«بیخود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده. مادر بهخاطر فرزندش هر کاری میکند. فرزندم تاروپود زندگی من بود.» این را سامره علینژاد مادر عبدالله حسینزاده میگوید، زنی که دو فرزندش را یکی تصادفی و یکی در قتل عمدی از دست داد و در لحظه آخر قاتل فرزندش را بخشید.
او در گفتوگویی با «شرق» از چرایی این تصمیم و روزهای سختی که گذرانده است، میگوید.
گفتههای اطرافیان شما حکایت از آن داشت که در اجرای حکم قصاص خیلی مصر هستید، چطور شد که از تصمیم خودتان پشیمان شدید؟در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. از وقتی پسرم کشته شد خیلی ناراحت بودم مخصوصا اینکه چهار سال قبل از این حادثه یک پسر دیگرم را هم از دست داده بودم. پسرم 10ساله بود که در یک تصادف کشته شد. بعد از چهار سال هم که عبدالله کشته شد. داغ دو فرزند خیلی آزارم میداد دیگر توان زندگی نداشتم اما به این موضوع هم فکر کرده بودم که اعدام یک جوان دیگر هیچکدام از آن بچهها را به من برنمیگرداند اما مگر میشود به همین راحتی بخشید؟ او شاهرگ پسرم را زده بود میدانید این برای یک مادر یعنی چه؟
چه اتفاقاتی افتاد که تصمیم شما را تغییر داد؟ من آدم معتقدی هستم. اول خودم خواب دیدم که پسرم از من میخواست ببخشم. به من گفت مادر جای خوبی هستم اگر تو از من انتظار داری که بچه خوبی باشم. باور کن جایی که هستم خیلی خوب است و در آرامش هستم. با این حال راضی به گذشت نشدم و گفتم امکان ندارد قاتل را ببخشم. فامیلهایم به من میگفتند پسرت را در خواب دیدهایم که خواسته تو قاتلش را ببخشی اما من قبول نمیکردم تا اینکه دخترم به من گفت برادرش را در خواب دیده گفت برادرم میگفت عیدت مبارک خواهر عید خود را با قصاص خراب نکنید به مادر بگو گذشت کند دخترم هم گفته بود خودت به خوابش برو و بگو گذشت کند. خیلی به من فشار میآوردند از آشنا و فامیل گرفته تا خانواده خودم حتی مادرم از من خواست که ببخشم آخر سر به شوهرم گفتم همهچیز پای چوبهدار مشخص میشود.
خانواده قاتل چه واکنشی نسبت به این قتل داشتند؟شوهرم، آدم سرشناسی است فوتبالیست بوده و حالا هم مربی فوتبال است همه مردم شهر میدانستند ما در چه وضعیتی هستیم و چقدر عذاب میکشیم حتی خانواده قاتل هم میدانستند و خیلی نسبت به کاری که بچهشان کرده بود متاسف بودند آنها میگفتند شرمنده رفتار پسرمان هستیم و نمیدانیم به شما چه بگوییم.
شب قبل از اجرای حکم، برنامه «90» و چهرههای فوتبال خیلی از شما درخواست کردند که قاتل را ببخشید آیا این برنامه در تصمیم شما تاثیری داشت؟آقای فردوسیپور انسان شریف و بزرگواری است و قصدش هم کار انسانی بود من خیلی از او تشکر میکنم که از یک برنامه فوتبالی برای یک کار انسانی استفاده کرد. بزرگان دیگر مثل آقایان دایی، بنگر و قلعهنویی هم با ما تماس گرفتند اما آن موقع تصمیم نگرفتم و همان حرف خودم را زدم.
اینکه چهرههای فوتبالی به شما اصرار کردند که ببخشید تاثیری در تصمیم شوهرتان نداشت؟وقتی برنامه «90» در مورد این مساله صحبت کرد شوهرم گفت ببین بزرگان از تو چه میخواهند گفتم برای من مادرم بزرگترین است به مادرم گفتم لحظه اجرا تصمیم میگیرم و حالا هم روی حرفی که به مادرم زدم چیزی نمیگویم. تا صبح سوره واقعه را خواندم و گریه کردم.
چه زمانی به شما گفته شد زمان اجرای حکم فرا رسیده است؟
وقتی رای قصاص صادر شد و پرونده به دیوانعالی کشور رفت سهسال طول کشید که برگردد و وقتی برگشت ماه صفر بود. به شوهرم گفتم صفر ماه حرام است و من نمیتوانم جوان مردم را در این ماه قصاص کنم. در اجرای احکام گفتند مساله شرعی ندارد و شما میتوانید حکم را اجرا کنید گفتم حالا نمیکنم. برایم خیلی عجیب بود که در این ماه تایید حکم آمده است و این برایم پیغامی داشت. بعد گفتند قبل از عید حکم را اجرا کنید. قبول کردیم وقتی برای ابلاغ رفتیم مسوول زندان گفت شب عید است و ما معمولا بهخاطر اینکه خانوادههای اعدامیان شب عیدشان خراب نشود حکم اجرا نمیکنیم اگر شما بخواهید حکم را اجرا میکنیم اما باز ترجیح این است که این کار را نکنید با خودم گفتم این اعدامی هم مادر دارد و من نباید شب عید مردم را عزادار کنم قرار شد 26فروردین حکم اجرا شود تا اینکه یک شب قبل از اعدام خوابی دیدم که تصمیمم را تغییر داد.
چه خوابی بود؟
پسرم را در 10سالگی دیدم. همه ما نشسته بودیم و غذا میخوردیم پسرم بشقاب پلویش را برداشت و از خانه بیرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا میشوی گفت دیگر با تو حرف نمیزنم و دیگر در این خانه غذا نمیخورم آن موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم من نباید کاری میکردم که بچهام در عذاب باشد.
در مورد زمان اجرای حکم بگویید. آن موقع چه اتفاقی افتاد؟تا صبح نخوابیدم و مرتب دعا میخواندم کسی در خانه ما نخوابید صبح با شوهرم برای اجرا رفتیم همه چیز آماده بود و مردم زیادی آمده بودند اول از مسوولان خواستم به من یک میکروفن بدهند چون میدانستم موقع اجرای حکم مردم خیلی به اولیایدم فحش میدهند و از کار آنها بدشان میآید خطاب به مردم گفتم: من یک مادر هستم و میدانم حالا که میخواهم حکم را اجرا کنم شما به من فحش میدهید و نفرینم میکنید اما میدانید همه زندگی یک مادر فرزندش است؟ میدانید در این سالها چه کشیدم و زندگی برایم زهر شده؟ میدانید زندگیام به چه روزی افتاده است؟ میدانید فقط گریه کردم و خواب و خوراک نداشتم و همه ما تحتتاثیر قرار گرفتیم؟ چرا باید جوانهای ما چاقو با خودشان حمل کنند و اینطور خودشان و خانواده دیگری را بدبخت کنند؟ مردم اطراف گفتند این حق توست حتی اگر حکم را اجرا کنی کسی توهینی نخواهد کرد اما بدان مادری هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبهدار قاتل گریه میکرد و از من میخواست او را ببخشم گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیهت کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.
مادر مقتول در آن لحظات چه میکرد؟وقتی بخشیدم به پایم افتاد که خاک پایم را ببوسد گفتم از خدا تشکر کن. او را بلند کردم و گفتم بهخاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.
شوهرتان چه واکنشی داشت؟او همیشه به من میگفت هر تصمیمی خودت گرفتی قبول میکنم. قاتل شاگرد شوهرم بود شوهرم به او فوتبال یاد میداد. با اینکه درگیری قاتل با شخص دیگری بود اما پسرم کشته شده بود و ما هیچ تقصیری نداشتیم اما نتوانستم حکم را اجرا کنم.
پسرتان چطور شد کشته شد؟یک چهارشنبه بازاری در شهر نور بود که پسرم در حال عبور از آنجا بود. قاتل تنهای به او زد. پسرم معترض شد و قاتل که در حال دعوا با کسی دیگر بود چاقو بیرون کشید و به شاهرگش زد که منجر به مرگ پسرم شد.
بعد از بخشش مردم چه واکنشی داشتند؟
شاید باورتان نشود، از هفت صبح که به خانه برگشتیم تا 11 شب پنج نفر در خانه ما در حال پذیرایی از مردمی بودند که برای تشکر آمده بودند باز هم نمیتوانستند به همه رسیدگی کنند، مردم نور خیلی به ما لطف داشتند.
خانوادههای بسیاری در شرایط شما هستند و مرگ و زندگی یک فرد در انتظار تصمیم آنهاست، چه توصیهای به آنها دارید؟توصیه میکنم در مورد قاتل تحقیق کنند وقتی به این نتیجه رسیدند که واقعا پشیمان شده و دیگر به جامعه آسیب نمیزند او را ببخشند. بخشش آرامش زیادی به آدم میدهد البته باز هم میگویم کسی نمیتواند خودش را جای یک مادر که بچهاش را از دست داده بگذارد.