معلوم نيست چه کسي براي اولين بار «خوزستان» را «شکرستان» معني کرد و نوشت «خوز به معني شکر هم هست.» هرچه هست از اين معناسازي دستاويزي ساختند و گفتند نيشکر فقط در خوزستان مي رويد و اينجا بايد مهد کشت نيشکر و توليد شکر مي شد. با اين پيشينه ذهني طرح احداث هفت واحد کشت و صنعت و ايجاد 80 هزار هکتار مزرعه نيشکر در جنوب خوزستان در دهه 60 طرح ريزي شد اما در اين طرح نه تنها آثار سوءاجتماعي تخريب روستاها بلکه اثرات زيست محيطي آن هم ديده نشد. تخريب محيط زيست هر روز رنگ تازه اي به خود مي گيرد. اين بار و نه به عنوان آخرين مرحله از اين روند تخريب، پساب شور اين مزارع است که امان رودخانه کارون، تالاب بين المللي شادگان، هورالعظيم و اراضي خرمشهر را بريده است. اين کشت و صنعت ها که 10 درصد آورد رودخانه کارون را (حتي در بحران خشکسالي و کم آبي) براي 25 نوبت آبياري سالانه مطالبه مي کنند، کابوسي براي منابع آبي و زيستي خوزستان شده اند. با مهران افخمي درباره پساب هاي نيشکر و تاثير آن روي محيط زيست خوزستان به گفت وگو نشستيم. افخمي معتقد است: مساله تخليه پساب هاي نيشکر حالت توپ بازي کودکان را پيدا کرده، مرتب دست به دست مي شود؛ از رودخانه به تالاب، از تالاب به خور، از شهر به روستا و به دشت. افخمي استاد دانشگاه در رشته محيط زيست، متخصص آلودگي ها و ارزيابي اثرات زيست محيطي توسعه، عضو انجمن اکولوژيست هاي آمريکا، انجمن متخصصان محيط زيست ايران، انجمن علمي بهداشت محيط کشور، انجمن کميته هاي تخصصي محيط زيست، انجمن کيفيت آب وزارت نيرو و کميته تغيير اقليم وزارت نيرو است.
روال منطقي و علمي اجراي طرح ها انجام مطالعات جامع به خصوص در زمينه محيط زيست است. چرا در طرح توسعه نيشکر و صنايع جانبي يکباره اين مشکلات سر باز کرد؟
متاسفانه مطالعات زيست محيطي در تشکيلات عظيمي چون کشت و صنعت نيشکر با وسعت چند هزار هکتاري و صنايع جانبي در زمان خود انجام نشد؛ يعني مطالعات زيست محيطي بعد از احداث مزارع و در دهه 70 صورت گرفت. بعد از آن هم يک کار خيلي سطحي با اطلاعات محدود و شتابزدگي، توسط انجمن متخصصان محيط زيست ايلام انجام شد. مطالعات تمام هفت واحد نيشکر مشابه يکديگر است و مقايسه نشان مي دهد که از يکديگر کپي برداري شده و فقط نام ها تغيير کرده اند، در حالي که اين طرح ها در وضعيت اراضي، کيفيت آب، اقليم منطقه و بسياري مسايل، با يکديگر اختلافات اساسي دارند.
به اين معني که پساب ها در مطالعات زيست محيطي پيش بيني نشده و از ابتدا فکري براي اين مشکل نشده؟
از ابتدا فکر اصولي و منطقي در مورد پساب هاي توليدي به عنوان مهم ترين آلاينده نيشکر و تاثيرگذارترين بخش روي محيط اطرافش نشده بود چراکه از آن زمان تاکنون فقط و فقط تخليه پساب ها به يک محل انجام گرفته است.
کجا تخليه مي شود؟
در ابتداي امر، پساب ها به رودخانه کارون تخليه مي شد. بعد از بحراني شدن وضعيت رودخانه به دليل کم آبي، پساب هاي تعدادي از واحدها به نقاط ديگر هدايت شد. هم اکنون واحد شعيبيه (امام خميني) به رودخانه کارون، واحد دهخدا به تالاب هورالعظيم و واحدهاي شرق کارون (دعبل خزاعي، سلمان فارسي و فارابي) به تالاب شادگان تخليه مي شوند. واحدهاي غرب کارون (ميرزا کوچک خان و اميرکبير) در اراضي شمال شرق خرمشهر تحت عنوان حوضچه هاي تبخيري رها مي شوند که معروف شده به تالاب نيشکر.
شوري اين پساب ها آن طور که مسوولان نيشکر اعلام کرده اند بين چهار هزارميکروموس تا 16 هزار ميکروموس است، برخي مي گويند اين ميزان محيط زيست را تهديد نمي کند.
حجم اين پساب ها بسيار زياد و از دبي رودخانه زاينده رود در اصفهان بيشتر است. علاوه بر موجودي نمک و شوري بالا، مقداري هم نهاده هاي کشاورزي مثل علف کش در آنها وجود دارد. به عبارتي ساليان سال است که چندين هزار تن نمک وارد محيط از جمله رودخانه کارون مي شود. اگرچه عمده اين نمک با آب عبور مي کند اما علاوه بر اينکه مصرف کنندگان را تحت تاثير قرار مي دهد زمين هاي اطراف رودخانه را هم متاثر مي کند.
گفته مي شود در جانمايي طرح نيز مشکلاتي وجود دارد.
همينطور است. همه زمين هايي که اختصاص يافتند مناسب نبودند يا شايد در اين وسعت نبايد کشت صورت مي گرفت. اگر فقط به نوع خاک شور جنوب اهواز توجه کنيم، مي بينيم که اين محل براي کشت نيشکر مناسب نبوده، زيرا هزاران سال تجمع نمک در خاک، عملاآن را براي کشاورزي نامناسب کرده. براي کشت در اين خاک بايد آبشويي خيلي قوي انجام داد (يعني نمک خاک را به وسيله آب خارج کنند) اين نمک به ناچار بايد در محيط تخليه شود و مشکل ساز مي شود. اين خاک با گذشت سال ها هنوز هم داراي شوري بالاست. اينها نشان مي دهد زمين هاي مناسبي براي کشت انتخاب نشده اند. ايراد ديگر اينکه، هيچ تحقيقات مناسبي راجع به مديريت پساب انجام نشده و تنها کاري که تا الان انجام داده اند رهاسازي پساب بوده است.
چه اتفاقي باعث شد پس از کارون بخشي از پساب ها را به تالاب شادگان هدايت کنند؟
تخليه به کارون تا زماني که به مشکل برخوردند، پيش رفت. مشکل شوري کارون بزرگ (دز و کارون) به ويژه در آبادان و خرمشهر بود که مساله ساز و منجر به مشکلاتي شد. با شور شدن آب اين رودخانه به عنوان منبع آب شرب، مردم معترض شدند. بعد از آن تخليه از رودخانه به تالاب شادگان صورت گرفت.
شرکت توسعه نيشکر مدعي است که پساب ها در قسمت شور تالاب تخليه مي شود. اين ماجرا صحت دارد؟
نه اصلااين طور نيست. اتفاقا کل پساب در بخش شيرين تالاب و بخش شمالي تخليه مي شود؛ يعني در بهترين و ناب ترين قسمت تالاب. البته عمق فاجعه هنوز خودش را خوب نشان نداده، چراکه در ظاهر به نظر مي آيد موجودي آب تالاب را بيشتر مي کند اما در واقع به دليل پديده خشکسالي و کم آبي تالاب، تاثيرگذاري آب شور بر تالاب شيرين بيشتر است.
آيا تاکنون تاثير پساب ها در تالاب بين المللي شادگان بررسي شده است؟
خير. تاکنون مطالعه همه جانبه و جامعي در اين مورد صورت نگرفته. يکي از بهترين کارها اين است که بياييم ببينيم در اين سال ها که تخليه پساب صورت گرفته، چقدر خسارت به منطقه وارد شده است.
اما توسعه نيشکر مدعي است هزينه هاي خيلي زيادي براي مديريت پساب صرف کرده است؛ از جمله آغاز طرح ساخت کانال براي انتقال پساب به خليج فارس. اين طرح مي تواند موفقيت آميز باشد؟
ميلياردها تومان براي ساخت اين کانال که پساب را از واحد دعبل خُزاعي و از ميان تالاب بين المللي شادگان به دريا منتقل مي کند، هزينه و قسمت عمده آن نيز ساخته شده است. قرار است واحدهاي شرقي از طريق اين کانال به خوريات منتقل شوند و احتمالادر آينده هم واحدهاي غربي اضافه مي شوند. اما بايد توجه کرد که اين طرح چندين مشکل دارد: علاوه بر احتمال نشت پساب شور به تالاب، بدترين کاري که مي توانيم انجام دهيم اين است که با عبور اين کانال تالاب را قطعه قطعه و به دو بخش تقسيم کنيم. مشکل ديگر، محل پذيرنده (خور موسي و خوريات) است که در کنوانسيون رامسر جزيي از تالاب بين المللي شادگان ثبت شده اند.
و اخيرا که تخليه پساب به هورالعظيم هم شروع شده؛ اين کار چه تاثيري بر هورالعظيم و محيط زيست خوزستان خواهد داشت؟
بحث هورالعظيم خيلي پيچيده است. به دليل اينکه اين تالاب، بين المللي و مرزي است. به اين معني که دو صاحب دارد؛ ايران و عراق. شيب آن به سمت عراق است و هرچه در آن تخليه شود به سمت عراق مي رود. از سوي ديگر فعاليت هاي نفت آنجا را پيچيده تر کرده است. نظامي بودن منطقه و تاثير و تخريب هاي پس از جنگ و از بين رفتن تالاب هاي عراق و نابودي اکوسيستم بين النهرين نيز دست به دست هم مي دهد که سيستم پيچيده اي آنجا داشته باشيم. بهتر است فکري کنيم و اين پساب ها را از بدنه هور جدا کنيم و با شرايطي که وجود دارد، نبايد به فکر تخليه پساب در آنجا باشيم.
اين پساب شور چه تاثيري بر اکوسيستم آب شيرين هور خواهد داشت؟
شوري قطعا اکوسيستم (رودخانه يا تالاب) را تحت تاثير قرار مي دهد و ممکن است آن را از بين ببرد. در اکوسيستم آب شيرين، زيستمندان هزاران سال با آب شيرين و مشخصات خاص انطباق پيدا کرده اند، اگر با تخليه پساب به آن منطقه شوري تغيير کند آن زيستمندان از بين مي روند يا بيمار و ضعيف مي شوند.
اين پساب شور را فقط مي توانيم به جايي تخليه کنيم که از نظر شوري اختلاف زيادي ميان محيط پذيرنده و تخليه نباشد. يافته هاي علمي به ما گوشزد مي کند نبايد تغيير زيادي در اکوسيستم پذيرنده به وجود آيد. آب تالاب ها و رودخانه هاي ما شيرين است، نمي توانيم پسابي که شوري آن 10 هزار ميکروموس است را در تالابي بريزيم که شوري آن دو هزار ميکروموس است. اگر اين کار را بکنيم شوک به آن وارد کرده و اکوسيستم آن را از بين برده ايم. ممکن است چيز جديدي به وجود بيايد اما ديگر آن اکوسيستم مربوط به محيط طبيعي آن نيست.
البته مديران توسعه نيشکر تخليه پساب به کارون و تاثير آن را روي رودخانه هميشه رد مي کنند. در چه صورتي مي توان گفت که اين پساب ها تاثيري بر اکوسيستم نخواهد گذاشت؟
حتي اگر هيچ پسابي مستقيما به رودخانه تخليه نشود، مجاورت واحدهاي نيشکر به رودخانه باز هم سبب شور شدن آب رودخانه مي شود؛ چون رودخانه ها زهکش هاي طبيعي منطقه هستند و هر نوع نفوذي در زمين از طريق خاک نهايتا به رودخانه منتقل مي شود. از طرف ديگر تخليه پساب به صورت مستقيم به کارون هم توسط واحد شعيبيه صورت مي گيرد.
برخي مسوولان مدعي اند شوري پساب واحد شعيبيه مناسب و داراي EC حدود چهار هزار ميکروموس است و تاثيري روي کارون ندارد. آيا اين استدلال درست است؟
بايد اختلاف شوري را بسنجيم. در کارون به عنوان اکوسيستم آب شيرين موجودات با شوري دو هزار ميکروموس انطباق پيدا کرده اند و اگر شوري چهار هزار به آن تخليه شود به آن شوک وارد مي شود. ضمنا نبايد فقط به واحد EC و غلظت توجه کنيم بلکه بايد بار آلودگي را هم در نظر بگيريم يعني حاصل ضرب غلظت پساب در دبي آن. مثلاپساب با شوري چهارهزار ميکروموس بر سانتي متر، شوري تنها يک واحد است و محاسبه نشان مي دهد پساب ها در حجم وسيعي تخليه مي شوند (حدود هفت مترمکعب بر ثانيه) که مقادير زيادي نمک وارد رودخانه مي کنند. اين واحد سالانه چند صد تن نمک وارد کارون مي کند و اين در محيط زيست براي ما مهم است. علاوه بر اين، بحث ما فقط رودخانه نيست؛ ما نبايد محيط زيست را فقط رودخانه بدانيم. محيط زيست، کل خوزستان است. تخليه به زمين ها هم جزيي از محيط زيست استان است.
اما آنها ادعا مي کنند با ساختن حوضچه هاي تبخيري، مثلادر اطراف خرمشهر، موضوع را مديريت مي کنند؟
آن چيزي که در اراضي شمال شرق خرمشهر تحت عنوان تالاب نيشکر يا حوضچه هاي تبخيري با تخليه پساب نيشکر ايجاد شده، هيچ کدام حوضچه تبخيري نيست، بلکه رهاسازي آب شور در اراضي بدون صاحب است. حوضچه تبخيري تعريف و اصولي علمي دارد؛ بايد طراحي و بعد ساخته شود، زيرسازي مناسب داشته باشد و ايزوله شود تا آب شور به زمين نفوذ نکند که اينها انجام نشده است. ماند مناسب و نحوه استفاده از نمک هاي باقيمانده بايد تعريف شود. همه اينها نشان مي دهد حوضچه تبخيري به عنوان راهکار مديريتي اجرا نشده است. ضمنا اين حوضچه ها در مرز هم مشکلات امنيتي به وجود آورده است.
يعني شما معتقد هستيد اين راهکار حالابه يک تهديد تبديل شده است؟
بله، چون اراضي منطقه را عملاشور کرده اند. به دليل شوري زياد پساب و تبخير بالادر اينجا، تمام زمين ها، تا ارتفاع حدود 20 سانتي متر از بلورهاي نمک پوشيده شده است. اين دو حوضچه که به وسيله کانال به يکديگر متصل هستند در مجموع 11 هزار هکتار وسعت دارند و دسترسي به حوضچه کوچک تر (چهار هزار هکتار) به دليل مرزي بودن و مسايل امنيتي ممکن نيست.
اگر پساب هاي اين دو واحد مديريت و کار تخليه در منطقه را متوقف کنند، مشکل حل مي شود؟
اصطلاح (post effect) در محيط زيست به معني چاره انديشي براي اثرات بعد از اجراي يک طرح است. مثلاتصور کنيد اگر روزي پساب را مديريت کردند و تخليه به حوضچه ها متوقف شد، چه اتفاقي مي افتد؟ يکي از اتفاق ها اين خواهد بود که ما 11 هزار هکتار درياچه نمک يا زميني پر از کريستال نمک خواهيم داشت و عملاهمان اتفاقي که در درياچه اروميه در حال وقوع است رخ مي دهد. اگر اين درياچه خشک شود فقط شوره زار باقي مي ماند. اين بار نوبت به توفان هاي نمک مي رسد. همراه با جريان هر بادي که در منطقه مي وزد، ذرات نمک به شهرها هجوم مي آورد و فاجعه شکل مي گيرد و اين بار گرد و غبار که از همين زمين ها نشات مي گيرد با ذرات نمک همراه خواهد شد که مشکل را دوصد چندان مي کند.
شرکت توسعه نيشکر مدعي است با تخليه پساب اين دو واحد در اراضي خرمشهر، تالاب و اکوسيستم جديدي به نام تالاب نيشکر به وجود آورده. آيا مي توان اين حوضچه ها را تالاب ناميد؟
تالاب تعريف مشخصي دارد و اينکه گفته مي شود اطراف اين حوضچه ها پرنده جمع شده و اکوسيستم جديد به وجود آمده، ادعاي درستي نيست. مثل اين است که شهرداري يک شهر ادعا کند که در محل تخليه زباله که تعداد زيادي پرنده براي تغذيه جمع مي شوند، اکوسيستم جديد ايجاد شده. اما شهرداري هيچ گاه چنين ادعايي نکرده. بايد بدانيم که اين اکوسيستم خوزستان نيست و پساب ها اکوسيستم خوزستان را دچار تنش عمده کرده. هر نوع تغيير در اکوسيستم طبيعي يک منطقه از نظر زيست محيطي مردود است. تغيير بايد همراه طبيعت باشد. آب شور مثل اين حوضچه هاي تبخيري هيچ گاه دروني طبيعت اين منطقه نبوده. آب هاي شور هميشه به سواحل اين منطقه محدود مي شود. تالاب يا رودخانه هم هميشه آب شيرين بوده است. بنابراين ورود آب شور به درون چنين محيطي موجب شوک وارد کردن به اکوسيستم مي شود و از نظر محيط زيست مردود است.
با وجود اين همه اثرات مخرب چرا تالاب شادگان را براي تخليه پساب انتخاب کردند؟
اين تصميم در زمان خانم ابتکار رييس وقت سازمان حفاظت محيط زيست گرفته شد که به خاطر اين مساله دادگاهي هم شد. مساله اين بود که تخليه در حساس ترين نقطه صورت مي گرفت؛ يعني کارون. رودخانه اي که در پايين دست آن، دو شهر مهم و استراتژيک مصرف کننده آب بودند. آبادان و خرمشهر که براي ايران صاحب اهميت هستند. با تخليه پساب، شوري رودخانه بالارفت و مردم آن دو شهر هم معترض شدند که اين شوري را ديگر نمي توان تحمل کرد و يکباره بحران به وجود آمد. در آن شرايط بحراني، يک تصميم سريع و موقتي گرفته شد. تا جايي که به ياد دارم محيط زيست به صورت موقتي اجازه داد که تخليه پساب به تالاب شادگان صورت گيرد يعني تا زماني که شرکت توسعه نيشکر فکري کند و چاره اي بينديشد. اما سال هاي سال است که تخليه ادامه دارد و کسي چاره اي نينديشيده است.
اين مساله واقعا با مديريت قابل حل است؟
بله. واقعا با مديريت پساب مي توان مشکل را کاهش داد و فقط بحث تئوري نيست. کيفيت اين پساب در هر طرح و به صورت جداگانه در ماه هاي مختلف (کشت، آبشويي اوليه، بعد از کشت) بايد مطالعه و بررسي و در يک بانک اطلاعاتي ثبت شود. بعد بررسي شود که چه استفاده اي از آن مي توان کرد. يعني در اصطلاح علم مديريت يک تهديد به يک فرصت تبديل شود و پساب هاي نيشکر را که تهديدي است براي محيط زيست، بايد به فرصت تبديل کنيم. با مديريت پساب مي توان تا بيش از 20 درصد در مصرف آب صرفه جويي کرد.
در ديگر نقاط دنيا به خصوص کشورهاي توسعه يافته تجربه ها و مواردي مشابه اين مورد بوده است؟ آنجا با اين معضلات چگونه برخورد کرده اند؟
ما اولين کشوري نيستيم که نيشکر مي کاريم، در جاهاي مختلف دنيا اين کار انجام شده. کشورهاي آفريقايي، آمريکاي جنوبي، کوبا و چين خيلي قبل از ما آن هم در ابعاد وسيع تر کار کردند و روش هاي مديريتي خيلي خوب براي اين کار پيدا کردند. آنها مثل ما نيشکر دارند اما توانسته اند رودخانه ها و تالاب هايشان را حفظ کنند. شکر را هم برداشت کنند. الان حدود 20 روش مديريتي پساب اعم از روش هاي مختلف تصفيه فيزيکي، شيميايي بيولوژيکي، روش استفاده از حوضچه هاي تبخيري، روش هاي کاهش حجم پساب، روش هاي آبشاري، استفاده از گونه هاي گياهي شورپسند، استفاده مجدد از پساب ها، اختلاط با آب شيرين رودخانه براي آبياري مزارع، سيستم هاي جنگلداري و کشاورزي مورد استفاده قرار مي گيرد. مثلادر استراليا سيستم هاي خيلي خوبي پياده کرده اند. از گونه هاي گياهي مناسبي که شوري آب را تا 60 هزار ميکروموس تحمل و جذب مي کند و کاهش مي دهد، استفاده مي کنند. کاهش حجم پساب با مديريت در مزرعه و مديريت خارج از مزرعه يکي از مواردي است که بايد به سرعت آن را اجرا کنيم. در دنيا سيستم هاي مديريت زيست محيطي پساب به سمت «تخليه صفر» مي رود. يعني کاري مي کنند که تخليه پساب خود را به صفر برسانند. اما در عمل به جرات مي توان گفت شرکت توسعه نيشکر هيچ کار مديريتي در اين زمينه انجام نداده و فقط دست به تخليه پساب زده؛ آن هم بدون کار مطالعاتي.
با اين اوصاف شما معتقد هستيد که تخليه پساب بايد متوقف شود؟
بايد به اين نکته دقت شود که مديريت اين نيست که بگوييم تخليه بشود يا نشود. مديريت اصطلاحا بايد داراي يک سناريو باشد. مديريت اين است که در يک برنامه، رفتار و عملکرد پساب مشخص شود. حتي ممکن است برنامه مديريت به اين نتيجه برسد که در ماه هايي که پساب شوري کمي دارد تخليه صورت گيرد، اما در يک زماني تخليه صورت نگيرد. با يک مديريت درست، ما مي توانيم حجم پساب و شوري آن را کاهش دهيم، از پساب موجود در بعضي مواقع سال استفاده و تغييرات زيادي در سيستم فني نيشکر ايجاد کنيم. براي نمونه الان عمق زهکش هاي نيشکر مناسب نيست عمق زهکش ها 120 سانتي متر است که به دليل بالابودن سطح آب زيرزميني و فاصله کم با زهکش روي افزايش شوري پساب تاثير دارد.
فکر مي کنيد که شرکت توسعه نيشکر از وجود اين الگوها و تجارب در دنيا بي اطلاع بوده، يا تعمدي در کار است؟
صد درصد به نظر من بي اطلاع نبودند. دليلش اين است که تا حالابرخورد هزينه بري با شرکت نيشکر براي اينکه پساب را بدون مديريت در محيط تخليه مي کند صورت نگرفته و هزينه اي از اين بابت پرداخت نکرده است. بايد از آنها پرسيد که چرا به فکر منابع زيستي نيستند؟ نبايد که حتما به زور اين موارد پياده شود. معتقد هستم نيشکر بايد خيلي زودتر به فکر مديريت مي افتاد چون بالاخره يک روز سازمان حفاظت از محيط زيست و مردم معترض مي شدند.
آيا مي توان اين معضل را ناشي از وجود نقص و ايراد در قوانين هم دانست؟
قوانين مشکل زيادي ندارند. پياده سازي قوانين، نبود قوه قهريه و رفتار همراه با تساهل باعث اين همه شده است. نيشکر زمان کافي داشته که در اين مدت مديريت پساب را پياده کند و بهتر است از مديران نيشکر پرسيده شود که چه پروژه اي را در مديريت پساب انجام داديد؟ کدام مزرعه آزمايشي را ايجاد کرديد؟ کدام يک از روش هاي مديريتي دنيا را پياده کرديد؟ چقدر از حجم پساب تان را کاهش داديد؟ البته منظور کاهش تدريجي و به مرور زمان نيست که با تکرار زمين شويي محقق مي شود. کدام سيستم را پياده کرديد؟ چرا هيچ کاري در اين زمينه نشده است؟
منبع: شرق