دزدی به خاطر خرید لباس و کفش نو

وی در حالی که به کفش‌های کهنه و پاره‌اش نگاه می‌کرد لبخند سردی زد و گفت: مامانم قول داد که امروز پول‌هایم را نگیرد و با هم به خرید برویم. من و خواهرم قصد داشتیم برای مامان کفش و لباس بخریم چون خواهرم از روی شناسنامه او فهمید که فردا شب جشن تولدش است او در پاسخ به این سوال که چه آرزویی داری؟ جواب داد: دوست دارم به مدرسه بروم و درس بخوانم و بچه خوبی باشم.
کد خبر: ۱۴۹۶۱۸
|
۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۵ 22 February 2011
|
3038 بازدید
خراسان: من دزد نیستم و می‌خواستم کفش و لباس نو بخرم. مادرم قول داده بود که امروز با هم به بازار برویم و خرید کنیم. اما بدشانسی آوردم و دستگیر شدم.

دختر بچه ۹ ساله که هنگام دخل زنی از داخل فروشگاهی بزرگ دستگیر شده پس از انتقال به کلانتری در گوشه‌ای نشسته بود و گریه می‌کرد. او به سوالات افسر پلیس جوابی نمی‌داد و فقط التماس می‌کرد که اجازه بدهند به خانه برگردد.

سارا پس از گفت‌و‌گویی کوتاه با کار‌شناس اجتماعی پلیس خراسان رضوی گفت: پدرم فوت کرده است و مادرم به موادمخدر اعتیاد دارد. او گدایی را به من و خواهر ۱۲ ساله‌ام یادداده است و ما هر روز ۳ نفری در خیابان‌ها کار می‌کنیم. مادرم هر شب پول‌های من و خواهرم را می‌گیرد و کریستال می‌خرد.

سارا خودش را روی صندلی جابه جا کرد و در حالی که دست‌های کوچکش را زیر چانه‌اش گذاشته بود با نگاهی معصومانه افزود: یک برادر کوچولو هم داشتم که ۳ سال قبل گم شد و ما هیچ خبری از او نداریم. خواهرم می‌گوید شاید مامان، برادرمان را فروخته باشد و من و تو باید بزرگ که شدیم برادرمان را پیدا کنیم.

سارا ادامه داد: یک روز که برای گدایی به پارک رفته بودیم من هوس کردم کمی تاب بازی کنم ولی مادرم ناراحت شد و به دلیل بازیگوشی کتکم زد و گفت: ما برای کار به اینجا آمده‌ایم!

من از این برخورد مادرم خیلی ناراحت شده بودم و می‌خواستم فرار کنم اما خواهرم گفت: مامان ما بهترین مامان دنیاست و ما نباید به او بی‌احترامی کنیم.

دخترک لاغر اندام آهی کشید و گفت: مدتی است که خرج مادرم زیاد شده است و اگر من و خواهرم یک روز پول کمتری برایش ببریم با عصبانیت کتکمان می‌زند. مامانم می‌گوید با این مقدار پول، نصف پول خرید کریستال من جور نمی‌شود و حتما شما ۲ تا هم می‌خواهید باد هوا بخورید. مامان یادمان داد که من و خواهرم چه طوری در بین روز گدایی را چند دقیقه‌ای تعطیل کنیم و از دخل مغازه‌ها پول برداریم.

وی در حالی که به کفش‌های کهنه و پاره‌اش نگاه می‌کرد لبخند سردی زد و گفت: مامانم قول داد که امروز پول‌هایم را نگیرد و با هم به خرید برویم. من و خواهرم قصد داشتیم برای مامان کفش و لباس بخریم چون خواهرم از روی شناسنامه او فهمید که فردا شب جشن تولدش است او در پاسخ به این سوال که چه آرزویی داری؟ جواب داد: دوست دارم به مدرسه بروم و درس بخوانم و بچه خوبی باشم.

با پی گیری‌های به عمل آمده از سوی کار‌شناس اجتماعی پلیس خراسان رضوی، یکی از نیکوکاران حامی کودکان بدسرپرست برای حمایت قانونی و پشتیبانی از این ۲ خواهر بی‌گناه اعلام آمادگی کرد و اقدامات قانونی لازم در این باره به عمل آمده است.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات