ایجاد جشنوارههای کوچک و خرده جشنهای فرهنگی و سینمایی فرصتی بوده که در کشورمان یا ایجاد نشده و یا در صورت ایجاد، حمایت نشده و مهمترین علت عدم شکلگیری رویدادهای اینچنینی از سوی نهادهای فرهنگی کشور، رقیب پنداری این فرصتها با رویدادهای محوری کشور در هر حوزه بوده و در حوزه سینما نیز رقیب پنداری رویدادهای سینمایی، باعث شده بود تا پیش از این، تنها چند رویداد با محوریت وزارت فرهنگ و ارشاد برگزار شود؛ اما شواهد حکایت از ایجاد فرصتهایی برای برگزاری جشنهای تازهای دارد؛ جشنهایی که میتواند محلی نه برای رقابت حرفهایها که خط استارتی برای رودرویی متوسطها و نیمه حرفهایها باشد.
به گزارش «تابناک»؛ مهمترین دغدغه هر فیلمسازی در هر ژانر و فرمی دیده شدن اثرش است. دیده شدن چیزی است که جشنوارههای داخلی به ویژه جشنواره فجر تلاش کردهاند با گسترش این رویداد در سطح کشور و تسری جشن سینمای ایران از پایتخت به دیگر مراکز استانها تا اندازهای بدان جامعه عمل بپوشانند و گروهی از فیلم سازان نیز که در پی نگاه بینالمللی نسبت به آثارشان بودهاند، راهی رویدادهای جهانی شدهاند تا در عرصهای فراختر، آثارشان را جلوی دیدگان جهانیان گذارند و البته در این راه نگران ممیزیها نباشند!
با این حال هیچ یک از این دو عرصه، آوردگاهی برای حضور مدعیان آماتور و نیمه حرفهای نبود و تنها اشخاص خبره، شانس دیده شدن در این دو میدان را داشتند و این شانس نیز همچنان برای این دو گروه مانده و تک چهرههایی که در این عرصه بدون تجربه جدی میدرخشند، بسیار معدود تلقی شده و توجه منتقدان را به عنوان یک استعداد و استثنا به خود جلب میکنند.
در این فضا به نظر میرسید، جشنوارههای کوچکتر میتوانند فضای بهتری برای معرفی فیلمسازان آماتور یا نیمه حرفهای باشد که در مرحله آزمون و خطای یک فیلم ساز هستند و شاید ساختههایشان در سطح یک اثر بسیاری جدی و مدعی رقابت با حرفهایها نباشد و از این نگاه، از پنجرههای کوچکتر دیده شدنشان را آغاز کنند.
هرچند شاید این جشنوارههای کوچک، حجم مخاطبان کمتری داشته باشند، از نگاه دیگر با توجه به غیبت یا حضور کمرنگ حرفهایهای حوزه فیلمهای داستانی و مستند، افزون بر آن که فرصتی برای دیده شدن آثار قشرهای نیمه حرفهای فراهم میسازد، تجربه حضور در عرصه رقابتهای سینمایی را نیز به وجود میآورد و انگیزه بالایی برای استمرار راهشان مییابند.
بیگمان، تقویت چنین فضای فیلم سازی، منجر به تبلور برخی چهرهها و شناسایی اشخاصی میشود که واقعاً رگههای یک فیلم ساز حرفهای در آن وجود دارد. از این طریق فرصت مییابند تا پروژههای جدیتر و کاملاً حرفهای را به دست بگیرند و نسل متفاوتی از فیلمسازان کاربلد به جمع چهرههای شاخص کنونی افزوده شوند. تجربه برگزاری جشنوارههای کوچک در آمریکا و آمریکای لاتین، رخداد تازهای نیست، ولی در ایران به ویژه با تنگ نظری برخی دستگاههای فرهنگی ـ که این رویدادها را رقیب رویدادهای رسمی کشور میدانند ـ رویداد تازهای قلمداد میشود.
جشنواره عمار، یکی از همین جشنوارههای کوچکی است که به شیوهای نیمه مردمی برگزار میشود و از ساختاری مستقلتر از جشنوارههای سینمایی دولتی برخوردار است. این جشنواره که اختتامیه سومین دورهاش، عصر امروز برگزار شد، در بخش سینمایی داستانی، میزبان آثاری بود و در بخش انیمیشن نیز آثاری را میزبانی کرد؛ اما عمده آثاری که در رویداد حضور داشتند، آثار مستند بودند و وقایعنگاری به ویژه رویدادهایی که در چند سال اخیر در کشور به وقوع پیوسته، نقش پررنگی در میان مضامین این جشنواره داشت و به نوعی، رقابت چهرههایی بود که عمدتاً در ردیف فیلمسازان نیمه حرفهای طبقه بندی میشوند و در حال تکمیل تجاربشان هستند.
نکته جالب اما نوع اکران آثار شرکت کننده در این جشنواره است که هم به لحاظ طولی و هم به لحاظ عرضی منحصر به فرد تلقی میشود. در واقع، هرچند این جشنواره هر ساله در تاریخ مشخصی برگزار میشود، اکران آن در بیرون از سینما فلسطین ـ که در واقع مرکزیت جشنواره است ـ در طول سال برگزار میشود و هر گروهی میتواند درخواست اکران این فیلم را در محیط اداری، مساجد، دانشگاهها و نظایر اینها داشته باشد و بدین شکل یک فیلم شرکت کننده در این جشنواره در کوچکترین واحدهای قابل تعریف اجتماعی نیز امکان اکران مییابد و کارگردان این آثار نیز طبیعتاً میتواند در محافل دانشجویی، اداری و حتی مساجد به میان مخطبان فیلمش برود و با آنها به گفتوگو بنشیند که یک فرصت کم نظیر برای هر فیلمسازی به شمار میرود.
بواقع هر نقطهای که یک ویدئو پروژکشن قرار دارد، حکم یک سالن سینما را برای این جشنواره مییابد و بدینسان جشنواره عمار را شاید بتوان فراگیرترین جشنواره حال حاضر کشور خواند که از ظرفیتهای عموم مردم برای توسعه مخاطبانش بهره برده و دایرهاش فراتر از دبیرخانه این جشنواره است.
با این حال، این جشنواره را نیز برخی آفات تهدید میکند که از مهمترین آنها چرخش مدیریتی و اجرایی در یک دایره محدود است که فضای فکری بستهای را نیز به ارمغان میآورد؛ رویکردی که برگزارکنندگان این رویداد باید بجد به آن توجه نموده و در هر دوره، فرصت حضور چهرههای تازهای را در سطح مدیریتی و داوری بدهند، به گونهای که میان چهرههای مشترک این دو بخش در هر دوره نسبت به دوره پیشین، کمتر از انگشتان یک دست اشخاص مشترک باشند.
از این تهدید بزرگتر، شعارزدگی این رویداد است که باید متولیان این جشنواره دقت عمل داشته باشند که فضای آزادی فراهم آورند و با کشیدن چند خط مشی، فضا را به سمت تولید آثار سفارشی با هدف دریافت جایزه و برتری این رویداد نبرند و بواقع فیلمسازان نیمه حرفهای که هنوز ساختار و نگاهشان تکمیل نشده، در مسیر رویکرد سینمای جشنوارهای و ارزش محوری جوایز جشنوارهای سوق نیابند که اگر فیلمسازی در این راه قرار گیرد، تنها هدفش برد جایزههای جشنوارهها میشود و طبیعتاً همان گونه که آثاری مطلوب نظر هیأت داوران جشنواره عمار میسازد، فیلمهایی باب میل داوران جشنوارههای ضدایرانی میسازد و از این نگاه، باید با دقت و ظرافت خاصی وارد عمل شد تا این فرصت بزرگ به یک تهدید مبدل نشود.
همچنین باید تلاش کرد در کنار جشنواره عمار، رویدادهای مشابه و جشنوارههای کوچک و متوسطی دیگری را نیز دایر کرد که دیگر نگاهها را در بر گیرد و عملاً مستندسازان و فیلمسازان، به حضور در عرصههای جهانی ـ دستکم برای برجسته سازی در نزد افکار عمومی ایرانیان ـ نیاز نداشته باشند. همچنین فرصت نقد از درون نیز برای کشور بیش از پیش فراهم شود و انتقادات نسبت به ساختارهای کشور، تصمیمات گرفته شده در این ساختارها و پیامدهای و هزینههای این ساختارها و تصمیمات در کشور به تصور کشیده شود و به نمایش درآید و به سمت رفع موضوع و یا دستکم طرح موضوع در مرزهای کشور پیش رود؛ فرصتی که تا اندازهای در جشنواره عمار فراهم شده بود و میتواند به مراتب بیشتری توسعه یابد.