تحقیقات از مردی که بهعنوان راننده سرویس مدرسه، دختران مدرسهای را میربود و مورد آزار قرار میداد همچنان ادامه دارد. این در حالی است که تعداد شاکیان او بیشتر شده است. این متهم 28ساله که «ابوالفضل – م» نام دارد مردی متاهل و پدر یک دختر است. او با شکایت والدین دختربچهای که در خیابان یوسفآباد ربوده شده بود، دستگیر شد و اعتراف کرد با دیدن دختربچه جلو رفت و ادعا کرد او بهجای سرویس همیشگی دنبالش آمده است؛ به این ترتیب دختر را سوار خودرو کرد و مورد آزار جنسی قرار داد.
روزنامه شرق نوشت: متهم بعد از دستگیری اعتراف کرد این کار را در سالهای گذشته نیز انجام داده است. در مجموع پنجنفر از شاکیان این مرد شناسایی شدند اما با انتشار خبر دستگیری متهم تعدادی دیگر نیز با مراجعه به اداره شانزدهم پلیس آگاهی علیه این جوان شکایت و او را شناسایی کردند. شکات جدید در اظهارات مشابه عنوان کردند متهم آنها را تحت عنوان سرویس مدرسه فریب داد و بعد از اینکه سوار خودرو وی شدند مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
یکی از قربانیان در اظهاراتش بهکارآگاهان گفت: «ساعت هفت صبح روز حادثه از خانه بیرون آمدم و منتظر سرویس مدرسه بودم که خودرو پژو 405 نقرهایرنگی به من نزدیک شد و رانندهاش گفت سرویس مدرسه است. من نیز به تصور اینکه سرویس مدرسه عوض شده، در صندلی عقب ماشین نشستم اما راننده بهجای حرکت به سمت مدرسه، به طرف خیابان مرزداران حرکت کرد و در خیابانی خلوت مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و پس از آن، با سیلی محکمی که به صورتم زد مرا در خیابان پیاده کرد و از محل دور شد.»
دختربچه 11سالهای که حتی با حضور والدینش و کارآگاهان پلیس آگاهی از نزدیکشدن به متهم میترسید، پس از شناسایی این مرد در اظهاراتش بهکارآگاهان گفت: «ساعت 6:35 از خانه بیرون آمدم و 10 دقیقه منتظر سرویس مدرسه ماندم تا اینکه خودرو پژو 405 نقرهایرنگی که راننده آن پسر جوانی بود به من نزدیک شد و گفت: «از طرف سرویس مدرسه هستم.» من چون سرویس پنج دقیقه دیر کرده بود، به او اعتماد کردم و سوار ماشین پژو شدم اما ناگهان راننده تغییر مسیر داد و به حوالی امیرآباد – شهرک والفجر رفت. او گفت میخواهد یکی دیگر از شاگردان مدرسه را سوار کند. وقتی به دیرشدن مدرسه اعتراض کردم، راننده به بهانه پنچرشدن لاستیک توقف کرد و از ماشین پیاده شد. قصد داشتم از ماشین پیاده شوم که متوجه شدم در از داخل باز نمیشود، در همین زمان راننده با چاقو، در عقب ماشین را باز کرد و مرا مورد آزار قرار داد.»
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران درباره این پرونده گفت: «با مراجعه تعداد دیگری از شکات جدید به اداره شانزدهم پلیس آگاهی و شناسایی متهم توسط آنها و همچنین اعترافات جدید متهم و احتمال ارتکاب جرایم مشابه توسط وی، مجوز انتشار بدون پوشش تصویر این شخص از سوی بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران صادر شده است. از کلیه شکات که فرزندان آنها قربانی اقدامات مجرمانه متهم شدهاند درخواست و دعوت میشود تا ضمن اعتماد به پلیس، به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه و اقدام به طرح شکایت کنند.»
گفت و گو با متهم
با چه انگیزهای آزار دختران مدرسهای را شروع کردی؟
همسرم باردار بود و نمیتوانستم با او ارتباط برقرار کنم. اولینبار که این کار را کردم ساعت هفتصبح داشتم به محل کارم میرفتم دیدم دختری مدرسهای گوشه خیابان ایستاده است. ترمز کردم و گفتم سرویس مدرسهاش خراب شده و من امروز بهجای او آمدهام. آن دختر هم سوار شد و من که مسیر را تقریبا میشناختم او را به یک جای خلوت بردم و آزار دادم.
انگیزهات را کامل توضیح ندادی.
نمیدانم اولینبار یکدفعه به سرم زد اما دفعات بعد مثل بیماری خوره این کار در جانم افتاد و هرچند وقت یکبار این کار را میکردم.
یعنی چه بیماری؟ چرا برای درمان اقدام نکردی؟
نمیتوانستم جلو خودم را بگیرم و نمیدانستم پیش چه کسی بروم تا درمانم کند.
از دختران سرقت هم میکردی؟
نه.
اگر دختری حرفت را قبول نمیکرد چه میکردی؟
سراغ نفر بعدی میرفتم. سه یا چهاردختر سوار ماشینم نشدند.
بعد از آزار دختران چه میکردی؟
بچهها را تا دو، سه کوچه پایینتر میرساندم و بعد به سر کارم میرفتم.
هر بار که این کار را انجام میدادی چقدر زمان میبرد؟
حدود 20دقیقه تا نیمساعت از وقتی که دختری را سوار میکردم تا او را رها میکردم زمان میبرد.
آیا خودت یا اعضای خانوادهات در دوران کودکی یا هر زمان دیگری اتفاق مشابهی برایتان رخ داده است؟
نه، هیچوقت.
چند خواهر و برادر داری؟
هفتبچه هستیم.
چند سال است ازدواج کردهای؟
ششسال است.
آیا همسرت هم از این ماجرا خبر داشت؟
او تازه یکی، دو روز است که ماجرا را میداند و در اداره آگاهی فهمید چه شده است.
شغلت چیست؟
کارمند خدماتی یکی از نهادهای دولتی هستم و صبحها که در مسیر رفتن به محل کارم بودم این کار را انجام میدادم.
کجا زندگی میکنی؟
اسلامشهر.
محل کارت کجاست و در کدام مسیرها طعمههایت را انتخاب میکردی؟
محل کارم در خیابان کارگرشمالی است و در همان منطقه، یوسفآباد و بزرگراه کردستان سراغ دختران مدرسهای میرفتم.
آخرینبار کی این کار را انجام دادی؟
حدود دو هفته قبل. چهار روز است در بازداشت آگاهی هستم.
در مدت دو هفته آخر قبل از دستگیری چرا کاری انجام ندادی؟
توبه کرده بودم، چون از خودم خجالت میکشیدم.
اگر دستگیر نمیشدی هنوز ممکن بود این کار را ادامه بدهی؟
نمیدانم اما سعیام را میکردم دیگر این کار را تکرار نکنم.
در این مدت چندبار خودروات را عوض کردی، چرا؟
اول پراید داشتم بعد آن را فروختم و پژو 405 گرفتم و بعد از آن هم پژو پرشیا.
آیا چاقو هم داشتی؟
نه.
اما دخترهایی که تو را شناسایی کردهاند، گفتهاند با چاقو تهدیدشان کردی!
چاقو نداشتم. فقط میگفتم چاقو دارم تا بترسند. من هیچ وقت چاقو همراه خود نمیبرم.
پس چطور موفق به عملیکردن نقشههایت میشدی؟
دخترها وقتی میفهمیدند من چه کاری میخواهم بکنم اول سروصدا میکردند اما بعد ساکت میشدند.
اولین اتفاقی که بعد از دستگیری در مواجهه با این دختران برایت افتاد چه بود؟
پدر چند نفرشان من را کتک زدند. من هم از این کار خود شرمندهام.
تو خودت یک دختر داری. چند سالش است و اگر برای دختر خودت این اتفاق بیفتد چه میکنی؟
دخترم پنجماهه است. اگر این اتفاق برای او بیفتد کاری نمیتوانم بکنم. ناراحت میشوم و متهم را به قانون واگذار میکنم.
الان چه انتظاری از خانوادههای شکات و دختران داری؟
میخواهم که مرا ببخشند و اگر میتوانند به من کمک کنند.