بی.آر.تی یا همان سامانه اتوبوسهای تندرو دیگر نه منحصر به تهران است و نه بر خلاف نامش، حکایت از موضوع ناشناخته و پیچیدهای برای شهروندان کلانشهرهای گوناگون کشورمان دارد، زیرا از فرط رواج، کافی است نام آن را بگویی تا همان اتوبوسهای آکنده از مسافری در ذهن تداعی شود که تنها تفاوت کوچکی با اسلاف خود دارند؛ اتوبوسهایی با گنجایش بیشتر که چپدر هستند، جایگزین اتوبوسهای قدیمی شدهاند و البته در مسیر انحصاری میرانند.
به گزارش «تابناک»، در شرایطی که افزایش شمار خودروهای جاری در شریانهای شهرهای گوناگون به مدد افزایش جمعیت و البته ثابت ماندن عرض گذرگاهها، روز به روز بر گره کور ترافیک در شهرها و کلانشهرها و سرآمد تمامی آنها در ویژگیهای نامطلوب، تهران، افزوده و روز به روز بر ابعاد این معضل شهری افزوده میشد، شهرداری تهران ابتکاری به خرج داد که نه از جنس طرحهای ناآزمودهای مانند حذف میدان و به کارگیری دوربرگردان، بلکه بر مبنای کارآمد کردن سیستمهای موجود بود؛ اما گویا اینقدر اجرای آن به مذاق مسئولان خوش آمده که به هیچ وجه نمیتوان حذف آن را تصور کرد.
این در حالی است که استفاده از سامانه اتوبوسهای تندرو بدون ایراد هم نبوده و هر جایی که خطوط این طرح گسترانده شده، با اختصاص یک خط (لاین) عبوری به این سامانه، عملا از عرض معبر کاسته شده و به تناسب آن، بار ترافیک دیگر خطوط به شدت افزایش داشته است تا جایی که گاه در برخی مسیرها، عبور و مرور سریعتر مسافران بی.آر.تی به نرخ کاهش شدید سرعت سایر خودروهای عبوری از آن محور تمام شده و به دنبال آن، موجب افزایش زمان حمل و نقل برای استفاده کنندگان از خودروهای شخصی و عمومی مانند تاکسی شده است.
به عبارت بهتر، بهکارگیری خطوط جداگانه برای عبور اتوبوسهای خط واحد، حکم آن را داشته که اولویت استفاده از معابر بیشتر در اختیار اتوبوسها قرار گرفته تا خودروهای سواری که ظرفیت به مراتب کمتری از رقیب دارند تا در سایه تقویت حمل و نقل عمومیِ کلان، حمل و نقل عمومی خرد با نوعی اجحاف روبهرو شود؛ هرچند شاید این اجحاف، تنها راهکار قابل اتکا در حال حاضر و با توجه به شرایط موجود بوده و در راستای ترغیب شهروندان به استفاده از حمل و نقل عمومی، مفید فایده هم به نظر برسد.
این در حالی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، این عارضه را باید نقطه ضعف این سامانه حمل و نقل به شمار آورد و عجیب این که نه تنها تلاشی برای رفع این عارضه نشده، بلکه با گسترش خطوط بی.آر.تی در کلانشهر تهران، بسیاری از بزرگراههای این شهر عملا از ترافیک سنگین به بسته شدن در ساعاتی از روز سوق داده شدهاند و شگفت این که به رغم بروز این تبعات نامطلوب در راههای پر ترافیکی مانند بزرگراه رسالت و بعثت، اجرای آن در بزرگراه همت در دست بررسی بوده و چه بسا به زودی اجرایی شود تا ترافیک غرب به شرق و بالعکس در مناطق شمالیتر پایتخت، تبدیل به معضلی حل ناشدنی شود، به ویژه آنکه در این محور خبری از مترو هم نیست.
این عارضه هنگامی پر رنگتر میشود که بدانیم طرح بی.آر.تی در برخی دیگر از کلانشهرهای کشورمان هم که با معضل ترافیک دست به گریبان هستند، بیکم و کاست به اجرا درآمده و مشکلات آن نیز عینا به این شهرها منتقل شده تا دور از ذهن نباشد که پله پله در شهرهای ریز و درشت دیگر هم کپی شده و هیچ اصلاحی در آن رخ ندهد.
ریشه گسترش این شیوه ناقص در سراسر کشور هم چیزی نیست جز این نکته که حمل و نقل با اتوبوس، شیوهای قدیمی از حمل و نقل به شمار میاید که هرچقدر کارآمد و به روز شده باشد، باز هم ظرفیت محدودی داشته و تنها میتواند نقش مسکن برای تسکین موقت درد ترافیک را ایفا نماید و هرگز قادر به درمان درد نخواهد بود.
به عبارت بهتر، تأکید بر توسعه خطوط بی.آر.تی که به زودی و با رونمایی از دهمین خط آن در پایتخت، در قالب قدرتمندترین راهکار حل ترافیک رخنمون یافته، در حقیقت اصرار بر تجویز مسکن برای درد کهنه کلان شهر پایتخت بوده و البته به دلایلی مانند مرکزگرایی و تأسی مدیران شهرستانی از طرحهای اجرایی شده در مرکز، در شهرهای دور و نزدیک هم تجویز شده تا دیگر کسی به فکر آن نباشد که روزی که مزایای نسبی این طرح تمام شد، چه باید کرد؟!
طرح این پرسش ما را با ابهامی روبهرو میکند که هرچند امروز نیز به شکل آشکاری نشانههای بروز آن به چشم میخورد، در سایه مدیریتهای مقطعی و کوتاه مدت، کسی در اندیشه یافتن پاسخ برای آن نبوده و به لحاظ سختیهای دیگرگون کردن اندیشه در جامعه ما، تکرار روش گذشتگان کم دردسرتر به نظر برسد؛ اینجاست که نقش نهادهای نظارتی و هدایت کننده مانند شورای شهر به مراتب پر رنگتر از گذشته به نظر رسیده و ورود مدیران جدید به بدنه مدیریت شهری، میتواند امید به تغییر را نوید دهد.