مرد میانسال که همسرش را به قتل رسانده بود، با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد. او به لحاظ جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش شرق، ماموران پلیس اوایل سال 88 جسد زنی به نام سیما را در خیابانی خلوت در تهران پیدا کردند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای پیدا کردن قاتل این زن آغاز شد. شوهر مقتول به نام منوچهر مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت هیچ اطلاعی از نحوه به قتل رسیدن همسرش ندارد و اصلا در جریان نیست سیما روز حادثه کجا رفته بود.
گفتههای این مرد درحالی بود که پزشکیقانونی تایید کرد سیما به قتل رسیده و نحوه قتل فشار بر عناصر حیاتی گردن بوده است. ضمن اینکه کارآگاهان متوجه شدند مقتول در محلی دیگر کشته شده و سپس جنازهاش به خیابان انتقال یافته است. به دستور بازپرس تحقیق درباره زندگی شخصی سیما آغاز شد. یافتهها نشان میداد سیما و شوهرش چهار فرزند دارند. آنها اختلافات شدیدی باهم داشتند هرچند فرزندانشان بزرگ بودند و زندگی مستقلی داشتند اما زوج میانسال در تمام این سالها نتوانسته بودند مشکل خود را حل کنند. کارآگاهان همچنین پی بردند سیما و منوچهر از مدتی قبل از حادثه دچار اختلافات شدیدی شده بودند و با هم صحبت نمیکردند. از سوی دیگر مشخص شد سیما راننده شخصی داشت و جوانی به نام اردشیر برایش کار میکرد. ظن پلیس نسبت به اردشیر و منوچهر قوت گرفت و ماموران آنها را به صورت جداگانه مورد بازجویی قرار دادند. منوچهر منکر قتل شد و گفت چون با همسرش صحبت نمیکرد، در جریان کارهای او نبود و اگر قتلی اتفاق افتاده کار شخصی دیگر است.
در ادامه وقتی اردشیر پشت میز بازجویی نشست قتل را انکار کرد و گفت: سیما یا در خانه بود یا با من به خرید میرفت و کارهایش را انجام میداد. او پژو 206 را به من داده بود تا برایش رانندگی کنم. سالها بود که سیما را میشناختم. او پسرهای بزرگ داشت و من با یکی از آنها خیلی دوست بودم. میدانستم این زن با شوهرش اختلاف دارد. این اختلاف به بچهها هم کشیده شده بود. یکی، دو نفر از بچهها طرفدار مادرشان و بقیه طرفدار پدرشان بودند. موضوع خیلی پیچیده شده بود. روز حادثه سیما با من تماس گرفت و باهم به خرید رفتیم و بعد هم من او را به خانه بازگرداندم اما نمیدانم بعدش چه اتفاقی افتاد. من شاهدی دارم که میتواند توضیح بدهد بعد از پیاده کردن مقتول با دوستانم بودم.»
اردشیر درباره علت اختلاف سیما و شوهرش گفت: شوهر سیما به خاطر حجاب این زن خیلی ناراحت بود و مرتب به او میگفت تو نباید با این لباسها به خیابان بروی و باید لباسهای پوشیدهتری بپوشی. منوچهر میگفت سیما شیشه هم میکشید اما من ندیده بودم.
با توجه به نوع اختلاف مقتول و شوهرش ظن پلیس نسبت به منوچهر بیشتر شد و ماموران این مرد را بار دیگر مورد بازجویی قرار دادند او در نهایت به قتل سیما اعتراف کرد و گفت: «بارها به او گفتهبودم با حجاب باش، شیشه نکش و آبروی من را نبر. ما نوه داریم، نباید این کارها را بکنی اما سیما رفتارش را تغییر نمیداد. مرتب با من دعوا میکرد. اواخر به من اعتنا نمیکرد و میگفت اگر ناراحت هستی میتوانیم از هم جدا شویم. او میخواست طلاق بگیرد اما من زنم را دوست داشتم و میخواستم آنطور که من میگویم لباس بپوشد. روز حادثه با هم درگیر شدیم. او خیلی ناراحت بود، فحاشی کرد و من که دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم او را خفه کردم.
پرونده بعد از پایان بازجوییها و صدور کیفرخواست علیه متهم به دادگاه کیفری استان تهران رفت. متهم در جلسه محاکمه به قتل اعتراف و ادعا کرد چون زنش به حرفش گوش نمیداد و اختلاف آنها شدید شده بود او را به قتل رساند. با درخواست اولیایدم رای بر قصاص صادر شد اما با توجه به اینکه اولیایدم بعد از مدتی اعلام رضایت کردند منوچهر از قصاص نجات پیدا کرد و این بار پرونده برای رسیدگی به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. بنابر این گزارش متهم بهزودی به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه میرود.