پس از چند روز نوسان در بازارها، امروز سخنان معاون اول رئیس جمهور درباره ریشه این نوسانات مورد تحلیل روزنامهها قرار گرفته است. سفر سایمون گس، سفیر سابق انگلیس به تهران و چرایی آن بررسی شده است. در حالی که روزنامه آرمان مدعی شده که همه اصولگرایان به جز مؤتلفه به احمدینژاد پناه آوردهاند، روزنامه جوان از بزرگنمایی طناب پوسیده جریان انحرافی نوشته است.
رمزگشایی از
نگرانیهای معاون اول رئیسجمهور از بورس در کنترل گروههای فشار
روزنامه جهان صنعت در «رمزگشایی از نگرانیهای معاون اول رئیسجمهور از بورس در کنترل گروههای فشار» نوشته است: بورس به میدان تازه بحرانسازی برای دولت حسن روحانی تبدیل شده است که البته با اقدام سریع وزیر اقتصاد فعلا اولین بحران و چالشی که میرفت برای دولت گران تمام شود در نطفه مهار شد. در ادامه نیز معاملات این بازار پس از ریزشهای شدید که باعث افت چند هزار واحدی شاخص کل شده بود به حالت عادی خود برگشت و دیگر شاهد موج وسیع نگرانیها در میان سهامداران و فعالان بازار نیستیم.
اما یک افشاگری آن هم در بالاترین سطح دولت یازدهم درباره معاملات بورس پرده از حقایقی برمیدارد که اگر در آینده باز هم تکرار شود، میتواند بورس و سهامداران آن را در یک بحران واقعی و گستردهتر غرق کند. اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور در اظهارنظری عجیب روز یکشنبه عنوان کرد: «در چند روز گذشته به دلیل تصمیمهایی که در جایی خارج از بورس گرفته شد، شاخص بورس دچار ریزشهای شدید شد اما مجددا به روال طبیعی خود باز گشته است. عدهای از کاهش شاخص بورس ابراز خوشحالی میکردند.» در این افشاگری باید به کلیدواژههای «تصمیمهایی خارج از بورس و خوشحالی عدهای» دقت کرد تا بتوانیم با رهگیری آن و بررسی چند سناریو به اصل ماجرا نزدیک شویم چراکه این مقام رسمی دولت بیشتر از دو جمله موضوع را آشکار نکرده است. اما به راستی چه تفکر و نگاهی وجود دارد که نمیگذارد در بورس براساس روند طبیعی خرید و فروش سهام، قیمتها و شاخصها بالا و پایین شوند.
چگونه میشود بورسی که از ابتدای عمر دولت تا روزهای میانی اسفندماه سال گذشته از خنثیترین بازار مالی کشور به فعالترین آن تبدیل شد به طوری که همه آمارهای کمی و کیفی آنکه طی عمر نزدیک به ۵۰ ساله به یکباره رقمها و رکوردهای تازهتری را به ثبت رساند در کمتر از دو ماه به ریزشهای شدید و نگرانیهای بزرگ تبدیل شود. آیا پای منافع اقتصادی در میان است یا فشارهای حزبی و سیاسی که این روزها از همه کانونها به سوی دولت یازدهم سرازیر شده است؟ برای پاسخ به این فرضیهها، باید به بررسی روند فعالیت چند گروه داخلی و خارجی در سطح بورس و فضای اقتصادی و سیاسی کشور بپردازیم.
در اینکه میان حقوقیهای بازار، بورس و مدیران آن از مدتها پیش تا به حال فاصله بزرگی افتاده است بر کسی پوشیده نیست. از سوی دیگر اجرای ضوابط جدید خرید و فروش سهام که عمر آن به یک ماه هم نرسید، بدبینیهای زیادتری را در بازار برای حقوقیها به وجود آورد زیرا استدلال آن بود که حقوقیها با ایجاد صفهای خرید و فروش کاذب سعی در اختلال در روند معاملات بورس را دارند. فشارها آنقدر بالا رفت که حتی حقوقیها را به تشکیل یک ائتلاف بزرگ کشاند تا در مقابل تصمیمسازیهایی که آنها حتی در به وجود آمدن آن نقش نظارتی هم نداشتند به یکباره مقابل بورس بایستند و با انفعال در خرید و فروشها، فشارهای زیادی را به سهامداران و معاملات وارد کنند. هر چند حقوقیها و مدیران بورس در بسیاری از مواقع در مقابل هم هستند که یکی به خاطر منافع و دیگری به خاطر حفظ بازار و این موضوع هم روشن است که حقوقیها از دیدن چهره بسیاری از مدیران بورسی پس از سالها خسته شدهاند که درست یا غلط بودن آن محور این تحلیل نیست، ولی باید به صراحت گفت خیلی بعید است که حقوقیها بخواهند به خاطر منافع خود بورس را ویران کنند.
یکی دیگر از گروههایی که احتمال دارد دست به سناریوسازی برای بر هم زدن معاملات بورسی بزند، دلالان ارز و سکه هستند. نوسانهای قیمت دلار که حتی برای اولینبار در دولت یازدهم به بیش از سه هزار و ۳۰۰ تومان هم در مقطع کوتاهی رسید، جمع زیادی از نقدینگیها را از بورس خارج کرد که آمارهای ارزش بازار طی چند وقت اخیر به روشنی این موضوع را تایید میکند. در کنار آن قیمت سکه طلا هم با نزدیک شدن به یک میلیون تومان به خوبی توانست سودای بازدهی بالا را به بخش دیگری از سهامداران منتقل کند و سقوط را به تالار شیشهای بکشاند.
اما مگر چند دلال رسمی و غیررسمی میتوانند برای یک نهاد مالی بحرانسازی کنند؟ پاسخ روشن است: خیر، ولی اگر داستان ایجاد شبکه دلالان که با حجمهای بالا، نقدینگیها را به صورت خرد و کلان و حتی با استفاده از دستگاههای POS در مدت چند ماه در دولت محمود احمدینژاد به سمت بازار ارز و سکه هدایت کردند به یاد آوریم، متوجه میشویم «جمشید بسمالله»های زیادی همیشه هستند که با در اختیار داشتن پشتوانههای مالی و سیاسی و به صورت گسترده قادر هستند کنترل بازارهایی همانند ارز و سکه را از حالت عادی خارج کنند. این گروهها میتوانند حداقل یکی از کدهایی باشند که اسحاق جهانگیری از خوشحال بودن آنان به خاطر سقوط بورس خبر داده است.
هرچند حتی احتمال گزینه بانکها و مؤسسات مالی برای رهگیری کدهای معاون اول رئیسجمهور اصلا باورپذیر نیست و در حقیقت هم همین گونه است اما دولت خواسته یا ناخواسته با آزاد کردن نرخ سود بانکها از یکسو و رها کردن مؤسسات مالی از سوی دیگر، آنچنان ضدتبلیغی برای سرمایهگذاری در سطح فضای اقتصادی به خصوص در بورس برای خود به وجود آورد که حتی بانکهای دولتی با استفاده از این فرصت ویژه که سالها از آن منع بودند، تبلیغ پرداخت سود ماهانه تا ۲۵ درصد را هم در منظر عموم مردم قرار دادند. طبیعتا در کنار آن با وجود ریسک بالای بورس، عده زیادی از مردم و سهامداران با خارج کردن نقدینگیهای خود به سمت بانکها روانه شدند. شاید برکناری چند مدیرعامل بانک دولتی در دولت حسن روحانی خود زوایای دیگری از افشاگریهای معاون اول باشد اما آن برکناری در زمانی روی داد که بورس اوضاع خوبی را پشتسر میگذاشت در نقطه مقابل مؤسسات مالی که حتی بعضی از آنها پرداخت سود تا نزدیک به ۳۰ درصد روزشمار را تعیین و تبلیغ میکنند، میتواند یکی از احتمالات فوق باشد که در چند روز گذشته دولت با فراخواندن همه مدیران بانکهای دولتی، خصوصی و مؤسسات مالی ضوابط تازهتری را برای آنها ایجاد کرد که به صورت موازی به رونق افتادن بورس منتهی شد. حتی ایجاد صندوق توسعه بازار سرمایه که چهار بانک و دو بیمه را مکلف به حمایت پنج هزار میلیارد تومانی از بورس کرد، میتواند یک ابزار کنترل و حتی تنبیهی قلمداد شود که دولت برای مهار بحران بورس در پیش گرفت.
اما اگر کمی عمیقتر به کدهای افشاگرانه معاون اول رئیسجمهور توجه کنیم به قدرت و تأثیرگذاری گروههای خاکستری بیش از پیش ایمان میآوریم. در فضایی که در همه ابعاد برخلاف دوران دولت احمدینژاد با آن همه مشکلات عمیق، دولت حسن روحانی توسط گروههای سیاسی تندرو از سیاست خارجی تا سبد کالا، از یک جشن ساده زنانه تا نرخ تورم کاهش یافته تحت فشارهای مستمر و بیپایان است.
گروههای خاکستری حاضر هستند تا با به چالش کشیدن نهادهای اقتصادی سرمایهپذیر همانند «بورس، ارز، طلا، مسکن و...» عملکرد سیاهی را از دولتی که حتی یکسال از فعالیت آن نمیگذرد برای مردم به نمایش بگذارند. بورس به علت تجمیع حداقل ۷ تا ۱۰ میلیون سهامدار حقیقی و حقوقی در بازارهای «اوراق، کالا، بورس و انرژی» همیشه گزینه مناسبی برای التهابآفرینی است. استراتژی این گروه فقط به جناحبندیهای سیاسی ختم نمیشوند بلکه با استفاده از قدرتهای حامیان پشت پرده خود به راحتی میتوانند با روشهای سیستماتیک و برنامهریزی شده حداقل در یک برهه چند هفته یا چند ماهه یک بازار مانند بورس را برهم بریزند تا به اهداف خود دست پیدا کنند.
باید اذعان داشت که خاکستریهای سیاسی و اقتصادی در ایران که بعضی از مهرههای آنها در حال حاضر در بازداشتگاهها هستند، همیشه از قدرت مانورهای منفی بالا و برهم زدن شرایط برخوردار هستند. این دولتها هستند که باید با شفافیت عملکرد و استفاده از ابزارهای قانونی شجاعانه و بیملاحظه نسبت به برخورد با اینگونه تفکر و نگاههای آسیبزا اقدام کنند. در کنار همه این موارد در سالی که رهبر معظم انقلاب آن را برای دومین سال، سال اقتصاد نامیده است، دولت روحانی باید با استفاده از این فضا جلوی هرگونه سیاهنمایی و اختلاف در بازارهایی همانند بورس را بگیرد تا این روش به یک بدعت تبدیل نشود و البته از معاون اول رئیسجمهور هم انتظار میرود برای اینگونه افشاگریها که به آینده میلیونها سهامدار وابسته است بدون ملاحظه برخورد کند تا اعتماد مردم و سرمایهگذاران به دولت یازدهم بیشتر از قبل شود. در انتها ذکر این نکته نیز ضروری است که همه این احتمالها ذرهای از میزان مسوولیتپذیری ناظران بازار سرمایه و نوع مدیریت آنها را کم نمیکند چراکه این نکته روشن است که بازار سرمایه ایران هنوز با بازار سرمایه کارا و استانداردهای روز خیلی فاصله دارد و همچنان رانت اطلاعات و اعمال سلیقهها آسیبهای زیادی را به سهامداران وارد میکند. انتظار آن است که نگاهها در این بازار نیز دچار تحول شود تا بورس همیشه محل مطمئن و شفافی برای سرمایهگذاری باشد.
همه اصولگرایان به جز مؤتلفه سراغ احمدینژاد رفتهاند!
آرمان نزدیکترین روزنامه به هاشمی رفسنجانی در مطلبی با تیتر «نام اصولگرایان در موبایل احمدینژاد جز مؤتلفه!» به نقل از منبعی ناشناخته به طرح ادعاهایی پرداخته و نوشته: «آغاز دوره بازگشت اصولگرایان به احمدینژاد»؛ شاید در دقیقه نخست که این موضوع با ساکنان اردوگاه اصولگرایی در میان گذاشته شود، آنها به ضرس قاطع آن را رد کنند و بگویند که دیگر تجربه دو انتخابات سالهای ۸۴ و ۸۸ را تکرار نخواهند کرد اما این روزها دیگر نشانی از انتقاد به دولتهای اصولگرای نهم و دهم نیست و همین سکوت علامت سوال بزرگی را در اذهان ایجاد کرده است. به راستی چرا اصولگرایان دیگر در صحنه علنی یادی از احمدینژاد نمیکنند و در پاسخ به اینکه چرا در برابر اقدامات دولت مورد حمایت خود سکوت کرده بودید؟ سکوت را ترجیح میدهند و به عبارتی دیگر انتقاد از دولت در دستور کار آنها نیست.
اولین گمانه که از این سکوت میتوان نتیجه گرفت همان بازگشت اصولگرایان به تفکر احمدینژادی است و اینکه متوجه شدند در غیاب او نتوانستند آنچنان موفقیتی کسب کرده و تنها چنددستگی درون اردوگاهی نتیجهای بود که برای آنها حاصل شد. از گوشه و کنار اخباری مبنی بر تجدید بیعت بخشهای مختلف اصولگرایی با احمدینژاد به گوش میرسید و نشانههایی هم مشاهده میشد که تازهترین آن خبر انتشار کتاب احمدینژاد از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست روحالله حسینیان از اعضای ارشد جبهه پایداری است. عهد تهیه این کتاب در سال۹۲ میان احمدینژاد و حسینیان بسته شد اما فعلا خبری از آن نیست که همین موضوع سبب برخی شایعات مبنی بر برهم خوردن رابطه دو جریان پایداری و طیف احمدینژاد شد اما بعدتر خبر رسید که این کتاب در حال تهیه است و اختلافات به کلی رد شد. همچنین به طرح هدفمندی یارانهها در دولت احمدینژاد میپردازند و میگویند اگر فاز دوم هم از سوی احمدینژاد اجرا میشد با وضعیت بهتری مواجه بودند. به هر حال هرازگاهی سیگنالهای مثبتی از سوی اصولگرایان به سمت ولنجک یعنی محل کار احمدینژاد ارسال میشود.
روز گذشته یکی از نزدیکان احمدینژاد درباره آنچه او پشیمانی اصولگرایان از دوری از احمدینژاد مینامید، به آرمان گفت: جریان اصولگرایی چند سال اخیر در تمام انتخاباتهایی که از احمدینژاد فاصله گرفته با شکست مواجه شده است. وی دربیان دلایل این شکست میگوید که جریان اصولگرایی به دلیل تلقی نادرستی که از جامعه دارد، متحمل شکست میشود. وی که از نزدیکان مشایی است، ادامه داد: جریان اصولگرایی به لحاظ گفتمانی از بدنه اجتماع فاصله دارد به همین دلیل در فرایندهای دموکراتیک دچار مشکل میشود. جریانهایی در انتخاباتها پیروز میشوند که با جریان اجتماعی تبادل پیام داشته باشند.
او که در دولت احمدینژاد هم از مدیران میانی محسوب میشد، ادامه داد: اصولگرایان در تعریف خود از اصول انقلاب با جای خالی مردم و جمهوریت مواجه هستند که احمدینژاد به دلیل ویژگیهای فکری و شخصیتی خود میتوانست این خلأ را پر کند. وی در پاسخ به این سوال که چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟ گفت: اصولگرایان این فرصت را با رفتاری که از سال۹۰ با احمدینژاد در پیش گرفتند، از دست دادند و به نوعی یک مرزبندی میان خود و آقای احمدینژاد ایجاد کردند که این مرزبندی به مرور پررنگتر شد به نحوی که از سال۹۰ جریان مقابل اصولگرایان تبدیل به رقیب آقای احمدینژاد شد. وی ادامه داد: بیشترین حملات از سوی اصولگرایان روانه آقای احمدینژاد شد و ننگ جریان انحرافی را آنها متوجه احمدینژاد کردند.
وی در مورد شایعاتی مبنی بر دیدار قالیباف، جلیلی و مصلحی با بیان اینکه این دیدارها طبیعی است، تصریح کرد که جریان اصولگرایی دوره بازگشت به احمدینژاد را طی میکند. این فرد نزدیک به مشایی توضیح داد: اصولگرایان عملکرد خود در ۳سال اخیر را مورد ارزیابی قرار دادند، جمعبندی کردند و به این نتیحه رسیدند که باید به جریان آقای احمدینژاد بازگردند. آنها فهمیدند آنچه در فضای عمومی و سیاسی کشور در قبال حمله به احمدینژاد حاصل شد، تبدیل به رای در سبد آنها نشد بلکه باعث شد که مسیر جریان نزدیک به آقای هاشمی که بعد از ۹دی۸۸ در یک بن بست سیاسی قرار گرفته بودند؛ گشوده شود.
وی در مورد اینکه چه گروههایی در بازگشت به احمدینژاد پیشقدم شدند، اظهار داشت: طیفهای مختلف اصولگرایی بودند و فکر میکنم شاید تنها مؤتلفه بود که تماس نگرفت. در مسیر بازگشت به احمدینژاد میتوان از همه بخشهای جریان اصولگرا را مشاهده کرد. این فرد نزدیک به حامیان احمدینژاد درباره پروسه بازگشت اصولگرایان به احمدینژاد تصریح کرد: اصولگرایان در جلسات درونی خود به این جمعبندی رسیدند که با تخریب احمدینژاد کلید پاستور را به روحانی دادیم. اینچنین موضوعاتی را در جلسات درونی گفتند و در نهایت به این جمعبندی رسیدند که باید به احمدینژاد بازگردند و الان دچار یک تعارف هستند و میدانند که بعد از ۲سال و اندی اتهامزنی به یک جریان، بازسازی این رابطه نیاز به زمان دارد اما به طور قطع، اراده بازسازی در اصولگرایان شروع شده است.
وی در پایان درباره نحوه مواجهه جبهه پایداری با بازگشت به تفکر احمدینژاد توضیح داد: فاصله جبهه پایداری با آقای احمدینژاد کمتر از فاصله اصولگرایان با ایشان است. رابطه این جریان با آقای احمدینژاد هیچ زمانی قطع نشد هرچند رابطه آنها و گفتوگوهایشان انتقادی هم بود اما هیچ وقت در خط مقدم تخریب احمدینژاد نبودند.
این در حالی است که جوان روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران در مطلبی با تیتر «چرایی تمسک به طناب پوسیده حلقه انحرافی» نظر مخالفی را ابراز داشته است. در مقدمه این مطلب آمده است: در روزهای اخیر، موضوع تحرکات سیاسی عوامل حلقه انحرافی مرتبط با دولت گذشته به یکی از محورهای اصلی خبری رسانههای جریان اصلاحطلب و حامی فتنه تبدیل شده و اصرار این جریان رسانهای بر این است تا با خبرسازی یا بازتاب دادن به مواضع و تحرکات عوامل آن حلقه، آنها را به محور اصلی جریان اصولگرایی کشور تبدیل کند و از این طریق به این بهانه جریان اصولگرا را مورد هجمه قرار دهد و جالبتر این است که در این خبررسانیها معمولاً به چهرهسازی از برخی عوامل حلقه انحرافی میپردازند و سعی در چهرهسازی از آنها دارند که در دوران گذشته مورد نقد اصلی اصولگرایان بودهاند.
اگرچه در گذشته در زمینه نقد دیدگاهها و مواضع حلقه انحرافی متصل شده به دولت دهم به کرات سخن گفته شد و در این دوران نیز ضرورتی به طرح مجدد آن نیست، ولی از آنجا که جریان اصلاحات و حامیان دولت طی ماههای اخیر مهمترین راهبردشان در عین نقد و سیاهنمایی گذشته، حفظ و تقویت این حلقه برای برهم زدن آرایش اصولگرایان است، به نکاتی چند در این زمینه اشاره میشود.
نویسنده به عنوان نکات پنج و ششم خو د در این باره نوشته:
اما از سوی دیگر، یکی دیگر از عواملی که حلقه انحرافی را به دور جدید تحرکات امیدوار کرد و به تشکیل شبکههایی نظیر مجمع رسانهای هما (هواداران محمود احمدینژاد) واداشته، آشکار شدن برخی از ضعفها و نارساییها در دولت یازدهم است. مردم فراموش نکردهاند که در تبلیغات انتخاباتی، حمایت از مسکن مهر، پرداختن یارانه و... جزو شعارهای اصلی انتخاباتی آقای روحانی و ستادهای حامی ایشان بود اما اکنون روند عملکرد دولت در موضوع سبد کالا، مسکن مهر، ماجرای اخیر ثبتنام و پرداخت یارانه، علاوه بر رقبا، حتی حامیان دولت را نسبت به این بیتدبیریها به انتقاد واداشته است. بنابراین و در این شرایط خبرسازی در مورد حلقه انحرافی میتواند به عنوان تاکتیکی برای درگیرسازی افکار و مشغولسازی رسانهها مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
به رغم تلاشها و خدمات دولتهای نهم و دهم، عملکرد حلقه انحرافی در ماجرای خانهنشینی یازده روزه، خط تقابل میان قوای نظام که ماجرای ۱۵ بهمنماه سال ۹۱ مجلس شورای اسلامی مصداق بارز آن بود و همچنین میدان یافتن برخی از مفسدان اقتصادی در حاشیه این حلقه و... سبب شد که پایگاه دولت دهم به شدت در میان نخبگان و تودههای اجتماعی و دلسوزان نظام تنزل یابد، اما به رغم آن وضعیت آرام در انتخابات یازدهم و حتی انتخابات ریاست جمهوری از میان نیروهای باسابقه اصولگرایی نشاندهنده ظرفیت بالای این جریان است و همین امر است که جریان اصلاحات و حامیان فتنه را از روز بعد از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری به تکاپو برای انتخابات مجلس دهم واداشته است و مبتنی بر این واقعیت است که چرایی تمسک این جریان حلقه انحرافی برای بر هم زدن آرایش اصولگرایان برای انتخابات آینده را میتوان درک کرد. در این زمینه باز هم ناگفتههایی وجود دارد که مجال خود را میطلبد.
یخ روابط ایران و انگلیس شکست؟
سفر سایمون گس مرد شماره۲ وزارت خارجه انگلیس با استقبال روزنامههای نزدیک به دولت روبهرو شده است. شهروند ضمن اشاره به اینکه این سفر، نخستین سفر یک مقام رسمی انگلیس به تهران از آذرماه ۹۰ است، نوشته: سایمون گس، سفیر سابق انگلیس در تهران و مدیرکل سیاسی وزارت امورخارجه انگلیس برای دیدار با مقامات ایرانی به تهران سفر کرد. معاون اروپا و آمریکای وزیر امور خارجه اعلام کرد: سایمون گس، مدیرکل سیاسی وزارت امور خارجه انگلیس و نماینده این کشور در گروه ۱+۵ با تعدادی از مسئولان سیاسی کشورمان دیدار و درباره روابط دوجانبه و مسائل بینالمللی گفتوگو خواهد کرد. «مجید تخت روانچی» روز دوشنبه درگفتوگو با ایرنا گفت: این مقام وزارتخارجه انگلیس در سفر یک روزه خود به تهران قرار است با تعدادی از مسئولان سیاسی کشور دیدار و گفتوگو کند.
سایمون گس، بامداد دوشنبه وارد ایران شد. وی، نخستین مقام سیاسی رسمی دولت انگلیس است که پس از مدتها وقفه در روابط سیاسی تهران ـ لندن به ایران سفر کرده است. در دوران مسئولیت او بهعنوان سفیر انگلیس در تهران که مصادف با رخدادهای بعدازسال ۸۸ بود، گس روزهای سختی را در تهران سپری کرد. در آن زمان چند تن از کارمندان سفارت به اتهام مشارکت در اعتراضات پس از انتخابات بازداشت شدند.
شهروند در ادامه و پس از مرور تحولات روابط دو کشور در سالهای اخیر نوشت: در دولت یازدهم بنا بر تنشزدایی با غرب است و امروز سفر سایمون گس به ایران نشاندهنده این است که باب روابط ایران و انگلیس که در آذرماه سال ۹۰ با حمله دانشجویان به سفارت این کشور در تهران بسته شده بود، بهتدریج درحال بازشدن است. روابط ایران و انگلیس از آذر ماه ۱۳۹۰ پس از تجمع دانشجویان مقابل سفارت انگلیس در تهران و تصویب طرح دوفوریتی مجلس شورای اسلامی مبنی بر کاهش روابط تهران و لندن و همچنین خروج دیپلماتهای انگلیسی از تهران، قطع شد. با قطع روابط تهران ـ لندن پس از مدتی عمان و سوئد بهعنوان حافظان منافع دو کشور معرفی شدند.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و رویکرد جدید دستگاه دیپلماسی، پس از چندین دور گفتوگو میان مقامات دو کشور، سرانجام طرفین با تعیین کاردارهای غیرمقیم روابط خود را از سر گرفتند. درحال حاضر، آجای شارما، کاردار غیرمقیم انگلیس در تهران و محمدحسن حبیباللهزاده، کاردار غیرمقیم ایران در انگلیس هستند.
سخنان روز گذشته سخنگوی وزارت امورخارجه انگلیس درباره سفر گس به تهران نیز حاکی از عزم انگلیس برای بهبود روابط با ایران است. سخنگوی وزارت خارجه انگلیس سفر دیروز سایمون گس، مدیرکل سیاسی وزارت خارجه این کشور را به ایران «مرحلهبعدی» در بهبود تدریجی روابط دو کشور خواند.
وی افزود: سایمون گس، مدیرکل سیاسی وزارت خارجه انگلیس در این سفر پیرامون مسایل دوجانبه و بینالمللی گفتوگوهایی را با چند تن از مسئولان سیاسی انجام خواهد داد. وزارت خارجه در عین حال به تازگی میزبان وزیر خارجه اتریش بوده است. پیش از آن هم از زمان آغاز به کار دولت حسن روحانی وزیران خارجه کشورهای ایتالیا، سوئد، بلژیک و لهستان به تهران سفر کرده بودند که به مجموعه اینها سفر کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به تهران را نیز باید اضافه کرد. ایران هماکنون در میانه مذاکرات هستهای با گروه ۱+۵، متشکل از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان قرار دارد که هدف از آن، دستیابی به یک راهحل جامع برای مناقشه هستهای تهران است.
علی بیگدلی نیز در یادداشتی برای اعتماد با تیتر «پیشگامی انگلستان در رابطه با ایران» به تحلیل چرایی اهمیت این سفر پرداخته و نوشته است: آمدن مدیرکل سیاسی وزارت خارجه انگلستان به تهران که جزو هیات کارشناسی گروه ۱+۵ نیز است و نخستین مقام سیاسی دولت انگلیس است که پس از مدتها وقفه در روابط سیاسی تهران ـ لندن به کشور ما سفر کرده، از چند جهت حایز اهمیت است.
۱ـ اصولا اروپاییها و اتحادیه اروپا در اتخاذ سیاستهای عمومی بینالمللی تا حدودی از امریکا فاصله گرفتند که مصداق فاصله گرفتن، مساله سوریه و اوکراین است. همانطور که دیوید کامرون جزو نخستین افرادی بود که گفت «ما نمیتوانیم رفتار خود را با مسکو قطع کنیم چون بسیاری از صاحبان سرمایه روسی در بانکهای اروپا سرمایه گذاری کردهاند»، موضع انگلستان را به عنوان نماینده امریکا در اتحادیه اروپا در قبال مسائل مهم جهانی مشخص کرد. آمدن هیات ۴۰ نفره فرانسوی و آمدن وزیر خارجه اتریش به ایران و گسترش مناسبات ایران با اروپاییان که خیلی از هیاتهای اقتصادیشان در انتظار سفر به ایران هستند، نشان میدهد که اتحادیه اروپا در سیاستهای کلان بینالمللی از امریکا فاصله گرفته است.
۲ـ ایران و اتحادیه اروپا از گذشتههای بسیار دور رابطه سیاسی و اقتصادی داشتهاند و این اتحادیه به عنوان یک شریک سنتی برای ایران محسوب میشود و انگلستان شاید به عنوان قویترین کشور اتحادیه اروپا این پیشگامی را اعمال میکند که مناسبات خود را با ایران افزایش دهد. فضای داخلی نیز اگرچه گاهی با نارضایتیهایی روبه رو است و باید قدمهای جدیدی برداشته و سیاست آشتی کنانی را با غرب به اجرا گذاشت. به همین دلیل است که بارها اشاره کردهایم که موافقتنامه هم از طرف ما و هم از طرف غربیها با وجود همه سنگ اندازیهای داخلی و کانونهای قدرت در امریکا باید اجرا شود.
۳ـ کشورهای اروپایی با یک بحران اقتصادی آزاردهندهای روبهرو هستند و کشور ما به دلیل درآمدهای غنی نفتی، بازار پرسودی برای غربیها محسوب میشود و مسابقه یی که بین کشورهای اروپایی برای ورود به بازار ایران به وجود آمده را میتوان شاهد این مدعا دانست. اگر تاخیری نیز در ورود هیاتها صورت گرفته به دلیل فشارهایی است که توسط امریکاییها به این کشورها وارد میشود.
اما این مورد نیز در آینده حتما حل خواهد شد. یقینا انگلستان برای اینکه از کشورهای دیگر خصوصا فرانسه و آلمان عقب نیفتد اقدام به اعزام آقای سایمون گس کرده است. با توجه به اینکه انگلیسیها روابط بسیار نزدیکی با اسراییل دارند این سفر نشان میدهد که انگلستان نیز برای ارتقای وضعیت اقتصادی و مبارزه با بحران اقتصادی داخلی، خیلی به خواسته نتانیاهو توجه نکرده است و مقام سرشناس خود را به ایران فرستاده که قطعا این اقدام مورد اعتراض رژیم صهیونیستی قرار خواهد گرفت. ولی این قضیه خیلی مهم نبوده و همه اینها نشان میدهد که کشور ما در موقعیتی قرار دارد که میتواند اروپاییها و غربیها را به سمت خود جذب کند، به شرطی که فضای درونی ما از یک آرامش برخوردار باشد که بتواند حفظ سرمایه داخلی و جذب سرمایه خارجی را در کشور داشته باشد.
{$sepehr_album_9862}
{$sepehr_album_9863}