سید! نمی گذاریم شهید بشوی !

تویوتا وانتی به سرعت به سمت ما آمد ، وقتی ایستاد دیدم حاج صادق آهنگران از عقب آن پیاده شد و با عجله آمد و پرسید : سید جمشید کجاست ؟ با دست اشاره کردم و گفتم : همینجا بالا . او از پله ها بالا رفت تا با سید جمشید خدا حافظی کند دقایقی بعد برگشت و موقع رفتنش بخوبی معلوم بود که روز پرواز سید را می داند بهمین خاطر برای خداحافظی با او اینقدر بی تاب بود.
کد خبر: ۲۱۳۷۰۲
|
۰۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۸ 25 December 2011
|
11962 بازدید
|
سرویس دفاع مقدس– عملیات کربلای 4 کربلایی بود که به چشم خود دیدیم . هم از آن رو که بچه ها در مظلومیت به شهادت رسیدند و هم به دلیل آنکه شهادتشان در اوج گمنامی بود . شهدای این عملیات که در شب دی ماه 1365 در جزیره بوارین با رمز مقدس یافاطمه الزهرا(س) آغازشد به جاودانگی شهادت و قرب به حق رسیدند آنهم در حماسه ای که با خیانت منافقین و همکاری شان با ارتش بعث عراق به غریبانه ترین شهادتها گره خورد و هنوز یاد آن مظلومیتها دلها را به آتش می کشد. غربتی سنگین که با پیروزی رزمندگان در عملیات کربلای 5 کمرنگ شد .
... و سردار شهید سید جمشید صفویان از فرمانده غواصان یکی از گردانها ی عمل کننده در این عملیات از شهدای صادق و مخلصی است که پیش ار شهادت به او الهام شده بود که این ، آخرین عملیاتی است که در آن شرکت می کند . حکایت ساعتهای آخرین دیدار " سید" ، خواندنی است .

اول :

سوم دی ماه 1365 - فرودگاه آبادان .

سالن فرودگاه شلوغ و عده ای آماده می شوند تا پرواز کنند . این پرواز با پروازهای ذیگر فرق دارد چون این مسافران مقصدشان بهشت است ! و در برج مراقبت فرودگاه چه خبر است ؟

اینجا برج مراقبت یا اتاق فرماندهی گردان بلال است ، شلوغ تر از هر روز و سید جمشید متفاوت تر از همیشه .

کسانی که سید جمشید را می شناختند ، شخصیت چند وجهی او را بخوبی بیاد دارند .

انسانی با ویژگی های خاص : از بعد مدیریت بسیار توانا . هر کجا که لازم بود تا گرهی را از مشکلات بگشاید با تدبیر خود حل مشکل می نمود .

از بعد نظامی ، فرماندهی آگاه و توانمند ، بگونه ای که آموزش نیروهای گردان از حیث ماموریت های متعدد و مختلفی که بعهده اش بود را برنامه ریزی و اجرا ء می کرد . هرگاه گردان در مناطق خشکی ماموریت داشت انواع رزم های متناسب با نوع ماموریت گردان را برای نیروها طراحی می کرد . ماموریت گردان آبی خاکی که می شد خود مربی شنا و قایق رانی آ نها می شد . در کربلای چهار خود مسئولیت آموزش غواصی به نیروهای گردان را عهده دار شد .

شاخص ترین ویژگی شخصیتی سید جمشید ، بعد فرهنگی او بود ، آگاهی وی نسبت به معارف دینی و کلام شیوای او در بیان آموزه های دینی چنان بود که اگر ساعت ها صحبت می کرد سخنش شنونده را جذب خود کرده موجب خستگی کسی نمی شد .

چهره خندان سید جمشید حتی در سخت ترین شرایط کاری و جنگی را همه بچه های گردان بلال بخوبی بیاد دارند . اگر چه در موقع آموزش نظامی جدی و محکم برخورد می کرد ولی بلافاصله با تبسمی و لطیفه ای خستگی را از تن بچه ها بیرون می آورد .

و ... عملیات کربلای چهار برای سید جمشید ، فصل رسیدن بود .

دوم :

نقل است در حادثه کربلا حضرت ابی عبدالله (ع) هر چه که به ساعات آخر نزدیکتر می شد ، چهره اش بر افروخته تر می شد ...

این برافروختگی چهره برای سلاله پاکش " سید جمشید" در آخرین روز زندگی اش در این دنیا نیز تداعی می شد .

صبح زود که برای نماز صبح بیدار شدیم ، پس از نماز که معمولا به امامت سید جمشید برگزار می شد ، اولین جلسه توجیهی فرماندهان گروهان ها را برگزار کرد . پس از تشریح ماموریت و مانور گروهان ها و تبادل نظر در این مورد و مرخص کردن آنها بنا به توصیه ما چند لقمه صبحانه خورد و بلافاصله دومین جلسه ، برنامه توجیه فرماندهان دسته ها بود و متعاقب آن جلسه ای با نیروهای غواص گردان که قرار بود بعنوان خط شکن باشند گذاشت و آخرین توصیه ها را به آنها کرد . این جلسات توجیهی تا ظهر طول کشید .

با اذان ظهر و خواندن نماز فرصتی پیش آمد تا سید جمشید برای آخرین بار وصیت نامه اش را باز بینی و نکاتی را به آن اضافه کند . لذا در گوشه ای از اتاق نشست و شروع به نوشتن کرد .

سالها بود که همدیگر را می شناختیم و بارها با یکدیگر در جبهه ها و عملیات ها شرکت کرده بودیم . در طول این سال ها هیچ وقت سید را این گونه جدی ندیده بودم .

به شوخی گفتم : سید وصیت نامه را باز هم تغییر می دهی ؟ اما جوابم را نداد .

حسین موتاب رفت و زد زیر دستش که چرا داری وصیت می نویسی ؟! نمی گذازیم شهید بشوی ! اگر تو شهید بشوی ما چکار کنیم ...

معمولا در چنین مواقعی سید جمشید به شوخی چیزی می گفت ولی آن روز خبری از لطیفه گویی ها نبود .

آن روز فکر می کنم جدّی ترین روز زندگی اش بود .

بعد از نوشتن وصیت نامه دستی به صورتش کشید و به من گفت : فلانی قدری صورت مرا اصلاح کن . و من با ماشین اصلاح دستی شروع به کوتاه کردن ریش او کردم در همان حال احساس می کردم این آخرین باری است که سید جمشید اصلاح صورت می کند . و سکوت و نگاه تنها کلامی بود که بین ما رد و بدل می شد و من می دیدم که سید از من دور و دورتر می شود .

حوالی عصر که نیروها ی گردان آماده می شدند تا راهی منطقه شوند ، جلوی ساختمان برج مراقبت ایستاده بودم ، تویوتا وانتی به سرعت به سمت ما آمد ، وقتی ایستاد دیدم حاج صادق آهنگران از عقب آن پیاده شد و با عجله آمد و گفت : سید .. سید جمشید کجاست ؟ با دست اشاره کردم و گفتم : همینجا بالا. او از پله ها بالا رفت تا با سید جمشید خدا حافظی کند دقایقی بعد برگشت و موقع رفتنش بخوبی معلوم بود که روز پرواز سید را می داند بهمین خاطر برای خداحافظی با او اینقدر بی تاب بود ...

سوم :

سید جمشید لباس غواصی پوشیده و همراه گروهان غواص در سنگری بر لبه رود اروند متفکرانه نشسته و متنظر دستور حرکت است .

حاج حسین موتاب می گوید :

آن شب من به سید جمشید گفتم باید من اولین نفر ستون غواص در پشت سر شما باشم نمی گذارم کسی بجز شما جلوتر من حرکت کند . سید برگشت و گفت : برو ته صف .

من ناراحت شدم و رفتم آخر ستون ایستادم . موقع خداحافظی رسید ، سید با تک تک بچه ها وداع کرد وقتی به من رسید لبخندی زد و من دولا شدم و دست او را بوسیدم در حالی که گریه امانم را بریده بود .
سید دستی به شانه ام زد و گفت : بیا اول صف .

اول ستون پشت سر سید جمشید ایستادم ، جلو تر از ما بچه های تخریب و اطلاعات بودند .

چهارم :

وقتی به آن طرف اروند رسیدیم روی موانع دشمن توقف کردیم تا بچه های تخریب راه را باز کنند . دشمن بشدت منطقه را زیر آتش گرفته بود . با هواپیما بمب منور انداخت و آسمان مانند روز روشن شده بود . نفرات جلویی ستون یکی یکی تیر می خوردند یک لحظه صدای تیری آمد و برگشتم نگاه کردم تیر به سر سید جمشید اصابت کرد و او بدون اینکه سخنی بگوید به شهادت رسید .

قرار بود سید جمشید در نوک گروهان غواص حرکت کند و از طریق بی سیم با فرماندهی گردان در تماس باشد . کم کم هوا رو به تاریکی گذاشت و با اعلام حرکت ، غواصان به آب زدند سید لحظه به لحظه حرکت خود را گزارش می کرد .

ساعتی گذشت درگیری شروع شده بود وقتی با بی سیم غواص ها تماس گرفتیم ، بجای سید جمشید حاجی محمد سعادت صحبت کرد ! از سید پرسیدیم گفت : سید جمشید هم رفت !

به ساحل دشمن که رسیدیم در کنار معبری که توسط غواصان باز شده بود جنازه غواصی افتاده بود ، حسین موتاب در حالی که مجروح شده بود گفت : این جنازه سید جمشید است ...
سید ، آرام در میان چولان ها در کنار ساحل اروند خوابیده بود.

پنجم :

" سید " در لحظه گم شدن، ۲۴ سال و اندی از خدا عمر گرفته بود. برخی ادعا می‌کنند از چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ به آسمان رفته و لی حقیقت این است که او سالها بود که دل به آسمان داشت و ذره‌ای به این کره خاکی، وابسته نبود.

ششم :

بخشی از وصیتنامه سردار شهید سید جمشید صفویان :

عزیزان من، بر امواج دریا و ابرهای آسمان خانه نسازید و فریب خروش و بزرگی این و بلندی و تندی آن را نخورید که تا اسفل السافلین به سقوطتان می‌کشانند و از مرتبه بلند احسن التقویم محرومتان می‌سازند.

مردم، عزت واقعی آن است که سر تسلیم و رضا به آستان مقدس حضرت حق فرود آورده و وجود را وجود او دانسته و در اوج درد و رنج از عمق جان حمد و سپاس او را به جای آورده و فریاد بزنید که «الهی کفی بی عزا ان اکون کل عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا» و بدانید که جز این هر کس بجوید در فنا ضلال است؛ پس «من اعتز بغیر عزالله اهلکه عزه»، به هر حال اقامه نماز کنید تا یکتاپرستتان خوانند و روزه بگیرید تا از عذاب و آتش قهر خدا در امانتان گیرد و صدقه بپردازید تا سپر بلایتان گردد و در راه خدا با مال و جان خود به جنگ و جهاد برخیزید تا از خاصان محبوب او شوید و از دروازه بزرگ شهادت وارد بهشت گردید.

-----------------
با تشکر از برادر رزمنده آقای مصطفی آهوزاده
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۶۱
رستمكلايي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۲۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
شهيدان هميشه زنده اند.يادشان گرامي.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۰۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
خدایشان بیامرزد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۴۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله بل احیا عند ربهم یرزقون پروردگار همه شهیدان بالاخص حضرت ابا عبدالله حسین بزرگ پرچمدار اسلام را رحمت کند ودم به دم به درجاتشان بیافزاید.ما را هم با رسول الله و سرور شهیدان سید الشهدا محشور کند . امین
غلامرضا نجفی سولاری اهواز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
ای دل غافل

همه پاکان رفتند

و ما ماندیم تا بسوزیم و بسازیم

فدای شهیدان کربلای چهار ...

روحشان شاد باد
عبدالكريم خاضعي نيا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
سلام بر همه‌ي شهيدان بخصوص شهيدان مظلوم عمليات كربلاي 4 كه اكنون "فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ " آرام گرفته اند.
ka
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۳۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
انشاالله خداکمک کند راهشان راادامه دهیم یادشان
گرامی باد
محسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۴۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
هر وقت سر مزار این شهید بزرگوار در آرامگاه شهیدآباد دزفول میروم یه حس و حال عجیبی بهم دست میده انگار سید زنده است البته شهیدان زنده اند
عباس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
خوشابحال آنانکه با شهادت رفتند. حضرت روح اله
47
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
به ما بيچارگان زان سو نخنديد
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
آخرین اخبار
قیمت امروز آهن آلات