سي و پنج سال قبل در باغ وحش شيراز مردي در هيبت رستم با لباسي از پوست پلنگ، با شير و خرس، نمايشي برپا ميكرد كه هر بينندهاي شگفتزده ميشد، مردي كه امروز در هفتاد و چند سالگي هنوز ستبر است و مردانه با دست خالي پاي شيرهايش مانده.
به گزارش ايسنا منطقه فارس، «سيروس قهرماني» ، پهلواني بود كه هرچه را از راه پهلوانيهايش بهدست آورد در مسيري آبرومند هزينه كرد و از هيچ كمكي به مستمندان دريغ نكرد، مردي كه امروز براي حفظ بقاي باغ وحشي كه كهنسالترين باغ وحش ايران محسوب ميشود، خود نيازمند ياري است.
باغ وحش شيراز كه زماني در گوشهاي از باغ ملي و در كنار ورزشگاه حافظيه قرار داشت، اكنون در دامنه كوهي در مسير شمالي شهر دامن گسترانيده و با وجود برخورداري از فضايي مناسب براي جلب و جذب گردشگران در فصول مختلف، به تبعيدگاهي براي حيوانات بي زبان تبديل شده است.
آسمان ابري است و باران همچنان آرام بر زمين تشنه ميبارد كه به سمت باغوحش شيراز حركت ميكنيم.
از شيراز حدود 15 كيلومتر كه به سمت شمال براني، بعد از پل شهداي نفت، اگر خوب چشم بدواني و دقت كني سمت چپ تابلوي بزرگ باغ وحش را خواهي ديد، اما هيچ معبر امني براي رفتن به آن سوي بزرگراه وجود ندارد.
براي دور زدن و رسيدن به ورودي باغ وحش بايد تا ورودي زرقان رفت، اين تنها معبر امن است و اما اگر قانون را نديده بگيري و از قبل محل باغ وحش را بداني، صابون طي كردن مسيري دويست متري برخلاف جهت جاده اصلي را بهتن زده باشي، شايد پل شهداي نفت هم تو را به مقصد برساند! شايد!
ورودي باغ وحش اما با چند لاستيك بزرگ مسدود شده و در گوشهاي تنها راهي باريك باز است، در حاليكه باران ديد را محدود كرده با احتياط وارد جاده باريكي ميشويم و هرچه جلوتر ميرويم راه باريكتر ميشود، با آسفالتي بدون شانه، بدون علامت، كهنه و فرسوده.
در ابتداي سراشيبي كوه، دري بزرگ خودنمايي ميكند و تابلويي رنگ و رو رفته بر پيشانياش زار ميزند، اينجا باغ وحش شيراز است. باغ وحشي كه يكي از قديميترينها در ايران به شمار ميرود و به يادآورنده نامي خاطره انگيز است.
باغ وحش شيراز امروز تنها نام باغ وحش را يدك ميكشد و به واسطه بيتوجهيها مسيري را طي ميكند كه پايانش چندان مطلوب نيست.
اگر ديروز بر لزوم خروج باغوحش از شيراز تاكيد ميشد، معنايش تعطيلي آن نبود، اما در طول سالهايي كه اين مكان با تمام قابليتهايش از شيراز دور شده است، هيچ يك از مسئولان بهسراغ آن نرفته و حتي نشاني آن را هم نميدانند.
سيروس قهرماني به گرمي به استقبالمان ميآيد، پير شده اما همچنان بازوان و سينهاش ستبرند و صدايش مردانه! گرچه يال وكوپال اين پهلوان همچون شيراني كه در قفس دارد، ريخته اما نشانههاي پهلواني را ميتوان در خط خط چروكهاي صورتش و در سطر سطر كلامش به وضوح ديد و شنيد.
پيرمرد دستانش گرم است، گرمايي كه از عشق درونياش خبر ميدهد و به شيرها كه مينگرد، اشك از چشمهايش سرازير ميشود.
سيروس قهرماني كه با ياد گذشته پر افتخارش روزگار سر ميكند، قدردان استاندار فارس است، تنها مسئولي كه بهگفته او بي هيچ تجملي، بازديدي از اين محل داشته است.
او ميگويد: حتي اگر آقاي احمدزاده (استاندار) هيچ كاري هم براي ما انجام ندهد، همين كه بهاين مكان آمد و وضعيت ما را ديد و پاي حرفهايمان نشست، انگيزهها را در من و خانوادهام زنده كرد.
او كه تمام تواناييهايش را موهبتي از خدا و اهل بيت(ع) ميداند، گفت: اين شيرها تمام زندگي من هستند، اينها همه يادآور اسدالله است، براي من مهم است كه اين حيوان مورد لطف همه ائمه خصوصا مولا علي(ع) قرار داشته و داستانهاي بسياري از وفاداري آن گفته و نوشته شده است.
* باغ وحش نيازمند توجه استنزديك ظهر است و ابرها همچنان آسمان را پوشانده، اما باغ وحش خلوت است و آرام؛ درختانش دلمردهاند و علفهاي هرز در هر گوشه سر از خاك برآورده و توازن آن منطقه زيبا را بر هم زده است.
طراحي باغچهها و معبر ورود و گردش گردشگران و بازديدكنندگان نشان از سرمايهگذاري با انگيزهاي دارد كه در گذشته دور انجام و بهدليل بي توجهي رها شده است.
زمان تقسيم غذاي حيوانات فرارسيده، قفسها بيهيچ نظمي كنار هم رديف شده است، چند شتر، يكي دو بز كوهي، چندين پرنده و كبوترهايي كه زيباهستند و آرام.
تنها صداي غرش شيرهاست كه حاليمان ميكند در باغ وحش هستيم، شيرهاي گرسنهاي كه در ميان قفس هم پر هيبتاند و ترس را با دلت آشنا ميكنند، اگرچه قفسهايشان تنگ است و سرد و نمور!
سهمشان براي غذاي ظهر هركدام يك بز است و كارگرها با گاري نهار اين سلاطين جنگل را ميآورند، بزهايي با موهاي بلند و سياه و شاخهاي گره خورده در هم.
لاشه بزها به بالاي قفس شيرها منتقل شده و با احتياط درون قفس پرتاب ميشوند و جدال بر سر غذا روح وحشي اين درندههاي پرهيبت را نمايان ميكند، جايي كه قدرت و غرش تعيين كننده سهم هريك از غذاي نيمروز است.
شايد اگر غرش اين شيرها را از باغ وحش منها ميكردي، ديگر هيچ نداشت.
"سيروس" به سمت تابلويي كه با پلاستيكهاي ضخيم پوشانده شده هدايتمان ميكند، تابلويي مملو از عكسهاي خاطرهانگيز و خودش ميرود تا انتهاي كوچه باغ خاطرهها، آنجا كه جواني قوي هيكل و خوشچهره، با شير و خرسهاي قوي هيكل دست و پنجه نرم ميكرد و تيرآهنهاي بزرگ را با زور بازو خم ميكرد و اجازه ميداد تا كاميونهاي سنگين از روي سينهاش عبور كنند.
او ميگويد: همه آن روزها تمام شد، امروز اين من هستم كه در انتظار هجرت ابدي، با خدا خلوت ميكنم و از او كمك ميخواهم كه در نگهداري اين شيرها از پا نيفتم.
سيروس ادامه ميدهد: هزينه اينجا سرسام آور است، تنها براي غذاي شيرها بايد روزانه حداقل 16 ميليون تومان هزينه صرف شود!
* رقم بسيار سنگين اما واقعي است!او ميگويد: قاعده كار اين است كه گوشت گوساله به خورد شيرها بدهيم اما بهدليل مشكلات مالي اين امر مقدور نيست و مجبور هستيم كه گوشت بز را براي ناهارشان تدارك ببينيم.
قهرماني ادامه ميدهد: اينجا هفتاد شير نگهداري ميشود، هر شير براي ناهار يك بز ميخورد، شما حساب كنيد كه چه هزينهاي دارد، اين منهاي هزينه غذاي ساير حيوانات، هزينه كارگر و برق و آب و .... اين باغ وحش است.
در كنار قفس شيرها كه تميزتر از ديگر قفسها است، حيوانات معدودي درون قفس روز ابري و سرد زمستاني را بهسر ميرسانند، در حالي كه صداي پارس سگها، زوزه گرگ و كفتار، خرناس خرسها و... فضا را پر كرده است.
ميمونها ساكتترين اعضاي باغوحش هستند كه درون قفس دوتا دوتا و تكتك، ما را تماشا ميكردند.
قفسها همگي متحدالشكل است، سهطرف ديواره سيماني و يكطرف محصور شده با انواع فلز! از تورهاي سيمي گرفته تا ميلگرد و مفتول و قوطيهاي بلند!
در همسايگي ميمونهاي گياهخوار، گرگي تنها مدام عرض كوچك محبسش را طي ميكند و با چشمهاي قرمزش نگاهي هراس انگيز به ما مياندازد. آن طرفتر دو كفتار مرغهايي را كه براي ناهار ظهرشان تدارك ديدهاند، نوش جان ميكنند و در چند قفس بعدي عقابهاي ايراني و آسيايي و آفريقايي و طلايي از گوشت مرغهايي كه براي ناهارشان آوردهاند، تناول ميكنند، در حالي كه پرهايشان خيس است و بعضيهايشان ميلرزند.
كركسي تنها در گوشهاي از يك قفس نم باران را از بدن ميچكاند و در قفسي ديگر دهها توله سگ فانتزي، در حالي كه بدنشان خيس خيس است، مدام پارس ميكنند.
خرسها را نبايد از قلم انداخت؛ خرسهايي كه به قامت بلند نيستند اما پنجههاي بزرگ و قويشان ترس را با دلت آشنا ميكند.
يكي از خرسها مدام در قفس كوچكش كه بهاندازه يك و نيم برابر طول بدن او عرض دارد، بالا و پايين ميرود و همقفسياش يكدستش را بالا گرفته و سرش را بالا و پايين ميبرد.
در مقابل اين قفسها، چند توله خرس، چند توله گرگ و يكي دو سگ و بالاتر هم چندين راس گراز، روزگار ميگذرانند، در حاليكه نگاههاي نگران توله حيوانات، مادرانشان را جست و جو ميكند.
در ابتداي ورودي باغ وحش، چادري رنگ و رو رفته كه از باران روزهاي قبل و امروز خيس است و نمور و تابلوي"نمايشگاه مارهاي سمي" را بر سر در ورودي دارد، خودنمايي ميكند و مابعد از كسب اجازه وارد آن ميشويم، سقف چادر به قطرات باران اجازه ورود دادهاند و كف خيس است و هوا سنگين و سرد.
چندين آكواريوم بيهيچ ترتيبي كنار هم قرار دارد و درون هركدام گونهاي از مار به خواب زمستاني فرو رفته و در ميانه در آكواريومي بزرگتر، چندين توله تمساح، از كمي جا روي هم خزيدهاند و آن گوشه، دو پرنده زيبا كه گويا مرغ و خروسي نادر هستند، خانه مشتركي با لاكپشتها اجاره كردهاند، هرچند لاكپشتهاي كوچك، از هيبت مرغ و خروس شكلاتي رنگ، سر و دم درون لاك فرو برده و جرات جم خوردن ندارند!
در دامنه كوه در جايي مانند رزمگاههاي يونان باستان، كه با حفاظهاي توري بلند حفاظت شدهاند، چندين راس شير ماده در هوايي آزاد، آزادتر از همنوعهاي خود روزگار ميگذرانند، شيرهايي كه تا دراز كشيدهاند شير ژيان هستند و هماينكه بهراه ميافتند ضعف و نحيفي و رنجوريشان، دل هر بينندهاي را ريش ميكند.
كف محوطه مملو از اسكلت حيوانات است، استخوانهايي كه گويا پيش از ناهار امروز، غذاي اين شيرهاي ماده شدهاند.
شيري لنگان لنگان بهسوي لاشه يكي از بزها ميرود، اما توان محدود او و دست شكستهاش قادر به دريدن لاشه بز نيست، رهايش ميكند و بهسراغ لاشه ديگري ميرود و در نهايت موفق به دريدن شكم لاشه سوم ميشود.
در اين كنام، شيرها با يكديگر كاري ندارند، نه غرشي است و نه جنگي بر سرغذا!
همين! باغ وحش شيراز، جايگاه سيروس قهرماني و... همين بود، اگرچه دو پسر سيروس قهرماني هم امروز جا پاي پدر گذاشته و يكي در سيرك و ديگري در باغوحش مديريت ميكنند، اگرچه امروز آن دو با مار و شير و خرس نمايش ميدهند، اما اينجا باغوحشي نيست كه جاذب گردشگر باشد، جايي كه در زمستان بوي عفونت فضا را پر كرده باشد، فضايي نيست كه بتوان تابستان آن را تحمل كرد!
امروز سيروس قهرماني و پسرانش براي تبديل باغوحش كنوني شيراز به محيطي مناسب، نيازمند همراهي مسئولان هستند، شايد همراهي شهرداري زرقان بهواسطه توان مالي اين مجموعه، راهگشا باشد، شايد نياز است كه مسئولان محيطزيست و دامپزشكي ورود كرده و از نظر بهداشت حيوانات به ياري مديران آن مجموعه بشتابند و با كمترين هزينه، اين محل را مهياي جذب گردشگران كنند.
نبود تابلوهاي راهنما، نبود راهي مناسب، مشكل امنيت محوطه و مسير ورودي آن از سمت جاده اصلي تا محل قرار گرفتن باغوحش، نبود فضايي استاندارد براي حيوانات و افزودن حيوانات جديد، عدم توجه به وجود فضاي مناسب و كافي، نبود كمك به مديريت باغوحش براي استفاده از امكانات مالي بانكها در قالب تسهيلات و ... اينها همه مواردي است كه به چشم ميخورد.
استاندار فارس در رابطه با بازديد خود از باغ وحش شيراز به خبرنگار ايسنا گفت: اين يك نكته غريب نيست كه استاندار يك استان براي سركشي به باغوحش برود.
روحالله احمدزاده با تاكيد بر لزوم توجه به چنين فضاهايي، افزود: بايد از همه ظرفيتها براي توسعه گردشگري استفاده كرد.
به گزارش ايسنا، جا دارد اكنون و در حالي كه مدت كوتاهي تا ايام نوروز باقي مانده، با حمايت از گردانندگان باغوحش شيراز، قدمي مثبت در مسير توسعه فضاهاي جاذب توريست برداشته شود و باغوحش به محيطي مناسب تبديل شود تا گردشگراني كه از اين محيط بازديد ميكنند، با خاطرهاي خوش از آن ياد كنند.