش هستند. اينها تقريبا دست نخوردهاند. اهميت اينها در اين است كه اگر كسي بخواهد به طور مثال در كشورهاي اروپايي، نيا و جد جنگلهاي به فرض آلمان، انگلستان، سوئيس يا اتريش را بررسي كند، بايستي به اينجا بيايد؛ چون كه جنگلهاي آنها دست خورده و دست كاشته است، چون مساحت كشورهايشان كم است در حالي كه جنگلهاي ما تقريبا تا به حال دست نخورده باقي مانده است. انواع درختهايي كه از نظر تنوع ما اينجا داريم، غربيها برداشتهاند و تبديل به جنگلهاي دستساز صنعتي]در كشورهاي خودشان كردند. بنابراين اين جنگلها ارزش جهاني و بينالمللي دارد.پس اين جنگلها در جهان نادر هستند؟
كاملا درست است. به خاطر اينكه جنگلهاي ما با جنگلهايي كه در آمريكاي شمالي و جنوبي يا در استراليا است، تفاوت دارد. اين جنگل كه جنگلهايي است كه بين آسيا و اروپا يا اوراسيا قرار گرفته در جهان منحصربهفرد است.
اشاره كرديد به اينكه اين جنگل، جد و نياي جنگلهاي اروپايي است. اين جنگل چه پوششهاي حائزاهميتي دارد؟
انواع گياهاني كه ما داريم، مانند بلوط، راش، چوبهاي گردو، نارون؛ اينها درختاني بلند بالا، قطور، داراي چوبهاي بسيار بسيار با ارزش، از ريشههاي بسيار عميق كه حتي اين مساله باعث ميشود كه خاك را حفاظت كنند و جلوي فرسايش خاك را بگيرند و از طرفي ديگر آب، انبار بكنند؛ يعني آن آبي كه از بالا ميآيد، اينها به عمق زمين هدايت ميكنند. علاوه بر اينها انواع و اقسام بوتهها و درختهايي بين درختهاي عظيم و بزرگ وجود دارند كه اينها در پوشش خاك، در جلوگيري و نگهداري از فرسايش خاك نقش دارند. در حالي كه اگر شما جنگلهاي اروپايي را ملاحظه بفرماييد، اغلب سوزني برگ از قبيل كاج هستند و اينها را دستي ميكارند و بعد از مثلا 15 يا 20 سال براي صنعت برداشت ميكنند.
جنگلهاي هيركاني با چه خطراتي مواجه است؟
كهرم: اگر از نوروز امسال تا به حال را حساب بكنيم حدود 900 بار در 900 منطقه در جنگلهاي شمال و جنگلهاي غرب مانند مريوان آتشسوزي داشتيم
مساله عمده اين است كه ما در كمال تاسف يك رژيم حفاظت از جنگلها را نداشتيم و به جنگلها به صورت بهرهوري و بهرهبرداري نگاه ميكنيم. سازمان منابع طبيعي هم امروز همين كار را ميكند يعني مقدار زيادي از اين جنگلها بهرهوري و بهرهبرداري ميشوند و تبديل به كاغذ يا چوب براي صنعت و بخاري ميشوند. مساله ديگر اين است كه وجود دام در اين جنگلها باعث ميشود كه هر تخمي كه تبديل به جوانه ميشود، چون از لحاظ چراي حيوانات مطبوع است، مورد تغذيه دام قرار ميگيرد و اين جوانهها رشد نميكنند. مساله ديگر وجود خود انسان در داخل جنگلها است كه برداشت به اصطلاح پايداري از جنگلها صورت نميگيرد. مقصود از برداشت پايدار اين است كه چقدر جنگل در سال توليد ميكند تا ما حداكثر همان مقدار را برداشت كنيم، در حالي كه الان ميزان پايدار 3/2 ميليون متر مكعب در سال است؛ ما درست دو برابر اين يعني 6/4 ميليون متر مكعب برداشت ميكنيم. دامها هنوز در جنگل هستند، آدمها هم هستند و برداشت هم به اين صورت انجام ميگيرد. برداشت قاچاق انجام ميگيرد و وجود دارد و با نهايت سعياي كه سازمان منابع طبيعي انجام ميدهد نميتواند جلوي اينها را بگيرد. آتشسوزيها هم يكي ديگر از اين عوامل هستند.
شما اشاره كرديد كه يكي از وظايف سازمان منابع طبيعي، بهرهبرداري از جنگل است، اين عمل نسبت به آنچه كه در باقي كشورها اتفاق ميافتد، آيا كاركردي صحيح است؟
بنده تصور ميكنم كه اين حدس بنده نيست، بلكه همه كساني كه در اين كار هستند تاييد ميكنند كه اگر ما، چوب مورد نياز صنعتمان را وارد كنيم، از نظر ارزش منابع طبيعي، از نظر خاكي كه در اثر فرسايش از دست ميدهيم به مراتب براي ما ارزانتر واقع ميشود تا اينكه ما برويم جنگل را بتراشيم و چوبش را براي صنعت يا سوزاندن مصرف بكنيم. اساسا چوب را نبايد براي مصرف سوزاند، به خاطر اينكه ما در مملكتمان گاز داريم و دومين ذخيرگاه گاز دنيا در مملكت ما هست. ما توليدكننده گاز هستيم و ديگر لازم نيست كه اين درختهاي باارزش و چوب خدادادي را اينجوري در داخل شومينه و آتش بسوزانيم. نخير، كشورهاي ديگري كه چنين منابعي دارند، از قاچاق و از اين كه چوب درختان به مصرف برسد جلوگيري ميكنند.
عوامل طبيعي و تغيير اقليم چقدر روي از بين رفتن اين درختان و اين جنگل تاثير گذاشته است؟
آنچه كه به مساله طبيعي گريبانگير ما شده است به صورت آتش است. بنده شنيدم كه امسال بهطور مثال اگر از نوروز تا به حال را حساب بكنيم، حدود 900 بار در 900 منطقه در جنگلهاي شمال و جنگلهاي غرب مانند مريوان، مساله آتشسوزي داشتيم. بنده اين آتشسوزيها را به 3 دسته تقسيم ميكنم؛ يكي آتشسوزيهايي كه طبيعي است. طبيعي يعني اين كه انباشتن برگهايي كه ميريزد و علفهاي خشك، مربوط به اقليم ميشود كه شما گفتيد. اين برگهاي خشك در كف جنگل هستند و مساله تخمير و فساد اينها حرارت ايجاد ميكند. اين حرارت در كف جنگل ميماند و مثلا باد با سرعت يك يا 2 متر بر ثانيه، اينها را به راحتي منتشر ميكند و از اين نقطه به آن نقطه ميبرد. دوم آتشسوزيهاي غيرعمدي است. غيرعمدي يعني اين كه عدهاي مثلا به پيكنيك ميروند و آتشي براي چاي درست كردن روشن ميكنند و اينها آتش را خاموش نميكنند و بالاخره باد ميآيد و اين آتش را منتشر ميكند. مساله آخر، آتشسوزي عمدي كه در كشور ما رواج دارد. مثلا فرض كنيد كه بسياري ميآيند و انتقامشان از معارضات عرضي و زميني سر ملك و مالك و اين حرفها را از جنگل ميگيرند. چندي پيش يك نفر را در مريوان دستگير كردهاند كه بارها مبادرت به آتشسوزي جنگل كرده بود، چون كه ميخواست زمين خودش را و زميني كه قبالهاش بود توسعه بدهد و به داخل جنگل ببرد. اين 3 عامل آتشسوزي است. باز هم ملاحظه ميفرماييد كه 2 تا از اين 3 تا به دست ما انسانها انجام ميگيرد. البته همانطور كه عرض كردم خشك شدن زمين و خشك شدن اقليم موثر است. مملكت ما در يك خط به اصطلاح خشك و نيمه خشك قرار دارد. ما يكسوم جهان باران دريافت ميكنيم. يعني جهان 850 ميليمتر باران در سال دريافت ميكند و ما 250 ميلي متر در سال دريافت ميكنيم. همه اينها موثر است، منتهي اگر ما جلوي آتشسوزيهاي را كه به وسيله انسان، عمدي و سهوي، صورت ميگيرد، بگيريم، مقدار زيادي از اين مسائل را حل كرديم.
آيا آمار دقيقي در نيم قرن گذشته وجود دارد كه جنگلهاي هيركاني چه وسعتي داشتهاند و امروزه چه وسعتي دارند؟
آماري كه ما الان داريم حاكي از اين است كه حدود يك ميليون و 200 هزار هكتار در شمال جنگل داريم. اين مقدار در ظرف 40 سال گذشته، دو برابر يعني سه ميليون هكتار بوده است. همين نشان ميدهد كه چقدر اوضاع وخيم است يعني اينكه اگر با همين روند پيش برويم با كمال تاسف در ظرف 25 تا 30 سال آينده، اين جنگلها نصف خواهد شد و باز هم نصف و نصف. خلاصه تا پايان 2050 يا 2060 ميلادي، ما چيزي از جنگلهاي شمال نخواهيم داشت. در حالي كه جنگلهاي زاگرس هم وضع چندان بهتري از اين ندارند. آنها هم تحتتاثير برش درختها و چراي بيش از حد و وجود دامها و وجود انسانها قرار دارند. شما در جريان هستيد كه همين چندي پيش، در جنگلهاي زاگرس، 14 هزار اصله درخت بلوط با ارزش را كه نماد اين كوههاي زاگرس هست و اين كوههاي زاگرس يكسوم آب مملكت ما را تامين و دخيره ميكنند، براي كشيدن لوله گاز از بين بردند. اينها نشان ميدهد كه ما براي جنگلهايمان ارزش قائل نيستيم و اگر ارزشي قايل بوديم، يك فكري براي جنگلها ميكرديم و از آن حفاظت ميكرديم.
احداث لولههاي گاز، خطوط برق و مسيرهاي جادهاي جديد را پس ميتوان به خطراتي كه جنگلها را تهديد ميكنند، اضافه كرد؟
كهرم: حدود يك ميليون و 200 هزار هكتار در شمال جنگل داريم. اين مقدار در ظرف 40 سال گذشته، دو برابر يعني سه ميليون هكتار بوده است. همين نشان ميدهد كه چقدر اوضاع وخيم است
كاملا درست است، ببينيد اينها وقتي ميخواهند لوله گاز را بكارند، راحت و بدون سر و صدا و بدون موافقت سازمان حفاظت از محيط زيست در داخل زاگرس ميروند و بعد 14 هزار اصله را در ظرف 16 روز ميبرند و بعد سازمان هم خبر ندارد. وقتي سازمان هم اعتراض ميكند، ميبيند كه اينها حتي به خودشان زحمت ندادهاند كه مجوز دريافت بكنند. اينها نشان ميدهد كه بهراستي ما ارزش اينها را نميدانيم يا دستگاههاي دولتي ما نميدانند. با اينكه مردم، آگاه و علاقهمند هستند و دوست دارند اينها را حفظ بكنند.
چگونه ميشود سازمان حفاظت محيط زيست خبر نداشته باشد؟ آيا سازوكار نظارتي يا محافظان منابع طبيعي به اندازه كافي در منطقه موجود نيست؟
نخير، مساله اين نيست كه اطلاع نداشته باشد. بلكه شايد دستور مقامات استان هست كه اين كار دارد انجام ميگيرد و شما واردش نشويد. كما اينكه همين الان در كرانههاي رودخانههايي در استان سيستان و بلوچستان دارند استخراج معدن شن و ماسه ميكنند، مسير رودخانه را عوض ميكنند و از طرفي موجب سيلاب ميشوند و از طرفي زمينهاي كشاورزي را از نوعي خاك به نام مارل ميپوشانند كه از حيز انتفاع ميافتد و هر آنچه كه اهالي كردند به چارهاي نرسيدند. آنچه البته به جايي نرسد فرياد است.
سالهاي پيش صحبتي مطرح بود كه ثبت جهاني جنگلهاي هيركاني در يونسكو شايد كمكي به اين ماجرا بكند، به نظر شما ثبت جهاني آنها در آينده ميتوانند كمككننده باشد؟
نخير. حتي اگر ثبت يونسكو بشود، ما هستيم كه بايستي آنها را حفاظت كنيم. يونسكو اينها را ثبت ميكند چون كه هدف اصلي آن اين است كه ما را متوجه ارزش اينها بكند. الان كوه دماوند از 4000 متر به بالا ثبت شده است ولي شما به پايينش برويد، ميبينيد كه براي اين نخالههاي ساختماني، 6 يا 7 شركت مشغول به كارند و روزي 500 كاميون از بدنه كوه دماوند را ميكنند و ميبرند. همينطور كوه بيستون هم ثبت جهاني شده است. ولي كوه بيستون وزنش را دارد از دست ميدهد چون كه كارخانه سيمان مرتب دارد از آن برداشت ميكند. در حالي كه خود سنگ كتيبه بيستون در بالاي كوه قرار دارد براثر مسائل مختلف مثل نفوذ آب در حال ترك خوردن است و ما كاري نميكنيم. يونسكو ميگويد كه وقتي اثري ثبت جهاني ميشود، آن اثر افتخار كسب ميكند، ولي ما فكر ميكنيم كه يونسكو افتخار ميكند كه اين كتيبه جزو يونسكو شده است. بنابراين ثبت شدن به خودي خود هيچ مسالهاي را حل نميكند، مگر اينكه خود ما ارزش اين را بدانيم و حفظش بكنيم.
از 25 آبان تا به امروز 80 فقره آتشسوزي در 70 منطقه جنگلي جنگل گلستان اتفاق افتاده است، اين نسبت به آمار ميانگين استان گلستان كه 120 مورد آتشسوزي در سال است به مراتب بالاتر است.
فكر ميكنيد علت اصلي تعداد بالاي آتشسوزيهاي اخير در جنگل گلستان چه ميتواند باشد؟
الان متاسفانه ميزان بارش در شمال كشور خيلي كاهش پيدا كرده است، اگر شما با اهالي گلستان و مازندران صحبت ميكرديد همگي از گرما ميناليدند و اين بادهاي گرم و گرم شدن و خشك شدن يك مساله است. بايد باور كرد كه زمين در حال گرم شدن است. از طرفي بنده ميدانم اين را كه در جنگل مينودشت، جنگل جهاننما و حتي جنگل ابر در استان سمنان، كرانه همان جنگلهاي هيركاني، ما متاسفانه آتشسوزيهاي عمدي را هم داريم.
ايران عضويت در كنوانسيون جهاني حفاظت از منابع طبيعي را دارد و طبق اين كنوانسيون كشورهاي همسايه هم ميتوانند در اطفاي حريق كمك بكنند، چرا اين اتفاق در ايران نيافتده است؟
من نميدانم، اين يك غرور بيجاست. ملاحظه بفرماييد وقتي كه جنگلهاي روسيه دچار حريق شدند، هواپيماهاي ايالات متحده رفتند و اين آتش را خاموش كردند و آقاي پوتين شخصا از خلبانهاي آمريكايي تقدير و تشكر كرد. يعني وقتي كه پاي منابع طبيعي ميآيد حتي از ينگه دنيا و از آن طرف دنيا، اينها براي خاموشكردن آتش نيرو ميفرستند. حالا چرا ايران كه از نظر تشكيلات اطفاي حريق و از نظر داشتن گارد اطفاي حريق بهراستي قابل مقايسه با روسيه نيست، چرا از همسايههايش بهطور مثال از ارمنستان، روسيه يا تركيه كمك نگرفت، بنده هم اطلاع ندارم.
اينها غرورهاي بيجاست كه سرمان را بگردانيم در يك وهله از آتشسوزي ميبينيم كه يك هكتار از جنگلها از بين رفت. و بعد از سوختن جنگلها به مدت حدود يك ماه و نيم كه گله گله و تكه تكه آتش ميگرفت، اين آتش به ظاهر خاموش شده است. من فكر ميكنم كه ما وقتي به خودمان ميآييم كه قسمت اعظم اين جنگلها و اين ميراثهاي طبيعي را از دست داديم.