روز گذشته، سیودومین جشنواره فیلم فجر با رونمایی از چهار پوستر، گام دیگری به آغاز رسمی نزدیکتر شد، ولی در عین حال، یک گام دیگر از این خیال که مهمترین رویداد فرهنگی کشور در دهه مبارک فجر، گامی کوتاه به سوی حرفهای شدن ـ دستکم در این دوره ـ بردارد، دورتر شد و همگان را چشمانتظار سالهای پیش روی گذاشت؛ سالهایی که انتظار میرود، با اصلاحات اساسی در این رویداد گره بخورد و بدیهیترین اصول برای برگزاری یک جشنواره بینالمللی رعایت شود.
به گزارش «تابناک»، پس از مشخص شدن ترکیب داوران جشنواره فیلم فجر، از چهار پوستر جشنواره سیودوم نیز رونمایی شد تا با عدم تغییر جدی در ساختار و شکل برگزاری جشنواره و همچنین بهکارگیری شیوههای نو در این رویداد، مشخص شود، به رغم تغییر تیم مدیریتی جشنواره، دستکم در این دوره نیز در بر همان پاشنهای خواهد چرخید که در دورههای پیشین میچرخید.
اما شگفتانگیزترین اتفاقاتی که این ذهنیت را پیش کشید، رونمایی از چهار پوستر برای این دوره از جشنواره فجر با حضور برخی رسانهها بود؛ رخدادی که در هیچ جشنواره دارای ادعای «بین المللی» بودن تکرار نمیشود و رویدادهایی همچون کن یا ونیز یک طرح پوستر دارند که با آن طرح شناخته میشود؛ طرحی که هیچ ارتباطی به عنوان جایزهشان ندارد و با توجه به آنکه نخل طلا هدیه میدهند، تلاش نمیشود پوستر هر ساله کن، طرحی گرافیکی از نخل باشد!
در کشور ما اما چنین است و در پوسترهای جشنواره سیودوم فجر نیز همان راه اشتباه ادوار پیشین ادامه یافته و در عوض استفاده از تصویر و آرم جشنواره در گوشهای از پوستر جشنواره و در عوض استفاده از عکس به عنوان عنصر اصلی پوستر، از طرحهای گرافیکی استفاده شده که کمترین جذابیتی نداشت. ای کاش در این زمینه اندکی تأمل میشد و تصویر یکی از بزرگان سینمای ایران و جهان در این پوستر نقش میبست و مخاطب از دیدن و بایگانی پوستر هر سال لذت میبرد.
تصویر ژولیت بینوش بازیگر مطرح سینمای فرانسه در متن پوستر رسمی کن 2010
آیا هیچ هنرمند ایرانی شایسته نقش بستن بر «تک پوستر» جشنواره فجر نیست؟ از پوسترهای رنگارنگ جشنواره که بگذریم، متأسفانه بدیهیات برای «بینالمللی» شدن در این دوره از جشنواره نیز همچون دیگر ادوار رعایت نشده و بر خلاف دیگر جشنوارههای خارجی، داوران دیگر کشورها به جز بخش بینالملل ـ به عنوان بخشی که عملاً فرعی است ـ به آن اندازه که بتوانند در آرا تأثیر مستقیم داشته باشند، بازی داده نشدهاند و اصولاً در بخش مسابقه اصلی (سودای سیمرغ) در این دوره نیز همچون روال پیشین فیلم خارچی پذیرش نمیشود که داور غیرایرانی برای آن در نظر گرفت.
در چنین فضایی تصور این که میتوان رئیس هیأت داوران بخش اصلی و دیگر بخشها را نیز از جماعت فرنگی قرار داد، هضمنشدنی است، چرا که به یک خارجی نمیتوان در مواقع لازم فهماند که «مصلحت ایجاب میکند فیلم... سیمرغی نبرد» که به امید خدا در هیچ دوره از جشنواره رخ نداده، چه مفهومی دارد و به عبارت سادهتر، یک سینماگر شاخص از آن سوی مرزها حاضر به پذیرش خطوط قرمز سینمای ایران در قضاوتهایش نیست و به همین دلیل، «رابرت دنیرو» به چند قدمی مرز ایران هم میرود و مارتین اسکورسیزی، رئیس هیأت داوران جشنواره متوسطی میشود، ولی یکی از صد چهره شاخص سینمای جهان نیز در روزهای جشنواره به تهران نمیآمد.
با این حال، این امید میرود که با توجه به حضور فیلمهایی همچون «محمد (ص)» (بخش اول از سهگانه) به کارگردانی مجید مجیدی و «رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش که برخی از معتبرترین عوامل را پشت دوربین و بخشهای فنی داشتهاند، شاهد حضور برندگان اسکار فیلمبرداری، موسیقی متن، طراحی صحنه و... باشیم؛ امری که البته هیچ قطعیتی دربارهاش نیست و شاید ایشان نیز سری به این رویداد نزنند و در این زمینه نیز نباید گلایهمند شد، چرا که جشنواره فیلم فجر بدیهیترین بخش ممکن، یعنی رقابت برابر فیلمهای همه کشورها از جمله ایران را ندارد و منطقی نیست برای چنین جشنواره «ملی» و نه «بینالمللی» از آن سوی کره خاکی، راهی تهران شد.
اتفاقاً همین سیاستگذاری نادرست در ادوار جشنواره فجر که با توجه به فاصله سطح سینمای ایران و جهان صورت پذیرفته، باعث شده تا سینماگران ایران، متوجه اختلاف سطح فاحش نشوند و چون همه جوایز بخش اصلی بین خودشان تقسیم میشده، انگیزهای برای تولیدات آثاری با کیفیت بالا برای رقابت با دیگر آثار بینالمللی نداشتهاند و آثار هم سطح دیگر تولیدات سینمای ایران هستند که عملاً جایگاه کیفی مهمترین رویداد فرهنگی دهه مبارک فجر را در سطح مشخصی نگه داشته و هیچ گاه انتظارات برآورده نشده است.
از اینها گذشته، حتی تلاش نشد در این دوره شمار چشمگیری از جوایز ـ که کارکردشان را از دست دادهاند ـ حذف و بر تعداد محدودی سیمرغ کریستال با جوایزی در شأن سینماگران ایران تمرکز شود. واقعیت این است، جشنوارههایی که عنوانشان اعتبار جهانی کافی ندارد، این جای خالی را با پرداخت جوایز سنگین پر و این گونه فیلمهای مطرح و سینماگر بینالمللی را جذب میکنند که در دسترسترین این جشنوارهها، جشنواره بینالمللی فیلم دوبی که به تازگی با ریاست هیأت داوری کیت بلانش به کار خود پایان داد و جایزه یکصدهزار دلاریاش از میان ۱۷۴ فیلم از ۵۷ کشور جهان که در این رویداد به نمایش درآمد به «دلفینها» تعلق گرفت.
حال کافی است همین جایزه را با جوایز اندک و حداکثر چندهزار دلاری جشنواره فیلم فجر مقایسه کرد تا دریافت که حتی در این بخش نیز چارهای برای اعتبار این رویداد نشده است. اگر دولت توان پرداخت جایزه سی تا پنجاه هزار دلاری به ازای هر سیمرغ بلورین را دارد، تکثر جوایز تا اندازهای توجیهپذیر است؛ هرچند باز هم این تعداد برنده سیمرغ، باعث میشود امکان ایجاد تمرکز افکار عمومی روی برندگان وجود نداشته باشد، ولی اگر توان دولت برای اهدای جوایز جشنواره محدود است، چرا نباید شمار جوایز را به تعداد قابل ملاحظهای کاست و نقدینگی پرداخت شده به ازای هر سیمرغ را رقمی در شأن مهمترین رویداد سینمای ملت ایران نمود. آیا سینماگران ایران باید به اماراتیها هم حسرت بخورند؟!
از این قسم اشکالات اساسی به جشنواره فیلم فجر فراوان وارد است که علیرضا رضاداد، دبیر سیودومین دوره این رویداد به رغم تجربه و پیشینه فراوان در برگزاری این رویداد نیز ارادهای در تغییرش برای این دوره نداشت و به دوره بعد موکولش کرد و طبیعتاً طرح دیگر اشکالات نیز همچون طرح موارد یادشده اثر قطعی نخواهد داشت.
با این حال میتوان از هم اکنون به برخی اشکالات در نحوه مدیریت جشنواره ـ به ویژه در کاخ جشنواره که تمام رسانهها بر آن فوکوس کردهاند ـ اشاره کرد تا حداقلهای ممکن در این زمینه رعایت شود؛ اشکالاتی نظیر حضور نداشتن کودکان در کاخ جشنواره، ولو اینکه فرزند مقام عالی وزارت باشد و یا صدور کارتهای شناسایی مبتنی بر یک شماره صندلی، به گونهای که هر چهره ثابت (نظیر خبرنگاران و هیأت داوران) صندلی شمارهدار ثابتی تا پایان جشنواره داشته باشد که توسط دیگر اشخاص غیرمسئول اشغال نشده باشد و یا مدعوین جشنواره شبیه سربازخانهها در صف غذا نایستند!
«تابناک» برخی از این اشکالات که دوره پیشین به شدت اعتبار برگزارکنندگان جشنواره را زیرسوال برد، در قالب فیلمی گرد آورده است که تماشایش را پیشنهاد میکنیم.