ناآرامیهای اخیر سوریه با پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا و ناتو، حمایتهای مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و تحرکات دیپلماتیک ترکیه آغاز شده است و هدف از آن، تضعیف محور مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی ایران و سرانجام، ایجاد توازن استراتژیک برای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه است.
در تحلیل ناآرامیهای سوریه دو نگاه و دو سطح تحلیل متفاوت دیده میشود. عدهای از ناظران، این ناآرامیها را تنها امتداد جنبشهای مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا میدانند. در این نگاه سوریه همانند دیگر کشوهای عربی و آفریقایی، گرفتار مشکلات و معضلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که مردم آن برای رهایی از این مشکلات، دست به اعتراض و مبارزه علیه رژیم بشار اسد زدهاند.
در این ارتباط، رسانههای غربی و برخی رسانههای منطقهای با واکنشهای معنادار و کاملا برنامهریزی شده، تلاش میکنند این نگاه را به مخاطبین خود القا کنند. این سطح از تحلیل فاقد نگاه راهبری به ناآرامیهای سوریه است و صرفا متغیرهای داخلی را در تحلیل وضعیت درونی این کشور در نظر میگیرد و در داخل ایران نیز طرفدارانی دارد.
از سوی دیگر، به باور بسیاری از کارشناسان، نا آرامیهای سوریه پیش از آن که امتدادی از خیزشهای مردمی و اسلامی باشد، معلول معادلات و مناسبات منطقهای و بینالمللی است که این کشور را به آوردگاه تازهای برای رقابتهای استراتژیک تبدیل کرده است. کارشناسان معتقد به دیدگاه و تحلیل دوم با استناد به دخالتهای آمریکا، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، اردن و ترکیه در بیثباتسازی سوریه، براین باورند که جوهره اعتراضات در این کشور، متفاوت از قیامهای اسلامی در کشورهای منطقه است.
نگارنده بر این باور است که هرچند سوریه از مشکلات عدیده زیرساختی و گاه جدی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرد، ناآرامیهای این کشور از جنس و جوهره خیزشهای مردمی و بیداری اسلامی نیست، بلکه تابعی از رقابتهای راهبردی و ژئوپلتیکی منطقهای و همچنین برگرفته از معادلات بینالمللی است که برای روشن کردن دقیق آن، میبایست متغیرهای مذکور را در تحلیل وضعیت این کشور مورد نظر قرار داد.
در این نوشتار، تلاش برآن است به همراه بازخوانی اهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقهای و بینالمللی، متغیرهای تأثیرگذار بر بیثباتسازی این کشور، پشت پرده معارضه و همچنین چشمانداز وضعیت آینده سوریه مورد بررسی قرار گیرد.
اهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقهای و بینالمللیجمهوری عربی سوریه با جمعیتی بالغ بر نوزده میلیون نفر و مساحتی حدود 185180 کیلومتر مربع، هشتاد و هفتمین کشور جهان از نظر وسعت به شمار میرود. سوریه در منطقه آسیای غربی است و به عنوان مرکز ارتباطات سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا شناخته میشود. این کشور از دیرباز، مرکز بازرگانی میان شرق و غرب بوده است. موقعیت ژئوپلتیکی سوریه، این کشور را در نقطه اتصال خاورمیانه نفتخیز با اروپای صنعتی قرار داده است.
سوریه یک بازیگر ژئوپلتیک محور است که سه عامل؛ واقع شدن در منطقه استراتژیک خاورمیانه، قرار گرفتن بر کناره شرقی دریای مهم مدیترانه و برخورداری از 186 کیلومتر ساحل و همسایگی با فلسطین اشغالی، لبنان، ترکیه و عراق، به وضوح اهمیت ژئوپلتیکی و نقش راهبردی این کشور را در مناسبات منطقهای و بینالمللی نمایان میسازد. به دلیل همین اهمیت و نقش استراتژیک، بسیاری از کارشناسان روابط بین الملل، «سوریه را بزرگترین کشور کوچک جهان» مینامند.
سوریه، تنها بازیگر عربی است که در میان کشورهای خاورمیانه و آفریقای عربی، نقش مستقلی را در مناسبات منطقهای و بینالمللی دارد. درگیری رژیم صهیونیستی با سوریه، محور اهمیت نظامی و استراتژیک این کشور در منطقه است. هم اکنون نیروهای مسلح سوریه، تنها ارتش کلاسیک عربی است که میتواند امنیت رژیم صهونیستی را در معرض خطر قرار دهد. از این روی، مقامات رژیم جعلی اسراییل، سوریه را به عنوان تهدید استراتژیک به شمار میآورند.
نقشآفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق به عنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک سوریه افزوده است.
این کشور میتواند از راه بنادر «بانیاس» و «طرطوس» در ساحل مدیترانه، مسیر بسیار مهمی برای صادرات نفت و گاز عراق و ایران به اروپا باشد. مسیر سوریه وابستگی عراق و ایران را برای صادرات انرژی به خلیج فارس، کانال سوئز و حتی ترکیه تقلیل میدهد. این موقعیت باعث برانگیخته شدن حس رقابت ژئوپلتیکی ترکیه با سوریه شده است.
سوریه در بیشتر مسایل خاورمیانه، دارای نقش کلیدی است و حمایت نکردن از رژیم بعثی صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران و جلوگیری از عربی ـ فارسی شدن جنگ، حمایت از مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین در جنگهای 33 روزه و 22 روزه و مخالفت با روند سازش و به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی، از جمله این موارد است.
همچنین نزدیکی دیدگاه رهبران سوریه به جمهوری اسلامی ایران و قرار گرفتن این کشور در محور ایران، اهمیت و نقش استراتژیک سوریه را فزآینده ساخته است.
رقابتها و معادلات راهبردی در بیثبات سازی سوریهاهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقهای و بینالمللی و همچنین رقابتهای ژئوپلتیکی و معادلات راهبردی، بیشترین سهم را در ایجاد ناآرامیهای سوریه دارند. به عبارت دیگر، بیثباتسازی سوریه، امتدادی از جنگ محورهاست که آوردگاه آن، پس از لبنان و فلسطین در جنگهای 33 روزه و 22 روزه، اکنون به سوریه منتقل شده است.
از نگاه راهبردی بیثباتسازی سوریه، مُلهم از معادلات و رقابتهای راهبردی زیر است:
الف) تضعیف مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی ایران
ب) سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه و دکترین نوعثمانی ترکیه
پ) اقدامات آل سعود بهعنوان یکی از بازیگران محور آمریکا و رژیم صهیونیستی
از منظر محور آمریکا (برخی از کشوهای اروپایی، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و اردن) تضعیف مقاومت اسلامی، یکی از مهمترین بخشهای راهبرد مهار جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. این موضوع آنجا اهمیت و اولویت بیشتری پیدا میکند که نخست؛ بیداری اسلامی در هارتلند (قلب زمین) و ریمولند (حاشیه قلب زمین) بینالملل به وقوع پیوسته است و دوم آن که سقوط رژیم مبارک در مصر، یکی از حلقههای محور آمریکا را بیثبات نمود و توازن استراتژیک بین محورها را به سود محور ایران و مقاومت اسلامی تغییر داد و سوم؛ بیداری اسلامی در حال گذار از موج ضد استبدادی به موج ضد صهیونیستی و ضد استکباری است.
بنابراین، تمرکز بر سوریه و بیثباتسازی آن، بهعنوان کلیدیترین حلقه محور مقاومت اسلامی و عمق استراتژیک ایران، در واقع هدفی جز برقراری توازن بین محورها و تضعیف مقاومت اسلامی و مهار ایران را دنبال نمیکند.
از دیگر بازیگران موثر در بیثباتسازی سوریه، ترکیه است. سیاست خارجی این کشور بر این پایه شکل گرفته است که ترکیه باید بازیگر اصلی و دیپلماتیک در حل مسایل منطقهای و قابل اعتناء برای غرب باشد.
در پیش گرفتن این سیاست از سوی حزب عدالت و توسعه تاکنون مزیتهای زیر را برای آنکارا به همراه داشته است:
1. بیرونی ساختن تهدیدات داخلی ترکیه
2. افزایش قدرت نرم و جذابیت ترکیه در منطقه
3. تبدیل شدن ترکیه به یک بازیگر قابل توجه و اعتناء برای آمریکا و اروپا
4. فرصتسازی برای آنکارا در معادلات راهبردی و رقابتهای ژئوپلتیکی
در این راستا، بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، شاهد مثال روشنی از سیاست خارجی ترکیه است. حزب عدالت و توسعه با اتخاذ این سیاست از یک سو تهدیدات داخلی خود شامل؛ اقدامات لائیکها، مسایل قومیتی و رشد فزآینده اسلامگرایی غیر سکولار را بیرونی ساخت و باعث افزایش قدرت نرم ترکیه در منطقه و ارتقای سطح بازیگری و چانهزنی این کشور در برابر غرب شد.
بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی بعضا ترکیه را در شرایط تضاد با منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا قرار میدهد. از این رو آنکارا برای حل وضعیت پارادوکسیکال خود با غرب، عملا تلاش میکند از معادلات راهبردی و رقابتهای ژئوپلتیکی استفاده نماید. این موضوع در واقع شاه کلید تحلیل رفتار ترکیه در قبال مسایل سوریه به شمار میرود.
به عبارت دیگر، بیثباتسازی سوریه و بازی با برگ دمکراسیخواهی، آنکارا را از وضعیت تضاد با منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا خارج ساخته و این کشور را به بازیگر قابل اعتنا تبدیل میسازد. موافقت ترکیه با استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو نیز موید رفتار آنکارا برای خروج از وضعیت تضاد منافع با غرب در هنگام بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی است. بازی هوشمندانه حزب «عدالت و توسعه» با برگهای معادلات راهبردی و رقابتهای ژئوپلتیکی، فرصتهای متعددی را برای این کشور به همراه داشته است.
یکی دیگر از کلیدهای تحلیل رفتار ترکیه درباره ناآرامیهای سوریه، رقابتهای ژئوپلتیکی آنکارا ـ دمشق است؛ آنجا که ترکیه هم چنان خواهان کانالیزه شدن مسیر انتقال انرژی عراق و ایران از ترکیه به اروپاست. تا آنکارا همچنان این کشور قدرت چانهزنی خود را در مقابل اروپا حفظ کند و بازیگر قابل اعتنایی برای غرب باشد.
روی دیگر ناآرامیها در سوریه به اقدامات آل سعود بازمیگردد؛ سناریوی عربستان برای بیثباتسازی سوریه، ایجاد تقابل مذهبی از طریق تحریک و تسلیح سلفیون علیه علویون میباشد. پیشینه تاریخی این تقابل، اجرای سناریوی مذکور و بازی با برگ سلفیها را تا اندازه بسیاری برای آل سعود آسان کرده است.
«ابن تیمیه» (661-728ق) یکی از عقیدهپردازان فرقه وهابیت و از سلفیون متعصب بود که طی فتوایی، علویان را از مسیحیان بدتر معرفی و قتل آنان را واجب و اهل سنت را علیه ایشان تحریک کرد.
رساله «حمودی ابن تیمیه» که از منابع وهابیت به شمار میرود، در واقع ضد علویها نوشته شده است. همچنین در زمان امپراتوری عثمانی (قرن 16 تا اوایل قرن 20 م) تلاش زیادی برای تغییر مذهب علویها انجام و چون با مقاومت آنان روبهرو شدند، هزاران نفر از ایشان را قتل عام کردند، به گونهای که علویها تا اوایل قرن گذشته میلادی، برای خارج شدن از روستاهای کوهستانی خود و وارد شدن به شهرهای لاذقیه و طرطوس واهمه داشتند و اگر سلسله جبال علویین نبود، شاید امروز به غیر از نامی از آنها، اثر دیگری باقی نمانده بود.
علویها از طوایف اسلامی و از نظر مذهب شناسی از فرق امامیه محسوب میشوند و علت تسمیه آنها به علوی، علاقه خاص این فرقه به حضرت علی ـ علیهالسلام ـ است. علویها در اثر فشارهای وارده بر آنها و کوچهای اجباری، به تدریج برخی عقایدشان تغییر و حتی بعضا خرافات نیز در باورهایشان رسوخ کرده است.
هماکنون بیش از 17 درصد جمعیت سوریه را علویها تشکیل میدهند و بیشتر مناصب بالای حکومتی، نظامی و امنیتی را در اختیار دارند، به ویژه که شخص اول حکومت در این کشور که در رأس حزب بعث نیز قرار دارد، علوی مذهب است.
چرایی تلاش آل سعود برای ایجاد تقابل مذهبی در منطقه، به ویژه در سوریه، به عوامل زیر بازمیگردد:
الف) شکست عربستان برای دولتسازی در عراق و لبنان
ب) برتری استراتژیک محور ایران و مقاومت اسلامی در جنگ محورها (پیروزی در جنگهای 33 روزه و 22 روزه)
پ) عینیتر شدن این برتری، پس از وقوع بیداری اسلامی در خاورمیانه و آفریقای عربی
ت) شعلهور شدن قیام اسلامی در بحرین، یمن و استانهای شرقی عربستان
بنابراین، ناآرامیهای اخیر سوریه با پشتیبانی آمریکا و ناتو، حمایتهای مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و تحرکات دیپلماتیک ترکیه آغاز شده است و هدف از آن تضعیف محور مقاومت اسلامی، مهار جمهوری اسلامی ایران و سرانجام ایجاد توازن استراتژیک برای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه است.
پشت پرده معارضه در سوریهبه اجمال میتوان معارضین مطرح سوریه را به سه جریان تقسیم نمود؛ سلفیها، اخوان المسلمین سوریه و جریان سکولار و لیبرال. سلفیها لایه اول معارضه در سوریه هستند که عامل خشونت و کشتار در شهرهای ناآرام سوریه به شمار میروند. این جریان که فاقد بدنه اجتماعی است، توسط یک روحانی سلفی ـ سوری مقیم عربستان به نام «شیخ عدنان العرعور» رهبری میشود. سلفیها از سوی عربستان، جریان المستقبل لبنان و اردن حمایت مالی و تسلیحاتی میشوند.
اخوان المسلمین سوریه به رهبری «البیانونی» نیز طیف دیگری از جریان معارضه سوریه است که نسبت به دو لایه دیگر، از پایگاه اجتماعی بیشتری برخوردار است. این جریان در حوادث اخیر از سوی ترکیه حمایت میشود و تاکنون چهار کنفرانس را در شهرهای ترکیه برگزار کرده است.
حزب عدالت و توسعه با حمایت از اخوان سوریه، عملا این جریان را به کارت بازی خود برای پیروزی در انتخابات اخیر ترکیه تبدیل کرد.
سومین لایه از جریان معارض در سوریه، سکولارها و لیبرالها هستند که در میان آنها «عبد الحلیم خدام» که چند سال پیش از حزب بعث جدا شده و به اپوزیسیون پیوست از شاخصترین عناصر این دسته میباشد. این جریان که از گروهها، احزاب و دستهجات متعدد غربگرا تشکیل شده، فاقد پایگاه اجتماعی در میان مردم سوریه است و تنها در میان برخی از بهاصطلاح روشنفکران حامیانی دارد. به صورت مشخص فرانسه و برخی از کشورهای اروپایی، از این جریان حمایت میکنند.
سناریوی بیثباتسازی و براندازی دولت بشاراسد، از روی مدل لیبی شبیهسازی شده بود. بر پایه اعلام منابع اطلاعاتی، عربستان دو میلیارد دلار برای موفقیت این سناریو اختصاص داده بود که به کمک اردن و جریان المستقبل (سعد حریری) مقادیر چشمگیری سلاح وارد برخی از شهرهای سوریه، به ویژه حماه کرد.
بیثباتسازی سوریه با هدایت آمریکا و سرویس اطلاعاتی برخی از کشورهای اروپایی برنامهریزی شد که رفتوآمدهای سفیران کشورهای غربی به ویژه دیپلماتهای آمریکایی و فرانسوی به «حماه» یک ماه پیش از کلید خوردن این سناریو، موید این موضوع است.
در سناریو براندازی دولت بشار اسد و علویها پیش بینی شده بود که سلفیهای مسلح، با ایجاد درگیری مسلحانه، زمینههای کشتار را در «حماه» و دیگر شهرهای سوریه ایجاد و با تسخیر «جسر الشغور» و «حماه»، در مدل شبیهسازیشده با وقایع لیبی، آنجا را به «بنغازی» دیگری تبدیل کنند.
بنا بر اطلاع، در فاز دوم این سناریو، ناتو به بهانه کشتار مردم «حماه» و «جسر الشغور»، مجوز اقدام نظامی را از سوی شورای امنیت دریافت میکرد و همانند لیبی وارد عمل میشد.
در مرحله سوم، سناریوی بیثباتسازی و براندازی سوریه، جریانهای سکولار و اخوانیها با حمایت ترکیه، فرانسه و ... با ایجاد شورای انتقالی، زمینه را برای تغییر ساختار و به دست گرفتن قدرت در سوریه فراهم مینمودند.
سناریو براندازی دولت بشار اسد به دلیل افشای نقش عوامل پشت پرده آن، انزجار آحاد مردم این کشور از طراحان و عاملان و همچنین حمایت از رییسجمهور سوریه، انجام عملیات مقابله توسط ارتش و نیروهای امنیتی و دستگیری معارضین، در عمل نتوانست مدل لیبی را در سوریه، شبیهسازی کند.
پس از شکست مرحله نظامی، سناریو بیثباتسازی سوریه، اکنون به فاز جنگ روانی رسانهای و اعمال فشارهای سیاسی و محدودیتهای اقتصادی منتقل شده است.
چشمانداز وضعیت آینده سوریهدولت بشار اسد با سرعت بخشیدن به اصلاحات سیاسی واجتماعی، توجیه و همراهسازی اکراد، عشایر و اقلیتهای مذهبی و تعامل با اهل سنت و همچنین ایجاد فضای باز رسانهای ، چشمانداز امنیتی این کشور را امیدوار کننده نموده است.
ضمن آنکه معارضین سوریه نیز با مشارکت در سناریوی مشترک کشورهای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی، تا حدود خیلی زیادی برگهای خود را نزد افکار عمومی این کشور سوزاندند بنابراین به نظر میرسد پس از شکست فاز نظامی و راهبرد تغییر ساختار در سوریه، محور آمریکا و رژیم صهیونیستی، ناگزیر جنگ روانی منطقهای و بینالمللی را علیه دولت بشار اسد تشدید نماید و با افزایش فشارهای سیاسی و اعمال محدودیتهای اقتصادی، راهبرد تغییر رفتار دولت سوریه را پیگیری کند.
حسن ختام این نوشتار، فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی است. ایشان در 9/4/90 طی بیاناتی در دیدار با مسئولین، پیرامون ناآرامیهای سوریه فرمودند: «آمریکاییها با تلاش برای شبیهسازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی در سوریه، تلاش میکنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد، دچار مشکل کنند. اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است.
جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی است. اما در حوادث سوریه، دست آمریکا و اسراییل آشکار و منطق و معیار ما ملت ایران این است که هر جا به سود آمریکا و صهیونیستها شعار داده شود، حرکت، انحرافی است.»
* کارشناس مرکز آیندهپژوهی و مطالعات راهبردی تابانمنبع: برهان