سيدجواد سيدپور در یادداشتی در الف نوشت:
گروههاي اپوزيسيون و دستگاههاي امنيتي دشمنان يك ضربشست كلاسيك امنيتي از سربازان گمنام امام زمان (عج) دريافت كردند و هنوز در شوك و حيرت اين اتفاق به در و ديوار رسانههاي خود ميزنند!
كلاسيك از آن جهت كه طراحي «بازي فريب» يك تاكتيك كلاسه شده و تجربه پس داده است كه در اكثر ترمهاي امنيتي تدريس و تشريح ميشود. تاريخ نبردهاي امنيتي ـ جاسوسي مملو و مشحون از پروندههاي پيچيده و غامض فريب است. اگرچه اين تاكتيك قديمي است ولي هيچگاه مستعمل نشده و هنوز كارآيي و كارآمدي مناسبي دارد، به شرط آنكه «دقت» در طراحي و «ظرافت» در اجرا و «شخصيتپردازي ليدر» اين حركت به اندازه كافي منطقي، باورپذير و اثرگذار باشد. اگر يك دستگاه امنيتي بتواند با هوشمندي و ظرافت چنين اقدامي را بهسامان برساند، از انجام يكي از پيچيدهترين متدهاي امنيتي سربلند به درآمده است، اقدامي كه مستند «الماسي براي فريب» گوياي آن است.
از نقطهنظر تئوريهاي امنيتي اگر دستگاهي توان سازماندهي چنين بازي پيچيده، حساس و زمانبري را داشته باشد قادر به انجام هر ناممكن ديگري هم هست و حتي ميتواند مديريت كامل جريان اپوزيسيون را نيز به دست گيرد! اما حساسيت اين كار از آن روست كه اولين اشتباه «ليدر بازي» به آخرين خطاي او هم تبديل ميشود و هر لحظه جانش در خطر و كل پروژه به «بازي فريب در فريب» تبديل ميشود و به جاي آنكه «بازي دهد» بازي ميخورد و عوض آنكه كسي را به دام بيندازد، خود در دام ميافتد. ولي وقتي يك پروژه فريب «صفر تا صد» تحت مديريت و كنترل قرار داشته باشد و به تمام اهداف موردنظر دست يابد آنگاه اين موفقيت را ميتوان يك دستاورد مهم به شمار آورد.
سيستمي كه بتواند يك بار فريب دهد باز هم ميتواند اين كار را بكند و مجموعهاي كه يكبار فريب بخورد، احتمال فريب مكرر او وجود دارد. اما نقطه اوج طرحهاي فريب اجراي آن نيست بلكه افشاي آن است. افشا در اين جنس پروژهها يعني وارد كردن ضربه نهايي به گرانيگاه امنيتي ـ اطلاعاتي دشمن و بيحيثيت و بياعتبار كردن آنها نزد طرفداران و سمپاتهايشان. از اين جهت رونمايي از يك طرح فريب مثل آنچه در مستند «الماسي براي فريب» مطرح شد، بخشي از پروژه تعريف ميشود و خود داراي تبعات سهمگين براي دشمنان است. تبعاتي كه كمترين آن، فروپاشي حلقهها و جريانها و از رده خارج شدن آدمها و اشخاصي است كه در گرداب فريب افتاده بودند لذا دور نيست كه بسياري از كاراكترهايي كه در اين بازي فريب خورده بودند، براي هميشه حتي از جريانهاي اپوزيسيون حذف شوند و كسي ديگر به آنها اعتنايي نكند و تبديل به مهرهاي سوخته و تاريخ گذشته شوند.
اثر طرحهاي فريب تا سالها در جريانهاي فريب خورده و دستگاههاي بازي خورده خواهد ماند زيرا ابتداييترين درسهاي ضدجاسوسي به آنها ميآموزد كه «هيچ دستگاه امنيتي حاضر به سوزاندن مهرههاي بلندپايه خود در موقعيتهاي حساس نيست مگر آنكه فردي را به همان مهمي يا حتي بهتر در همان موقعيت داشته باشد.» همين پندار است كه باعث خوف هميشگي دشمن و ماليخولياي بياعتمادي و فرسايش ذهن و روان آنها شده و عملا ماشين توطئه را تخريب ميكند. دشمنان فريب خوردند و باز هم ميخورند و در اين راه گرفتار دائمي تسلسل ترس و فريب شدهاند زيرا ديگر نميتوانند اثبات كنند كه در حال فريب خوردن نيستند. اين مهمترين دستاورد چنين عملياتي است و اين موفقيت و دستاورد است كه تقدير از سربازان گمنام امام زمان (عج) را ضروري ميسازد.