اگر اصلاح طلبان با ریاست جمهوری سال 76 به سراغ فتح سنگر به سنگر رفتند و مجلس
و شورای شهر را یکی بعد از دیگری فتح کردند، اصولگرایان از شورای شهر دوم فتح
سنگر به سنگر را آغاز کردند. حسن بیادی که در قالب تشکل «آبادگران» وارد شورای شهر دوم شد بازگو کننده خاطرات آن روزها برای ما شد.
او
در صبح یکی از روزهای
اردیبهشت در دفتر کار خود در مرکز شهر، میزبان ما بود. برایمان از نحوه
ورودش به سیاست
و دوستیاش با محمود احمدی نژاد گفت، رفاقتی که دیگر این روزها پابرجا
نیست و بیادی از منتقدان سرسخت دولت داری احمدی نژاد است. احمدی نژادی که
به عقیده او اگر نوریان شهردار شده بود الان دیگر نامی در سیاست نداشت.
از رایزنی و جلسه با آیت الله هاشمی سخن گفت و اینکه اگر آیت الله از اول
می گفت کاندیدا می شود از او حمایت می کردند نه احمدی نژاد و ....
در بخش اول مصاحبه نامه با بیادی، به ظهور احمدی نژاد به عنوان یک پدیده سیاسی پرداختیم. بخش دوم
این مصاحبه که جذاب ترین بخش گفتگوی ما با این چهره سیاسی بود گریزی به
انتخابات سال 88، نقش صداوسیما و تندروها در شعله ور کردن حوادث آن سال،
آیت الله هاشمی و ... تا همین روزهای نزدیک و حضور روحانی در پاستور
پرداختیم که طی روزهای آینده منتشر خواهد شد.
مشروح بخش اول این گفتوگو را در ادامه مطالعه فرمایید؛
آشنایی من با شما بر میگردد به سال 80 و هیئت آقای حدادیان که شما
احکام میگفتید. فعالیتهای سیاسی آقای بیادی قبل از آن آغاز شده بود و
یا هیئت زمینه ساز آن شد؟
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ما در منطقه
غرب تهران گسترده بود. وقتی مقام معظم رهبری خطر تهاجم فرهنگی را مطرح
کردند، بسیاری به گفتن به به که رهبری چه حرف خوبی زدند، اکتفا کردند اما
ما گفتیم این صحبت ها باید عملیاتی شود. تقریبا 15 نفر بودیم که با یکدیگر
هم عهد شدیم این هیئت را درست کنیم که در آن زمان اسم هم حتی نداشت.
آدم های معروف این هیئت به غیر از شما چه کسانی بودند؟
آقای
کاشانی بود، من بودم، آقایان براتلو، فدایی ، پالیزادار، سروری،کمیجانی، غفارپور، رسولی روزگر بودند. اما این
فعالیت ربطی به هیچ ارگانی و سازمانی نداشت. ما خودمان تمام کارها را
میکردیم.
اولین جلسه ای که گذاشتیم با زیارت عاشورا شروع شد و در یک
خانه 60 متری در 2 اتاق 12 متری که این خانه متعلق ابوی آقای کاشانی بود که
پدر شهید بودند. بعدها به صورت چرخشی در خانههای مختلف این مراسم برگزار
شد و آقای حدادیان هم مداح جمع ما بودند.
حدادیان، جز مداحان باسواد و
نابغه است. من میگویم سعید حدادیان مداحی هم بلد است و مسائلی که تسلط
دارد بیشتر از مداحی است. زبان بلد است، خطش خوب است، تفسیر قرآنش خوب است،
استخاره های خوبی دارد، بچه با سواد و پیگیری است. فقط کمی عجول است اگرچه
آن هم قابل اصلاح میباشد.
بعد از این جلسات خانگی، هیئت گل کرد و
اولین بار بود که اسم هیئت رزمندگان شکل گرفت. اسم هیئت رزمندگان ( محبان
فاطمه زهرا) برای این جمع انتخاب شد که در کلمه کلمه آن ساعتها بحث شده
بود. بعد از استقبال مردم در عرض یک سال دیدم جا نداریم. در کارخانه پارس
الکتریک، یک مسجدی بود، بنام امام مجتبی(ع) با مسئولین آن صحبت کردیم که
پنجشنیه ها این مسجد را در اختیار ما قرار دهند.
در روزهای
اول پرده می زدیم وسط مسجد، در عرض سه ماه برای خانم ها جا نبود. خانم ها
را به دلیل گرمی هوا در حیاط جا دادیم. در ماه رمضان خواهش کردیم که یک
سالن به ما بدهند. سالن کفاف نداد سه سالن به ما دادند. اینها از طریق
پولهای مردمی اداره میشد. آدم هایی که دستشان به دهنشان میرسید، پول می
دادند، به طوری که اولین شب احیا تعداد حاضران در مجلس به 40 هزار نفر
رسید. و از سال دوم به بعد، شب احیای ما به 100 هزار نفر رسید.
اگر
می بینید نیروی مقاومت بسیج آنجاست به برکت این هیئت است. سپاه با لطفی که
به این هیئت داشت کارخانه را خرید و دوستان شرط کردن که هیئت باید همینجا
بماند و همچنین جای دعا دارد برای مسئولین شرکت پارس الکتریک که از آنها
تشکر می کنیم. به نظر من این هیئت یکی از حرکت های فرهنگی بود که می
توانست برای جوان ها اثر گذار باشد. صداوسیما همراه این هیئتها سبک برنامه
های مذهبیش را عوض کرد. صداوسیما حاضر نبود یک مداح را نشان بدهد، اما
مراسم هیئت رزمندگان را پخش زنده میکرد.
این جمع شما خیلی زود شروع به گرفتن پست کردند؟
این هیئت سال 70 شروع شد و هیچ کار سیاسی نکرد اما در سال 81 به دلائلی بنده و آقای کاشانی در انتخابات شورای دوم شهر شرکت نمودیم.
به چه دلیلی؟ما با جمعی از دوستان با توجه به اینکه شورای اول تهران منحل و انزجار عمومی در شهر ایجاد شده بود، تصمیم به این کار گرفتیم. و
آن هم زمانی بود که غائله 18 تیر اتفاق افتاده بود. نمایندگان
مجلس ششم تحصن کرده بودند، معاونین استاندارها و وزرا استعفا میدادند و
خدشه جدی در مسائل سیاسی ایجاد شده بود. در آن زمان یک گروهی
بودیم، که تفکر بسیجی داشتیم. همه ما متخصص و کار بلد بودیم و به همین علت
گفتیم میآییم و کار را درست میکنیم. ما اعتقاد داشتیم که شهر یک موجود
زنده است. کار تهران فقط عمران نیست، 70 درصد آن مسائل اجتماعی و فرهنگی
است و تنها 30 درصد عمرانی است که آن هم باید پیوست فرهنگی و اجتماعی داشته
باشد.
برای شورای شهر در هیئت و جلسات خودتان هدف گذاری کرده بودید؟
این
کار ما ربطی به هیئت نداشت چون هیئتها قرار نیست حزبی و یا جناحی اداره
شوند. هیئتهای عزاداری متعلق به همه اقشار مردم مومن و انقلابی است.
آن زمان نگاه هیئت شما به دولت خاتمی چگونه بود؟ منتقد آن دولت بودید؟
اگرچه
نگاه مجموعه ما آنقدر هم منفی نبود به نظر من این هیئت به همه دولتها از
طریق نقد منصفانه و یا پشتیبانی آگاهانه کمک کرده است. به نظر من فقط دولت
مسئول نابسامانیهای آن دوره نبود. ما عادلانه برخورد میکردیم. وزارت
ارشاد تنها مسئول فرهنگ در کشور نیست. نیروی انتظامی، صداوسیما، شهرداری،
دانشگاه ، حوزه و ... هم مسئول هستند. این از معضلات جدی فرهنگ است. که یک
مدیریت یکپارچه به آن حاکم نیست. این معضل عدم وجود تفکر شکلگیری مدیریت
یکپارچه در مقولههای دیگر از جمله مسائل سیاسی هم وجود دارد.
آن دوره منتقد سیاستهای فرهنگی هاشمی و خاتمی بوید؟
فرق
نمیکرد، منتقد نبودیم ما سازنده فرهنگ بودیم. ما تربیت میکردیم. با
تربیت درست، با تهاجم فرهنگی مقابله میکردیم. این خودش مبارزه میشد. این
هیئت به سهم خودش توانست برای کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی جوانان
قدمهای خوبی را بردارد.
من دو تا جلسه با آقای خاتمی داشتم در زمان
انتخابات، ایشان از ما تقدیر کرد. میگفت شما جوانان را خوب پرورش دادید.
ایشان به روشهای ما اعتقاد داشت. هیئت براساس روایت نورانی امام صادق(ع)
اداره میشد که فرمودند شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا، یفرحون بفرحنا و
یحزنون بحزننا. اصولا در این هینتها جوانان بسیار شادابند.
یعنی مذهبی بودن با حرکت شما شد ارزش؟
جوانان با تیپهای مختلف به هیئت میآمدند. تصور کنید 5 صبح مردم به هیئت میآمدند. واقعا زحمت کشیده شد، برای ساختن این هیئت.
خوب، برسیم دوباره به شورای شهر. شما رفتید در شورای شهر؟
بله، یک تشکلی خارج از هئیت شکل گرفت که از طریق بچههای اصولگرا بود. لفظ اصولگرا هم آن زمان شکل گرفت.
گروهها
و احزاب سیاسی تقریبا اصولگرا، نشستند باهم صحبت کردند و حدود 100 نفر را
انتخاب کردند که از 100 نفر تبدیل به 31 نفر و در انتها نیز به 15 نفر
رسید.
چه کسی شما را معرفی کرد؟
من را می شناختند. کسانی که تفکر بسیجی داشتند من را معرفی کردند.
مثلا چه کسانی؟
آقای براتلو، احمدی مقدم و.. من را معرفی کردند.
به شورای هماهنگی؟
بله،
شورایی شکل گرفت که مسئول هماهنگی آن آقای دکتر احمدی نژاد بود و اصولا
برای شکلگیری و پیشرفت کار دخالت نمیکرد ولی هماهنگکننده خوبی بودند.
از همانجا با ایشان آشنا شدید؟
بله،
اما با برادرشان از قبل در دانشگاه مالک اشتر آشنا شدم که با ما همکار
بودند. من تقریبا یک هفته مانده به انتخابات، اعلام کردم که در انتخابات
شرکت نمیکنم. گفتم نمی توانم با این گروه کار کنم. قهر کردم و آمدم.
چرا قهر کردید؟
چون
اعتقاد داشتم، که یکی باید هم نوا با من باشد، که در آن لیست نبود و
احساس میکردم حرفهایم غریبه است. بعد از آن احمدی نژاد زنگ زده بود به
سعید حدادیان که من را متقاعد کند. روزی در مسجد دانشگاه تهران، من آقایان
حدادیان، زریبافان و احمدی نژاد جلسه داشتیم. در آن جلسه گفتم که آقای
کاشانی بیاید من هم میآیم و اگر نه، من هم نیستم. کاشانی مانند برادر من
است و من او را دوست دارم. آقای کاشانی آن زمان کارهای خوبی برای جوانان
انجام میدادند جذبه خاصی داشتند.
گفتن چرا اصرار دارید کاشانی باشد؟ گفتم او از خیلیها که هستند توانمندتر است. قبول کردند، یکی از دوستان خود را حذف کردند.
چه کسی حذف شد؟آقای
نجار که بعدها استاندار کردستان شد. اصلا هم ناراحت نشد. رفته بود مکه و
دوستان او را حذف کردند. ایشان فردی توانمند و متدین و خدوم هستند. آقای
کاشانی، دو روز مانده به انتخابات اضافه شد. خودم بردم او عکس انتخاباتی
گرفت. جالبه ایشان نفر ششم شدند.
شما چندم شدید؟
من ابتدا سوم بودم و بعد از اینکه چند صندوق را باطل کردند شدم چهارم.
خیلیها با توجه به فضای آن زمان در انتخابات شرکت نکردند، شما این مسئله را چقدر در رای آوردن خودتان موثر میدانستنید؟
این برای همه گروه ها بود.
بچه مذهبیها که شرکت میکردند.
نه،
خیلیها شرکت نکردند. روسا و مداحان بسیاری از هیئت ها برعلیه شورا حرف
زدند. حتی به دلیل ضعف اعتقادی و مطالعاتی این شوراها را به شورای سقیفه
تشبیه مینمودند.
آقای چمران یه جایی گفتند که، آقای احمدی نژاد تنها کسی بود که صدرصد مطمئن به پیروزی در انتخابات بود.
نه،
اگه اعتقاد داشت، مانند دوره قبل در انتخابات شرکت میکرد و کاندیدا
میشد. همگی با هم اعتقاد داشتیم. احمدی نژاد خیلی زحمت کشید. برای هماهنگی
در کل کشور در غالب شورای هماهنگی زحمت کشید. به نظرات ما احترام
میگذاشت.
شما فکر میکردید تمام لیست شما در انتخابات رای بیاورد و راهی شورای شهر شوند؟
بله،
یقین داشتیم. گفتیم ما باید انتخاب شویم اما پول نداشتیم. یکی از اعضای
شورای شهر قبلی خودش گفت که شخصا 150 میلیون هزینه کردم. اما جمع ما به 100
میلیون هم نرسید.
هزینه شخصی می کردید؟
بله، ما کلا 50 تا بنر زده بویدم. اما به صورت علمی. 50 بنر را در نقاطی زدیم که بیتشترین مخاطب را داشت.
در
گپ ابتدای این گفتوگو اشاره کردید که شهید ناصر کاظمی وقتی پستی را به
شما پیشنهاد کرد، قبول نکردید؟ و گفته بودید بقول امام(ره) تا تهذیب
نشدهاید پست برای شما خطرناک است.
کاملا درست چرا که آن زمان بنده
26 سال داشتم و احساس خطر میکردم اما سال 81 بنده 46 سال داشتم و در دو
دانشگاه صنعتی و مالک اشتر به عنوان معاون خدمت مینمودم.
این پست گرفتن سنگین تر بود چون با رای مردم بود.
بله، درست است. من الان احساس راحتی می کنم، چرا که اگر انسان فهیم باشد نمایندگی مردم بسیار بار سنگینی را به دوش انسان میاندازد.
شماها رفتید در شورا، و نسبتا مردم از جمع شما راضی بودند.
مردم
کاملا راضی بودند و نه نسبی. قبل اینکه انتخاب شویم از کارشناسان استفاده
کردیم. با برنامه وارد شدیم و اهم برنامهها را تدوین کردیم که مهم ترین
آن دیدارهای مردمی بود. بعد از اینکه انتخاب شدیم از این برنامه ها
استفاده کردیم. در عرض 6 ماه نیروی بالقوه جامعه را به نیروی بالفعل تبدیل
کردیم. شما نگاه کنید مردم در 6 ماه رویکردشان نسبت به مدیریت شهری
برگشت.ما یک مدیریت پاسخگو ایجاد کردیم.
مثلا چه کارهای اثرگذاری را ابتدا آغاز کردید؟
شانزده
تا از جوازهایی که دست و پاگیر مردم بود، و مردم را اذیت میکرد و
زمینه ساز فساد میشد، را حذف کردیم. ما ربا را حذف کردیم. ما کارهای
فرهنگی و اجتماعی را اولویت دادیم. درد و دل مردم را چهره به چهره
میشنیدیم، سختگیریها را کاهش دادیم. در بسیاری از موارد مشکلات
مدیریتهای قبلی را نادیده گرفتیم و به سمت شفافسازی مالی، و برنامهدار
شدن شهرداری و تقویت سیستم نظارت حرکت نمودیم.
قبل از ما، بسیاری از
مساجد حاضر نبودن از شهرداری پول بگیرن چون میگفتند حرام است. ولی در زمان
ما این اتفاق افتاد. ما بیش از 500 مسجد در تهران را بازسازی کردیم.
شما دغدغه فرهنگی داشتید.
بله،
ما بسترهای فرهنگی را آماده کردیم و در کنار آن هم کار عمرانی زیادی
صورت گرفت. بازگشایی ادامه اتوبان نواب کار ما بود. پادگان قلعه مرغی اجازه
نمی داد و ما آن را حل کردیم. تونل رسالت را باز کردیم و پل تقاطع آزادگان
شهید رجایی در 9 ماه صورت گرفت و بسیاری دیگر.
احمدی نژاد را چگونه برای شهرداری انتخاب کردید؟ گزینه دیگری نیز بود؟ شما وام دار احمدی نژاد بودید.
اصلا کسی در ذهنش این مسائل نبود. ایشان وام دار شورا بود. ما از میان 60 نفر ایشان را به خاطر تحقق یافتن اهدافمان انتخاب کردیم.
همه اصولگرا بودند؟
نه
خیر از اصلاح طلبها هم بودند. ما اصلا جناحی برخورد نمیکردیم. 60
نفرشدند و بعد سی نفر و در آخر به ده نفر رسیدن و از ده نفر به احمدی نژاد
که از ده نفر آخر برنامه خواستیم و برای دفاع از برنامههایشان به شورا
آمدند.
این ده نفر چه کسانی بودند؟
آنهایی که یادم هست آقایان توکلی، بوربور، سعیدی کیا، دانش جعفری، دکتر نوریان، احمدی نژاد، محمد نژاد، ترکان، غرضی.
آقای احمدی نژاد، در آن زمان سابقه کمتری نسبت به دیگر افراد داشت؟
ما
اهدافی را پیگری میکردیم. در این میان یکی بیش از دیگران شانس داشت و حتی
کارهم تمام شده بود و نظر تمام اعضا بر روی او مثبت بود.
چه کسی؟دکتر
نوریان؛ ایشان معاون سازمان جهانی هواشناسی بود. او اعتقاد داشت این پست
قائم به فرد است. ایشان همه تو ضیحات را داد همه را علاقه مند کرد و بعد
گفت، نیستم و گفت من برای شهردار بعدی این حرفها را زدم. دکتر نوریان،
مورد حمایت بسیاری از اعضا بود.
اگر نوریان انتخاب میشد، دیگر احمدی نژاد شکل نمیگرفت؟
بله.
یعنی یکی از مقدمات ظهور احمدی نژاد، دکتر نوریان بود؟
بله یک بار دیگر نیز این ماجرا برای ایشان اتفاق افتاد. بعد از احمدی
نژاد هم ایشان مورد وثوق بود که بازهم قبول نکرد. ایشان آدم با ایمان و با
خدایی است و در زمینه مدیریت ید طولایی را در کشور و در مجامع بینالمللی
دارا میباشند. ایشان حزبی و جناحی نیستند و اصولا مرد تفکر و کار هستند.
آقای احمدی نژاد، شد گزینه شما. احمدی نژاد شهرداری چگونه بود و چه فرقی با الان داشت؟
در
شهرداری خوب عمل کرد اما نقد جدی به عملکرد او داشتم. بحث 350 میلیارد
فاقد سند را من مطرح کردم. با حق مردم شوخی نداشتیم و این شرط اصلی ما بود.
ایشان در شورا 7 رای داشت و بعد تبدیل به 9 شد و بعد به 11.
یعنی در شورا رای نداشت؟
اول کار رای نداشت. بعد از اینکه اعضا با یکدیگر صحبت کردیم شورا متقاعد شد به او رای بدهد.
آقای احمدی نژاد را چگونه معرفی میکردید؟
ما
میخواستیم، تفکر مردم را به مدیریت شهری عوض کنیم و احمدی نژاد این
قابلیت را داشت. بعضی از این ده نفر نهایی، اعتقاد داشتند شورای هیئت مدیره
است و ما این را قبول نداشتم. ما میخواستیم شورای شهر باشیم نه شورای
شهرداری. ما میخواستیم شورای شهر غالب باشد.
همان موقع هم برای ریاست جمهوری او هم برنامه داشتید؟
بله، یک سال مانده به انتخایات با هم برنامه ریزی کردیم. ما اعتقاد داشتم که وی رای میآورد. تصمیم گرفتیم ایشان بشود رئیس جمهور.
از شورای شهر خیز گرفتید برای دولت؟
خیر،
من و کاشانی رفتیم دیدار آیتالله هاشمی. اگر ایشان از اول میگفت میآیم
شاید ما تصمیمی دیگری میگرفتم. ایشان به ما علاقه مند است و ما هم به
ایشان احترام می گذاریم و معتقدیم ایشان سرمایه نظام و از استوانههای
انقلاب میباشند.
ما از ایشان اجازه گرفتیم که اگر شما قطعا میآیید ما
نرویم سراغ دیگر نامزدها. گفتیم اگر شما نیایید، ما به سراغ آقای احمدی
نژاد میرویم. و ایشان گفت فکر نمیکنم در انتخابات شرکت کنم.
ایشان در مورد احمدی نژاد حرفی نزد؟
خیر، اتفاقا ایشان از احمدی نژاد حمایت میکرد. در تمام افتتاحیه ها احمدی
نژاد از آیتالله هاشمی دعوت میکرد. در پروژه رسالت، آقای هاشمی را آورد
برای افتتاح. در تجمع 12 هزاری نفری قرآن، از آقای هاشمی دعوت شد و جوایز
را ایشان دادند. این دو باهم خوب بودند. اما پدر سیاست بسوزد!
پس از دیدار با هاشمی، دیگر تصمیم قطعی را برای ورود گرفتید؟
بله، ما چند نفر بودیم که این کار را دنبال میکردیم از جمله آقای دکتر نادر شریعتمداری.
نظر شما به غیر نظر اصولگرایان بود؟
نه، جریان اصولگرایی با افراد اصولگرا دو مسئله جداست.
در آن زمان اصولگرایان از فرد دیگری حمایت میکردند؟
ما
چرا باید بگویم،خلاف جهت عمل کردیم؟ ما کشور آزادی داریم. چه عیبی دارد
گروه اصولگرا و یا دیگر گروهها، دوتا کاندیدا داشته باشند. همانطور که
گروههای اصلاح طلب سه تا داشتند. چرا ما نباید رقیب باشیم.
شما خودتان را اصولگرا نمی دانستید؟
نه، اصول گرایی را ما در شورای دوم رایج کردیم.
پس چرا حرف ریش سفیدها را قبول نمی کردید؟
آخر
این حرفها حجت نیست. در شورای هماهنگی ناهماهنگی ایجاد شد. اگر شورا
هماهنگ بود، این اتفاق نمی افتاد. در شورا، آقای قالیباف بود، لاریجانی
بود، توکلی بود، احمدی نژاد هم بود. اما همه اینها در انتخابات شرکت
کردند.
هیچکدام پایبند به شورا نشدند.
پس شورای هماهنگی نبود. شورای ناهماهنگی بود.
درگیری در شورا از کجا شروع شد؟
اطلاع ندارم چون در جلسات شرکت نمیکردم.
اعضای شورای اعتقاد داشتند که احمدی نژاد این بازی را بهم زد؟
من
در جلسات نبودم و نمی توانم بگویم اما آقای احمدی نژاد درست میگفت.
دوستان نظر سازی میکردند و ما واقعا نظر سنجی کرده بودم. آخر نظر سنجی ما
درست بود.
احمدی نژاد را غیر تهران کسی نمی شناخت؟
ما
کار ملی انجام دادیم، ما خیلی کار کردیم. ما کارهای فرهنگی شورای شهر
تهران را به دیگر شهرها انتقال دادیم. تهران محور دیگر شهرها شد. احمدی
نژاد به دیگر شهرها میرفت، و اصولگراها احمدی نژاد را میشناختند.
نظر سنجیهای ما درست بود. یک ماه قبل از انتخابات هیچکدام از آقایان
جلوتر از احمدی نژاد نبودند ولی میگفتند که احمدی نژاد آخر است. اولین کسی
که نظر سازی را گفت من گفتم. اینهایی که اعلام میکنند، نظر سازی
میکردند.
در همان شورای هماهنگی؟
من قصد جسارت
ندارم به شورا اما اطلاعات و آماری که میدادند خلاف واقع بود. حتی من در
شهرستانها از ده نفر که میپرسیدم، به چه کسی رای میدهی؟ 6 نفر حداقل
میگفتند: احمدی نژاد.
پیش یکی از ائمه جمعهها رفتم، در گوش من گفت، این احمدی نژاد را رها نکنید و به او رای بدهید. احمدی نژاد واقعا نفوذ پیدا کرده بود.
در همان انتخابات آقای هاشمی هم آمد، اما دیگر شما از ایشان حمایت نکردید؟نه
دیگر اما بر علیه آقای هاشمی و آقای خاتمی و دیگران یک سخنرانی هم نکردم.
من کسی بودم که به مردم امید میدادم و اصولا از پیشرفتهای انجام شده و
از محاسن احمدینژاد در آن زمان صحبت میکردیم. این روش سخنرانی های من کلی
حامی پیدا کرد.
ما حق نداشتیم کسی را متهم کنیم. دستاوردهای انقلاب و
کشور را حاصل مدیریتهای گوناکون میدانستیم. دیگران خیانت نکرده بودند
شاید کوتاهی بیغرضی داشتند، اما ما اعتقاد داشتیم که در آن زمان، احمدی
نژاد بهتر از دیگران و نامزدهای مطرح میتواند باشد .اصولا اگر محاسن و
معایب کاندیدای بدون غرض به مردم یادآوری شود و آنان در کمال آرامش انتخاب
خود را بنمایند بهتر است.
در دورهای که شما عضو شورای شهر بودید آقای مشایی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری بود. آن زمان مشکلی با ایشان نداشتید؟
خیر، در آن زمان آقای مشایی فردی متدین و خوش فکر، و پرکار بود. اگرچه نقدایی هم به عملکرد ایشان از سوی اعضای شورای شهر وجود داشت.
اما خیلیها حالا نسبت به اعتقادات و افکار ایشان تشکیک دارند.آن
دوره که در شهرداری بودند متدین و معتقد بودند. بعد از شهرداری ارزیابی
شخصیت ایشان با من نیست و نمیدانم چه مسیری را طی کرده. اما زمان شهردای
فردی پرکار و متدین بود. همانطور که گفتم شاید نقدهایی هم به عملکرد و
همکاران ایشان بود.
آن زمان هم اینقدر نزدیک بود؟
نه، احمدی نژاد به چند نفر زیاد احترام میگذاشت. مثلا آقای مشایی و صلاحی و هاشمی ثمره.
شما میگویید که نمی دانم مشایی چه مسیری را رفته است؟
مسیری
بوده که تعیین شده و اگر من هم بودم شاید، اینگونه میشد. ما یک ایرادی
داریم در کشور که کسی حاضر نیست به آن فکر کند و آنهم نبود ساختارهای
درست اجرایی کشور است. به همین دلیل است که مدیریت ها جزیرهای است. نه
مدیریت واحد وجود دارد و نه مدیریت یکپارچه. معلوم نیست مدیریت اجرایی ما
چه سبکی است. چرا که هر کس به قدرت میرسد با حسن میآید و با عیب میرود و
نفر بعد میگوید من مخروبه تحویل گرفتهام.