در بخش نخست یادداشت به دو موضوع اشاره شد؛ یکی لزوم نقد نظام مند، هدفمند و بی حب و بغض، همراه با بیان خوبیها، برای ایجاد امید و نشاط در جامعه با هدف پویایی اقتصادی و فرهنگی، از گذرگاه مهم رسانه ملی، و دوم، لزوم نقد جدی خود رسانه ملی؛ که مسئولانش میگویند نقدمان کنید، اما نمیگویند کجا با چه ابزاری و چگونه؟
نقد رسانهای مثل صدا وسیما ممکن نیست مگر در رسانهای به فراگیری خودش. در پی اینهمه نقد و مناظره برای عملکرد ارگانهای مختلف باید مناظرهای برای عملکرد خود رسانه ملی باشد و امکان نظرسنجی پیامکی زنده به گزینههایی که متخصصین متعهد طرح میکنند برای مخاطبین فراهم شود.
قصد ورود به مصادیق نداریم ـ که مثنوی هفتاد من کاغذ شود ـ ولی برای اثبات مدعا، گریزی از ذکر مصداق نیست؛ اگر بحث مجریان خبر را مطرح میکنیم به دلیل غفلت رسانه از یک اصل ساده، و روشن اما مهم، یعنی مخاطب شناسی است تا جایی که گاه مجریان خبر نمیدانند برای چه سنی خبر میخوانند. خبر باید گونهای اجرا شود که اگر دوربین کنار رفت و گوینده، رو در روی مخاطبش قرار گرفت، بتواند با همان لحن و بیان، خبر را بگوید.
مشکل اینجاست که همه بخواهند تقلید کنند. انگونه که گویی همه به دنبال تقلید از ان مجری سازمان هواشناسیند! حتی ان گوینده خبر بازار بورس که گاه برای بالا رفتن قیمت "کک"، با دست راست به بالا، و برای سقوط قیمت "فوتسی" با دست چپ به پایین اشاره میکند!
وقتی رسانه ملی به چنین موضوع پیش پا افتاده و روشنی احاطه ندارد، دقت نظر در سایر برنامهها که نیاز به تعمق و تعقل دارد چگونه است؟
اما ادامه یادداشت1- بحث اینکه چرا مردم به فتوای مراجع در خصوص عدم ثبت نام برخوردارها برای دریافت یارانه عمل نکردند(با اذعان دولت، به وجود 10 میلیون ثروتمند در ثبت نامیها) هنوز در رسانهها در جریان است؛ و سیاست رسانه ملی همانند بسیاری از موضوعات حساس در اینجا هم، سکوت است و اینکه با چه سیاستی دولت و ثروتمندان را به این تکلیف قانونی و شرعی سوق دهد، توجیهی جز پیرو، و نه پیشرو بودن رسانه ملی در این زمینه همانند بسیاری از موارد دیگر ندارد.
هر کس اندکی به فضای عمومی کشور و تقاضای صادق یا کاذب برای یارانهها اگاهی داشت میدانست که اراده عمومی، ثبت نام برای یارانه است. یعنی پیش از فتوای مراجع مردم عزم خود را برای دریافت یارانه جزم کرده بودند؛ از طرفی عدهای از مقلدین مراجع تقلید از ایشان برای جواز دریافت یارانه، استفتا کرده بودند و مراجع بنا بر تکلیف شرعی پاسخ مقلدان خود را دادند.
اما سوی دیگر قصه نحوه پوشش رسانهای این فتواها بود. خواندن مکرر ان در بخشهای گوناگون خبر، به همراه بیسلیقگی که در زمینه سازی انصراف از یارانه در رسانه تدارک شده بود واکنش منفی مخاطب را به این نوع تبلیغات بر انگیخت و همه دست به دست هم داد تا ان نکته منفی تبلیغات، فتوای مراجع را تحت الشعاع قرار دهد. به تعبیر روشن تر وقتی تبلیغات رسانهای خوب انجام نشد و از طرفی در مرحله اول در دولت پیشین، هدفمندی، هدایت امام زمان (عج) وانمود شد! فتوای مراجع را کمرنگ کرد. هرچند این بی توجهی، نشانِ بی دینی و شکاف، نیست اما شکی نیست که هزینه در پی داشت. وقتی به سابقه تاریخی مردم مراجعه کنیم، حتی مومنین متعصب، گاه، نظر مراجع را توجیه کردهاند: نقل است ایت الله العظمی بروجردی به مسئولین هیئات مذهبی گفتند: بعضی از امور را در روز عاشورا انجام ندهند ولی اکثر هیأتها گفتند ما 364 روز از سال مقلد شماییم ولی این یک روز را به تشخیص خود عمل میکنیم. (سایت آیتالعظمی بروجردی http://broujerdi. org/content/view/192/68)
(گرچه ماهیت دو موضوع با هم قابل قیاس نیست ولی به هر حال در هر دو موضوع گردن ننهادن به امر مرجع تقلید وجود دارد)
رسانه ملی در مورد انعکاس مکررِ فتاوا و چینش ان در خبرها، باید به جا عمل میکرد. این بی سلیقگی در گزینش سخنان مسئولان و مراجع و... به وفور دیده میشود که میتواند یکی از موضوعات مناظره باشد.
مصلحت سنجی در چگونگی انعکاس واقعیت و حقایق، منافاتی با اطلاع رسانی ازاد رسانه ندارد و امری است مرسوم در دنیای رسانه؛ حتی در کشورهایی که مدعی چرخش ازاد اطلاعاتند.
اما اگر فتواها مکررا هم پخش نمیشد عدهای رسانه را متهم به عدم همراهی با مراجع و ان را تخطئه میکردند کما اینکه الان هم عدهای این کار را در راستای همراهی با مراجع دانسته و تحسین میکنند!
پس چاره کار چیست؟راه حل عملی، یک تعامل چند سویه بین دفتر مراجع تقلید، روانشاسان، جامعه شناسان و هنرمندان و رسانه ملی است تا مجمعی تأسیس کنند که ریزبینانه و موشکافانه با احاطه به جنبههای کار هنری و رسانهای، مصلحتها و تأثیرات کار رسانهای دیده شود. و در انعکاس اخبار و فتاوا و هم در ساخت سریالها و فیلمها این "مجمع تشحیص " با مشورت و راهنمایی مراجع، اظهار نظر کند و حرف آخر را بزند. روشن است که همه امور مذهبی نیاز به اظهار نظر ویژه ندارد، تا کار را در این چرخه، سخت و تنگ شده بدانیم، اما در اموری که مورد اختلاف مراجع است یا بیم اثر منفی در تزلزل بنیانهای اعتقادی جامعه میرود این کار لازم است، به شرط انکه حوزه علمیه کسانی را تربیت کند که به تمام معنا زمان شناس و متخصص در دین و مجتهد در هنر و رسانه باشند.
دیدیم که پس از ساخت مختارنامه و رستاخیز، هجمهها به سوی کارگردان این دو اثر، روانه شد که چرا حضرت عباس (ع) و علی اکبر و. . . (ع) به تصویر کشیده شده؟ و یا نقل تاریخی ان ضعیف است. ما در مملکتی زندگی میکنیم که مهمترین معبر رساندن پیام مذهبش، سینماست و باید دست کسانی که به چنین ارزشهایی روی میاورند را بوسید، اما در نبود چنان مرکز تصمیم گیر و رابط قدرتمندی، بزرگان مذهبی چارهای ندارند جز اینکه پس از احساسِ انحراف در موضوعی، نظر خود را بگویند. اما با اختلاف نظری که گاه بین مراجع دیده میشود شاید تنها راه بی دردسر رهایی از قید چنین فیلمهایی است که قطعا مطلوب ایشان نیست. ان مجمعی که لزوم تأسیسش را گفتیم میتواند پیش از هزینههای میلیاردی تهیه کنندگانِ چنین اثاری، تعاملی چند سویه بین کارگردان و مراجع برقرار کند و امضای ان پای یک فیلمنامه و اثر هنری، حرف اخر مراجع باشد.
مصلحت سنجی در انعکاس رسانهای فتوا هم حرف من نیست؛ در گذشته، انجا که مصلحت اسلام در میان بوده، و گستره رسانهای هم به این شکل نبود، برخی مراجع حتی از دادن فتوا هم خودداری کردهاند. ایت الله یزدی میگوید: "در زمان ایت اله العظمی بروجردی در خصوص قمه زنی استفتااتی را خدمت برخی ار مراجع بردم و جواب گرفتم ولی وی، پاسخ نداد و من در گرفتن پاسخ اصرار ورزیدم تا اینکه پیشکار ایشان بر من تند شد و گفت اقا به اینگونه استفتاات پاسخ نمیدهند، چرا شما متوجه نیستید". . . بعدها فهمیدم که پاسخ به چنین استفتااتی بسیار حساس است و باید اطراف قضیه به دقت ملاحظه شود تا تبعات منفی به بار نیاید. (نقل به مضمون از سایت آیتالعظمی بروجردی http://broujerdi. org/content/view/192/68))
اگر در ان زمان مسائل سیاسی سنجیده میشد امروز نیز مسائل سیاسی و اعتقادی باید کاملا در این گونه موارد لحاظ شود.
2- اگر از لزوم نقد رسانه ملی دم میزنیم سر جنگ با این رسانه و افرادش نداریم. روی سخن ما تفکر عوامانه و سطحی نگرانه در برنامه ریزی وبرنامه سازی است. از برنامههای رسانه، این مطلب به ذهن تداعی میشود که پشت صحنه برنامهها دیدگاهِ همین کسانی باشد که هر روزه جلوی دوربین میبینم. به ساختار و اساسنامه صدا و سیما هم که مینگریم، ردپایی ازمغز متفکر هدایت و سیاست گذاری عمیق در مجموعه نمیبینیم؛ رئیس صدا و سیما نیز که جز امور مدیریتی کلان و مواظبت بر نزدیک نشدن به خطوط قرمز به امور دیگر نمیرسد. به تعبیر روشن تر احساس میشود یک گزارشگر یا تهیه کننده، تصمیم میگیرد یک روز با یک اداره یا وزارت خانه یا. . . دست و پنجه نرم کند. دوربین را بر میدارد و روانه کارزار میشود. این حس شاید ناشی از ان باشد که هیچگاه رسانه ملی نتوانسته یا نخواسته مخاطبش را توجیه کند که ان مغز متفکر تصمیم گیر، کیست و کجاست؟ لذا نقد میکنیم تا به بیراهه نروند. به ظاهرِ رسانه ملی که نگاه کنیم ان را مخالف نظام نمیدانیم اما اثار منفی و غیر مستقیم برخی از خروجیهای فرهنگی اقتصادی و حتی سیاسی را کمتر از اثرات مخرب رسانههای خارج نظام نمیبینم چرا که آنها دشمناند و با همین ذهنیت خنثی میشوند؛ اما اینجا رسانه ملی است که میخواهد الگودهی کند.
رسانه ملی متشکل است از هزاران نیرویی که در رشتهای خاص هنر دارند، اما از این هنر چرا سطحی نگری و گاه لودگی. هجو و تمسخر هنرمندانه! بیرون میاید و نمیتوانند اندوختههای خود را مؤدبانه، محققانه، موشکافانه و متعهدانه نشان دهند؟
چه بسا با همذات پنداریِ ناخواسته از همانندهای بیگانه، الگوی رفتاری و فکری آنها در برنامه سازی هایشان اثر بگذارد؛ با این وصف رسانه ملی، مسئولی دارد که منصوب رهبری است و باید به دنبال اهداف نظام و رهبری باشد. اگر زیرمجموعه همراهی نکند چه باید بکند؟ بهترین راه نقد عملکردها و ایجاد تقاضای عمومی است. وقتی به نقد کشیده شد، آسیبی که از این راه از نظام دفع میشود و حتی نفعی که برای مدیران ارشد رسانه به دست میاید بسیار گران سنگ است. نقد رسانه ملی، یعنی همراه کردن برنامه سازان و مجریان با مدیریت عالی همین سازمان. مدیر این رسانه اگر تیزبین و با ذکاوت باشد، باید از اینگونه نقدها استقبال کند و فضای عمومی را به سوی چنین نقدی ببرد؛ چیزی که از رسانه کمتر دیده ایم و گاه برخوردهای مدیریت عالی این دستگاه چنان است که گویی عدم نقدپذیری، از بالا به پایین دیکته میشود. شیوهای که در کنار گذاشتن مجری سمت خدا شاهدش بودیم. و بهترین شاهد برای اینکه نقد رسانه ملی، چقدر مؤثر است، انتقاد رسانهای اما ناخوشایند مسئولان رسانه، در این موضوع خاص بود، چرا که وقتی موضوع رسانهای شد، نقد نتیجه داد و مجری برگشت. چرا مدیران رسانه ملی اجازه نمیدهند چنین نقدهایی در سایر برنامههایی که مدعیان زیادی دارد عملی شود.
به تازگی دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت، حتی بر نقد قوه قضاییه تأکید کردند. با این نگاه که قضات و کارکنانِ محترم دستگاه قضا، طبق هشدارهای دینی، بیش از هر بخشی در معرض خطرند و با همان تحلیل که ذکر شد، نقد این قوه نیز، کمکی است به ارکان نظام و ارکان خود قوه قضائیه و رئیس محترمش؛ اما نقد این قوه نیز فقط با همراهی رسانه میسر است.
در پایان این بخش باید بگوییم آنچه تا کنون بر رسانه ملی حاکم بوده بعضا، نقد متعهدانه ی هدف دار، نظام مند، با پشتوانهای منطقی و علمی نبوده؛ و اینها زمانی به نتیجه میرسد که اول فضای نقدِ کارکردِ خود رسانه ملی، خصوصا در فرهنگ و اقتصاد، فراهم شود؛ شاید ترتیب دادن مناظرهای که در بالا بدان اشاره شد قدم اول باشد؛ باید دید ایا زمینه چنان مناظرهای فراهم میشود؟ و این مناظره چگونه و بین چه شخصیتهای فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی ِ بی طرفی خواهد بود. قطعا مدیر محترم فعلی صدا و سیما هم کارهای خوبی انجام داده که در خلال مناظره میتواند افکار مردم را روشن نماید.
مدت اندکی از مسئولیت ریاست محترم فعلی، بر صدا و سیما باقی است، میتوان در این مدت، برای چنان مناظرهای امیدوار بود.