دختری بر اثر تزریق اشتباه آمپول تا پایان عمر مجبور است رنج و سختی متحمل شود و در آن سوی میدان، پزشک مقصر حتی یک روز از کار تعلیق نشده و بی آنکه حتی مجبور شود دورهای برای بازآموزی احترام به بیمار و رعایت اصول درمان را بگذراند، به کسب و کار مشغول است (
اینجا)؛ کجای کار ایراد دارد؟
به گزارش «تابناک»، هنگامی که ماجراهای دردناک قصور پزشکی را میشنویم یا میخوانیم، شاید در وهله نخست این پرسش به ذهنمان راه یابد که چگونه با قصور پزشکان تا این اندازه ساده برخورد میشود که مثلا تاوان فلج کردن یک دختر بچه بر اثر تزریق اشتباه آمپول به عصب، تنها به توبیخ شفاهی پزشک منجر شده و اعتراض به رأیهایی از این دست هم راه به جایی نمیبرد؟
هر چقدر پرسشهایی از این دست سالهای سال تکرار شده، نه تنها به جوابی ختم نشده، بلکه در نهایت زمینهای فراهم آورده که بسیاری از مردم به این باور رسیدهاند که پزشکان در هالهای از مصونیت قرار دارند و هرگز گزندی از بابت اشتباهات احتمالی متوجهشان نخواهد شد؛ ادعایی که برای اثبات آن، نمونههای فراوان میتوان یافت و برای ردش کمتر دستاویزی در دسترس است.
این در حالی است که ظاهر ماجرا کاملا قانون مدار به نظر میرسد و انتظار میرود هر قصوری از جانب پزشکان، مجازات فراخوری داشته باشد و تلاش برای برقراری عدالت صورت پذیرد؛ اما در عمل میبینیم نه تنها این گونه نمیشود، بلکه اطلاعات بیماران نسبت به حقوق خود در مراجعه به پزشک یا زمان تن دادن به مداخلات پزشکی اینقدر اندک است که حتی شمارش موارد قصور پزشکی برای بیشتر مردم کاری بسیار دشوار است.
ماجرا هنگامی عجیب جلوه میکند که میبینیم کمتر وکیل دادگستری یا حقوقدانی هست که بتواند موارد قصور پزشکی را شناسایی کرده و برای طرح دعوی قضایی در این باره، اعلام آمادگی کند؛ بماند که اصولا راه بهکارگیری وکیل برای دفاع از حقوق بیماران راهی غیر مستقیم است و اصلا تصمیم گیری درباره قصور پزشکی که از وی شکایت شده، پشت درهای بسته صورت میگیرد.
یک پزشک متخصص که دوست ندارد نامی از وی برده شود، در این باره میگوید: مردم از حقوق خود هنگام مراجعه به پزشکان آگاهی ندارند و این ناآگاهی موجب میشود که نتوانند تشخیص دهند آیا به ازای پولی که پرداختهاند، خدمات دریافت کردهاند یا خیر؛ بماند که گاه در این مراجعات آسیبهایی میبینند که اصولا قابل پیگیری نیست!
وی در ادامه با رد حمایت نهادهایی چون نظام پزشکی از اعضای خود میافزاید: بر خلاف آنچه مردم گمان میکنند، امثال سازمان نظام پزشکی یا وزارت بهداشت از پزشکان حمایت نمیکنند و چه بسا همین حمایت نکردنهاست که موجب میشود برخی پزشکان خودخواهانه عمل کنند. وقتی دانشجو فوق تخصص اجازه ندارد مطب بزند، ولی پزشکی عمومی که سطح دانش پایینتری نسبت به وی دارد، گاه با اجاره مطبی در نقطه شلوغ شهر میتواند درآمد خوبی به دست آورد، چگونه میتوان از حمایت شدن پزشکان سخن گفت؟
این متخصص با اشاره به مشکلاتی که در کارکرد پزشکان وجود دارد، میگوید: همان گونه که در زمان نیاز به حمایت، پزشکان تنها هستند، در زمان کار نیز تنها هستند و هیچ نظارتی بر ایشان وجود ندارد. اینقدر که تشخیص سره از ناسره بین پزشکان، برای خود پزشکان هم دشوار است، چه برسد به مردمی که از حقوق خود نیز آگاه نیستند. وقتی کسی نمیداند جراح در اتاق عمل چند دقیقه حضور دارد، کدام بخشها تحت نظارت وی انجام میشود و چه زمانی ترجیح میدهد کار را به سایر پرسنل واگذار کرده و بنشیند، چگونه توقع دارید کسی متوجه قصور پزشک شده یا تفاوت بین پزشک خوب یا بد معلوم شود؟
او در پایان با اشاره به کمبود زیاد پزشک در کشور میافزاید: وقتی میشنویم که پزشکان بسیاری ترجیح دادهاند به جای خدمت در مناطق محروم و یافتن شرایط دایر کردن مطب در مراکز استانها، به شغل دیگری مشغول شوند، هنگامی که میدانیم کمبود پزشک کار را به جایی رسانده که برخی به فکر بازگرداندن پزشکان هندی و پاکستانی به ایران هستند، چگونه توقع داریم راه ارزشگذاری میان پزشکان باز شده و عمل به وظایف، نهادینه شود؟