حتی برای قرض گرفتن و تهیه پول هم برنامه ریزی و آموزش دارند. اعضا میبایست قبل از تماس تلفنی برای قرض گرفتن پول، متن مکالمه را روی کاغذ بنویسند و تمرین کنند تا مصمم و جدی به نظر آیند.
کد خبر: ۱۴۵۹۴۸
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۶ 03 February 2011
پلیس تهران یکشنبه شب گذشته همزمان به 50 دفتر شرکت هرمی و از جمله گلدکوئیست حمله کرد و ضمن پلمپ این دفاتر، حدود 1000 نفر از فعالان این شرکتها را بازداشت کرد.
به گزارش عصر ایران، در این دفاتر، افراد زیادی که عمدتاً از شهرستانها آمده بودند تا در کوتاه مدت، میلیاردر شوند، زندگی میکردند.
آنها در تهران، تحت آموزشهای ویژه قرار میگرفتند تا به اصطلاح اعتماد به نفسشان بالا برود و خوشبینیشان تقویت شود. اعضای شبکه، موظف بودند کتابهایی که سرشاخهها معرفی میکنند بخوانند، آموزشهای اجباری را طی کنند و مورد آزمون سرشاخهها قرار گیرند.
فریبخوردگان شبکه، برای آن که در خوش بینی مفرط نگه داشته شوند، موظف بودند، همه چیز را با کمال خوش بینی بنویسند.
آنچه در زیر میآید، بخشهایی از نوشتههای این افراد است که در خانههای هرمی شهرک غرب و سعادت آباد به دست آمده است و نشان میدهد که این افراد، در چه عوالمی سیر میکردند و اکنون چیزی جز آرزوهای بر باد رفته ندارند.
در سیستمهای هرمی از جمله گولد کوئست افراد مجبور میشوند تمامی آرزوهای خود را با جزئیات بنویسند و هر هفته نیز آنها را بازنویسی و در جلسات هفتگی با صدای بلند برای دیگران بخوانند ؛ به اعضای ساده دل القا میشود که هر آرزویی که دارید در شبکه هرمی برآورده میشود. در این تصاویر، روی کلماتی که میتواند معرف هویت افراد باشد خط کشیده ایم.
در شرکتهای هرمی، نمودارهای زیر، یک امر رایج است ؛ هر عضو، با این نمودارها که شامل سرشاخهها و زیر مجموعه هاست روزگار میگذراند و برای خودش پیش بینی کسب درآمد میکند!
به اعضای جدید گفته میشود اگر پول ندارید، قرض کنید؛ شما به زودی آنقدر ثروتمند خواهید شد که اصل پول قرض گرفته شده را به علاوه یک هدیه خوب مثلا یک دستگاه خودرو به طلبکاران تان بازگردانید!
شرکتهای هرمی حتی برای قرض گرفتن و تهیه پول هم برنامه ریزی و آموزش دارند. اعضا میبایست قبل از تماس تلفنی برای قرض گرفتن پول، متن مکالمه را روی کاغذ بنویسند و تمرین کنند تا مصمم و جدی به نظر آیند. بسیاری از اعضای شرکتهای هرمی از شهرستانها جذب و در تهران اسکان داده میشوند. سرشاخهها، این افراد را عمدتاً در آپارتمانهایی در نقاط متمول تهران مانند شهرک غرب و سعادت آباد نگهداری میکنند تا آنها با چشمان خود، آرزوهایشان مانند ماشینهای آخرین مدل، خانههای زیبا و... را ببینید و بیشتر ترغیب شوند.
چرا اساسی پدر این مراکز را در نمی آورید،
پس چرا اینقدر راحت مردم مکان خود را به این مراکز اجاره می دهند؟!!!
من خودم 7 سال پیش گول خوردم و بهترین دوستانم من را فریب دادند، متاسفانه!!!
پاسخ ها
علی
||
۱۳:۵۶ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
منظورت از چرا اساسی یعنی چی؟!
یعنی بریزن همه مردم رو بگیرن بگن تو عضو این شرکت ها هستی یا نه؟!
ماهانه این همه شرکت دارن جمه آوری میشن. اون احمقی که با این همه تذکر قاطی این مسائل میشه خودش باید بفهمه!
همه چیز رو که به زور نمیشه تو مغر کسی کرد!
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ/نرود میخ آهنین در سنگ
صرف نظر از اینکه انسان نباید ساده لوح باشد، و علاوه بر اینکه برخی بلند پروازی ها در لیست ارزوهایشان به چشم می خورد، اما واقعا در پس تمام اینها تلخی زیادی نهفته است. اگر جوانان از نظر تامین مسکن، امکان برگزاری مراسم ازدواج و ... با دغدغه های کمتری مواجه باشند، در دام این شرکت ها گرفتار نمی شوند. واقعیت تلخی که در لیست آرزوها دیده می شود، قدرت اقتصادی برای برگزاری جشن ازدواج است. آیا مسولان این لیست را می خوانند؟
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۳:۵۸ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
امکان ازدواج و کار در خونه هیچ کسی رو نمیزنه. الان افغانی ها هم کار دارن. از روی خط بدشون میشه فهمید خیلی هم سواد ندارن!همیشه باید خدا را در نظر داشت
واقعا باید خون گریه کرد.
جوانی برای تامین هزینه بیماری دایی خود ، برای تسکین دردهای مادر و خواهر خود ،برای یک مسافرت ساده به دبی، میبایست هزاران کار انجام دهد و مقامات جز برخورد پلیسی و امنیتی راه حل دیگری برای این کار ندارند.
به خدا جای تاسف دارد.
جای تاسف بیشتر اینجاست که عده ای چنان جوزده میشوند که حکم اعدام را هم حتی برای این هموطنان جایز میدانند. گویی که از سر خوشی ایشان به این کار مشغول بوده اند و به راحتی میتوانسته در هزاران کارخانه فعال و پر بازده با حقوق بسیار بالا کار کنند که اینک مستحق مجازات اند.
اول پنجره را بسنم، بعد که یاد تجارب تلخ خودم افتادم دوباره گشودم تا برای جوان تر ها درد ودل کنم. البته من تا حالا در دام چنین شرکتهایی نیفتادم ولی خریت که شاخ و دم ندارد!! شده بود بخاطر مقدار خیلی کمتر از این آرزوهای بزرگ دست به ریسکهای احمقانه ای بزنم که نهایتا عمرم را تلف شده دیدم و آبرویم را رفته دیدم. بدون اینکه بدانم روزی را فقط خدا می دهد و هر چقدر بخواهد و از راههایی که اصلا احتیاجی به این حماقتها ندارد. اما از روزی که قشنگ این موضوع را باور کردم، یکی یکی مشکلاتم حل شد و اکنون به آینده همانقدر امید دارم که در این کلاسها امیدوارشان میکنند. اما نه یک شبه و از هر راهی!! بلکه امیدم به فضل خداست و راضیم به رضای او و سعی می کنم هیچ ریسکی نکنم. حتی اگر در مضیقه باشم. خدا خودش روزی رسان است.