ماهنامه 24 نوشت:
هرچند نخل طلای کن به اصغر فرهادی نرسید و سهم فیلم گذشته فقط جایزه بازیگر زن بود، اما سینمایینویسان فرانسوی تا همان لحظههای آخر، فیلم فرهادی را در رقابت با فیلمهای شاخص این دوره، از شانسهای اصلی نخل طلا میدانستند.
همزمان با نمایش فیلم در جشنواره و اکران آن در سینماهای فرانسه، نشریات و سیاستهای سینمایی این کشور با یادداشتهای اغلب ستایش آمیز به استقبال اثر جدید فرهادی رفتند و آن را درامی گرم، نفسگیر، پراحساس و منقلبکننده دانستند.
هفتهنامه تلهراما در یکی از تیترهای خود فرهادی را استاد تازه سینمای مؤلف نامید و فیلمساز 41 ساله کشورمان را ستاره نوظهور سینمایی دانست که به شدت مورد توجه مردم، منتقدان و جشنوارههای جهانی است. تلهراما در نقدی که به گذشته اختصاص داد، فیلم را با اینکه در فرانسه فیلمبرداری شده، کاملا در راستای آثار قبلی فیلمساز قرار داد و مضامینی چون دروغ، شک، نگرانیهای اخلاقی، طلاق و سرگردانی شخصیتها در نزدیک شدن به حقیقت را از درون مایههای اصلی آن دانست. پییر مورا در ادامه این مطلب نوشته است: «حتی عبور مکرر قطارها، یادآور فضای فیلم شهر زیباست و برنیس بژو با آن ظاهر متفاوت و نوری که گویی از درون با خود دارد، بیشتر به زنان ایرانی میماند. اینجاست که هنر بزرگانی چون اصغر فرهادی نمایان میشود؛ سینماگرانی که هر جای دنیا و به هر زبانی فیلم بسازند، دنیایشان را با خود میآورند و آنچه برایشان اهمیت دارد «انسان» به مفهوم مطلق آن است. مهارت فیلمساز در به تصویر کشیدن سکوتها، مکثها و تعلیق حاکم بر فضا در این فیلم نیز نمود دارد. او همچنان از قضاوت دوری میکند و شخصیتهایش را فقط در برابر آنچه در گذشته انجام داده یا به نظر میرسد انجام دادهاند، قرار میدهد هرچند فیلمنامه دقیق و خوشریتم است اما در لحظههایی که کاراکترها ناگهان به تلاطم و توضیح برخی ماجراها در میآیند، تکرارهای بیش از حد کمی آزاردهنده میشود. در هر حال فرهادی با آثارش به شاخصهای کمیاب رسیده است؛ اینکه داستانهایش همیشه در اوج احساسات انسانی روایت میشوند، بی آنکه به ورطه لوث شدن یا سنگینی بیمورد بیفتند. فیلمهایش خلوصی دارند که به ظریفترین و اثرگذارترین شکل ممکن اش و معصومیت را به نمایش میگذارند.»
اما منتقدان روزنامه لوموند نگاهی متفاوت به فیلم داشتند؛ از جمله توماس سوتینل که گذشته را اثری جذاب با ابعاد جهانی دانست و تسلط فرهادی را در ساختن فیلمی خارج از کشور خودش و به زبانی دیگر ستود، اما فیلم را به اندازه دو اثر قبلی فیلمساز اثرگذار ندانست. سوتینل فیلم تازه فرهادی را همچنان جولانگاه قدرت سازندهاش در کارگردانی و مهارتش در داستان گویی و هدایت بازیگران میداند، اما بر این عقیده است که ساختن فیلم در سرزمینی دیگر باعث برخی کاستیها شده که تا پیش از این در آثار این سینماگر نبود. او معتقد است اصرار کارگردان بر رساندن برخی پیامهای اخلاقی، بار فیلمنامه را کمی سنگین و متن را دچار خفقان کرده است. درست در نقطه مقابل، کریستف کاریر از هفتهنامهی اکسپرس قرار دارد که موفقیتهای پیدرپی و اتفاقا پرتاب شدن فرهادی به دل جامعهای اروپایی را باعث خدشهدار شدن کار او نمیداند. کاریر تأکید کرده است: «در مورد فرهادی همه چیز مثل سابق است؛ ذوق و قریحه و شیوه جزئیات نگرانه داستانپردازیاش همچنان به قوت خود باقی است، فیلمنامه لایه به لایه باز میشود و هر سکانس نقش ویژه خود را در پرده برداشتن از موقعیتی دارد که بیوقفه در حال تغییر است. گذشته لابیرنت روانشناسانهای است که با درایت کارگردان، تماشاگرش را به دنبال خود میکشد.
استارت اولیه فیلم کمی طولانی به نظر میرسد اما برای مخاطب فرصت مناسبی است تا بیندیشد. فیلم فرهادی هیچ حشو و زوایدی ندارد».
تیری شز، دیگر سینمایینویس اکسپرس نیز سینمای اصغر فرهادی را دارای قدرت ساکنی میداند که شاکلهی آن پیچیدگی روابط انسانی و آشکار شدن اسراسر پنهانی است. او راز قابهای فرهادی را در اهمیت دادن به آنچه خارج از کادر اتفاق میافتد میداند؛ امتیازی که با توجه به پنهان کاری شخصیتهای داستان، امکان درخشش هرچه بیشتر بازیگران را در مقابل دوربین فراهم میکند.
شاید در میان نشریات فرانسوی، لیبراسیون انتقادآمیزترین نگاه را به فیلم فرهادی داشت. دیدیه پرون، سردبیر سرویس سینمایی این روزنامه با تیتر «گذشته، فرهادیِ سرگشته» به سراغ فیلم میرود. پرون فیلم تازهی فرهادی را گنگ و مبهم میداند و فیلمساز را در این درام شلوغ و پرگو، سرگردان میبیند. البته در این یادداشت از رویکرد فرهادی نسبت به پاریس و اینکه بیجهت و به شکلی اغراقآمیز مسحور تصویر کردن نقاط مختلف شهر نشده، تقدیر میشود اما منتقدان با لحنی تند و تیز، موقعیت شخصیتیها را غیر قابل درک توصیف میکند؛ گویی همه در فضایی حبابی شکل گرفتار شدهاند. پرون ادامه داده است: «این بار دیگر از مستند گونگیهای رایج در فیلمهای ایرانی که قانون یا اختلافهای جنسیتی و طبقاتی را نقد میکنند، خبری نیست. گذشته درامی گرفته و خفقان آور است که خطوط داستانی در هم و پیچیدهاش تماشاگر را اغلب عصبی میکند. اگر در جدایی نادر از سیمین و آثار قبلی فیلمساز، حقیقتی ساده تلی از گرفتاریها و تناقضگوییهای موقعیتساز میساخت، این بار برملا شدن رازهای شخصی اعضای یک خانواده هرگز نمیتواند اوجی بسازد که موقعیتی عمیق و فیلمی دوستداشتنی از دل آن بیرون بیاید».
دیدگاه متفاوت دیگر متعلق به روزنامه فیلگارو است که بازی غلط طاهر رحیم را وصله ناجور فیلم زیبای فرهادی میداند: «بازی ناپایدار او در موقعیتهای پچیدهی فیلم، در برابر درخشش برنیس بژو به کلی محو میشود.»
اما بازگردیم به نوشتههایی که به فیلم فرهادی رأی مثبت دادهاند. ماهنامهی سینمایی پرومیر در یادداشتی ستایشآمیز لقب بینالمللیترین فیلمساز ایرانی را به اصغر فرهادی داد و سینمای او را فکر شده، با اندازهگیریهای دقیق و حذف و تعدیلهای هشیارانه دانست: «همچون سایر درامهای گرم و کافکایی فرهادی که با انفجارهای تعلیقی پیدرپی نقطهگذاری میشد، در گذشته نیز جلوهگر شدن رازهای متعدد در دل یکدیگر تماشاگر را تا رسیدن به سکانس پایانی به زانو در میآورد. فرهادی اثر موزون با مضمون افسوس و پشیمانی خلق میکند که هر لحظه ذهن مخاطب را به چالش میکشد. همه بازیگران از جمله کودکان در تعالی فیلم موثرند؛ به ویژه علی مصفا که لطافت لحن و صدایش، بسیار آرامشبخش است».
هفتهنامه لوپوئن نیز از فرهادی به عنوان یکی از بزرگترین فیلمنامهنویسان دنیا یاد میکند: «در تریلرهای فرهادی هرچه پیش میرویم شخصیتها و رازی که بر روابطشان سایه افکنده عرض و طول بیشتری پیدا میکند.... نتیجه مسحورکننده است، فرهادی در دنیایی سرگیجهآور غرقمان میکند و ما گیج و مبهوت اما از حس زندگی سرشار میشویم».