این که چگونه در زمانهای باستانی طولانیترین شب سال را تعیین کرده و به مناسبت آن به طراحی جشن و آیینهای مرتبط با آن پرداختهاند، معمایی است پیچیده که شاید آسانترین راه برای توجیه آن، ارتباط دادن همه ماجرا به نیروهای فراانسانی باشد!
به گزارش «تابناک»، چند هزار سال است که ایرانیان، همزمان با غروب خورشید در آخرین روز پاییز، طولانیترین شب سال را جشن میگیرند؛ «جشن شب یلدا» که شاید در گذر زمان با برتری گرفتن وجه مادی بر وجه معنوی، پیشوند «جشن» از آغاز آن افتاده و امروز تنها «شب یلدای آن مانده است.
شب یلدا جشنی باستانی با ریشه آریایی است که البته وجه ملی آن نه به معنای فراگیر شدن و بزم و دستافشانی به مانند نوروز، مهرگان و چهارشنبه سوری است و نه نشانههای باستانی دارد، چرا که کتیبه و نوشته دقیق و مرتبط با آن به دست آمده است. البته این نبود معیار، تفاوتهای نگرشی زیادی به شالوده شکلگیری آن پدید آورده و سرانجام، جشنی بر جای مانده که به رغم تفاوتهای جزیی در نحوه اجرا، ریشهای به گستره سرزمین باستانی «ایران» یافته و البته مرزهای گستردهتری در جهان را به سیطره نفوذ خود درآورده است.
به عبارتی بهتر، شب یلدا فارغ از تفاوتهای بومی و محلی در نوع برگزاری و گرامی داشت آن، از چنان پشتوانه حکمتی برخوردار است که نه مرور زمان و نبود مستندات توانسته، آنها را رنگ باخته کرده و نه در چرخه باستانستیزی و مد روز گرایی، به کناری افتاده و به بایگانی تاریخ فرستاده شده است.
با این تفاسیر، درخواهیم یافت که آنچه سبب بقای «جشن یلدا» به مرور زمان شده، پیشینهای است اساطیری و ارزشمند که هنوز اتکای به آن میتواند آیینی تا به این اندازه کهن را زنده نگاه دارد؛ پیشینهای که در روایات گوناگون نقل شده و بازخوانی برخی زوایای آنها، خالی از لطف نیست.
در شصتمین روز زمستان باستانی و همزمان با آغاز چله در تقویم کهن ایرانی، سال تنها به دو فصل تابستان و زمستان بخش میشده که یکی هفت ماه داشته و دیگری پنج ماه؛ به این صورت که تابستان با فروردین آغاز شده و تا پایان مهر به طول میانجامیده و پس از آن، زمستان با پنج ماه از راه میرسیده که دو ماه آغازین آن (تقریباً معادل پاییز) با انقلاب طبیعت همراه شده و پس از آن چله بزرگ با شب یلدا به مدت چهل روز آغاز میشود تا سردترین قسمت زمستان رقم بخورد.
در انتهای این چله، جشن سده (در صدمین روز زمستانی باستانی) واقع شده بود که سرآغاز چله کوچک (بیست روز) بوده و به اسفندی گره میخورد که ماه انقلاب دوم طبیعت بوده و نوروز و سیزده بهدر، حسن ختام ماجراست.
شب نحس؛ بیدار بمانید که خور روز در راه است به باور بسیاری، یلدا بسیار نحس بوده است، چرا که در آن تاریکی اهریمنی به بیشترین قدرت خود رسیده است؛ اینجاست که در پایان این شب و همزمان با شکست اهریمن تاریکی، ماهی متولد میشود که دی (به معنی روز) نام دارد و جالب این که این مناسبت، یلدا (به معنی زادن) نام گرفته است.
به عبارت بهتر، یلدا جشنی است که پایان یک شب نحس واقع شده و از این روی، با شبنشینی گره خورده که نگرانی از پنهان شدن اهریمن تاریکی وجود داشته است. البته عمر یلدا به رغم طولانیترین شب سال بودن، کوتاه است و در نهایت به خور روز (خور به معنی خرم بوده و نام نخستین روز ماه دی در تقویم باستانی بوده است) پیوسته و با یک روز تعطیلی استقبال میشود. در خور، جنگیدن و خونریزی ممنوع بود و ایرانیان در آن روز به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و پیمان میبستند که تا سال بعد، یک سرو دیگر بکارند.
یلدا؛ امتداد مهرگانجشنهای باستانی در کشورمان را میتوان زنجیرهای پیوسته تعریف کرد که از دو جشن بزرگ نشأت گرفته و به صورت چرخشی در پی یکدیگر میآیند؛ یعنی «نوروز» و «مهرگان» که در توالی تکرارشان جشنهای دیگری را نیز شامل شده، ولی سرانجام دو دسته بزرگ جشن باستانی پدید میآورند. با توجه به این دسته بندی، یلدا از جشنهای زیرمجموعه مهرگان بوده و روایات مطرح درباره آن با داستان پدیدارسازی مهرگان تا اندازه بسیاری گره خورده است؛ از اساطیر کهن چون میترايسم یا پدیدار شدن مشی و مشیانه گرفته تا اساطیر آشناتری چون قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک و سرانجام پیروزی فریدون بر ضحاک (اژیدهاک).
بدین ترتیب، یلدا به «دی» ختم میشود که برخی آن را برگرفته از مصدر «دادن» دانسته و به «دادار» مرتب میکنند و جالب این که بر این اساس، نام این ماه، لقب اهورامزدا خواهد بود که در مقیاس با نام یازده ماه دیگر سال، نه به فرشتگان تعلق دارد و نه به یاوران اهورامزدا.
اما جشن شب یلدا از این سو با جشن مهرگان در ارتباط است، که اگر مهرگان جشن خورشید یا مهر یا میتراست، یلدا زمان ولادت آن است و تنها جشن ایرانی است که در شب برگزار میشود و از این روی بوده که در خور روز، خون ریختن حتی در جنگ ممنوع بوده و بر برابری انسانها تأکید میشده است.
از سوی دیگر، سفرهای که ایرانیان برای یلدا میگسترانند ـ و به آن myazd گویند ـ شباهت بسیاری به جشن مهرگان داشته و از میوههای خشک و تر و آجیل در آن استفاده میشده است.
اکنون کافی است تا کمی نگاه اسطورهشناسانه به این جشن بیندازیم تا از شباهت شکست اژیدهاک و اهریمن تاریکی و در نهایت برآمدن آفتاب عدل و داد، شبی در ذهنمان شکل بگیرد که به رغم طولانی بودن، با زایش خورشید رو به زوال گذاشته و شایسته جشن و پایکوبی است.