سرویس بین الملل ـ چنانکه پیش از این
خبر داده بودیم، در سالروز ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان، سرویس بین الملل «تابناک»، گزارش مفصل و تکان دهنده ای از پشت پرده ترورهای چند سال گذشته در خاورمیانه و همچنین سناریوی مد نظر غرب برای بهره برداری حداکثری از این وقایع، تهیه کرده که اکنون منتشر می شود.
به گزارش «تابناک»، همچنان که بارها گفته شده است، دادگاه بین المللی رفیق حریری نقشی بسیار فراتر از بررسی و تحقیق در اقدام مجرمانه «ترور رفیق حریری» در لبنان و خاورمیانه دارد. اکنون که در ششمین سالگرد ترور وی قرار داریم، ارزیابی این دیدگاه حتما آسان تر از سالهای گذشته است.
بنابر این گزارش، «رفیق حریری» در چهاردهم فوریه سال 2005 ترور شد و پس از آن تحولاتی شگرف که تمامی آن براساس برنامههای آمریکا و رژیم صهیونیستی بود در لبنان و منطقه شکل گرفت. همه این تحولات در لبنان از نظر سیاسی و نظامی به نفع رژیم اسرائیل و آمریکا بود و اگر از آن سال تاکنون، مقاومت اسلامی لبنان در سال 2006 در برابر هجوم ارتش اسرائیل شکست میخورد آنگاه کل خاورمیانه شاهد تحولاتی گستردهتر میشد اما حزب الله لبنان با مقاومتی 33 روزه، روند ادامه این سناریوهای بسیار خطرناک را در خاورمیانه و به خصوص در سوریه و لبنان، سد نمود.
برای آن که به روند این سناریو شناختی دقیق تر و بیشتر پیدا کنیم ناچاریم تا چند سالی به عقب برگردیم اما برای تسلط بر سیر حوادث، به تاریخ دقیق شکل گیری همه این تحولات، باید دقت بیشتری کنیم و روند پیاپی تحولات را از نظر دور نداریم زیرا همه این تحولات تداخلی انکار ناپذیر با هم دارند. همه این تحولات پس از سقوط نظام صدام حسین در عراق رخ داده است، تحولی که به اعتقاد سعودیها موازنه طایفی نظامهای سیاسی در خاورمیانه را بر هم زده و بر همین اساس آنها از آمریکاییها درخواست نموده بودند تا با تغییر نظام سیاسی در سوریه و تغییر حاکمیت آن، توازن طایفی نظامهای سیاسی در خاورمیانه به ما قبل سقوط صدام حسین بازگردد:
1- قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل: براساس این قطعنامه همه نیروهای نظامی خارجی در لبنان (اشاره مستقیم به ارتش سوریه) باید از خاک لبنان عقب نشینی کنند و همه نیروهای شبه نظامی (اشاره مستقیم به حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان) باید خلع سلاح شوند. زمان صدور این قطعنامه 2/ 9/ 2004 میباشد.
2- ترور رفیق حریری: نخست وزیر پیشین لبنان در تاریخ 14/ 2/ 2005 در قلب بیروت در یک انفجار مهیب به همراه تعدای از مقامات رسمی لبنان و گارد حفاظتش، کشته میشود. تیم حفاظت فیزیکی وی مجهز به نظام الکترونی ای بود که روسای جمهور آمریکا از آن استفاده میکردند از جمله این که تا شعاع یک کیلومتری میتوانستند همه دستگاههای الکترونیک مثل موبایل را از کار بیاندازند از همین رو عوامل ترور وی باید از امکاناتی فراتر از سیستم حفاظتی حریری برخوردار میبودند.
حریری زمانی ترور شد که بحث تمدید ریاست جمهوری «امیل لحود»، رئیس جمهور لبنان و یا تعیین جانشینی برای وی، بحث روز لبنان بود و به شایعاتی در برخی رسانههای گروهی عربی و غربی دامن زده میشد مبنی بر این که در این خصوص اختلافاتی بین سوریه و «حریری» درگرفته است و این خبری بود که به شدت به عنوان تیتر اصلی در بسیاری از این رسانهها تا ترور «حریری» و پس از آن دنبال میشد.
برخی از نیروها، احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف سوریه در لبنان با تکیه بر قطعنامه 1559، جنگ روانی گستردهای علیه سوریه در لبنان راهانداخته و به دنبال آن ترور حریری را در راستای مخالفت با همین قطعنامه ارزیابی کردند. از همین رو از لحظه نخست ترور، دمشق و «بشار اسد»، رئیس جمهور سوریه آماج اتهامات این ترور قرار گرفتند. «سعد حریری» فرزند «رفیق حریری» از جمله کسانی بود که از لحظه نخست ترور، انگشت اتهام به سوی سوریه نشانه رفت و دیگر همراهان و متحدان وی نیز از این سیاست جنگ روانی علیه سوریه استفاده کردند.
3- صدور قعطنامه 1595 شورای امنیت: پس از ترور «رفیق حریری»، شورای امنیت به درخواست آمریکا و فرانسه تشکیل جلسه داده و بدون درنگ طرح تشکیل دادگاه بین المللی رفیق حریری را در شورای امنیت تصویب نموده و پیراهن عثمانی را در رویدادهای لبنان درست میکنند که هیچگاه نظیر آن در تاریخ سیاسی لبنان و خاورمیانه پیدا نمیشود. این قطعنامه و تشکیل دادگاه بین المللی دادگاه «رفیق حریری» در تاریخ 7/ 4/ 2005 تصویب شد و سرمنشا تحولاتی در لبنان و خاورمیانه شد که تا کنون ادامه دارد.
4- خروج ارتش سوریه از لبنان: پس از صدور قطعنامه 1559، ترور «رفیق حریری» و قطعنامه 1595، روند خروج ارتش سوریه تسریع یافت و بالاخره ارتش سوریه در میان ناباوری و مخالفت متحدان سوریه در لبنان، مجبور به ترک و عقب نشینی از خاک لبنان شد تا یکی از آرزوهای دیرینه آمریکا و اسرائیل تحقق یابد. ارتش سوریه به شکل رسمی در تاریخ 26/ 4/ 2005 آخرین نیروهای خود را از لبنان خارج نمود. همه این تحولات ناشی از قطعنامه 1559 و سپس ترور «رفیق حریری» بود. ارتش سوریه در حالی از لبنان عقب نشینی نمود که تمامی مخالفان سوریه در لبنان بدون هیچگونه شک و شبههای سوریه را مسئول ترور «حریری» معرفی نموده و رئیس جمهور این کشور را به خون آشامی در دمشق توصیف میکردند که از انگشتان وی خون میچکد. در همین چهارچوب بود که «سعد حریری»، «ولید جنبلاط» و «سمیر جعجع»، بی پروا رئیس جمهور سوریه را مسئول ترور «حریری» معرفی میکردند.
به دنبال همین جار جنجال بزرگ تبلیغاتی در لبنان، ارتش سوریه از لبنان اخراج و سپس حکومتی در لبنان برسرکار آمد که به شدت از سوی آمریکا، فرانسه و دیگر متحدان عربی اش در خاورمیانه و از جمله سعودی، مصر و اردن حمایت میشد. با این حساب آمریکا تا این جای کار دستاوردهای دراماتیکی در لبنان به دست آورده است که پیش از آن در حسرت دستیابی به آنها میسوخت. از این تاریخ به بعد است که اصطلاح «ثورة الأرز» به معنای «انقلاب ارز» توسط جریان 14 مارس لبنان بر سر زبانها میافتد. «ارز» نام درختی در لبنان است که سمبل این کشور است که در پرچم رسمی آن نیز حک شده است. خروج سوریه و مخالفت آشکار با این کشور و رهبری آن تحت نام «انقلاب ارز» در لبنان صورت میگرفت.
5- ترور «سمیر قصیر»، روزنامه نگار مشهور و مخالف سوریه: در تاریخ 2/ 6/ 2005 «سمیر قصیر»، روزنامه نگار مشهور لبنانی در روزنامه «النهار» که دارای مواضع ضد سوری بود در لبنان از طریق انفجار ماشینش ترور میشود. دقیقا پس از ترور وی دمشق متهم اصلی میشود و از طرف جریان 14 مارس و رهبران سیاسی آن مثل سعد حریری و ولید جنبلاط، عوامل وابسته به سوریه عامل این ترور معرفی میشوند.
سمیر قصیر
6- ترور «جورج حاوی»، رهبر حزب کمونیست لبنان: وی به همان شکل سابق و با انفجار صندلی اتومبیلش در بیروت ترور میشود. وی از رهبران جریان 14 مارس بود و مثل دیگر سران سیاسی 14 مارس دارای مواضع ضد سوری بود. همین امر باعث شد تا بار دیگر انگشت اتهام متوجه سوریه شود. ترور جورج حاوی در تاریخ 21/ 6/ 2005 صورت میگیرد.
جورج حاوی
7 - دستگیری چهار افسر عالی رتبه لبنانی و بازجویی از «غازی کنعان»: با تشکیل دادگاه بین المللی «رفیق حریری» در یک اقدام نه چندان غیر منتظره چهار افسر عالی رتبه لبنانی با نشانهای سرلشکری و سرتیپی به نامهای «جمیل السید»، «علی الحاج»، «ریمون عازار»و «مصطفی حمدان» در آگوست 2005 دستگیر میشوند. حکم دستگیری این افراد را دادستان دادگاه بین المللی رفیق حریری «دتلیف میلس» صادر میکند.
مبنای دستگیری این افراد شهادت فردی به نام «زهیر الصدیق» است که در نزد میلس شهادت داده بود که این افسران نقش مستقیم در ترور «رفیق حریری» داشته و با همکاری تشکیلات امنیتی ارتش سوریه، ترور «حریری» را سازماندهی کردهاند. «زهیر الصدیق» مدعی بود که در این جلسات برخی از افسران سوری مسئول در ترور «حریری»، مشارکت داشته و حتی وی تلاش کرده تا خبر این ترور را پیش از وقوع به اطلاع شخص «رفیق حریری» و نیز طرفهای امنیتی لبنان برساند اما موفق نشده است. «زهیر الصدیق» در یکی از شهادت هایش در دادگاه بین المللی «رفیق حریری» از قول «مصطفی حمدان» چنین نقل میکند: ما شما را به یک سفری خواهیم فرستاد و آنگاه خداحافظ ای «حریری». وی همچنین مدعی شده بود که «حمدان» و «عازار» امکانات لجستیک عملیات ترور «حریری را در لبنان با کمک سوریها تهیه کردهاند.
علی الحاججمیل السید ریمون عازار مصطفی حمدان «زهیر الصدیق» علاوه بر اسم این افسران لبنانی، اسم تعدادی از افسران عالی رتبه سوری را نیز به «میلس» میدهد. این افسران سوری عبارت بودند از: «غازی کنعان»، رئیس تشکیلات امنیتی سوریه در لبنان در دوران حضور ارتش سوریه در این کشور، «رستم عزالی»، سرلشکر ستاد ارتش سوریه، «محمد خلوف» و جامع جامع از افسران عالی رتبه تشکیلات اطلاعات و امنیت نظامی سوریه. دستگیری افسران عالی رتبه لبنانی، موجی از غضب و خشم علیه سوریه در لبنان راه میاندازد و همه بر این یقین میرسند که سوریه عامل اصلی ترور «رفیق حریری» بوده است.
زهیر الصدیق همزمان با دستگیری آنها، برنامه بازجویی از افسران عالی رتبه سوری با موافقت دولت سوریه شکل میگیرد و در نخستین گام دادستان دادگاه بین المللی رفیق «حریری» در منطقهای تفریحی به نام «مونتی روزا» در نزدیکی مرز مشترک لبنان و سوریه از «غازی کنعان» مرد پرقدرت سوریه مشهور به «قدرت سایه» در حاکمیت سیاسی لبنان در طول بیست سال، بازجویی میکند.
غازی کنعان این بازجویی در سپتامبر 2005 صورت میگیرد. این در حالی بود که وی از اکتبر 2003 تا 12/ 10/ 2005 وزارت کشور سوریه را عهده دار بوده است. یعنی زمانی که به اتاق بازجویی وارد میشود حکم وزیر کشوری سوریه را داشته است. وی در شرایطی غیر منتظره در 12/ 10/ 2005 اقدام به خودکشی کرد که در ادامه مطلب به این موضوع نیز خواهیم پرداخت. اما نکتهای که این جا میتوان به آن اشاره کرد این است که بازجویی از وی هرگز باعث نشد تا دادستان دادگاه «رفیق حریری» دلیلی بر دخالت سوریه در ترور «حریری» پیدا کند و این در حالی بود که سران جریان 14 مارس لبنان و از جمله «سعد حریری» تاکید داشتند که «غازی کنعان»، اطلاعات گرانقیمتی را مبنی بر دخالت رهبری و اطلاعات سوریه در ترور پدرش، به دادگاه «رفیق حریری» داده است.
8- ترور «می الشدیاق» مجری مشهور تلویزیون LBC لبنان: میزگردهای معروف «میالشدیاق» در تلویزیون LBC و اتخاذ مواضع ضد سوری وی و متهم کردن سوریه در ترورهای سیاسی در لبنان، مشهور بود از همین رو وقتی در تاریخ 25/ 9/ 2005 ترور میشود، سوریه به عنوان عامل اصلی آن معرفی میشود. اما وی به رغم جراحات بسیار شدید از این ترور جان سالم به در میبرد. وی دقیقا مثل «جورج حاوی» با انفجار صندلی ماشینش هدف قرار میگیرد.
9- خودکشی «غازی کنعان» در وزارت کشور سوریه: چنانچه قبلا متذکر شدیم، «غازی کنعان» در حدود بیست سال مرد اول سوریه در لبنان بود. مشهور است که وی در این مدت نفر اول تصمیم گیریها در لبنان بوده و ریاست اطلاعات سوریه در این کشور را عهده دار بوده است. بعدها معلوم شد که وی دارای روابط پنهان با برخی از سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غربی به خصوص آمریکایی داشته و دارای حساب چند صد میلیون دلاری در بانکهای آمریکا بوده است. براساس اعلام رسمی دولت سوریه وی در تاریخ 12/ 10/ 2005 در محل دفتر کارش با شلیک یک گلوله به دهان خود، خودکشی میکند.
رهبران سیاسی 14 مارس در لبنان، وی را عامل اصلی ترور «رفیق حریری» معرفی میکردند و مدعی بودند دولت سوریه برای سرپوش گذاشتن بر ترور حریری او را از میان برداشته است. در باره وی باز هم خواهیم گفت. شخص سعد حریری مدعی بود که او اطلاعات گرانبهایی علیه دولت سوریه در بازجویی هایش در برابر دادستان دادگاه بین المللی حریری ارائه کرده است.
10- صدور قطعنامه 1636: به دنبال ترورهای سلسلهوار لبنان، یکبار دیگر آمریکا و فرانسه وارد میدان میشوند و قطعنامه 1636 را در تاریخ 31/ 10/ 2005 صادر میکنند. در این قطعنامه بر قطعنامههای پیشین یعنی 1559 (مبنی بر خلع سلاح سریع نیروهای شبه نظامی لبنان) قطعنامه 1595 و لزوم تسریع در تشکیل دادگاه بین المللی رفیق حریری و دستگیری متهمان آن تاکید میشود. پشتوانه صدور این قطعنامه ادامه ترورهای سیاسی مشهور در لبنان پس از ترور رفیق حریری بوده است. اما این بار هدف اصلی این قطعنامه هدف قرار دادن متحدان سوریه در لبنان است که البته اشاره مستقیم آن متوجه حزب الله و مقاومت اسلامی است با این هدف که جریان خلع سلاح آن باید تسریع شود. از این مرحله دومین هدف آمریکا و اسرائیل پس از خروج ارتش سوریه در لبنان تعقیب میشود که همان خلع سلاح حزب الله لبنان بوده است.
11- ترور جبران توینی سردبیر روزنامه النهار لبنان: وی به شکل مشابه ترورهای گذشته در تاریخ 12/ 12/ 2005 ترور میشود. جبران توینی از بارزترین سران سیاسی 14 مارس به شمارمی رفت و با ترور وی بار دیگر دمشق مسئول اصلی ترور معرفی میشود. انتخاب وی در حقیقت قرار دادن جامعه مسیحی لبنان در برابر سوریه بود با در نظر گرفتن این امر که یکی از موجه ترین چهرههای سیاسی مسیحی لبنان به شمار میرفت و فرزند غسان توینی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه النهار بود.
12- پناهندگی عبدالحلیم خدام به فرانسه: عبدالحلیم خدام معاون رئیس جمهور سوریه در عهد حافظ اسد و نیز بشار اسد، پس از مخفی شدن از دیدگان در تاریخ 30/ 12/ 2005 رسما به فرانسه پناهنده میشود و از همانجا دعوت به سرنگونی نظام سیاسی سوریه و بشار اسد میکند. در اولین اقدام در ژانویه 2006، وی در جلسه تحقیق دادگاه بین المللی رفیق حریری در پاریس حاضر شده و رسما شهادت میدهد که رفیق حریری به دستور مستقیم بشار اسد در بیروت ترور شده است. او با اظهاراتش پرده از روابط سری با برخی از دولتهای عربی همچون عربستان سعودی و دولت آمریکا بر میدارد و نشان میدهد که یکی از کاندیداهای هرم قدرت سیاسی در آینده سوریه و پس از سقوط دولت کنونی سوریه بوده است. دادگاه نظامی سوریه در تاریخ 17/ 8/ 2008 وی را به دلیل ارائه شهادت دروغ در قضیه ترور رفیق حریری، اقدام علیه نظام سیاسی سوریه و ارتباط غیر قانونی با اسرائیل و دولتهایی نظیر آمریکا و سعودی، به 13 سال حبس با اعمال شاقه محکوم میکند.
13- جنگ سی و سه روزه ارتش صهیونیستی علیه حزب الله لبنان: در حالی که فضای سنگین سیاسی و امنیتی لبنان از زمان ترور رفیق حریری و توجیه اتهامات دایمی علیه سوریه بر کل خاورمیانه سایهانداخته بود، ارتش اسرائیل خود را آماده حملهای ویرانگر علیه مقاومت اسلامی لبنان و زیر ساختهای این کشور کرده بود. اسرائیل به بهانه عملیات نظامی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان و دستگیری و مجروح شدن تعدادی از نیروهای نظامی اش، در تاریخ 12/ 7/ 2006 حملهای گسترده علیه حزب الله لبنان آغاز میکند که به «جنگ سی و سه روزه» شهرت یافته است. فضای سیاسی لبنان پس از صدور قطعنامه 1559 و ترور حریری که بخش عمده آن متوجه سوریه و همپیمانانش در این کشور بود، اسرائیل را بر آن داشت تا در ادامه سناریوی اخراج ارتش سوریه از لبنان، کار حزب الله را نیز به اصطلاح یکسره کند. رژیم صهیونیستی بر این گمان بود که اکنون وقت مناسب برای ریشه کنی حزب الله فراهم شده و این در حالی بود که به قول سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان، برخی از سران سیاسی لبنان (از جریان 14 مارس) همگام با برخی از سران عرب (همچون سعودی و مصر) از قبل پیامهای ویژهای به آمریکا و اسرائیل ارسال کرده بودند که اکنون زمان تعیین تکلیف حزب الله در لبنان فرارسیده است و این جنگ تا حصول به این هدف باید ادامه یابد. اما حزب الله لبنان با مقاومتی بی نظیر شکستی مهلک بر ارتش رژیم اشغالگر قدس تحمیل نمود و اجازه نداد تا سناریوی دوم آمریکا و اسرائیل در لبنان رقم بخورد و به این ترتیب همه معادلههای پس از خروج ارتش سوریه از لبنان را بر هم زد.
بی گمان شکست اسرائیل در سرکوب حزب الله باعث گردید تا ادامه نقشه آمریکا در خاورمیانه و هدف قرار دادن مستقیم ایران و سوریه نیز نا کام بماند این در حالی بود که آمریکاییها با کمک هم پیمانان عرب خود، سناریویی خطرناک در سوریه را در دست اقدام داشتند که در ادامه به آن میپردازیم.
ترغیب برخی از سران سیاسی وابسته به جناح 14 مارس بر ادامه جنگ 33 روزه توسط اسرائیل هیچ شکی باقی نمیگذارد که برنامه حمله نظامی ارتش صهیونیستی به لبنان یک برنامه از پیش طراحی شده در ادامه قطعنامه 1559، ترور حریری، قطعنامه 1595 و قطعنامه 1636 و نیز ادامه ترورهای سیاسی در لبنان بوده است. نکته جالب توجه در مواضع سیاسی 14 مارس در قبال جنگ 33 روزه این بود که آنها حزب الله لبنان را مسئول آغاز جنگ معرفی کردند و همگام با برخی از سران عرب همچون سعودیها و مصریها، حزب الله لبنان را متهم به ماجراجویی در آغاز جنگ و رویارویی با اسرائیل معرفی کردند با آن که همه میدانستند که اسرائیل از سال 2004 در صدد آغاز جنگی فراگیر علیه حزب الله در لبنان بوده است.
14- قطعنامه 1701 شورای امنیت: در تاریخ 11/ 8/ 2006 با تاخیری معنا دار موضوع توقف جنگ بین رژیم صهیونیستی با حزب الله را طرح و تصویب میکند و این در حالی است که با کمال تعجب و در اقدامی در حمایت از متجاوز، مقاومت اسلامی لبنان را مسئول آغاز جنگ معرفی میکند و هیچ اشارهای به جنایات جنگی اسرائیل و آغاز جنگ در لبنان نمیکند اما بر خلع سلاح حزب الله در لبنان و عدم کمک رسانی از خارج (اشاره به سوریه) تاکید میکند. این قطعنامه زمانی صادر میشود که آمریکا و اسرائیل و متحدان آمریکا در خاورمیانه در میان برخی از کشورهای عربی یقین کامل دارند که ارتش صهیونیستی قدرت سرکوب حزب الله را دیگر ندارند و ادامه جنگ موجب آبروریزی شدیدتری برای ارتش اسرائیل خواهد شد.
15- ترور بیار امین الجمیل: وی فرزند ارشد امین الجمیل رئیس جمهور اسبق لبنان و رئیس حزب کتائب لبنان بود. بیار در تاریخ 21/ 11/ 2006 ترور شد و در زمان ترور یکی از وزرای دولت لبنان به شمار میرفت. با آن که پدر وی هرگز سوریه را به شکل مستقیم متهم نکرد اما اکثر سران سیاسی 14 مارس بار دیگر انگشت اتهام را متوجه دمشق نمودند.
نحوه ترور وی با دیگر ترورها کاملا متفاوت بود. وی این بار با شلیک گلولههای مستقیم در بیروت ترور شد. چند روز پیش از ترور وی، نقل و انتقالات مشکوک مبنی بر انتقال سلاح از راه دریا به بیروت منتشر شده بود. عاملان این ترور با این نحوه ترور به نظر میرسید که به دنبال رد گم کردن عاملین اصلی ترورها در لبنان بودهاند و نشان میداد که بر اوضاع بیروت کاملا مسلط هستند.
16- قطعنامه 1757 شورای امنیت: این قطعنامه همچون قطعنامههای دیگر شورای امنیت با حمایت آمریکا و فرانسه صادر شده و بر تشکیل دادگاه بین المللی رفیق حریری تاکید کرده و اعلام میکند که دولت لبنان (به ریاست فواد سینیوره و اکثریت پارلمانی لبنان ـ اشاره به اکثریت پارلمانی 14 مارس) در این مسیر در همه زمینهها با شورای امنیت همکاری کاملی نموده و خواهد نمود. این قطعنامه که در تاریخ 31/ 5/ 2007 صادر میشود تاکید دارد که همه عوامل ترور حریری و دیگر ترورهای سلسله وار در لبنان به پای میز عدالت کشیده خواهند شد ! و این همان زمانی است که سوریه و هم پیمانان سوریه در لبنان مسئول اصلی تمامی ترورها از سوی 14 مارس لبنان معرفی میشوند از همین رو پس از صدور این قطعنامه جریان 14 مارس بی پروا بر حملات خود بر سوریه افزوده و جنگی یک طرفه و کور علیه مقاومت اسلامی در لبنان تحت عنوان خلع سلاح شبه نظامیان مسلح در لبنان میگشایند.
17- ترور ولید عیدو: وی از نمایندگان پارلمان لبنان به شمار میرفت و نقشی ویژه در بین سران 14 مارس داشت. وی که در 13/ 6/ 2007 با انفجار ماشینی در مسیر عبورش (انفجار ماشین با کنترل از راه دور) در منطقه الحمام العسکری ترور شد، دارای مواضع آشکار ضد سوریه بود از همین رو همکاران وی در متهم ساختن دمشق و بشار اسد هیچ درنگی نکردند.
18- ترور آنطوان غانم: وی نیز از نیروهای 14 مارس لبنان (و عضو حزب کتائب لبنان و از شخصیتهای ضد سوریه) به شمار میرفت و طبیعی بود که پس از ترور وی، سوریه متهم اصلی قلمداد شود. وی نیز با انفجار ماشین در تاریخ 19/ 9/ 2007 هدف ترور قرار گرفت. از نکات جالب توجه در پی این ترورها (که چند تن از نمایندگان پارلمان را نشانه رفته بود) این بود که نیروهای 14 مارس مدعی بودند که سوریه با ترور این شخصیتها در پی آن است که پارلمان را از اکثریت جریان 14 مارسی انداخته تا آنها نتوانند رئیس جمهور مورد نظر خود را انتخاب کنند.
19- ترور فرانسوا الحاج: وی در تاریخ 12/ 12/ 2007 در مسیر ورودی به مقر وزارت دفاع و ستاد ارتش لبنان با انفجار یک ماشین ترور میشود. طرفهای سیاسی 14 مارس در باره این ترور هیاهوی آنچنانی علیه سوریه راه نینداختند اما بسیاری از نیروهای امنیتی مستقل لبنان معتقد بودند که ترور وی به مثابه رد گم کردن در ترورهای سابق است تا کسی به عاملین اصلی این ترورها دست پیدا نکند. از نکات جالب توجه در این ترورها این است که همه آنها در بیروت صورت گرفته است و تا کنون هیچ کس نتوانسته است ردی و نشانی قاطع از عوامل ترور ارائه کند و تشکیلات امنیتی لبنان دست به دهان و بدون هرگونه واکنشی در برابر آن، از آغاز تا کنون فقط نظاره گر بوده است.
20- ترور مسئول بخش فنی اتصالات اطلاعات داخلی لبنان: در تاریخ 25/ 1/ 2008 در انفجار یک ماشین، رئیس بخش امور فنی اتصالات اطلاعات داخلی لبنان مهندس «وسام محمود عید» به همراه یکی دیگر از همکارانش به نام «اسامه مشهور مرعب» کشته میشود. گفته شده است که وی مسئول بررسی فنی اتصالاتی بوده است که در هنگام ترور حریری و 22 تن از همراهانش برقرار شده است.
سعد حریری که در هنگام این ترور عازم مصر بود، بدون هیچ درنگی سوریه را مسئول این ترور معرفی کرد. این در حالی است که برخی از منابع امنیتی لبنان مدعی شدند که «وسام محمود عید» به مدارکی دست یافته بود که خلاف یافتهها و ادعاهای دادگاه بین المللی رفیق حریری است و برخی از ادعاهای این دادگاه در باره متهمین و نحوه انفجار منجر به قتل حریری را رد میکند. اما پس از ترور وی برخی از نیروهای 14 مارس لبنان تاکید نمودند که اطلاعات کسب شده وی باعث شده است تا دادگاه بین المللی ویژه لبنان به عاملین قتل حریری نزدیکتر شوند و بر همین اساس مدعی شدند که اطلاعات وی منجر به تثبیت دستگیری چهار افسر عالی رتبه لبنانی و دخالت سوریها در ترور رفیق حریری شده است، فرضیهای که دو سال بعد به شدت فرو ریخت و آنگاه فرضیهای را قوت بخشید که براساس آن کسانی «وسام محمود عید» را ترور کردهاند که از افشای حقیقت ترور حریری بیم داشتهاند، کسانی که تناقض موجود در اطلاعات و اخبار دادگاه بین المللی رفیق حریری را عاملی برای لو رفتن نقشه منطقهای خود میدانستند.
21- ترور عماد مغنیه در دمشق: فرمانده نظامی حزب الله لبنان که نقشی بی بدیل در رهبری نظامی جنگ 33 روزه حزب الله با ارتش اسرائیل داشت در تاریخ 12/ 2/ 2008 در قلب پایتخت سوریه مورد سوء قصد قرار میگیرد و به شهادت میرسد. از همان لحظه نخست ترور او، این سوال به میان آمد که چه کسی پشت این ترور قرار دارد؟ هیچ کس شک ندارد که او توسط اسرائیل ترور شده است اما چگونه مردی که بیش از 25 سال در خفا زندگی کرده بود، محل اقامتش لو رفته و بالاخره اسرائیلیها به او دست یافتهاند؟
22- دستگیری پسر امیر بندر بن سلطان و وابسته نظامی سعودی در دمشق: پس از ترور عماد مغنیه در دمشق، وابسته نظامی سعودی در دمشق به همراه پسر امیر بندربن سلطان (رئیس وقت شورای امنیت ملی عربستان سعودی) در تاریخ 2/ 3/ 2008 دستگیر میشوند. گفته میشود که وابسته سعودی زمانی که قصد خروج از سوریه را داشت دستگیر میشود حتی گفته شده است که وی سوار بر هواپیمای سعودی عازم کشورش بود که این هواپیما توسط یک جنگنده سوری وادار به بازگشت شده و در فرودگاه بین المللی دمشق مجددا فرود آمده و وی دستگیر میشود. مقامات سوری علت دستگیری وی در آن وقت را اقدامات خرابکارانه در کشور سوریه و توزیع بیش از 50 میلیون دلار در بین قبایل سوری و برخی نیروهای دولتی سوریه به منظور اقدامات ضد امنیتی در سوریه ذکر کردهاند.
23- دستگیری برخی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سوریه: پس از ترور عماد مغنیه و دستگیری دو مقام مهم امنیتی - نظامی سعودی در دمشق در ماه مارس 2008 تعدادی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سوریه نیز بازداشت میشوند که اتهام آنها اقدامات براندازانه و همکاری با سرویسهای امنیتی خارجی بوده است. همه نشانهها حاکی از آن بود که دستگیری این عناصر و نیز دو مقام سعودی بیش از هر چیز با پرونده ترور عماد مغنیه و طرح براندازی در سوریه ارتباط داشته است.
24- برگزاری کنفرانس سران عرب در دمشق: براساس اعلام قبلی قرار است تا در تاریخ 29و30/ 3/ 2008 اجلاس کنفرانس سران عرب در دمشق برگزار شود، این همان زمانی است که لبنان هنوز رئیس جمهور جدید انتخاب نکرده و در بحران سیاسی به سر میبرد. در خبرها آمده بود که سعودی و مصر شرط حضور سران خود در این کنفرانس را حمایت سوریه از انتخاب سریع «میشل سلیمان» به عنوان رئیس جمهور لبنان اعلام کردهاند و گفته بودند در غیر این صورت در کنفرانس حاضر نخواهند شد. اما این فقط یک روی سکه بود اما آن سوی سکه شرط اصلی و مهم سعودی برای آزادی دو مقام امنیتی سعودی بود که پس از ترور عماد مغنیه در دمشق در بازداشت به سر میبردند.
اما سوریه این شرط را نپذیرفت و حاضر به آزادی آن دو نشد و بالاخره پادشاه سعودی در کنفرانس حاضر نشد و همگام با وی حسنی مبارک رئیس جمهور مصر و عبدالله پادشاه اردن نیز از مشارکت در کنفرانس امتناع کرده و نخست وزیر وقت لبنان «فؤاد سینیوره» پا را فراتر از این حد گذاشته و کنفرانس را تحریم کردند تا انزاوی منطقهای سوریه را تشدید کنند، اقدامی که با هماهنگی کامل با آمریکا و فرانسه عملی شد. همه اینها تحت عنوان دخالت سوریه در امور داخلی لبنان شکل گرفت. (میشل سلیمان در تاریخ 25/ 5/ 2008 به عنوان رئیس جمهور لبنان انتخاب میشود). عدم مشارکت پادشاه سعودی در کنفرانس سران عرب در دمشق (و همراهانش از مصر و اردن و لبنان) نشان میداد که آزادی دو مقام امنیتی و نظامی سعودی برای آنها از درجه بسیار بالایی از اهمیت برخوردار است. همراهی مصر و اردن در این خواست سعودیها، این گمانه زنی را بیشتر تقویت نمود که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی مصر و اردن نیز در ترور عماد مغنیه و ایجاد اخلال امنیتی در سوریه دست داشتهاند.
در اینجا برای درک دقیق تر مواضع و استراتژی دولت سعودی در برابر دولت سوریه باید به یک دیدار مهم سعود الفیصل با جورج بوش پس از سقوط صدام حسین و روی کار آمدن نظام جدید سیاسی در عراق و قدرت یافتن اکثریت شیعی در قالب به دست گیری دولت در عراق اشاره کرد. در اولین دیدار وزیر خارجه سعودی با جورج بوش پس از روی کار آمدن دولت جدید عراق، وی از برهم خوردن معادله طایفی نظامهای سیاسی در خاورمیانه و اضافه شدن یک حکومت شیعی جدید در خاورمیانه به شدت اعتراض میکند و از وی میخواهد تا زمینه به قدرت رسیدن اکثریت اهل سنت در سوریه و کنار رفتن نظام کنونی در این کشور را فراهم کند (فراموش نکنیم که این موضع رسمی وزیر خارجه سعودی، نگاه طایفی پادشاهی عربستان به اوضاع خاورمیانه است که البته فقط مخصوص خودشان است). به عقیده سعود الفیصل نظام کنونی سوریه یک نظام سیاسی مربوط به طائفه علویون در این کشور است که همطراز قدرت شیعیان در ایران و عراق محسوب میشود لذا برای بازگشت موازنه سیاسی در خاورمیانه از بوش میخواهد که پس از سقوط نظام صدام حسین به عنوان یک نظام وابسته به اهل سنت، زمینه تغییر سیاسی در سوریه را فراهم کنند. این دیدگاه از سال 2004 عملا کلید میخورد و هماهنگی دقیق اطلاعاتی ـ امنیتی بین عربستان، سازمان سیا و به تبع آن اسرائیل در خاورمیانه ایجاد میشود.
25- دستگیری آصف شوکت داماد خانواده اسد: پس از بازگشت «غازی کنعان» از لبنان، آصف شوکت تا مدتی عهده دار مسئولیتهای وی در لبنان بوده است. او از همان زمان به فساد مالی شهرت داشت و مردی بسیار قدرت طلب در خانواده اسد در سوریه به شمار میرفت. درگیری وی با ماهر (یکی از پسران حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه) و تیراندازی ماهر به سوی او که منجر به انتقال آصف به فرانسه برای درمان شد، یک داستان معروف در سوریه است. آصف همسر بشری (از دختران حافظ اسد) بود که بر خلاف نظر پدرش با وی ازدواج میکند. اندیشههای خطرناک دستیابی وی به «قدرت اولی» در دمشق به هر قیمتی، از مدتها پیش از دستگیری اش، فکر رهبری سوریه را به خود مشغول کرده بود.
سرتیپ محمد سلیمان مشاور امنیت ملی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه که روابط بسیار نزدیکی با عماد مغنیه داشت، بشار را از تلاش آصف شوکت برای به دست گیری قدرت سیاسی در سوریه مطلع میکند و اسناد و مدارک متقن مبنی بر تلاش آصف برای ایجاد ارتباط با کشورهایی نظیر سعودی، ارائه میکند. یکی از روزنامههای آلمانی نیز پس از دستگیری آصف شوکت و اختفای کامل وی از صحنه سیاسی و امنیتی سوریه در مقالهای عنوان میکند که عماد مغنیه و تشکیلات امنیتی حزب الله لبنان، بشار اسد را از تلاشهای براندازانه آصف شوکت در سال 2006 مطلع کرده بودند که توسط محمد سلیمان به اطلاع بشار اسد میرسد. آصف شوکت در زمان دستگیری در ماه ششم 2008 و خلع ید کامل، ریاست اطلاعات نظامی ارتش سوریه را عهده دار بود. به همراه وی تعداد دیگری از افسران اطلاعاتی سوریه نیز دستگیر میشوند که بعدها معلوم میشود که این عناصر از طریق ارتباط با وابسته نظامی سعودی در سوریه و نیز فرزند بندر بن سلطان، در ترور عماد مغنیه دست داشتهاند و تدارک طرح تغییر در راس هرم سیاسی سوریه را داشتهاند.
26- آزادی وابسته نظامی و مقام امنیتی سعودی: در تاریخ 2/ 7/ 2008 دو مقام بازداشتی سعودی در سوریه، پس از رایزنیهای سیاسی – امنیتی و مذاکرات پشت پرده و بده بستانهای امنیتی و سیاسی بالاخره آزاد و از سوریه اخراج میشوند. گفته میشود که حزب الله لبنان در جریان کامل تحولات مربوط به این دو بوده و به بسیاری از پشت پردههای ترور عماد مغنیه و نیز تلاش برای سرنگونی نظام سیاسی سوریه دست یافته بودند. در همین مرحله است که فرضیه همکاری تشکیلات امنیتی سعودی (با همکاری مصر و اردن) با آمریکاییها و اسرائیلیها در ترور عماد مغنیه قطعیت مییابد و شکی باقی نمیماند که اسرائیل عامل اصلی ترور عماد مغنیه با همکاری برخی تشکیلات امنیتی کشورهای عربی بوده است. در حقیقت ترور مغنیه فرصتی برای تشکیلات امنیتی سوریه ایجاد کرد تا بخشهای متصل این تشکیلات به کشورهایی نظیر سعودی را کاملا پاک سازی کند. اما این در حالی بود که سوریه و حزب الله لبنان، حق انتشار اسناد دخالت سعودی در ترور عماد مغنیه و طرح براندازی در سوریه را در شرایط لازم برای خود محفوظ نگهداشتند.
27- ترور محمد سلیمان مشاور امنیتی بشار اسد: سرتیپ محمد سلیمان معروف به دست راست امنیتی بشار اسد در یک کمین حرفهای در تاریخ 2/ 8/ 2008 در ویلایش واقع در بندر طرطوس سوریه با شلیک تیر مستقیم توسط یک تک تیر انداز بسیار ماهر کشته میشود. او در حالی ترور میشود که در این وقت بشار اسد در تهران به سر میبرده است برای همین نقل شده است که وی پس از اطلاع از این خبر، تا زمان ترک تهران هرگز لبخند بر صورتش ظاهر نشد و در غم از دست دادن وی تا پایان سفر بسیار اندوهناک بود. یکی از احتمالات وارده در ترور وی، همکاری همکاران سابق آصف شوکت و نیز انتقام دستگاه اطلاعات و امنیت سعودی از وی در جریان دستگیری دو مقام امنیتی و نظامی سعودی پس از ترور عماد مغنیه در دمشق بوده است. براساس پارهای اخبار «محمد سلیمان» نقش مهمی در دستگیری عوامل ترور مغنیه و کشف ارتباطات آنها با شبکههای اطلاعاتی سعودی و دیگر کشورهای عربی داشته است. براساس همین اخبار قایقی که در ترور محمد سلیمان استفاده شده است از سواحل شهر طرابلس در شمال لبنان حرکت کرده بوده است از همین رو یکی از احتمالات وارد در ترور وی دخالت گروههای سلفی وابسته به سعودی در شمال لبنان بوده است. احتمال دوم این است که اسرائیل عامل مستقیم ترور محمد سلیمان بوده که آن را به مثابه هدیهای گرانقیمت به تشکیلات امنیتی عربستان سعودی اهداء کرده است.
28- آزادی چهار افسر عالی رتبه لبنانی: در تاریخ 29/ 4/ 2009 پس از حدود چهار سال، دادگاه بین المللی رفیق حریری حکم آزادی چهار افسر لبنانی یعنی جمیل السید، علی الحاج، ریمون عازار و مصطفی حمدان را صادر میکند و آنها را از همه اتهامات وارده تبرئه میکند. براساس اعلام این دادگاه، اتهامات وارده به آنها براساس شهادتهای کذب شاهدان دروغین بوده است. این نظریه جدید موجی از تحولات سیاسی جدید در لبنان، سوریه و خاورمیانه به راه میاندازد و نشان میدهد که اتهامات وارده به سوریه و هم پیمانانش در لبنان، اتهامی سیاسی بوده است.
29- سوریه تبرئه میشود: با اعلام نظر دادگاه بین المللی رفیق حریری، عملا سوریه نیز تبرئه شده و بسیاری از رهبران سیاسی 14 مارس لبنان از جمله سعد حریری و ولید جنبلاط اعتراف میکنند که آنها گام در مسیر قضاوتی غلط برداشته بودند و همه اتهامات به سوریه را اتهاماتی سیاسی قلمداد میکنند و رسما از رهبری، دولت و مردم سوریه عذر خواهی میکنند. از این مرحله به بعد، سعد حریری و جنبلاط در صدد جبران مافات در قبال سوریه برمی آیند.
30- پرونده غازی کنعان، آصف شوکت، عبدالحلیم خدام، محمد سلیمان پس از رای جدید دادگاه: با آزادی افسران عالی رتبه لبنانی و تبرئه سوریه عملا ثابت میشود که کشته شدن غازی کنعان و برکناری آصف شوکت و برخی از عناصر اطلاعاتی سوریه هیچ ارتباطی با پرونده ترور حریری نداشته است و این در حالی بود که نیروهایی مثل سعد حریری و ولید جنبلاط قبلا اعلام کرده بودند که دولت سوریه سر این عناصر را به دلیل مشارکت در ترور حریری زیر خاک کرده است. آنها حتی ترور محمد سلیمان را در همین راستا ارزیابی میکردند. از سویی دیگر ادعاهای کذب عبدالحلیم خدام نیز در حضور هیئت تحقیقاتی دادگاه بین المللی حریری، بیش از پیش ثابت میشود.
31- از سرگیری روابط عادی سعودی و سوریه: با سفر پادشاه سعودی به سوریه در تاریخ 7/ 10/ 2009 روابط متشنج و سرد سوریه و سعودی روالی عادی میگیرد. پس از آن در تاریخ 30/ 7/ 2010 بار دیگر پادشاه سعودی «ملک عبدالله» به دمشق میرود و از آن جا به اتفاق بشار اسد به لبنان میروند تا به اصطلاح نقشی مثبت در تحولات لبنان ایفاء کند. این اقدام سعودی به مثابه ترک خاطرات سیاه گذشته و جبران حوادث تلخ پس از ترور عماد مغنیه بوده است و از همین مرحله است که سعودی تلاش میکند تا با ارائه شکلی از همراهی با دیگر طرفهای لبنانی از جمله حزب الله لبنان خاطر آنها و سوریه را به دست آورد و دقیقا پس از این مرحله است که طرح مشترک سعودی – سوری معروف به سین ـ سین برای حل بحران سیاسی لبنان در رابطه با صدور کیفر خواست جدید دادگاه حریری وارد صحنه میشود، طرحی که سوریه و حزب الله مشترکا از آن حمایت کردند اما در نهایت سعد حریری، نخست وزیر لبنان آن را نپذیرفت.
32- صدور کیفر خواست جدید دادگاه بین المللی و این بار علیه حزب الله: از هشت ماه پیش قرائنی و مدارکی مستدل وجود داشت که نشان میداد دادستان دادگاه بین المللی ویژه لبنان یا همان ترور حریری، قرار است که تعدادی از عناصر حزب الله را به مشارکت در ترور حریری متهم کند. سفر پادشاه عربستان به سوریه و از آنجا به اتفاق بشار اسد به لبنان، این گمانه زنی را تقویت و قطعی نمود.
آنچه تاکنون در این بررسی آمده است در حقیقت یک روز شمار تقریبا دقیق از تحولات در لبنان و سوریه بوده است. براین اساس میتوان تحلیلی دقیق تر از روند تحولات در لبنان و سوریه از سال 2004 تاکنون ارائه کرد.
اکنون باید به این فرضیه را مورد بررسی قرار داد که آیا سوریه میتوانسته است تا عامل اصلی ترور حریری باشد؟ تمامی بررسیها نشان میدهد که ترور حریری به هر شکلی که آن را حساب کنیم برخلاف سیاستهای سوریه بوده است و اصولا دولت این کشور هیچ مصلحتی برای این ترور نداشته است و اتفاقا همه زمینهها و اتفاقات نشان میدهد که ترور حریری و دیگر شخصیتهای سیاسی لبنان دقیقا بر خلاف مصلحت سوریه در لبنان و خاورمیانه بوده است و این زمینهها آن قدر واضح و روشن است که هیچکس تردیدی ندارد که سوریه و به تبع آن هم پیمانانش در لبنان هیچ نقشی در آن نداشتهاند:
1- رفیق حریری در زمان ترور رهبر سیاسی طایفه اهل سنت در لبنان به شمار میرفته است بنابراین ترور وی منجر به واکنش مستقیم اهل سنت در لبنان میشده است و این اقدام یعنی آن که اهل سنت لبنان در برابر عامل این ترور جبهه و موضع مستقیم میگیرند.
2- ترور حریری عملا موجب شد تا ارتش سوریه در کمتر از دو ماه خاک این کشور را ترک کند و این فقط در سایه اتهام سوریه به دخالت در ترور بوده است.
3- ترور حریری منجر به آن شد تا اهل سنت لبنان (و یا جریانات سیاسی اهل سنت وابسته به حریری) دشمن درجه یک سوریه شوند.
4- ترور حریری باعث شد تا بخش مهمی از جامعه اهل سنت و مسیحی لبنان علیه سوریه و مقاومت اسلامی وارد معرکه شوند.
5- آمریکا و فرانسه پس از ترور حریری یکه تاز فضای سیاسی لبنان شدند و تلاش کردند تا دست سوریه را از لبنان کوتاه کنند.
6- ترور حریری و سپس خروج ارتش سوریه و تضعیف مقاومت عملا منجر به تضعیف ارتش لبنان در برابر هرگونه تجاوز احتمالی از سوی ارتش رژیم صهیونیستی به این کشور شد.
7- ترور حریری منجر به دخالت مستقیم جامعه موسوم به بین الملل از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد شد، امری که تحت اشراف مستقیم فرانسه و آمریکا در لبنان شکل گرفت تا مقاومت اسلامی و سوریه را به انزوای سیاسی در منطقه و سطح بین الملل بکشانند و مقدمات سرکوب منطقهای و لبنانی آن را فراهم کنند.
اگر بپذیریم که سوریه در ترور حریری و دیگران در لبنان دست داشته است معنایش آن است که سوریه با دست خودش تیغ به ریشه اش زده است چرا که همه این محورها پیش از ترور حریری قابل پیش بینی بوده و هر فرد عادی میدانسته که اگر حریری توسط سوریه ترور میشد این نتایج اتوماتیک وار شکل میگرفته است و این برای سوریه که دستی مستقیم در تحولات سیاسی و امنیتی لبنان داشته است امری کاملا واضح بوده و لذا از نگاه بررسی سیاسی موضوع، هیچگاه سوریه نمیتوانسته است وارد این معادله یک طرفه و محکوم به شکست شود. برای آن که این دیدگاه روشن تر شود فقط این نکته را در نظر بگیرید که سوریه متهم به ترور حریری شد و تقریبا در یک مقطع مشخص همه آن تحولات فوق الاشاره هفت گانه رقم خورد. اما از همه مهمتر این است که حریری زمانی ترور میشود که هم چنان بر هم پیمانی استراتژیک با سوریه و رهبری آن اصرار میورزیده و هیچ نشانهای دال بر سیاه بودن روابط دو طرف وجود نداشته است. و اما از همه مهمتر این که پس از چهار سال، دادگاه بین المللی رفیق حریری رسما اعلام میکند اتهاماتی که متوجه سوریه بوده براساس شهادتهای دروغین بوده و فاقد پایه و اساس حقوقی و قضایی است و آن را اتهاماتی سیاسی علیه دولت این کشور اعلام میکند و این در حالی صورت میگیرد که کار از کار گذشته و ارتش سوریه از لبنان اخراج و جنگ سی و سه روزه اسرائیل علیه مقاومت اسلامی شکل گرفته و طی چهار سال هزینههای امنیتی ـ سیاسی و نظامی سنگینی علیه سوریه و مقاومت اسلامی در لبنان تحمیل شده است و به بیانی دیگر بخش مهمی از خواستههای آمریکا، فرانسه و اسرائیل در لبنان تحقق یافته است.
از دیگر اموری که در ترور رفیق حریری باید مورد توجه قرار گیرد نحوه ترور وی بوده است که بیش از پیش ثابت میکند که سوریه و یا گروههای لبنانی هیچ نقشی در آن نداشتهاند بلکه بیش از هر چیز دیگری نشان میدهد که پشت صحنه ترور حریری و دیگر چهرههای ضد سوری لبنان (از میان جریان 14 مارس) اسرائیل بوده است:
1- سازماندهی بسیار قوی پشت ترور حریری وجود داشته است به گونهای که طراحان آن مطمئن بودهاند که حریری از این ترور جان سالم بدر نمیبرد. این سازماندهی مبتنی بر استفاده از تکنولوژی برتر و اطلاعات و امنیت بسیار بالا در ترور حریری بوده است.
2- فرضیه کاشت بمب با قدرت یک تن TNT در زیر زمین و در مسیر عبور کاروان حریری کاملا رد شده است زیرا چنین اقدامی در محل انفجار کاملا غیر ممکن بوده است چرا که اگرچنین بود حفرهای بسیار بزرگتر از حفرهای ایجاد میکرد که پس از انفجار در محل ترور ایجاد شد.
3- قدرت انفجاری محل ترور یک تن TNT برآورد شده است اما حفرهای که در محل ایجاد شده است به مساحت 9 X 15 بوده است اما این در حالی است که برای ایجاد چنین حفرهای حداقل باید شش تن مواد منفجره درماشینی کارگذاری شده بر روی زمین استفاده میشده است اما این در حالی است که برآورد نهایی کارشناسان از قدرت بمب فقط حدود یک تن بوده است. این وضعیت نشان میدهد که حتما فرضیهای دیگر در نوع انفجار و وسیله انفجاری در میان بوده است که کارشناسان نظامی دادگاه بین المللی رفیق حریری با تعمد آن را از نظر دور نگهداشتهاند.
4- اگر فرض بر این باشد که ماشینی در کنار محل عبور کاروان حریری منفجر شده است پس ماشینهای هدف در کاروان حریری باید به سمت چپ و راست پرتاپ میشدند اما این در حالی است که یکی از ماشینهای حاضر در محل انفجار به طبقه سوم یک ساختمان در حال ساخت پرتاپ میشود. این امر ثابت میکند که انفجار از پایین به بالا صورت گرفته است. در همین جا این سوال پیش میآید که اگر بمب در زیر زمین کار گذاشته نشده پس چه نوع انفجاری باعث شده است که این ماشین از پایین به طبقه سوم ساختمانی پرتاپ کند؟
5- تکنولوژی نظام الکترونیک تیم حفاظتی رفیق حریری از بهترین و عالی ترین نظام امنیتی الکترونیک در جهان بوده که توسط یک شرکت آمریکایی طراحی و ساخته میشود. این همان نظامی است که در تیم حفاظتی روسای جمهور آمریکا نیزاستفاده میشود. این نظام حفاظتی به تیم امنیتی کاروان امکان میدهد تا تمامی وسایل الکترونیک مثل تلفن همراه در چپ و راست کاروان را در حین حرکت تا شعاع یک کیلومتر از کار انداخته تا امکان انجام عملیات کنترل از راه دور را هیچ تیم تروریستی نداشته باشد. این نظام فقط در صورتی فاقد اثر است که موشکی از بالا، کاروان را مورد هدف قرار داده باشد.
6- عمق ایجاد شده در محل انفجار و پرتاپ گل و لای برخاسته از زمین مرطوب محل انفجار نشان میدهد که فرضیه شلیک موشک از آسمان در بین کاروان حریری یکی از دقیق ترین فرضیههای موجود در ترور وی بوده است. تشابه این نوع انفجارها در طی جنگ سی و سه روز لبنان و در جنگ 22 روزه ارتش صهیونیستی با مقاومت اسلامی در نواره غزه به وفور یافت میشود و این مخصوص موشکهایی است که از طریق هواپیماهای اسرائیل (کم سر و صدا، هدایت شونده و بدون سرنشین) به سوی اهدافشان در لبنان و نوار غزه شلیک شده است.
7- اجساد کشته شدگان نشان میدهد که از مواد انفجاری مخصوصی در این عملیات استفاده شده است (تشابه این اجساد نیز در لبنان و نوار غزه مشاهده شده است) به گونهای که تا قبل از آن در هیچیک از ترورهایی که در لبنان صورت گرفته مشاهده نشده است. به عقیده کارشناسان نظامی لبنان این مواد مخصوص، فقط در حوزه تعدادی معدود از کشورهای دنیا است. این مواد ضمن ایجاد نوعی خاص از سوختگیها و بدون ایجاد تاثیری مستقیم بر روی اشیایی مثل طلاجات، گردش خون در بدن را در کمتر از یک ثانیه مختل کرده (آن را میخشکاند) و برخی از اعضای داخلی بدن را به کلی از هم میپاشاند و تمامی افرادی را که در شعاع این انفجار هدف میگیرد، به سرعت به قتل میرساند. کشف نوعی از مواد اورانیوم در این انفجار، این فرضیه را قطعی میکند که نوع مواد انفجاری از این نوع، در دست هیچیک از گروههای شبه نظامی و یا ارتشهای سنتی مثل ارتش سوریه یافت نمیشود بلکه ارتشهایی از آن استفاده میکنند که دارای تکنولوژی جدید برای بکار گیری اروانیوم در بمبها هستند. نمونه این نوع بمبها را ارتش آمریکا در عراق و افغانستان و ارتش اسرائیل در لبنان و نوار غزه به کار گرفتهاند. بوی تعفن خاصی که از کشته شدگان این نوع انفجار برجای میماند، در محل انفجار کاروان حریری به شکل گستردهای قابل مشاهده بود و نظیر همین وضعیت در حمله موشکی اسرائیل به مرکز پلیس دولت حماس در جنگ 22 روزه، نیز مشاهده شده است.
8- همانطور که قبلا اشاره شد تیم حفاظتی رفیق حریری به مجهزترین نظام امنیتی – الکترونی مجهز بود. برهمین اساس تنها شرکت سازنده و یا دست اندرکاران امر که به امور فنی آن آگاهی کاملی داشتند میتوانستند نسبت به از کار انداختن آن و لو از راه دور اقدام کنند بنابراین از طریق یک هواپیما همانند آواکس این کار به راحتی عملی است. تحرک هواپیمای آواکس اسرائیلی در 13 و 14 و 15 فوریه 2005 در مقابل سواحل بیروت این حدس را به یقین تبدیل کرده است که آنها مسئولیت از کار انداختن نظام الکترونیک کاروان حفاظتی امنیتی حریری را به عهده داشتهاند. برهمین اساس دادگاه بین المللی رفیق حریری در دو نوبت جداگانه و تحت عنوان کامل کردن مستندات ترور حریری از ارتش آمریکا و رژیم صهیونیستی درخواست نمود تا کلیه اطلاعات این هواپیماها و نیز تصاویر ماهوارهای سه روز مربوط به این حادثه را در اختیارشان قرار دهند اما جواب هر دو مشترک بود. هر دو طرف (آمریکا و اسرائیل) در پاسخی خنده دار اعلام کردند که نظام ماهوارهای و نیز سیستم الکترونیک هواپیماهای آواکس در این روزها با مشکل مواجه بوده لذا از ارائه اطلاعات مورد نظر خودداری کردند. این امر حتی باعث شک بیشتر محققان دادگاه بین الملی رفیق حریری نشد و چه بسا خود را به نادانی زدند تا هرگونه شک و شبههای پیرامون دخالت احتمالی اسرائیل در این ترور را از اذهان و افکار عمومی خارج کنند.
9- کشف شبکه جاسوسی اسرائیل در نظام ارتباطات و اتصالات لبنان که چهار ماه پیش به شکل گستردهای (با کمک حزب الله لبنان) کشف گردید بار دیگر ظن قریب به یقین دخالت اسرائیل در ترور رفیق حریری را تقویت نمود. دستگیری تعداد قابل توجهای از مهندسان لبنانی شاغل در نظام تلفن همراه در لبنان و دخالت مستقیم اسرائیل در اداره فنی و نامرئی این سیستم ارتباطی، بار دیگر توجهات را به سوی اسرائیل در ترور حریری جلب نمود. از نکات قابل توجه در کشف این شبکه جاسوسی این بود که اسرائیل با استفاده از این سیطره اتصالاتی میتوانست کاری کند که ارتباطات تلفنی همراه از اسرائیل انجام شود اما گویی که این اقدام از داخل بیروت صورت گرفته است.
به زبانی دیگر اسرائیل با استفاده از این شبکه جاسوسی گسترده میتوانست مکالماتی را ضبط کند که انگار از بیروت صورت گرفته و بر روی سیستم اتصالاتی تلفن همراه لبنان ثبت و ضبط گردد اما در حقیقت این اقدام از داخل فلسطین اشغالی صورت گرفته بوده است. براساس متن و مستندات آخرین کیفر خواست دادگاه بین المللی رفیق حریری که طی آن برخی از عناصر حزب الله لبنان در ترور حریری متهم شدهاند، بخش مهمی از مستندات دادستان این دادگاه متوجه همین مکالمات تلفنی همراه در سه روز مربوط به این حادثه است. مکالمات تلفنی که زاییده افکار پلید سازمان جاسوسی اسرائیل به منظور انحراف مسیر تحقیقات و متهم کردن حزب الله در این ترور بوده است. در این سناریوی اسرائیلی، ضبط مکالمات صوتی در اختیار گروه محققین دادگاه گذاشته شده که به اصطلاح برای سازماندهی ترور حریری صورت گفته است، مکالماتی که به زبان عربی صورت گرفته و بر روی سیستم مخابراتی لبنان ثبت و ضبط گردیده است در حالی که سازمان اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل، خود این کار را طراحی و انجام داده است.
برای چنین اقداماتی، اسرائیل دکل مخابراتی بر روی یکی از تپههای مشرف بر بیروت ایجاد کرده بود که هم زمان با کشف شبکه جاسوسی اش در لبنان، توسط ارتش لبنان (و باز هم با کمک نیروهای امنیتی حزب الله) کشف و منهدم گردید. کشف شبکه جاسوسی اسرائیل در سیستم تلفن همراه این کشور اکنون شکی باقی نگذاشته است که مستندات ادعایی دادستان دادگاه حریری، یک سناریوی پست و بی مقدار است که امکان اثبات دروغین بودن آن (همچون همان شاهدان دروغینی که چهار سال سوریه را متهم کردند) به راحتی امکانپذیر است اما مشکل این است که جز محققین و بازجویان و کارشناسان منصوب فرانسویها، آلمانیها و آمریکاییها کسی اجازه ورود به حلقه آنها را ندارد زیرا با ورود تحقیقات مستقل همه در مییابند که اسرائیل عامل اصلی ترور حریری و دیگر چهرههای سیاسی ضد سوریه در لبنان بوده است.
10- همانطور که پیشتر ارائه شد همه شخصیتهای سیاسی لبنانی که پس از حریری در لبنان ترور شدهاند دارای مواضعی ضد سوری بودند. تقریبا همه آنها سوریه را به دخالت در ترور حریری متهم میکردند، اتهامی که بعدها معلوم شد بی پایه و اساس است. از نکات جالب در ترور آنها شباهت ترورها با یکدیگر است که بیش از هر کس و هر تیم تروریستی، رد پای تیمهای مرگ اسرائیل را نشان میدهد، تیمهایی که از سالهای جنگهای داخلی لبنان فعال ما یشاء در بیروت با هدف ترور نیروهای برجسته جنبش ملی فلسطین بودهاند. وجود شبکههای جاسوسی گسترده این رژیم در لبنان و به شکل خاص در بیروت، جابجایی و انتقال دایمی مواد منجره و سلاح به بیروت با استفاده از غواصان نیروی دریایی رژیم صهیونیستی و خلاء بسیار بزرگ امنیتی در سواحل لبنان همه و همه این امکان را به رژیم صهیونیستی میدهد که بدون گذاردن هرگونه آثار جرم، اهداف خود در بیروت را هدف قرار داده و به راحتی از انظار مخفی شوند. چه کسی است که نداند ترور بقیه شخصیتهای سیاسی لبنان (با پیشانی معروف به ضد سوری بودن) نمیتوانسته کار سوریه باشد بلکه کار تشکیلاتی است که قصد متهم کردن سوریه و ماهی گرفتن از آب گل آلود لبنان را داشته است. فرض کنیم سوریه پشت این ترورها بوده و سپس فرض کنید از میان این همه ترور فقط یکی لو رفته و پای سوریه را به میان میکشید آن گاه مگر نه آن که سوریه هم از داخل و هم از خارج به کلی نابود میشد؟ آیا ممکن است سوریه در یک چنین فضایی دست به یک ریسک نابودگر بزند؟ آن هم با کیاستی که از این کشور در لبنان سراغ داریم؟... و از همه اینها که بگذریم نحوه ترورها، انتخاب اهداف از میان لیست شخصیتهای لبنانی، و عدم به جا گذاری آثار قتل و نحوه بهره برداریهای سیاسی پس از هر ترور نشان میدهد که سوریه هیچ نقشی در آن نداشته بلکه این اسرائیل بوده است که عاملیت آن را به عهده داشته است.
اما آمریکا و به تبع آن اروپا و اسرائیل از سال 2004 سه هدف عمده را در خارومیانه تعقیب میکردند. خروج ارتش سوریه از لبنان، تغییر حاکمیت سیاسی سوریه و خلع سلاح کامل مقاومت اسلامی لبنان رووس این اهداف بودند. در حقیقت هم زمانی این سناریوی بسیار پیچیده، یکی از عناصر مهم آن به شمار میرود. تحقق چنین اهدافی مستلزم همکاری دستگاههای اطلاعاتی و سیاسی آمریکا، فرانسه، اسرائیل و برخی دیگر کشورهای عربی همچون سعودی و مصر بود که با این اهداف همسویی کاملی داشتند.
پس از صدور قطعنامه 1559، ترور رفیق حریری رقم میخورد تا ارتش سوریه به آسانی و بدون تحمیل هرگونه هزینهای به آمریکا و اسرائیل، خاک لبنان را ترک کند. به دنبال استمرار ترورهای متوالی در لبنان، تخریب چهره سوریه در خاورمیانه و به شکل خاص در لبنان و سوریه همچنان ادامه مییابد تا زمینه تغییر سیاسی در دمشق نیز فراهم شود. دولت سوریه در این میان به حکومتی قاتل و تروریست شهرت مییابد که هم در سوریه اقدام به قتل و ترور میکند و هم در لبنان. اظهارات سران سیاسی 14 مارس در لبنان و نیز نیروهای مخالف نظام سیاسی سوریه پس از هر تروری در لبنان در همین راستا قابل ارزیابی است. این درست در زمانی است که آمریکا سفیر خود را از دمشق فراخوانده و روابط سوریه و فرانسه به سردی گراییده و روابط دمشق با کشورهایی همچون سعودی، مصر و اردن به حداقل ممکن تنزل یافته است. در همین دوران است که جامعه بین الملل به رهبری آمریکا در قالب قطعنامههای شورای امنیت و نیز احکام و اتهامات دادگاه بین المللی رفیق حریری، سوریه را مسئول اصلی تحولات لبنان معرفی میکند تا زمینه برخورد بین المللی و منطقهای از سوی کشورهای عربی با سوریه فراهم شود. در همین زمان است که ارتباط آمریکا با نیروهایی صاحب قدرت امنیتی - سیاسی در داخل سوریه از طریق سازمانهای اطلاعاتی – امنیتی عربی همکار فراهم میشود تا زمینه سقوط دولت بشار اسد در سوریه فراهم شود.
آنچه مسلم است این است که آمریکا و اسرائیل اولین هدف خود در خروج ارتش سوریه را عملی شده دیدند و آنگاه در مقام اجراء و عملی شدن دو اقدام بعدی هم زمان خود یعنی سقوط دولت بشار اسد و خلع سلاح حزب الله برآمدند. تلاش غازی کنعان و تعدادی از افسران عالی رتبه اطلاعات و امنیت سوریه و نیز برخی عناصر ارتش این کشور برای سرنگونی دولت سوریه و نیز پناهنده شدن عبدالحلیم خدام به فرانسه دقیقا در همین رابطه قابل بررسی است. اما اولین تلاشهای آمریکا و اسرائیل در این رابطه با کشته شدن غازی کنعان و دستگیری تعداد قابل توجهی از افسران عالی رتبه سوری نقش برآب میشود اما هرگز از انجام طرح خود مایوس نمیشوند. هم زمان با ادامه ترورها و جو متشنج و ملتهب لبنان، جنگ سی و سه روزه آغاز میشود تا کار حزب الله لبنان یکسره شود اما این ترفند نیز با مقاومت بی نظیر نیروهای مقاومت اسلامی لبنان با شکستی فضاحت بار مواجه میشود. با این شکست بار دیگر روند ترورهای کور در لبنان از سر گرفته میشود تا بار دیگر نام سوریه و رهبری آن بر سر زبانها بیفتد. ترور عماد مغنیه در دمشق و در قلب پایتخت این کشور یک زنگ خطر جدی به سوریه بود که نشان میداد عناصر اطلاعاتی غرب و اسرائیل آزادنه در دمشق در حال تردد و حرکت هستند. با ترور وی و برخلاف انتظار آمریکا، رگههای ارتباطی برخی سازمانهای اطلاعاتی عربی از جمله سعودی با آمریکا و اسرائیل در سوریه لو میرود و دولت این کشور موفق میشود تا نسبت به پاکسازی تشکیلات امنیتی و نظامی خود اقدامی سریع انجام دهد. پس از این مرحله پرونده آصف شوکت داماد خانواده اسد در تشکیلات امنیتی سوریه توسط محمد سلیمان باز میشود و یکی دیگر از زمینههای کودتای نظامی ـ امنیتی در سوریه شناسایی و سرکوب میگردد.
در انتقام از این حرکت محمد سلیمان در طرطوس ترور میشود تا در زمانی که بشار اسد در تهران به سر میبرد، پیامی تند و دردناک برای او ارسال کنند. اما از این مرحله به بعد اسناد دخالت برخی کشورهای عربی و از جمله دولت سعودی بر روی میز بشار اسد است و وی میتواند مانوری پرقدرت برای رویارویی با آنها تدارک ببیند. از این مرحله است که سعودی مجبور به عقب نشنیی از مواضع خود در قبال دولت بشار اسد شده و با ساز و کارهای پشت پرده که در بین دولتهای منطقه خاورمیانه امری رایج و طبیعی به شمار میرود، سعودی را مجبور به نزدیکی به دمشق میکند. با تبرئه سوریه در دادگاه بین المللی رفیق حریری و روشن شدن فساد قضایی و زدو بندهای مالی و سیاسی در این پرونده، سوریه بار دیگر جایگاه ویژه خود در بین کشورهای خاورمیانه را پیدا کرده و با رها شدن از فشارهای بین المللی بار دیگر با اقتدار بیشتر وارد صحنه سیاسی لبنان شده و حمایت مجدد و قوی تر از گذشته خود از مقاومت اسلامی و دیگر هم پیمانانش را از سر میگیرد تا آمریکا عملا دو شکست مهم اطلاعاتی و نظامی را در پرونده اش به ثبت برساند.
آمریکا و اسرائیل از یک سو نتوانستند حزب الله لبنان را سرکوب کنند و از سوی دیگر در زمینه سازی سقوط دولت سوریه با دستهای خالی بیرون آمدند. از همین مرحله به بعد فاز جدید اقدام علیه مقاومت اسلامی لبنان توسط آمریکا و اسرائیل شکل میگیرد و این بار نیز بار دیگر با حربه «کیفر خواست» دادستان دادگاه بین المللی رفیق حریری، انگشت اتهام در ترور حریری به سوی برخی از عناصر حزب الله را نشانه میروند. هم زمان با این تحرکات، سید حسن نصرالله اسناد دخالت اسرائیل در ترور حریری را رو میکند و اسرائیل را به عنوان عامل اصلی ترور حریری و دیگر تروهای مسلسل وار لبنان معرفی مینماید.
سعودی برای جبران مافات در قضیه ترور عماد مغنیه و دخالت در طرح براندازی نظام سیاسی سوریه، طرحی را برای حل مناقشه داخلی لبنان و طرح «صدور کیفرخواست جدید» با همکاری سوریه ارائه میکند که رضایت خاطر حداقلی حزب الله را در بر دارد اما در دقایق پایانی این طرح که به «سین ـ سین» شهرت یافته است، سعد حریری بار دیگر وارد صحنه شده و به عنوان رهبری سیاسی 14 مارس و نخست وزیر لبنان، این طرح را ملغی شده اعلام میکند تا طرح سرکوب حزب الله و این بار از سوی دادگاه بین المللی رفیق حریری و شورای امنیت و ابزارهای حقوقی «فصل هفتم» شورای امنیت کلید بخورد.
اما عقب نشینی دولت سعودی از طرح مشترک سوری – سعودی نیز یک بار دیگر این موضوع را تداعی میکند که این دولت همچنان در حال بازی با سیر امور در لبنان و سوریه است و نشان میدهد که در آستانه فراموشی انعکاس دخالت این کشور در طرح ترور عماد مغنیه و سرنگونی دولت سوریه قرار گرفته است و با تکیه با حمایت بی دریغ آمریکا، دست به اقداماتی میزند که نتیجه آن جز عدم استقرار در لبنان، سوریه و خاورمیانه چیز دیگری نیست. عدم حمایت ریاض از تلاش مجدد مشترک سوریه، قطر و ترکیه در جلوگیری از سقوط کامل طرح دولت وحدت ملی در لبنان و حل موضوع انعکاس صدور کیفر خواست جدید دادگاه بین المللی رفیق حریری، چیزی جز این نشان نمیدهد که ریاض بار دیگر به شکل کامل در چهارچوب سیاستهای آمریکا در لبنان در حال حرکت است و جز به اشاره امریکا، جرعهای آب نمینوشد. اکنون این سوال اساسی مطرح میشود که در چنین شرایطی آیا سوریه و حزب الله راضی خواهند شد تا اسناد متقن و انکار ناپذیر دخالت ریاض در طرح سرنگونی دولت سوریه و ترور عماد مغنیه و سرکوب کامل مقاومت اسلامی لبنان را برای افکار عمومی کشورهای اسلامی و عربی، افشاء کنند؟
روند تحولات به خوبی نشان میدهد که ترورها در لبنان از حریری تا فرانسوا الحاج توسط اسرائیل کلید خورده است تا از این حربه به اهداف سه گانه خروج ارتش سوریه از لبنان، تغییر حاکمیت سیاسی سوریه و خلع سلاح و سرکوب کامل حزب الله لبنان نایل شود. آن چه مسلم است این است که دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری براساس سیاستهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل اداره میشود و به همین دلیل است که هرگز نمیتواند مشروعیت داشته باشد. دادگاهی که بدون دلیل در طول چهار سال سوریه و نیروهای هم پیمان این کشور در لبنان را متهم به دخالت در ترور حریری نمود تا در سایه آن به راحتی ارتش سوریه از این کشور عقب نشینی کند و مقدمات سرنگونی دولت سوریه و سرکوبی مقاومت اسلامی فراهم شود. از همین رو هیچ بعید نیست که دادستان دادگاه بین المللی رفیق حریری با هدف قرار دادن و متهم ساختن حزب الله، پا را فراتر از این گذاشته و پس از حرب الله آماج حملات و اتهامات خود را متوجه ایران نماید، دادگاهی که عوامل اصلی آن از جمله دادستان آن «دانییل بلمار» و رئیس دادگاه «دانییل فرانسیس» با هماهنگی کامل و اشاره مستقیم آمریکا، فرانسه و آلمان انتخاب شدهاند، کشورهایی که از سوی کارشناسان مستقل به همکاری با اسرائیل در ترور رفیق حریری متهم شدهاند. از نکات جالب توجه در این دادگاه این است که دادستان و یا قاضی آن، تا کنون حاضر نشدهاند تا اسرائیل را به عنوان یکی از متهمان احتمالی ترور حریری و دیگر شخصیتهای لبنانی، وارد فاز تحقیقاتی دادگاه کند.
انتشار نوار صوتی جلسات و گفتوگوی سعد حریری با برخی از شاهدان دروغین پرونده ترور پدرش (از جمله زهیر الصدیق) که آنها را به ادامه شهادتهای دروغین ترغیب میکند (جلسهای که با حضور دادستان دادگاه بین المللی در یکی از هتلهای پاریس برگزار شده بود) نشان میدهد که این دادگاه مستمسکی برای سرکوب مقاومت اسلامی در لبنان و حامیان منطقهای آن است. حجم و سنگینی اتهامات و احکام این دادگاه آن قدر سنگین میتواند باشد که زمینه برخوردهای جدید نظامی در لبنان و منطقه خاورمیانه ایجاد کند. از همین رو است که سید حسن نصرالله بارها ضمن رد هرگونه اتهامی علیه عناصر حزب الله، تاکید کرده است که آمریکا و اسرائیل در چهارچوب حمایت از دادگاه بین المللی رفیق حریری به دنبال ایجاد جنگ سنی – شیعی و نزاع جدید طایفی در لبنان و بهرهبرداری از آن در اهداف منطقهای در خاورمیانه هستند.
نویسنده و پژوهشگر : علی منتظری