دکتری در دادگاه ادعا كرد: بيماري دخترم به قدري شديد است كه از او ميترسم. او مقابل من هر نوع خلافي را انجام ميدهد و من جرات مخالفت با او را ندارم. همسرم نيز به دليل وجود اين مشكلات و تضمين آينده دختر كوچكمان خانه را ترك كرده است.
اين مرد با طرح دادخواست طلاق در دادگاه خانواده حضور يافت و اظهار كرد: 16 سال پيش با همسرم ازدواج كردم. تا 3 سال پیش زندگي آرام و خوبي داشتيم. با اينكه اين ازدواج، ازدواج دوم من است اما هرگز با همسرم دچار مشكل نشديم اما الان تنها دليل جداييمان دخترم است.
اين مرد به رئيس شعبه 268 دادگاه خانواده گفت: متاسفانه دخترم دچار اختلال هويت جنسي است و اين بيماري از 3 سال پيش يعني زماني كه او 12 سال داشت، شديدتر شد. با اينكه من پزشك و همسرم پرستار است اما نتوانستيم مشكل دخترمان را حل كنيم.
وكيل پرستار نيز در دادگاه عنوان كرد: این دکتر اين ادعا را دارد كه همسرش باعث تشديد بيماري بچهاش شده زيرا هيچگاه مقابل او نايستاد و به او اجازه همه كاري را ميداد طوري كه او شبها تا ديروقت بيرون از خانه بود و الان كه بزرگتر شده طوري رفتار ميكند كه پدرش نيز از او ميترسد.
چندين بار با يكديگر درگيري داشتهاند. به پدرش حمله كرده و او را مورد ضرب و جرح قرار داده است.
اين وكيل دادگستري در دفاع از موكلش ادامه داد: موكل من خانه را به همراه دختر كوچكش ترك كرده است تا دختر بيمارش تاثيري روي بچه كوچكتر نگذارد و به خاطر آينده او، خواهان طلاق است.
وكيل اين زن در ادامه اظهار كرد: موكل من ادعا دارد همسرش در سن 12 سالگي براي دخترشان خانهاي مستقل تهيه كرده و او از همان زمان با برپايي میهمانيهاي شبانه وقيحتر شده است طوری كه اكنون آنها را به اين وضع گرفتار كرده است.
دکتر با اعتراض به اظهارات وكيل همسرش گفت: من با ارائه سند و مدرك پزشكي ثابت ميكنم كه به دليل وجود اختلافات شديد ميان همسر و دخترم، پزشك وي از من درخواست كرد مدتي آنها را از يكديگر دور كنم تا دخترم آرامتر شود اما حالا او مدعي است من موجب تشديد بيماري دخترمان شدهام در حالي كه هميشه مادر است كه با دخترش رابطه عاطفي برقرار كرده و او را از مشكلات جامعه بااطلاع ميكند اما همسر من هرگز نتوانست اين رابطه را برقرار كند.
وي مدعي شد: دخترمان به دليل بيماريای كه دارد، ظاهر پسرانه درست ميكند و تمام دوستان او پسرند. من واقعا از اين وضع خسته شدم. همسرم به جاي اينكه در اين لحظات كنار من باشد، مرا ترك كرده است.
این دکتر در پاسخ به پرسش قاضي عموزادي مبني بر اينكه اگر بيماري دخترتان شديد است چرا او را بستري نميكنيد تا درمان شود، اظهار كرد: دختر من آنقدر بيمارياش شديد است كه نميشود او را كنترل كرد، حتي يك بار در خيابان توسط پليس دستگير شد و زماني كه مامور به او تذكر داد، سيلي محكمي به گوش او زد و به همين دليل دادگاهي شد كه البته من قبل از شروع جلسه بيماري دخترم را براي قاضي توضيح دادم. قاضي در جلسه دادگاه به دخترم گفت بايد به بازداشتگاه برود و در كمال تعجب، دخترم با رويي گشاده از اين حكم استقبال كرد. حال شما ميگوييد كه چرا من او را بستري نميكنم؛ او فرار ميكند.
رئيس دادگاه بعد از شنيدن اظهارات این دکتر و وكيل همسرش، حكم طلاق را صادر نكرد و ادامه رسيدگي به پرونده را به جلسه بعد موكول كرد.