از روزهای آغازین ترم اول سال تحصیلی جاری تاکنون، اسیر درمان بوده و در این مسیر روزگار سخت، پرمشقت و دردناکی را گذرانده و از درس و تحصیل دور مانده؛ اما اکنون که به دانشگاه بازگشته، اینقدر راحت از آن سختیها سخن میگوید که گویی رنج بزرگش دور ماندن از تحصیل بوده و باقی ماجرا را به یمن یافتن سلامتی به دید بخشش، کنار گذاشته است.
به گزارش «تابناک»، در میان حاضران جشن خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران، به چهرهای آشنا برمیخوریم که دیدنش برایمان وجدآور است؛ دختر دانشجویی که ابتدای سال تحصیلی
در یک حادثه دردناک پاشنه پایش زیر چرخ اتوبوس مصدوم شده و با ضعف رسیدگی در یک بیمارستان نامآشنا تا آستانه قطع پا رفته بود، ولی هماکنون با پای خود به جشن آمده تا با خواندن نامش، پشت تریبون قرار گیرد و همگان ببینند که روزگارش رو به سلامت است.
«ماریه جعفری» دانشجوی کردی که آبان ماه گذشته بر اثر اشتباهات پیدرپی و متعدد پزشکان بیمارستان شریعتی، پایش سیاه شده، عفونت بدنش را فراگرفته و دستگاه گوارشش از کار افتاده و به تشخیص پر ابهام پزشکان معالج، در آستانه ترخیص از بیمارستان قرار گرفته بود، پیرو
خبری که در «تابناک» و به دنبال آن دیگر رسانهها انتشار یافت، توانست صدای اعتراضش را به گوش مسئولان رسانده و از ضایعه حتمی جلوگیری کند.
زمان کوتاهی پس از انتشار خبر بلایی که در آن بیمارستان بر سر ماریه آورده بودند،
وزیر به ماجرا ورود کرد و به سرعت ورق برگشت؛ دانشجوی مصدوم را که حالا امیدی نداشت پایش را حفظ کند، به بیمارستان سینا منتقل شد و به سرعت تحت عمل های جراحی متعدد قرار گرفت.
خودش در توصیف آن روزها به «تابناک» میگوید: زمانی که به سینا منتقل میشدم، پزشکی که قرار بود در آن بیمارستان عملم کند، زیر بار شرایط وخیم من نمیرفت و شاید حق هم داشت؛ عفونت سراسر بدنم را فراگرفته بود و جز تب چهل درجه ناشی از آن، سرفههای شدیدی که میزدم، مشکل ساز بود. دکتر تنها پذیرفت که به رغم آن شرایط وخیم مرا در اتاق عمل بپذیرد و جراحی کند.
او که نیم سال پس از آن روزها توانسته به دانشگاه بازگردد، در ادامه میگوید: تقریبا شانزده عمل را پشت سرگذاشتم که گمانم سه تای آن ترمیمی و تکمیلی بود و همه اینها در حالی بود که عفونت شدیدی که در بیمارستان قبلی به جانم افتاده بود را همراه داشتم؛ تقریبا تا زمان ترخیص از بیمارستان سینا از سه اسپری استفاده میکردم تا بتوانم نفس بکشم و کمی صحبت کنم و مرتب از آنتی بیوتیک استفاده میکردم تا عفونت از بین برود.
حالا آن جراحی ها تمام شده و اینقدر از گوشتهای سیاه شده پای چپش کنده و به جایش از پای دیگر قرض گرفته و پیوند زدهاند که میتواند راه برود و به زندگی عادی بازگردد اما هنوز تا یافتن بهبودی کامل زمان باقی است.
ماریه در این باره میگوید: شدت آسیب به پایم به قدری بود که هنوز برگشت خون در آن به خوبی صورت نمیگیرد چون سیاهرگم آسیب دیده و میگویند هنوز امکان پیوند آن در کشور فراهم نیست. به همین دلیل با کمی فعالیت پایم متورم میشود و میبایست از دستگاه ماساژ استفاده کنم تا کمی به حالت اول باز گردد؛ هرچند پای چپم در روند درمان چهار سایز بزرگتر از پای دیگرم شده است.
او که ترم سوم تحصیل را با هزار امید و آرزو آغاز کرده و به فاصله چند هفته زمینگیر شده بود، میافزاید: تقریبا تا 26 آبان ماه در بیمارستان بودم و پس از آن در سوئیتی که دانشگاه تهران در اختیار من و خانوادهام قرار داده بود، تحت مراقبت قرار گرفتم تا به کمک پانسمانی خاص، روند درمان زخمهایم ادامه یابد اما هنوز یکی از زخم ها بسته نشده و پانسمان آن ادامه دارد و جدای آن، چون چربیهای پایم تمام شد، زیر زانویم با کمی نرمش گاهی خونریزی میکند ولی در مجموع خدا را شاکرم.
برای این مراحل درمانی 75 میلیون تومان دانشگاه تهران پرداخت کرده و علاوه بر آن، ده میلیون تومان کمک بلاعوض به خانواده ماریه هم هزینه شده اما روند رفت و آمدها و خرج کردهای حاشیهای به این مقدار تمام نشده تا خانواده ماریه مجبور شوند، هفت هشت میلیون تومان هم از جیب هزینه کنند تا شرایط برای بهبودی ماریه فراهم آید.
پسا ز دوران تحت نظر بودن، دختر دانشجو با خانواده راهی دیار خود شده و مدتی را استراحت کرده و حالا به رغم اصرار پدر و مادر و برخی اساتید به دانشگاه بازگشته است. او در این باره میگوید: ترم قبل را برایم مرخصی رد کردند و برای آنکه زیان بیشتری نبینم، آن را از شمول سنوات تحصیلی ام خارج کردند. برای این ترم انتخاب واحد کرده بودم ولی اغلب میگفتند که نیایم و به استراحت تا ترم بعد ادامه دهم اما آمدم تا خودم را تقویت کنم و به جامعه برگردم؛ سخت بود بخواهم استراحت کنم و باز هم از دانشگاه و تحصیل دور بمانم.
بدین ترتیب ماریه به خواست خود به دانشگاه بازگشته و با همراهی مسئولان خوابگاه، در اتاقی مجزا مستقر شده و نهایت همکاری را دیده است؛ از ماشین لباسشویی مجزایی که در اختیارش گذاردهاند تا لباسهایش قاتی رخت و لباس دیگر دانشجوها به رختشورخانه نرود تا همکاری در رفت و آمد خانواده و دوستان به خوابگاه و از همه مهم تر، همراهی اساتید که اجازه دادهاند از این هفته به کلاسها ملحق شده و در امتحانات حضور یابد؛ هرچند واحد تربیت بدنی را نمیشد کاریش کرد و حالا باید مدارک پزشکی به کمیسیون ببرد و برای حذف آن اقدام کند.
او که برای بار دوم دانشجوی ترم سه شده، همه چیز را در سایه همکاری مسئولان دانشگاه توصیف کرده و میگوید: چند روز پیش از طرف شورای صنفی خوابگاه به اتاقم آمدند و پیشنهاد دادند به دلیل شرایط خاصی که دارم، سرویس مجزایی برایم در نظر بگیرند که قرار شد درباره آن فکر کنیم. با اساتید صحبت کردهام و در کلاس زیر پایم صندلی میگذارم تا پایم ورم نکند و دوست نداشتم خودم را از بقیه جدا کنم اما به نظرم بهتر است برای رفتن به دانشگاه از ایشان بخواهم یک تاکسی در اختیارم بگذارند تا مبادا در مسیر رفتن عجله کرده و به پایم آسیب برسانم؛ مسیر برگشت را میتوانم با سرویسها سر صبر و حوصله بازگردم.
از ماریه درباره مقصر حادثهای که گریبانش را گرفته میپرسیم که در پاسخ میگوید: راننده مقصر حادثه شناخته شد و پرونده آن ماجرا در پزشک قانونی بسته و مقرر شده که با ثبات وضعیت درمانی ام، نصف دیه یک پا به من تعلق گیرد که معادل 32 میلیون تومان میشود اما جدای آنکه برخی مشکلات با من خواهد ماند، هم اکنون برای جراحی پلاستیک پایم به هفتاد هشتاد میلیون تومان نیاز خواهم داشت که این دیه به هیچ وجه کفاف انجام را نمیدهد. به همین دلیل با کمک یک وکیل به رای صادر شده اعتراض کردهایم ولی معلوم نیست چه خواهد شد.
او در پاسخ به اینکه آیا از بیمارستانی که بیماری اش را تشدید کرده بود شکایت کرده یا خیر، میگوید: نه. گله ای که من از بیمارستان شریعتی داشتم این بود که وقتی وضعیت سلامتی ام وخیم شده بود، پزشک معالجم گفت مرخص شوم و به خانه بروم تا شاید در آنجا حال و روزم بهتر شود؛ در حالی که وضعیتم اینقدر بد بود که اگر کسی مرا با آن حال و روز در خیابان میدید، بی شک به بیمارستان منتقلم میکرد. به نظرم آنها نمیدانستند چه باید بکنند و سعی داشتند با مرخص کردنم، همه چیز را به گردن خودم بیندازند و بگویند در خانه این بلاها سرم آمده است.
او که شوق بازگشت به دانشگاه را در کلامش میتوان دریافت، در پایان میگوید: زجر زیادی کشیدم و هنوز هم تمام نشده اما خدا را شکر میگویم که کار به قطع شدن پایم نکشید تا کل زندگی وابسته دیگران شوم. اگر پایم از دست میرفت، نمیدانم چه شرایط وخیمی را میبایست تحمل میکردم و چه بر سر روحیه ام میآمد. از قول من بنویسد من خدا را بارها شکر میگویم که به این سطح بهبودی رسیدم و از همه مردم که دعایشان کمک حالم شد، تشکر میکنم.