دوازدهم اردیبهشت با نام دو شهید گره خورده است؛ دکتر ابوالحسن خانعلی که سال ۱۳۴۰ و در پی چندین روز اعتراضهای صنفی فرهنگیان در میدان بهارستان و روبهروی مجلس با تیر سرگرد ناصر شهرستانی به خاک و خون کشیده شد و دیگری، استاد مطهری که به دست کوردلان تروریست به شهادت رسید.
به گزارش «تابناک»، روز معلم امسال در حال از راه رسیدن است که تقویم روز پنجشنبه را نشان میدهد و به لطف وزارت آموزش، مدارس تعطیل هستند و بناچار معلمان یا منزل تشریف دارند و یا بر سر شغل دوم خود رفتهاند، چراکه خرجشان گران است و دخلشان اندک؛ نزدیکترین مفهومی که این جملات به ذهن میرساند، محروم شدن معلمان از تبریک و هدایای ریز و درشت دانشآموزان است.
البته محدود شدن تقدیر از معلمان بدین شکل نه اتفاق جدیدی است و نه قابل ارتباط دادن به دولت و مجموعه خاصی، بلکه تا بوده همین بوده و چندان امیدی نیست که در آینده ارتقا یافته و چیزی غیر از این باشد، چراکه اصولا نگرش به این پیشه در کشورمان سقفی بالاتر از این را برایمان متصور نخواهد ساخت.
سالهاست از حقوق بسیار معلمان، به ویژه در پایههای ابتدای، در کشورهای پیشرفته میشنویم و به قیاس درمییابیم که باید توجه به معلم حتی از استاد دانشگاه بیشتر باشد تا در نتیجه نخبگان به این حرفه روی آورده و در نهایت سیستم آموزش کشور نخبه پرور شود و در سایه آن، هزار و یک حسن برای جامعه به ارمغان بیاید؛ اما در عمل میبینیم که بیشتر معلمان، به ویژه در مقاطع پایینتر مانند ابتدایی، هشت در گرو نه دارند و اگر از محل دیگری کسب درآمد نکنند، عملا گذران روزمره هم برایشان دشوار خواهد بود.
سالهاست تا فصل تعطیلات تابستانی از راه میرسد، به معلمان در پنهان و آشکار زنهار میزنیم که خوش به حالشان، چون از تعطیلات برخوردارند؛ اما یادمان میرود که اگر ایشان راضی به کار و کسب درآمد باشند، آیا گزینهای پیش روی دارند یا خیر؟! شاید اگر از ایشان بپرسیم، خیلیهایشان دوست دارند به مانند برخی کارمندان لشکری و کشوری تعطیل نباشند اما حقوق مشابه دریافت کنند.
گویی فراموش کردهایم که بر پایه قانون اساسی، تحصیل باید رایگان باشد ـ که البته صد در صد این گونه هم نیست ـ نه معلمی و آموزگاری؛ البته رایگان نیست اما چه بسا در قیاس با سهمی که باید در اختیار این قشر قرار گیرد، بتوان حقوق چند معلم را از آن یکی از ایشان دانست و از کارِ رایگان مابقی بهره برد.
اینجاست که رنج مشکلات اقتصادی، نبود مسکن و ... به مرور کاری میکند که حتی فردی که با عشق به معلمی روی آورده، درگیر روزمرههای دردناکی شود که تنها راه درمان آن، یافتن شغل دوم است، و به مرور این روند تا آنجا پیش میرود که در شغل اول ساعتها زود به زود کنترل میشوند تا زمان مقرر به پایان رسیده و بازنشستگی ساعاتی نزدیکتر شود.
بسیار روشن است که شاید این اتفاق همه گیر نبوده و برای برخی معلمان رخ ندهد اما حتما خواهید پذیرفت که متأسفانه واقعیت تلخ تدریس با چهره درهم ریخته در تمامی سطوح آموزشی به روشنی به چشم میخورد و ملاک محبوبیت معلمان کمتر بذله گویی و چهره بشاش ایشان است و بیشتر به تساهل و تسامح ایشان با دانش آموزان ارتباط پیدا میکند.
این رخداد نامطلوب تا آنجا پیش رفته که تبدیل به روند شده و تقریبا از معلمی تنها شغلی حرفهای به جا مانده که مقتضیات خاص خود را دارد و سخت است با معیارهای والایی که ما از این پیشه در ذهن داریم تطبیقش دهیم. این را میشود از نشانهها و نمادهای تبریک روز معلم هم دریافت.
اینجاست که شاخههای گل دانش آموزان، سفرههای خریداری شده با پولهای اندک ایشان (که کارکرد رومیزی پیدا میکرد)، خودکار و خودنویس و لوازم التحریری که تحفه میشدند، پارچه، روسری و قماشی از این دست که بیشتر به معلمان خانم میرسیدند و هدایایی از این دست، جایشان را به پولهای درون پاکت و حتی کارتهای الکترونیک بانکی دادهاند که گاه مزین به شعار «معلم عزیز روزت مبارک!» هم هستند؛ اما در خوش بینانهترین حالت، دانش آموزان را به پول دادن و معلمان را به پول گرفتن سوق میدهند و احتمالا عارضههای بسیار دیگری به همراه خواهند داشت؛ بماند که هیچ صمیمیتی در پشتشان نهفته نیست!
با این تفاسیر، شاید بد نباشد به قیاس روز معلم دهه گذشته به نسبت حال رفته، حدس بزنیم با این راهی که در پیش گرفتهایم، دهه آینده روز معلمی باقی مانده است یا خیر؟ نقش ما در این میان چیست؟ آیا باید منتظر باشیم مسئولان تدبیری بیندیشند یا میتوانیم با دادن هدایای غیر مادی (در جایگاه خانواده دانش آموز) و نپذیرفتن هدایای مادی (در جایگاه معلم)، نقشی هر چند کوچک در جلوگیری از شکستن حرمت معلمان و معلمی داشته باشیم؟!