آغازی بر یک حماسه جاویدان

تقدیم به همه بچه‌هایی که صبح اول مهرشان خونین شد

وطنم ای شکوه پابرجا، در دل التهاب دوران‌ها، کشور روزهای دشوار، زخمی سربلند بحران‌ها، ایستادی بر جنگ رو در رو، خنجر از پشت می‌زند دشمن، گویی از ما در نهان بر ما، وطنم پشت حیله را بشکن…
کد خبر: ۲۷۳۸۹۷
|
۰۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۰ 22 September 2012
|
34373 بازدید
|
هر بار که اول مهر می‌شود، یاد اول مهری می‌افتم که بچه مدرسه‌ای‌های خوزستان می‌خواستند راهی مدرسه شوند؛ اما نشدند!

چه آن زمانی که خود دانش‌آموز بودیم و چه سال‌های بعد، هر وقت مهر می‌آمد و شور حال خاصی داشت، یاد شور و حال بچه‌هایی می‌افتم که خود را برای یک سال تحصیلی آماده کرده بودند و به یکباره هواپیماهای عراقی را بالای سرشان دیدند، بچه‌هایی که در ماه مهر کسی برایشان «همشاگردی سلام» نخواند؛ بچه‌هایی که کسی با گل راهی دبستانشان نکرد و جلوی در مدرسه ازشان عکس یادگاری نگرفت؛ عکس هم اگر بود، عکسی بود با تفنگ‌هایی که از قدشان بلندتر بود؛ بچه‌هایی که روز اول مهر، زوزه گلوله را به جای سرود «بوی ماه مهر» در گوش داشتند؛ بچه‌هایی که دیگر خواب نداشتند، خوراک نداشتند، دفتر و کتاب نداشتند، پدر و مادر نداشتند؛ بچه‌هایی که دیگر نبودند؛ بچه‌های که یک شبه بزرگ شدند.

خیلی‌هاشان شاید نخستین بار بود که به مدرسه می‌رفتند و تا از خواب بیدار شدند، دیدند خودشان هستند و یک خانه دود گرفته، در و دیوار فرو ریخته و مرزی که باید از آن دفاع کنند، خاکی که باید پاس بدارندش، خانه‌ای، مزرعه‌ای، باغچه‌ای، گاومیشی، شطی که باید برایش جان بدهند. پدری، برادری، عزیزی که باید به خاک بسپارندش، آنقدر سریع که حتی مجال سوگواری و آنقدر ناگهانی که فرصت تصمیم گیری هم نداشتند.

امیر حسین را من می‌شناسم؛ دزفولی بود و پی کاری با مادرش به تهران آمده بود. قطاری که او را به دزفول بازگرداند، یکراست بردش سر قبر پدرش. هر بار که این خاطره را تعریف می‌کند، مو بر اندامم سیخ می‌شود. از ایستگاه روی دست خاله‌ها و عمه‌هایش رفت تا گذاشتندش روی قبری که پدرش را تازه در آن خاک کرده بودند.

او هم اکنون عکاس قابلی است؛ یکی از کسانی است که مهر 59 برایش به اندازه همه عمر ما گذشت. همیشه به من می‌گوید، در بیست و چند سالگی دچار بحران میانسالی شده است. همه ما در کنارمان یکی مثل امیر حسین را داریم؛ یکی از آن بچه‌هایی که مهر 59 خوزستان، زندگی‌شان را تغییر داد. آدم‌هایی که اکنون به مانند ما از دلار و سکه و گرانی و هزار و یک چیز دیگر می‌نالند. آدم‌هایی که مثل ما در روزمرگی‌ها گم می‌شوند. آدم‌هایی که مثل ما غم دارند. آدم‌هایی که هیچ گاه خودشان نشدند!

جنگ زشت‌ترین چیزی است که تا کنون درباره‌اش خوانده‌ام و دیده‌ام. سنم به جنگ قد نمی‌دهد و از این بابت خوشحالم؛ اما همیشه رخدادهایی هست که من را یاد آدم‌هایی می‌اندازد که داشتند زندگی‌شان را می‌کردند و به یکباره همه چیز تغییر کرد. آدم‌هایی که تا دیروز، گاومیش‌هایشان را به شط می‌بردند و فردایش بین جنازه‌های جزغاله شده آدم‌ها و گاومیش‌ها، جانبازی کردند تا ذره‌ای از خاک خانه و کاشانه خود را با بیگانه‌ای سهیم نشوند.

اول مهر امسال، وقتی لای کیف‌های باربی‌نشان و تی‌شرت‌های اسپایدرمنی که بچه‌های عزیزتان را به مدرسه می‌برید، در خلال این که بهای دلار را لحظه به لحظه چک می‌کنید، وقتی با لبخند با معلم کودکتان عکس یادگاری می‌گیرید، یادی کنید از همه کودکانی که اول مهر 59 به خون نشستند و حتی مادری نبود که برایشان زاری کند.

به احترامشان می‌ایستیم و بر آنان درود می‌فرستیم؛ همه کسانی که جان باختند و همه آنهایی که در میان ما هستند و ما نمی‌دانیم.
 
 
تعداد بازدید : 723
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۷۹
انتشار یافته: ۴۴
ناشناس
|
Malaysia
|
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
خدا این فرشتگان بهشتی را رحمت کند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
خیلی مطلب جالب و پر شوری بود امیدوارم یاد اوری خوبی باشد برای نگاه به گذشته و درس اموزنده ای باشد برای دانش آموزان امروزی که با چه امکاناتی راهی مدرسه هایشان می شوند.
aghamiri62
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
بسیار خوب بود.
امید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
مطلبتون خیلی جالب و در عین حال متاثرکننده بود.من از بچه های جنگ و دزفول هستم دقیقا فضایی که در آن درس می خواندم رو توصیف کردید.درس خواندن ما سر کلاس همش با استرس همراه بود.آن روزها کسی از ما عکس نمی گرفت و خبری از تی شرت اسپایدرمن و باربی و ... نبود.همه مثل هم بودیم.همه خواهر و برادر یک خانواده بزرگ بودیم.زندگی ما در سطح هم بود به هم فخرفروشی نمی کردیم.همدل و همصدا بودیم متحد و بی ریا.یاد معلم عزیز کلاس دومم خانم رضوانی بخیر که یک سال بعد در سال 63 در یک حمله موشکی در سر کلاس درس به همراه چند دانش آموز به شهادت رسید.یاد دوستان عزیزم بخیر که ناجوانمردانه،حین بازی در کوچه ها در حملات موشکی رژیم بعث و در جلو دیدگان من به خاک و خون کشیده شدند.یاد دایی و خاله و مادربزرگ عزیزم بخیر که در حملات موشکی ما را تنها گذاشتند و رفتند یاد عمویم بخیر که در جبهه به شهادت رسید.
براستی ما را چه شده است؟داریم به کجا می رویم؟چرا ارزشها رنگ باخت؟فاین تذهبون...
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
اشکمو درآوردی امید ، هموطنم ، با این مطلبت منو یاد همون سادگی انداختی که هممون داشتیم. یادمه حتی بچه مایه دارها هم دور کتاباشون کش می بستن تا مثل هم باشن نه مثل حالا که همه پز مارکت های مختلف کالاو پوشاک می دن ، خدا را شکر توانسته ام پسرم را بی توجه به هر چه پز و مد بزرگ کنم.
حمیدرضا
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
خداوندبه شماهاصبرعطافرمایدوبه ماوفای به عهدعهدی که شهدابامابستندورفتندمادرشهرکوچکی زندگی می کردیم (فامنین همدان)همه به نوعی درخدمت جنگ وجبهه بودندزنهادرپخت نان والبسه کمک می کردند وجوانهاباحضوردرجبهه یادم هست هرروزمی گفتندپسرفلانی شهیدشده ودارندجنازش روازجبهه می آورند یادهمه شهدابخیرخداکندماپیروراهشان باشیم ویادمان نرودچه عزیزانی راازدست دادیم تاماندیم وکشورواستقلالمان ماند.
مالزی
|
Malaysia
|
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
بیاد همه دلاورها و دلاوری ها همه مظلومیت هایی که کشیدیم برای سربلندی ایران زمین
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
خوشا به حال آنان که رفتند وبدا به حال ما که جا ماندیم ازین قافله نور
پری مستمع
|
Germany
|
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
خدایا رحمت کن آنهایی که با زیباترین احساس پاک در راه کشور ما جان سپردند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
دورود بر مردان خدايي
حامد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
کجایند مردان بی ادعا.... واقعا نمیتوانم جلوی اشکم را بگیرم
فریناز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
من هنوز پا به دنیا نگذاشته بودم که طعم تلخ جنگ به کام هموطنانم ریخته شدبعدها فیلم و عکس و خاطره از جنگ دیدم ولی تلخترینش را در کتاب "دا"تجربه کردم آنقدر تلخ بود خیلی دوست دارم به خرمشهر و گلزار جنت آباد بروم قبرستان خلوتی که یک شبه گلستان و خوابگاه زن و مرد و بچه بی گناه شد
سلام و درود و صلوات بر همه غیور مردان و شیر زنانی که با نثار خون پاکشان از ناموس و خاک ایران پاسداری کردند
کلاس اولیهای گل گون کفن پائیزتان مبارک
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۱
من هم دا را خواندم آدم خیلی متاثر وغمگین
چه دفاع جانانه ای کردند با حداقل امکانات و اسلحه،چه مظلومانه به شهادت رسیدند
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟