مردي كه ميگويد 3 نفر را در سالهاي 1376 و1381 در بيابان كشته و جسد آنها را داخل قنات انداخته روانه زندان شد.
14 سال پيش خانواده شخصي به نام ولي الله به پليس مراجعه كرده و گفتند ولي الله از شب نيمه شعبان به خاطر شركت در جشن نيمه شعبان از خانه خارج شده ولي ديگر بازنگشته است.
با تشكيل پروندهاي براي اين مرد مفقود شده تحقيقات درباره سرنوشت وي آغاز ولي به جايي نرسيد و هيچ نشانهاي از وي پيدا نشد. تااينكه 5 سال بعد در حاليكه اين پرونده هنوز به جايي نرسيده بود ماموران پليس شاهينشهر از ناپديد شدن دو جوان به اسامي محمد و محسن با خبر شدند.
آنچه كه ماموران را به ارتباط بين ناپديد شدن ولي الله و دو فردي كه اخيرا مفقود شده بودند مشكوك كرد وجود ارتباط دوستي محسن و ولي الله و محمد با فردي به نام اكبر بود. البته اكبر علاوه بر دوستي با محمد برادر زن وي نيز بود. ماموران وقتي فهميدند اكبر معتاد به هروئين بوده و چندين سابقه كيفري هم دارد بيشتر به وي مشكوك شدند.
ماموران در ادامه همسر اكبر به نام ايران را مورد بازجويي قرار داده و با توجه به حرفهاي متناقض وي احتمال فراواني دادند كه اكبر از سرنوشت سه مفقودي مطلع باشد.
قتل در حوالي قنات
با اين اطلاعات اكبر بازداشت و مورد سوال و جواب قرار گرفت. وي كه در ابتدا مدعي بود هيچ خبري از سه فرد گمشده ندارد سرانجام لب به اقرار باز كرده و پرده از جنايتي سه گانه برداشت: سال 76بود كه فهميدم ولي الله براي ايران و محمد مزاحمتهايي را به وجود آورده است. از اين مسئله خونم به جوش آمده و تصميم به انتقام گرفتم. شب نيمه شعبان فرصت را غنيمت شمرده و به همراه محسن ولي الله را به بيابانهاي محمود آباد برده و پس از درگير شدن با وي با كلتي كه همراهم بود گلولهاي به قلب وي زدم. بعد هم بالاي سرش رفتم و از شدت عصبانيت هر چه فشنگ در خشاب كلتم بود به وي شليك كرده و دست آخر هم جنازه وي را در يكي از قناتها پرت كرده و فرار كرديم.
ترس از لو رفتن
متهم افزود: چند سالي از اين ماجرا گذشته بود و اين موضوع به عنوان يك راز بين من و محسن مانده بود تا اينكه بعد از مدتي فهميدم محسن با محمد شوهرخواهرم به خاطر مصرف مواد مخدر خيلي دوست شده است. از سويي ديگر از حرفهاي ايران خواهرم فهميده بودم كه محمد اخيرا با او دچار مشكل شديد شده است. از اين ترسيدم كه مبادا اين اختلافات و رفاقت شديد محسن و محمد باعث شود محسن راز قتل ولي الله را براي محمد بگويد و برايم دردسردرست شود.براي همين نقشه قتل اين دو نفر را هم كشيدم. يك روز محسن و محمد را به بهانه دزديدن چند گوسفند به بيابان كشانده و وقتي به يك جاي دنج رسيديم هر دو نفر را كشته و جسد آنها را هم به داخل قنات انداختم. وقتي به خانه آمدم ايران از اينكه چرا محمد را با خود نياوردهام از من پرسيد ولي من گفتم محمد و محسن سوار بر اتوبوسي كه به بندرعباس ميرفته شدهاند و ديگر خبري از آنها ندارم. البته مدتي بعد ايران به حرفهايم مشكوك شد ولي چيزي نگفت.
متهم با اين اعترافات روانه زندان شد تا تحقيقات تكميلي از وي صورت گيرد.
منبع: تهران امروز