اعضاي باند شياطين كه با ربودن دختر 12سالهاي، وي را تسليم نيت شيطاني خود كرده بودند، از سوي پليس مازندران دستگير شدند.
به گزارش ايران سناريوي اين جنايت سياه روز 13 تيرماه در خيابان ساري قائمشهر با ربوده شدن يك دختر نوجوان كليد خورد.
در حالي كه هنوز تا فرو رفتن خورشيد روز 13 تيرماه در پس ساختمانهاي بلند مرتبه شهر قائمشهر ساعتي باقي بود، ساكنان و مغازهداران چهار پسر جوان را ديدند كه با زور دختري را سوار پرايدي كردند و با خود بردند.
ربايندگان دختر وقتي با واكنش مردم روبهرو شدند ادعا كردند از مأموران اداره اطلاعات هستند و به خاطر موارد امنيتي بايد اين دختر را به مركز انتقال دهند.
در حالي كه مغازهداران با حيرت به اين صحنه نگاه ميكردند، پسران جوان به سرعت سوار خودروي خود شده و دختر نوجوان را با خود بردند.
با گذشت ساعتي از تاريكي هوا وقتي اعضاي خانواده اين دختر از غيبت وي نگران شدند در تماس با بستگان و دوستانش سعي در اطلاع از مكان وي كردند اما همه تماسها بيفايده بود و هيچكس از سرنوشت وي اطلاعي نداشت.
خانواده دختر 12 ساله وقتي در تلاشهايشان به بنبست خوردند، با مراجعه به كلانتري ماجراي ناپديد شدن دخترشان را با آنها در ميان گذاشته و تقاضاي كمك كردند.
در حالي كه به دستور سرهنگ قدمي رئيس پليس قائمشهر تجسسهاي گستردهاي براي رديابي دختر ناپديد شده آغاز شده بود روز بعد دختر نوجوان با سرو صورت زخمي و در حالي كه بشدت ترسيده بود به خانهاش برگشت و خانوادهاش را در جريان يك سناريوي هولناك قرار داد.
خانواده دختر نوجوان كه پشتپرده اين آدمربايي را شنيده بودند، به كلانتري رفتند و ماجرا را براي پليس بازگو كردند.
دختر 12 ساله وقتي از سوي مأموران تحت تحقيق قرار گرفت درباره چگونگي وقوع حادثه گفت: خانه ما در حوالي آفتاب است. غروب بود داشتم از پياده رو به طرف خانه مان ميرفتم كه دو پسر جوان مزاحم من شدند. بياعتنا به آنها به راهم ادامه دادم. چند قدم جلوتر دو مرد جوان ديگر جلوي مرا گرفتند. آنها با ادعاي اينكه مأمور اداره اطلاعات هستند، خواستند سوار خودرويشان شوم تا به دور از مزاحمتهاي اراذل و اوباش مرا به خانهام برسانند.
من تشكر كرده و گفتم خانه مان در همين نزديكي است و ميتوانم خودم به خانه بروم. وقتي با اصرارهاي آنها درباره اينكه بايد سوار خودرو شوم روبهرو شدم شك كردم. خواستم به هر طريق ممكن از آنجا دور شوم كه ناگهان يكي از آنها از پشت سر چاقويي را به پهلويم قرار داده و تهديد كرد اگر سوار نشوم مرا در همان خيابان خواهد كشت. باز هم مقاومت كردم اما آنها با زور مرا سوار خودرويشان كرده و در برابر پرسشهاي مردم هم اعلام كردند از مأموران اداره اطلاعات هستند و براي برخي موارد بايد مرا با خود ببرند.
آنها مرا به خانهاي در همان حوالي بردند. به التماسها و گريههايم اعتنايي نكردند و فرداي آن روز با گفتن اينكه ما مأمور اطلاعات هستيم و اگر در اين باره به كسي حرفي بزني با ما كاري ندارند و تنها خودت اذيت ميشوي و خانواده ات را خواهيم كشت مرا به خياباني برده و در آنجا رها كردند.
با توجه با اين اطلاعات و نشانيهايي كه اين دختر از مشخصات ظاهري متهمان در اختيار مأموران قرار داده بود با دستور دادستان قائمشهر اكيپي از مأموران اداره امنيت پليس مأموريت يافتند تا تجسس براي رديابي شياطين را آغاز كنند. آنان با رديابي پاتوقهاي احتمالي ربايندگان دختر نوجوان به صورت نامحسوسي اين مناطق را تحت نظر گرفتند تا اينكه عصر روز 14 تيرماه يكي از ربايندگان در دام مأموران گرفتار شد.
با توجه به بازجوييهاي فني و پليسي انجام گرفته از اين جوان سنگدل مأموران در مدت زماني كمتر از 10 ساعت مخفيگاه سه همدست وي را رديابي و همه آنها را دستگير كردند.
شياطين كه بين 19 تا 24 سال سن دارند و همگي از اهالي قائمشهر هستند در جريان بازجوييهاي پليس به اين اقدام اعتراف كردند.
به دستوردادستان قائمشهر اين پسران تا انجام تحقيقات تكميلي با صدور قرار قانوني در اختيار مأموران قرار گرفتند.
به گزارش ايران با توجه به اينكه شايعات گوناگوني درباره اين حادثه در قائمشهر و حتي شهرهاي اطراف در سطح گستردهاي منتشر شده بود روايتهاي مختلفي از اين حادثه مطرح ميشد.
* نگاه دوم
شايد اگر دستگاههاي اطلاعرساني ما بويژه رسانه ملي با تأثيرگذاري پردامنهاش، در حالي كه متجاوزان براي اجراي نقشههاي خود تعطيلات نميشناسند، در موضوعات اجتماعي از اين دست به تعطيلات طولاني مدت نميرفتند، اكنون سطح هوشياري جامعه چندان بود كه بسياري از تعرضات به سادگي، رخ نميداد.
متجاوزان به عنف هرچند اغلب، افرادي به ظاهر شرور، مجرم و تا حدودي قابل تشخيص هستند، اما برخي نيز بر چهره خود نقابي از شخصيت تحصيلكرده، داراي موقعيت اقتصادي و اجتماعي مناسب، متقاضي ازدواج و هر آنچه ظاهرپسند است، زدهاند كه نشان ميدهد آنها با پيروي از نيات شيطاني خود، قصد تجاوز به حريم افراد را داشته باشند.
نگاهي به اين فريبكاريهاي متجاوزان در نمونههاي فوق نيز همچون جمعآوري لاستيك از بيابان، پيدا كردن سنجاب، باز كردن باب دوستي و اغفال عدد بالايي را در تجاوزات شامل ميشود.اما در كمال تأسف، بايد گفت كه همين ترفندهاي ساده و پيش پا افتاده، در چند سال اخير توانسته است 178 قرباني از جمله 39 كودك بيدفاع بر جاي بگذارد.
وقتي صحبت از علل وقوع يا تكرار وقوع تجاوز ميشود، به ميان آوردن بحثي همچون همراهي كردن و تأثيرگذاري ناآگاهانه قربانيان در وقوع برخي تجاوزات صرفاً به دليل دوستيهاي خياباني و اينترنتي كفايت نميكند، چراكه كمتر قرباني حاضر ميشود با وجود آگاهي از سرانجام كار، پاي در اين ورطه بنهد. پس نگاه منصفانه ميطلبد كه تأثير خلأ اطلاعرساني كافي را دست كم نگيريم.
در بسياري از اين نمونهها، مكانهايي مثل باغات و بيابانهاي متروك، باغ حوالي، ساختمانهاي نيمهكاره و امثال آن به عنوان محل وقوع جرم نام برده شدهاند، در حالي كه ضعف اطلاعرساني به ساكنان اين نواحي با وجود چنين مكانهايي در نقاط آسيبپذيرتر شهر مثل حاشيهها توجيهي ندارد و اين همان نكتهاي است كه اتفاقاً بايد مورد توجه رسانهها در انتشار چنين اخباري قرار گيرد. نقش فرهنگسازي رسانهها در راستاي قاطعيتبخشي به قربانيان براي برخورد قانون با متجاوزان را نميتوان دست كم گرفت و اين كه قربانيان با تحمل رنج تجاوز به عنف يك مجرم خطرناك، دچار خودسانسوري ميشوند.
جامعه بايد به آن ميزان عقلانيت و بينش اجتماعي دست يابد كه تحقق امنيت را حاصل مثلثي به نام «آگاهي مردم، مشاركت همگان و نظارت پليس» بداند. با همه ادلههاي ذكر شده درباره علل وقوع و تكرار تجاوزات به عنف توسط افراد شيطانصفت، قاعده و انتظار اين نيست كه مقابل در هر خانهاي يا اطراف هر بيابان و باغ متروكهاي پليس بگذاريم؛ اما چه اشكالي داشت در حالي كه عاليترين مقام پليس كشور، تجاوز به عنف را براي امنيت جامعه بسيار خطرناك توصيف ميكند و از بدترين نوع جرايم در كشور ميداند و خواستار برخورد قاطع قضايي ميشود در هر جايگاهي از مسئوليتهاي مربوطه كه قرار داريم اعم از پليسي، قضايي و رسانهاي از خود بپرسيم: براي تقويت جنبههاي پيشگيرانه جرايم و قبل از مختومه شدن پروندههاي تجاوزات، چه اقدامات آگاهيبخش بهتر و وسيعتري براي مخاطبان انجام دادهايم و عاقبت متجاوزان را چگونه براي آنان كه در فكر تجاوزند، ترسيم كردهايم؟