رسول منتجبنيا، قائم مقام حزب اعتماد ملي در گفتوگو با «اعتماد» از گردگيري از حزب اعتماد ملي ميگويد. از روزهايي كه ايده تشكيل حزب اعتماد ملي ميان تني چند از اعضاي مجمع روحانيون مبارز شكل گرفت و بعد تشكيل حزب. از پنج سال سخت اخير ميگويد كه شوراي مركزي حزب متبوعش فقط ديدارهاي دوستانه داشتهاند و خبري از نشست نبوده است. منتجبنيا اما به آينده حزبي كه همين روزها 10 ساله ميشود اميدوار است. اميدش به فضاي جديد كشور است و تاكيد ميكند كه با برنامه به صحنه سياسي كشور بازميگردند. برنامه ميريزند و دنبال راهكار هستند . اعتماد مليها حالا هم انگيزه دارند و هم هدف. اينبار با درسهايي كه از سالهاي اخير گرفتهاند، ميآيند تا همواره با اتحادهايشان شيريني رقم بزنند. مشروح گفتوگوي «اعتماد» با رسول منتجب نيا در ادامه ميآيد.
اگر اجازه بدهيد از تشكيل حزب اعتماد ملي شروع كنيم. چه شد كه انگيزه تشكيل حزب اعتماد ملي آن هم درست بعد از شكست آقاي كروبي در انتخابات رياستجمهوري سال 84 ايجاد و اين حزب تشكيل شد؟تاريخچه تشكيل حزب اعتماد ملي به دوران اصلاحات بازميگردد، يعني دوران رياستجمهوري آقاي خاتمي كه فضا براي تشكيل احزاب تا حد زيادي مناسب بود و دولت از آنها حمايت ميكرد. در آن زمان آقاي كروبي دبيركل مجمع روحانيون مبارز بود، من هم علاوه بر عضويت در شوراي مركزي مجمع روحانيون مبارز، مسووليت اجرايي نيز در اين مجمع بر عهده داشتم. زماني كه استقبال جامعه از انديشهها و برنامههاي مجمع روحانيون مبارز و همچنين فضاي مناسب را ديديم به فكر افتاديم كه مجمع را توسعه دهيم. قبلا مجمع«مجمع روحانيون مبارز تهران» بود كه ما گفتيم «تهران» را حذف و مجمع را سراسري كنيم كه اين كار انجام و تبديل به «مجمع روحانيون مبارز سراسر كشور» شد. بعد هم به فكر افتاديم كه هواداران خودمان در قشرهاي مختلف يعني، دانشجويان، كارمندان و كارگران را در قالب اصناف و شاخههاي مجمع روحانيون مبارز ساماندهي كنيم. از آنجا كه ما فعاليتمان را قدم به قدم با قانون هماهنگ ميكرديم بازهم به فكر قانوني كردن اين كار افتاديم. از همان ابتدا كه مجمع تشكيل شد يعني در زمان حضرت امام ما اقدام به اخذ پروانه فعاليت مجمع از وزارت كشور كرده بوديم براي آن هم كه شاخهها و اصناف مجمع روحانيون مبارز را توسعه دهيم از كميسيون ماده 10 احزاب استعلام كرديم.
اين استعلام دقيقا در چه زماني بود؟در زمان وزارت كشور آقاي موسوي لاري بود. نامه نوشتيم كه ميخواهيم چنين كاري را انجام بدهيم كه وزارت كشور در پاسخ نامه نوشت كه چون مجمع روحانيون مبارز يك تشكيلات صنفي است نميتواند داراي اصناف باشد و مجمع تنها ميتواند روحانيون و طلاب را زير پوشش قرار دهد نه اصناف ديگر مگر آنكه مجمع روحانيون مبارز از حالت صنفي خارج و تبديل به يك حزب شود. اگر حالت حزب را داشته باشد، ميتواند چنين توسعهيي داشته باشد.
شما موافق تبديل مجمع روحانيون مبارز به حزب بوديد؟نه، ما كه موافق تبديل مجمع روحانيون مبارز به حزب فراگير نبوديم آنچه نيت موسسان مجمع روحانيون مبارز بوده است و آنچه حضرت امام تاييد فرموده بودند همين «مجمع روحانيون مبارز» بود نه يك حزب. لذا ما منصرف شديم و اين كار را نكرديم اما هميشه اين نگراني را داشتيم كه هواداران، دوستان و طرفداران در قشرهاي مختلف علاقهمند هستند كه در مجمع روحانيون مبارز كه يك تشكيلات سياسي، انقلابي و مورد تاييد نظام و حضرت امام است، فعاليت داشته باشند اما دست ما در اين مورد كاملا بسته بود. تا زماني كه در سال 84 آقاي كروبي كانديداي انتخابات رياستجمهوري شدند اما راي نياوردند.
اينجا بود كه جرقه تشكيل حزب اعتماد ملي زده شد. اين طور نيست؟بله، آقاي كروبي نوعي رنجشخاطر از برخي اعضاي مجمع روحانيون مبارز پيدا كردند. در نتيجه استعفا داده و از دبيركلي و عضويت مجمع روحانيون مبارز خارج شدند. در همان ايام طي يك جلسهيي با چند تن از دوستان مساله تشكيل حزب مطرح شد. آقاي كروبي هم اظهار علاقه كرد تا آنچه را قبلا ميخواستيم و نتوانسته بوديم اجرايي كنيم را حالا انجام دهيم و يك حزب فراگير داراي شاخهها و اصناف مختلف تشكيل بدهيم. ما نيز پذيرفتيم و از اين نظر استقبال كرديم و قرار شد اين كار را انجام دهيم. به دليل اينكه شايبه خاصي به وجود نيايد از مجمع روحانيون مبارز استعفا داديم. من و دو نفر ديگر از اعضاي مجمع استعفا داديم: آقاي ذاكري و آقاي شكوري به ما ملحق شدند. ما جمعي از روحانيون به اضافه افراد ديگر غير روحاني هيات موسس «حزب اعتماد ملي» را تشكيل داديم. 14 نفر اعضاي هيات موسس بودند كه طبيعتا رييسش آقاي كروبي بود و 13 نفر ديگر. هيات موسس طبق معمول بايد «اساسنامه و مرامنامه» را بعد از درخواست مجوز از كميسيون ماده 10 احزاب تدوين و بعد شوراي مركزي را انتخاب ميكرد. اين كار را انجام داديم. به ياد دارم كه ماه رمضان بود اما تا ديروقت ما مينشستيم و روي اين مساله كار ميكرديم. در نهايت هم اساسنامه تصويب شد و هم اعضاي شوراي مركزي انتخاب شدند. نخستين بار اعضاي شوراي مركزي را دعوت كرديم و در آنجا دبيركل انتخاب و مسوولان كميتهها و دفاتر مختلف حزب و افرادي كه بايد انتخاب شوند، انتخاب شدند. از همان اوايل هم آقاي كروبي به من تاكيد كردند كه بايد قائم مقامي دبيركل را به عهده بگيرم تا كارهاي اجرايي حزب با توجه به تجربه در حوزه من باشد كه من هم پذيرفتم و از همان اوايل به عنوان قائم مقام ايشان آغاز به كار كردم.
شما به تصويب اساسنامه حزب اعتماد ملي در سال 84 اشاره كرديد. آيا اين اساسنامه در بخشهايي مثل اقتصاد و سياست با سياستهاي خاصي تصويب شده است؟ منظورم مشخصا اين است كه با توجه به آنكه دولت آقاي احمدينژاد بر سر كار بود در تدوين اساسنامه به موضوع خاصي توجه داشتيد يا آنكه مسائل را به صورت كلي در نظر گرفتيد؟ببينيد در احزاب ما يك اساسنامه و يك مرامنامه داريم. اساسنامه چارچوب فعاليت احزاب را مشخص ميكند. هيات موسس، شوراي مركزي، كنگره، دبيركل، دفاتر استاني، شعبههاي شهرستان و... را مشخص و همين طور منابع مالي و كساني كه نظارت بر مسائل مالي دارد ميكند. مرامنامه اما جداي از اساسنامه است. آن اهداف كلي و آرمانهايي كه حزب براي تحقق آن آرمانها ايجاد شده را مطرح ميكند. مثلا فرض كنيد در مرامنامه در بخش سياسي بحث ميشود كه هدف ما آگاهيبخشي به جامعه، پرورش نيروها، زمينهسازي براي روي كار آمدن نيروهاي بالغ و شايسته يا در بخش فرهنگي هدف پياده شدن انديشههاي امام است. در بخش اقتصاد نيز هدف را ايجاد عدالت و توسعه همهجانبه مطرح ميكند.
به صورت كلي؟بله ما مطلبي كه مربوط به شرايط و دولت خاص باشد در اساسنامه و مرامنامهمان نداريم.
پس نيازي هم به تغيير احساس نميكنيد؟نه. البته دولت تنها در اين بخش ميتواند موثر باشند كه يك دولت طرفدار احزاب است و از آنها حمايت و تقويت ميكند اما يك دولت ممكن است طرفدار احزاب نباشد و احزاب را مورد بيمهري قرار دهد. كليات اساسنامه و مرامنامه كه بايد به تصويب كميسيون ماده 10 احزاب برسد چيز خاصي را در بر ندارد.
حزب اعتماد ملي آيا يك هدف، انگيزه يا انديشه سياسي خاصي را در نظر داشته است كه به دنبال پياده شدن آن باشد؟انگيزه تشكيل حزب اعتقاد راسخ به فعاليت سياسي است كه ما با انديشههايي كه حضرت امام(ره) به ما آموختهاند و آموزههاي ديني كه از ناحيه ايشان به دست آوردهايم و «سياست» را جداي از «ديانت» نميدانند و آن را يك امر لازم و ضروري هم ميداند. وقتي ما فعاليت سياسي را لازم بدانيم بايد به اين نكته نيز توجه كنيم كه فعاليت سياسي به صورت انفرادي يا ممكن نيست يا نتيجهبخش نيست. فعاليت سياسي بايد در قالب دسته جمعي و گروهي باشد تا موثر و مفيد باشد. زماني كه فعاليت سياسي به صورت جمعي درآمد حتما بايد شناسنامهدار باشد تا نظام بداند كه با چه كسي طرف است؟ و پاسخگوي نظام و مردم جماعتي باشند كه «پروانه» گرفتند و «شناسنامه» دارند. به اين فرآيند اخذ پروانه حزبي ميگويند. ما بر اساس احساس ضرورتي كه نسبت به فعاليت سياسي داشتيم وجود احزاب را يك امر لازم و ضروري ميدانيم و دنبال آن بوديم كه فعاليت سياسيمان را در قالب احزاب شناسنامهدار و مورد تاييد نظام قرار دهيم. به همين دليل بوده است كه هميشه بعد از انقلاب فعاليتهاي سياسي ما به صورت فعاليتهاي حزبي بوده است. من خودم ابتدا در حزب جمهوري، بعد مجمع روحانيون مبارز و بعد هم در حزب اعتماد ملي فعاليت سياسي داشتم. در حاشيه و فواصل فعاليتهاي سياسي با احزاب ديگر همكاري داشتيم. بر اساس همين انگيزه و احساس ضرورت سراغ احزاب و از جمله حزب اعتماد ملي رفتيم تا فعاليت سياسيمان را كه يك وظيفه ملي بود در قالب يك تشكل پروانهدار و شناسنامهدار قانونمند انجام دهيم.
در مورد جايگاه حزب اعتماد ملي چطور؟ اگر بخواهيد از سال 84 تا سال 93 يك ارزيابي از روند فعاليت حزب اعتماد ملي انجام دهيد، فكر ميكنيد اين حزب چقدر توانست در راستاي اهدافي كه براي تحقق آنها تشكيل شده بود، جلو برود و فعاليت كند؟ فكر ميكنيد استقبال جامعه از اين حزب چگونه بوده است؟ببينيد يكي از ويژگيهاي حزب اعتماد ملي كه از ويژگيهاي منحصر به فرد آن در احزاب فراگير است، اين است كه اين حزب در زماني تشكيل شد كه ما بر سر قدرت نبوديم و تكيه بر قدرت و مديريتهاي دولتي نداشتيم. تا اوايل سال 84 اصلاحطلبان در راس حكومت بودند ولي ما زماني حزب را تشكيل داديم كه نه آقاي كروبي رييس مجلس بود و نه دوستان ما در دولت بودند. آقاي كروبي زماني كه حزب را تشكيل داد دو مسووليت از طرف مقام معظم رهبري داشت؛ يكي مشاور رهبري بود و ديگري عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام كه از هر دو مسووليت استعفا و اعلام كرد كه نميخواهد اين شايبه به وجود بيايد كه از رانت رهبري براي تشكيل حزب استفاده كردهاند و فقط ميخواهد با تكيه بر خود اين حزب را اداره كند و نميخواهد هيچ رانتي داشته باشد. اوايل كار استقبال نسبتا خوبي از حزب اعتماد ملي شد چراكه حرف جديدي داشت و آقاي كروبي در راس آن بود. ما در همان سال اول توانستيم حزب را در سراسر كشور توسعه بدهيم. جالب است كه ظرف سه ماه در 30 استان «شوراي استان» و در اغلب شهرستانها «شوراي شهرستان» تشكيل داديم. در هر استان 31 نفر عضو شوراي عالي استان و در شهرستانها 15 تا 20 نفر عضو شوراهاي شهرستانها شدند كه انتخاب و شناسايي آنها كار سادهيي نيست. در مركز ما توانستيم شناسايي لازم را انجام دهيم و علاوه بر آنها جمعي از نخبگان را كه در داخل و خارج حزب بودند با عنوان «اتاق فكر » جمع كرديم و شروع به برنامهريزي براي بخشهاي مختلف كشور كردند و فعاليتهاي علمي گستردهيي را صورت دادند و حتي قرار بود كه محصولاتي داشته باشند و مجموع فعاليتها و پژوهشهايشان منتشر شود و در اختيار جامعه قرار بگيرد. كارهاي بزرگي را در آن دوره حزب انجام داد كه يكي از آنها انتشار روزنامه «اعتماد ملي» بود.
به عنوان رسانه حزب؟به هر حال ما گفتيم كه حزب نياز به يك رسانه دارد اما بحث اصلي ما اين بود كه اين روزنامه ارگان رسمي حزب باشد يا اينكه به نام دبيركل باشد. بعد از مشورتها و بحثها به اين نتيجه رسيديم كه روزنامه بهتر است كه رسما به نام دبيركل باشد ولي عملا به عنوان تريبون و ارگان حزب قلمداد شود. روزنامه اعتماد ملي هم جزو روزنامههاي تراز اول كشور شد و توانست نقش بسيار موثري را در جامعه ايفا كند. يكي ديگر از كارها سايت حزب اعتماد ملي به نام «سحام نيوز» بود كه سالها فعاليت كرد و نقش موثري را در جامعه داشت تا زماني كه سايت فيلتر و روزنامه توقيف شد. كارهاي فراواني در سالهاي اول و دوم انجام ميگرفت تا زماني كه ما تصميم گرفتيم كنگره را تشكيل دهيم و طبق اساسنامه بايد شوراي مركزي را انتخاب ميكرديم. همان طور كه اشاره كردم شوراي مركزي اول را هيات موسس و شوراي مركزي دوم را با برگزاري كنگره بايد انتخاب ميكرديم. از اعضاي حزب اعتماد ملي جمعيت چند هزار نفري به كنگره آمدند و عده زيادي از شخصيتهاي بزرگ كشور اعم از سياسي و فرهنگي و تعدادي از سفرا به اين كنگره آمدند و برخي صاحبنظران گفتند كه فكر ميكنند از زمان مشروطيت تا به حال كه احزاب به روي كار آمدهاند كنگرهيي با اين عظمت نداشتهايم. بالاخره كنگره تشكيل شد و اعضاي شوراي مركزي انتخاب شدند و فعاليتشان را ادامه دادند و دبيركل هم انتخاب شد. اين سير حزب اعتماد ملي نشان ميدهد كه رشد قابل ملاحظهيي تا انتخابات سال 88 داشته است.
و اين سال 88 آغازي براي به كما رفتن حزب اعتماد ملي بود. كمايي كه تا به امروز طول كشيده است اين طور نيست؟البته مقداري كملطفي از سوي برخي دوستان اصلاحطلب چه افراد و چه احزاب مشاهده ميشد ولي ما تلاش داشتيم كه مساله را با اغماض پيش ببريم تا به كشمكش نرسيم. توصيه ما اين بود كه اگر كملطفي يا اشتباهي از سوي دوستان ديده ميشد با تدبير حركت كنيم. تا انتخابات سال 88 حزب اعتماد ملي همچنان فعاليت خودش را ادامه ميداد و در انتخابات به طور طبيعي آقاي كروبي به عنوان كانديداي حزب اعتماد ملي براي رياستجمهوري معرفي شد. طبيعي است جمع ديگري از دوستان اصلاحطلب ما از آقاي مهندس موسوي حمايت كردند و اين اختلاف نظر سليقه و نظر به وجود آمد كه منشأ برخي ناكاميها در انتخاباتهاي 84 و 88 بود. ستاد تبليغات انتخاباتي آقاي كروبي با مشورتي كه خود ايشان با دوستان نداشت غيرحزبي شكل گرفت يعني از اعضاي حزب به عنوان رييس ستاد استفاده نشد و تعدادي از آنها تنها در ستاد فعاليت ميكردند. دو مرتبه آقاي كروبي از من خواست كه مسووليت ستاد را برعهده بگيرم كه من به دلايلي قبول اين پيشنهاد را به مصلحت ندانستم لذا آقاي كروبي، آقاي كرباسچي را به عنوان رييس ستاد خود انتخاب كردند. طبيعي است كه آقاي كرباسچي از دوستان و كساني كه به نظرشان مناسب بودند انتخاب ميكردند. در همين راستا بخش كمي از اعضاي شوراي مركزي مسووليتهاي كليدي ستاد را داشتند كه مقداري موجب گلايه ميان دوستان شده بود اما ما پاسخ داديم كه اين حق دبيركل است كه به عنوان يك كانديدا خود رييس ستادش را انتخاب كند. رييس ستاد هم از آنجايي كه ميخواد فعاليتهاي تبليغاتي را ساماندهي كند حق مسلمش است كه يارانش را خود انتخاب كند. اعضاي حزب هم بايد براي موفقيت آقاي كروبي تلاش كنند اما اينكه در ستاد حتما مسووليت داشته باشند، مطرح نيست. انتخابات با همه تلخيهايش برگزار شد. بعد از انتخابات و اعلام نتايج آرا تا مدتي حزب را فعال نگه داشتيم.
فكر كنم مدت كمي بود. اين طور نيست؟بله شايد حداكثر سه ماه. تا اينكه يك روز از ناحيه نيروهاي امنيتي به دفتر آقاي كروبي در جماران رفتند كه دفتر ستادشان آنجا بود. ريختند و آن دفتر را بستند و پلمب كردند و حتي وسايل را هم بردند. به صورت همزمان تعدادي از ماموران وارد دفتر مركزي حزب در شهرك غرب شدند، كارمندان را چند ساعتي در اتاقي محبوس كردند و بعد وسايل مورد نظرشان اعم از اسناد و مدارك حزبي و حتي كامپيوترها را سوار يك نيسان بار كردند و در حزب را پلمب كردند. با اينكه دفتر اجارهيي بود و ما بايد ماهانه اجارهبها را به صاحب آن ميپرداختيم ولي اين دفتر پلمب و عملا فعاليت حزب متوقف شد. بعد هم اجازه نميدادند كه ما در ساختماني ديگر جلسات حزب را برگزار كنيم. نه در دفتري كه آقاي كروبي براي خود گرفته بود و نه در منازل حتي يك شب با پيشنهاد دوستان اعضاي شوراي مركزي را براي شام به منزلم دعوت كردم اما بعدازظهر بود كه از سوي مقامات امنيتي با من تماس گرفته شد و اعلام شد كه براي برگزاري اين نشست در منزلم هم مجاز نيستيد جلسهيي برگزار كنيد.
برخلاف ساير احزاب اصلاحطلب كه با حكم دادگاه منحل شده بودند ظاهرا براي حزب اعتماد ملي هيچ حكمي صادر نشده بود. اين طور نيست؟نه تا اين لحظه نه حكمي داده شده است و نه مشخص است كه اين ماموران از كجا مجوز نداشتند. من كه در دفتر مركزي حزب در آن روز نبودم اما كارمندان و اعضاي شورا كه در آن لحظه در آنجا حضور داشتند، ميگويند هرچقدر از اين ماموران درخواست رويت حكمشان را كردهاند آنها اعلام كردند كه مجوز را نشان آقاي كروبي دادهاند و نبايد در كار آنان دخالتي شود. با خشونت و تندي برخورد كرده بودند و هيچ مدركي را تا اين لحظه نشان ما ندادهاند. ما نميدانيم كدام يك از نهادها بودند؟ نهادهاي امنيتي يا قضايي؟ اين اسناد و مداركي كه بردهاند معلوم نيست بايد از كجا پس گرفت. من بارها در سخنرانيهاي مختلف درخواست كردهام كه اين اسناد و مدارك را به ما برگردانند. پروندههاي اعضا و اسناد مالي و اداري است كه به آنها نياز داريم. چيز خطرناكي نيست و تنها ملزومات تشكيل يك حزب است اما هيچ كس پاسخگو نبود و معلوم نيست اموال حزب به كجا رفته است؟
در مورد ساختمان دفتر مركزي حزب چطور؟ هنوز پلمب است؟صاحب اين ساختمان هر ماهه ميآمد و درخواست اجاره ميكرد. چند ماه مبلغي به او داديم اما بعد اعلام كرديم ما كه از اين ساختمان استفاده نميكنيم پس برويد پيگير فك پلمب باشيد. خود ايشان بعد از چند ماه تلاش و دوندگي در دستگاههاي امنيتي و قضايي توانست از طريق دادستاني مجوز بگيرد و با حضور نماينده دادستان پلمب را شكستند و ميز و صندليهاي حزب را به ما دادند و ساختمان را تحويل صاحب آن ساختمان داديم. پس از آن همچنان حزب در حال نيمه تعطيلي بود. رفت و آمدها هم دوستانه بود. اعضاي حزب همديگر را ميديدند و ديد و بازديد وجود داشت اما به دليل فضايي كه به وجود آورده بودند و ممنوعيتهاي ايجاد شده امكان فعاليت حزبي تا انتخابات دوره يازدهم رياستجمهوري نداشتيم. پس از انتخابات كه فضا تا حدي بازتر شد مقداري فعاليت را بيشتر كرديم آن هم نه به صورت تابلودار و دفاتر رسمي. تنها چند نوبت شوراي مركزي تشكيل داديم. برخي از دفاتر و كميتهها باز شدند. در برخي از شهرها مثل تهران با برگزاري برخي جلسات در نظر دارند كه انشاءالله در آينده نهچندان دور زمينه فعاليت گسترده اين حزب را فراهم كنيم.
شما بارها اعلام كرده بوديد كه تا زماني كه وضعيت آقاي كروبي مشخص نشود نميشود، كار جدي كرد حالا با توجه به روي كار آمدن دولت جديد و علاقهاش به تحزب فكر ميكنيد ما از چه زماني ميتوانيم اميدوار باشيم كه حزب اعتماد ملي به صورت جدي فعاليت كند؟ببينيد عاملي كه موجب شده است كه ما علاقهمند به فعال كردن حزب باشيم؛ شرايط سياسي كشور است. آن انسداد سياسي، تفكر حزبگريزي و حزبستيزي كه در دولت گذشته بود، برطرف شده است و جايش را به تفكر قانونمداري در دولت فعلي داده است.
پس بايد منتظر تغييرات جدي در حزب اعتماد ملي بود. اعضاي جديد و شايد هم يك پوستاندازي گسترده. اين طور نيست؟هنوز در اين مورد تصميمگيري نشده است و ما در حال فكر كردن روي اين قضيه هستيم كه چگونه فعاليت را آغاز كنيم. ما جمعيت قابل توجهي به نام شوراي مركزي داشتيم. 63 نفر اعضاي عليالبدل و ناظرين شوراي مركزي ما بوده است كه اين حجم افراد شوراي مركزي بسيار منحصر به فرد است. ممكن است برخي از اعضا در شوراي مركزي يا ساير اركان مشكلي برايشان به وجود آمده باشد يا آنكه مسووليتي گرفته باشند كه ديگر تمايل نداشته باشند كه در حزب اعتماد ملي حضور داشته باشند و عدهيي هم علاقهمند باشند كه جايگزين شوند. ما بايد در مورد اين موضوعات به جمعبندي برسيم و بعد فعاليتمان را آغاز كنيم.
به عنوان قائم مقام حزبي كه 5 سال در حالت تعليق بوده است پيشبينيتان از فضا چيست؟ فكر ميكنيد عزم شما و ساير فعالان سياسي براي آشتي با سياست با پيروزي مواجه شود؟به عنوان يك شخص و يك عضو حزب اعتماد ملي بايد بگويم كه ما امروز شاهديم شرايط بسيار مناسبي براي فعاليت سياسي احزاب به وجود آمده است. به ويژه براي جريان اصلاحات. اصلاحطلبان به دليل موفقيت بزرگي كه در سال 92 داشتند مورد توجه فوقالعاده مردم قرار گرفتند و آينده دور و نزديك در انتظار اصلاحطلبان است كه چگونه بتوانند نقش بيافرينند و اثرگذار باشند. اصلاحطلبان بايد با انسجام و تشكيل جبهه واحد و مستحكم به استقبال رسالتهاي خود بروند و بتوانند هم درون احزاب و جبههشان به كادرسازي و برنامهريزي بپردازند و هم در خارج از حزب و جبهه بتوانند در كليت جامعه موثر باشند. در دورههاي مختلف انتخابات بتوانند نقش موثري را بيافرينند و توصيههاي ما به همه احزاب سياسي كشور فعاليت قانونمند و منسجم است. به ويژه فعالان سياسي اصلاحطلب و احزاب بايد فعاليتشان را به صورت متحد و منسجم ادامه دهند تا ميزان اثرگذاري آنها بيشتر شود. گذشته را پشت سر گذاشتيم. هركجا متحد بوديم تجربه شيرين و هرجا كه اختلاف داشتيم تجربه تلخي را به دست آورديم. بايد از تجربههاي گذشته استفاده كنيم و با اتحاد به استقبال انجام وظيفه انساني و ملي خودمان برويم.