گویی قرار نیست پایاننامههایی دانشجویی به کار بیایند، چراکه اگر غیر از این بود، عکس اوضاع کنونی نمود مییافت و متقاضیان بهرهمندی از تلاش دانشجویان صف میکشیدند نه اینکه دانشجویان به دنبالشان بدوند!
به گزارش «تابناک»، از جمله مشکلاتی که جامعه علمی کشور با آن روبهروست، فقدان راهکار بهرهگیری از نتایج پژوهشها و تحقیقات دانشجویان و محققان در بازار کار است که گاه با نام «نقص در چرخه تولید علم» از آن یاد میشود، به منقطع شدن چرخه توليد علم، اكتشاف، اختراع، نوآوري و در آخر بازار و بازاريابي اشاره دارد.
به عبارت بهتر، راه تبدیل تحقیقات به فرآوردهای قابل عرضه بسته است و در این راه بسته، هر چه زحمت بکشیم، بی فایده خواهد بود. گویی دستی پنهان دنیای پژوهش را به دنیایی جدای از دنیای بازار تبدیل کرده و به دنبال آن، پژوهشگران و محققان را تبدیل به افرادی میکند که صرفا قرار است کاری تئوری و بی فایده انجام داده و هیچ بروندادی از هزینههای صورت گرفته برای انجام تحقیق و پژوهشهایشان نصیب نگیرند.
بدین ترتیب، دانشگاهها تبدیل به جزایری شدهاند که صرفا در آن میتوان آموزش دید و به ازای دور ماندن از کار عملی و محصول مورد نیاز بازار، به علم آموزی پرداخت و کار علمی و تحقیقی انجام داد و در پایان مسیر، هنگام فارغ التحصیلی فردی بود که اصطلاحا متخصص خوانده میشود اما هنوز در راه ارتباط تخصصش با بازار کار، نوآموزی بیش نیست.
این ایراد بزرگی است که به کل سیستم آموزش عالی کشورمان وارد است؛ اما ابعاد آن زمانی گسترش پیدا میکند که روی سخنمان به وضعیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی معطوف باشد؛ آن دسته از دانشجویانی که از مرز کارشناسی پا را فراتر نهاده و تبدیل به کارشناس ارشد یا حتی فراتر از آن در رشته تحصیلی خود شدهاند و به اجبار سیستم آموزشی، کار مدون و علمی روی موضوعی خاص را در قالب پایان نامه و تز تجربه کردهاند، حال آنکه الفبای بازار کار را نیاموخته و لذا در ابتدای مسیر زندگیِ غیر تحصیلی هستند.
با این نگاه رواج یافته، طبیعی است که بیشتر دانشجویان تحصیلات تکمیلی به پایان نامه و تحقیقات موضوعی در رشته خود، به چشم چند واحد درسی گرانبها و البته پر دنگ و فنگ بنگرند که زمان زیادی برای آن صرف خواهند کرد اما نهایتا جز استخراج یکی دو مقاله از آن و ارائه به همایشها و کنگرهها و سنگین کردن رزومه علمی، کارکرد دیگری برایشان نخواهد داشت.
اینجاست که بازار خرید و فروش پایان نامه متقاضی پیدا کرده و روز به روز رونق میگیرد و در این رهگذار، به سخره گرفته شدن تولید علمف کمترین تاثیر نامطلوبی است که بروز میکند و به ظاهر کاری از دست کسی برای رفع آن ساخته نیست.
اما همه بلبشوی حاکم بر این ماجرا را هم نمیتوان به پای نقص سیستم آموزش عالی کشور دید چراکه سالهاست سازوکاری برای مقابله با قسمتی از این عوارض نامطلوب اندیشیده شده که اگر به کاربسته شود، چه بسا قابلیت پوشاندن بسیاری از نواقص این عرصه را داشته باشد؛ سازوکار حمایت از پایان نامه در بخشهای دولتی و نهادهای حاکمیتی.
بر اساس این سازوکار، نهادها و دستگاههای مختلف، نیاز خود به تحقیقات هدفمند را در قالب برون سپاری و از طریق مقالات و پژوهشهای دانشجویی، به ویژه پایان نامهها پیگیری میکنند. به این صورت که در راستای اهداف سازمانی و بنیانی خود، بستر همکاری با پژوهشگران را فراهم آورده و به نوعی محصول تحقیقات دانشجویان، پایان نامههای ایشان را پیش خرید میکنند تا بر اساس آنها، مشکلی را که با آن مواجه هستند، مرتفع کرده یا طراحی مدل توسعهای را تسهیل و راهاندازی نمایند.
بدین ترتیب هم دانشجویان از مزایایی چون خلاصی از کار بیهوده رهایی یافته و در خدمت هدفی خاص ـ که میتواند تأمین هزینههای پایان نامه و حتی کسب درآمد باشد ـ مشغول به کار خواهند شد، هم نهادها و دستگاهها با صرف هزینههای کمتر، به دستاوردهایی قابل قبول و صحهگذاری شده توسط دانشگاه میرسند و در نهایت، آفت خرید و فروش پایان نامه، سرقت علمی و تمسخر تولید علم کاهش مییابد.
پر واضح است که این شیوه حمایتی میتواند فواید بسیاری برای جامعه داشته باشد اما متأسفانه ایراداتی که متوجه آن است، پنبه همه چیز را زده و حتی از آن بدتر، حمایت نهادها و دستگاهها را گاه تا حد رانت نزول درجه میدهد؛ آن جایی که تنها برخی خواص مشمول حمایت میشوند و نتیجه کارشان هم اصلا مهم نیست تا دست افراد شایسته حمایت از مزایای ردیف بودجههای حمایتی کوتاه بماند.
گاه برخی دانشجویان برای یافتن حامی مجبورند که رنج سفر به پایتخت را به جان خریده و سازمانها، وزارتخانهها، نهادها و ... را زیر و رو کرده و پروپوزالشان را برای مسئولان پرمشغله و گاه بی تفاوت پرزنت کنند، در حالی که هستند دانشجویانی که میتوانند برای پایان نامههای سرقتی یا خریداری شدهشان، به کمک روابط، طرح حمایتی بگیرند و سودآوری داشته باشند!
ماجرا به اندازهای مغشوش و خارج از ریل به نظر میرسد که اگر بگوییم عزمی برای بهرهگیری از پایاننامههای دانشجویی و تحقیقات متخصصان دانشگاهی وجود ندارد، شاید بی راهه نرفته باشیم چراکه اگر غیر از این بود، متقاضیان دریافت خدمت از دانشجویان و محققان باید به دنبال ایشان میرفتند و دستکم با قرار دادن مشخصات تحقیقات مورد نیاز خود بر پایگاههای اینترنتی، راه بررسی را برای محققانِ متقاضی دریافت حمایت باز میکردند اما در بیشتر موارد همین اصل بدیهی هم نادیده گرفته میشود.
دردناک اینکه وزارت علوم هم به رغم آنکه داعیه حمایت از خانواده بزرگ دانشجویان، حتی پس از فارغالتحصیلی و پیش از جذب شدن به بازار کار دارد و در این راه گام برمیدارد نیز به فکر آن نیفتاده که پایگاهی برای معرفی فرصتهای حمایتی راهاندازی کرده و تلاش کوچکی برای رفع نقص چرخه تولید علم نماید و دردناکتر اینکه نهادهای نظارتی هم تاکنون به صرافت آن نیفتادهاند که بودجههای مصوب به این منظور را رهگیری کرده و در سایه پیگیریهایشان، راه را برای ارتباط دانشگاه و بازار تسهیل کنند.
این گونه میشود که دانشگاه تبدیل به جزیرهای مجزا از جامعه میشود، حجم بیکاران تحصیل کرده فزونی مییابد، تولید روزافزون مقالات خدمتی به جامعه ارائه نمیدهد و... .