يکي از محققان ايراني در پاييز 1379 مقالهاي درباره کشف قبر حضرت نوح (ع) و مکان کشتي او در کوه سرکشتي منتشر کرد. با اينکه اين نظر در خارج از کشور با استقبال مواجه شد، اما در ايران به آن توجهي نشد، در صورتي که نتيجه آن ميتواند نقش بزرگي در سرنوشت گردشگري کشورمان داشته باشد. تاکنون ادعاهاي فراواني درباره محل کشتي نوح در جهان مطرح شده و محققان چندين مکان را مورد بررسي قرار دادهاند. اين محقق ايراني با بررسي اسناد و مدارک ادعا ميکند در کوه سرکشتي، کشتي نوح به خشکي نشسته است. وجود قبر نوح و محل دقيق آن براي نخستين بار در اين محل احتمال داده شده است. همچنين حدس زده شده که قبر ديگري در کنار آن، مربوط به يکي از بستگان نوح وجود داشته باشد.
به گزارش مردم سالاری، حس کنجکاوي و دانستن بيشتر درباره اين کشف و نتيجه پانزده سال مطالعه و بررسي مدارکي که از حدود هزار و دويست سال قبل تا کنون به طور مستند تهيه شده و در تهيه آن به يافتههاي باستان شناسان نيز استناد شده است موجب شد گفتوگويي با اين محقق ايراني، دکترعلياکبر افراسيابپور انجام دهيم.
دکتر افراسياپپور داراي دکتراي عرفان، عضو هيات علمي دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي، مديرمسوول فصلنامه علمي- پژوهشي«عرفان اسلامي» و سردبير مجله «فرهنگ پژوهشي مرکزي» و بيش از 20 سال است در دانشگاهها تدريس و تحقيق ميکند و تاکنون 18 جلد کتاب و بيش از هشتاد مقاله داخلي و خارجي منتشر کرده و حدود 60 پاياننامه تحصيلات تکميلي را راهنمايي يا مشاوره کرده است. گفتوگوي «مردمسالاري» با اين محقق ايراني را ميخوانيد.
چطور در مطالعات خود به سراغ حضرت نوح(ع) رفتيد؟
اولين کتاب بنده «تاريخ نهاوند» بود که در آن زادگاه اجدادي خود را مورد مطالعه قرار دادم و از «واژه نهاوند» آغاز کردم تا وجه تسميه آن را پيدا کنم. به آثار جغرافيدانان اوليه اسلامي در بيش از هزار سال پيش مراجعه کردم مانند ياقوت حموي در معجمالبلدان که معتبرترين جغرافياي جهان اسلام به شمار ميآيد، ديدم همگي نهاوند را نوحآوند، نوحوند، نوح- آب- بند و شهرنوح نوشتهاند که نمونههايي از اين مدارک را تقديمتان ميکنم.
ياقوت حموي متوفي به سال 626 قمري درباره شهر نهاوند نوشته:«بعضي بناي آن را به نوح ميکشانند و فکر ميکنند نام فعلي آن مختصر شده نوحآوند يا نوحوند يعني شهر نوح است. حمزه معتقد است که نام ابتدايي آن نوحآوند بوده چيزي که معنيپرزاد و ولد يا پرجمعيت را به آن نسبت ميدهد.» (معجمالبلدان، الجلدالخامس، ص313). صاحب مجملالتواريخ و القصص کتاب معتبري که در سال 520هجري قمري نوشته شده است آورده: «چنين روايت کنند که نوح پيغمبر شهري را بنا نهاد به نام خويش نوحاوند و آن نهاوند است.» (مجملالتواريخ و القصص تصحيح ملکالشعراي بهار، ص186)
ابن فقيه همداني در سال 290 هجري قمري يعني حدود هزار و دويست سال پيش نوشته: «نهاوند از ساختههاي نوح(ع) است و به آن نوحآوند گفتهاند». (البلدان، ص238) اين کتاب در سال 1885 ميلادي در اروپا چاپ شده است.
در کتاب الللباب في تهذيبالانساب از ابن جزري آمده که «نهاوند شهري است از بلاد جبل. گويند آن را نوح عليهالسلام بنا کرده است و نام آن نوحآوند بوده است. پس حا بهها تبديل شد.(الللباب في تهذيبالانساب، جلد 3، ص335).
استخري از معتبرترين جغرافيدانان اسلامي که در سال 346 هجري قمري وفات يافته در کتاب معروف خود مسالک و ممالک ميگويد: «درباره سرزمين کوهستان... نهاوند بر کوهي نهاده است. باغ و بوستانها و ميوه بسيار دارد و دو مسجد آدينه دارد...»(ص165) پس همان گفتهها را تکرار ميکند.
در کتاب عجايبالمخلوقات که در سال 555 هجري قمري نوشته شده است ميخوانيم: «نهاوند شهري قديم است آن را نوح عليهالسلام بنا کرد، آن را نوحآوند گويند.» (ص275)
زکريا قزويني در سال 674 هجري قمري در کتاب خود نوشته:«نهاوند شهري است نزديک همدان قديمالبناء گويند از بناهاي نوح نبي(ع) است. اصلش نوحآوند بوده است». (آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص545)
در روضهالصفا ميخوانيم: «نهاوند شهري است قديم آن بلده از بناهاي نوح است نامش را نوحآوند نهادند، از کثرت استعمال نهاوند، شده است.» (روضهالصفا، محمدبن خاوند شاه، ج 7، ص448).
در برهان قاطع، محمدحسين خلف تبريزي در سال 1062 هجري قمري نوشته: «نهاوند: نوح(ع) باني آن شهر بوده و آن را نوحآوند ميگفتهاند، يعني نوح تخت و نوح مسند، چه پايتخت نوح(ع) بوده و به معني تخت و مسند هم آمده است و به کثرت استعمال نهاوند شده است.»(برهان قاطع، ص1173)
در فرهنگ نفيسي، تاليف سال 1318 شمسي ميخوانيم: «نهاوند به معني شهر نوح(ع) آمده که پايتخت نوح پيغمبر باشد.»
محمد پادشاه (در سال 1306 قمري در هندوستان) مينويسد: «نهاوند از ابنيه نوح پيغمبر است.»
در لغتنامه دهخدا ميخوانيم: «نهاوند را نوح بنا کرده است.»
اعتماد السلطنه (در سال 1300 قمري) مينويسد: «اهالي اين ناحيه از اولاد مادي بن يافث بن نوح (ع) ميباشند. لهذا آنها را منسوب به «مادي» نموده «مد» خواندند و مملکت آن را مدي گفتند». فصل دهم سفر تکوين تورات شريف که در اين فصل در تعداد اولاد حضرت نوح يکي را مادي بن يافث ميشمارد.
در فرهنگ رشيدي ميخوانيم: «نهاوند اصلش نوح آوند بوده زيرا نوح (ع) آن را بنا کرده است.»
دکتر فوريه پزشک مخصوص ناصرالدين شاه قاجار نيز که سه سال در ايران بوده و همراه با شاه به اين منطقه مسافرت نموده و در حدود صدو پنجاه سال قبل ( در کتاب سه سال در دربار ايران، ص383 ) همين مطلب را نوشته است. همچنين کتاب اعيان الشيعه از سيد محسن امين در حدود هشتاد سال قبل (ج 5،ص95) و کتاب سه رساله در علم رجال، از محمد علي ساروي (ص132) و کتاب طرائق الحقايق از حاج نايبالصدر (ج2،ص 388) و فرهنگ انجمن آراي ناصري رضا قلي خان هدايت (ص21) در همان زمان.
به عنوان نمونه از سفرنامههاي سده اخير سفر ED DAVIS و خانم فريا استارک اين گزارش را تاييد ميکنند. در سفرنامه سال 1927 فريا استارک در صفحه 55 نوشته شده:«در کنار دهکده نوح (ع) از ميان اراضي کشت شده ادامه راه داديم ...». و دهها سند و مدرک ديگر وجود دارد که در اينجا نميتوان همه را بيان نمود. نيمي از اين منابع به عربي و نيمي به فارسي است، در منابع هندي و اروپايي نيز همين مطلب مشاهده ميشود.
چطور ادعا کردهايد که قبر حضرت نوح(ع) را پيدا کردهايد؟
در نزديکي نهاوند رشته کوه گرين قرار دارد و در آن رشته کوه در نزديکي نورآباد کوهي را يافتم به نام «سرکشتي» که در منابع محلي نوشته بودند که جاي کشتي حضرت نوح(ع) است به آنجا رفتم و مدارک فراواني از حضرت نوح(ع) در آن منطقه يافتم که همه آن اسناد را مستند با فيلمبرداري به انتشارات زرين و سيمين دادهام با نام کتاب «کشف قبر نوح» که متاسفانه هنوز به چاپ نرسيده است.
در بالاي آن کوه دو مرقد بسيار کهنه يافتم که در منابع با نام مقبره «باباي بزرگ» آمده بود. در آن مقبره هم نام باباي بزرگ آمده بود و همه مردم منطقه هم آن را به همين نام ميشناختند و براي زيارت ميآمدند و بسيار حاجت خود را ميگرفتند. بنده با دلايلي ادعا کردم که اين قبر حضرت نوح(ع) است. بعد از چاپ مقاله من در ايران و انعکاس آن در آمريکا ، چند گروه خارجي به ايران سفر کردند. متاسفانه سه سال پيش که براي آخرين بار به آن منطقه رفتم با کمال تعجب ديدم تابلوهاي «باباي بزرگ» که نام اصلي آن بوده را برداشته و نام امامزاده ابراهيم را نوشتهاند. همه زائران هم ميپرسيدند عجيب است که چرا نام اينجا را عوض کردهاند. در ضمن دو بولدزر بزرگ به چند هزار متري کوه آورده بودند و تا زير قبر را کنده بودند و هنگامي که اعتراض کردم که دربها و ضريح قديمي اينجا که با خط کوفي و يک خط کهنتر بود کجاست؟ متولي آن با اعتراض شديد گفت من بهترين دربهاي آلومينيومي را براي اينجا خريدهام! آن دربهاي شکسته را فراموش کنيد. گفتم چرا نام اينجا را عوض کردهايد؟ بالاخره همه اعتراضهاي من به جايي نرسيد. در حالي که همه اسناد و عکسهاي گذشته آنجا را دارم.
اطلاع داريم که شش کشور ادعا دارند که کشتي نوح(ع) در کشور آنها به خشکي نشسته است.شما چگونه ادعا ميکنيد که در ايران و در کوهستان زاگرس و کوه گرين و در قله سرکشتي به خشکي نشسته است؟
دلايل بنده فراوان است و در کتاب خود به تفصيل آوردهام. اين کشورها نيز اغلب دليل قانعکنندهاي ندارند. ترکيه ميگويد در آناتولي است و يمن ميگويد زير درياي يمن است. از نظر جريان آب و هوايي نشان دادهام به دليل اينکه گردش ساختمان زمين که از غرب به شرق است در نتيجه جريانهاي هوايي بين النهرين هميشه رو به شرق ميآيد، چنانکه امروز هم ابرها و گردوغبارهاي بينالنهرين و عراق و سوريه به ايران ميآيد و هرگز به شمال به سوي ترکيه يا به جنوب به طرف يمن نميرود.
آن روزگار هم آن طوفان بزرگ که در دشت بينالنهرين در سرزمين عراق رخ داده بيترديد تنها در کوهستان زاگرس که مانند ديواري در شرق آن است و بين فلات ايران و بينالنهرين قرارداد ميتوانسته جلوي اين طوفان را بگيرد و کوه سرکشتي در قلب کوهستان زاگرس قراردارد.
مدتها پيش ترکيه و يمن ادعا کردند بخشهايي از کشتي نوح (ع) را پيدا کردهاند. نظر شما چيست؟
اين کشورها براي جذب توريست و کسب درآمدهاي ارزي به چنين ادعاهايي ميپردازند، هيچ کس نميپذيرد که يک کشتي يا يک تکه چوب بيش از شش هزار سال سالم مانده باشد و اکنون در جاي اولي خود شش هزار سال هم مانده باشد. اگر چه هر ادعايي اين ارزش را دارد که بررسي و مطالعه شود و صحت و سقم آن روشن گردد. با ناديده گرفتن و عقب راندن، هيچ پرسشي به پاسخ نميرسد، بلکه در انتظار موقعيت مناسب مينشيند و در دورههاي ديگر دوباره مطرح ميشود
داستان طوفان حضرت نوح (ع) را از ابعاد مختلف چگونه بررسي کردهايد؟
داستان طوفان حضرت نوح(ع) سه بعد جداگانه دارد که هر سه را به تفصيل بررسي کردهام:
1- جنبه ديني طوفان نوح(ع) که در کتابهاي آسماني تورات و انجيل و قرآن کريم آمده است.
2- جنبه اسطورهاي که در اسطورههاي بينالنهرين، ايران باستان و حتي تبت و چين و در ميان سرخ پوستان آمريکا هم انعکاس داشته است.
3- جنبه علمي و زمينشناسي که يک زمينشناس آثار اين طوفان را پيدا کرده و ثابت کرده که چنين طوفاني رخ داده است. دلايل هر سه و شواهد مربوط به اين منطقه را گردآوري کردهام.
آيا در قرآن کريم اشارهاي به نهاوند يا اسم کوهي از اين منطقه شده است؟
در قرآن کريم در سوره هود آيه 44 از کوه «جودي» نام برده شده و ميفرمايد کشتي نوح بر کوه جودي نشست و کنار سرکشتي الان کوه جودي وجود دارد و مردم آن منطقه همه آنجا را ميشناسند و در کتابهاي جغرافي ثبت است. بنا بر تحقيقي که من داشتم هم اکنون در لرستان طايفه اي به نام «جودي» و «جودکي» وجود دارد که باقي مانده آنها که تعداد آنها نيز زياد است، هنوز در اين منطقه زندگي ميکنند. در تاريخ هزار سال قبل هم از اين طايفه در لرستان نام برده شده است. در کتاب جغرافياي لرستان ميخوانيم: «جودي يا جودکي از طوايف لرستان ميباشد.»
طوفان نوح(ع) را از سه بعد ديني، اسطوره اي و علمي بررسي کرديد، لطفا يکي از نمونههاي اسطوره اي طوفان را توضيح دهيد؟
يک نمونه کهن از اسطوره طوفان ماجراي گيلگمش، پهلوان بابلي است که از اسطورههاي سومريان در بين النهرين به شمار ميآيد و الواح آن کشف شده است و در منابع متعددي آمده است و اينجا يکي از مستندترين آنها را نقل ميکنم. در کتاب تاريخ جامع اديان از جان بايرناس (ص 71) ماجراي اسطوره طوفان بابلي چنين آمده است: «خدايان چون از گناه ابناي بشر به خشم درآمدند، آهنگ آن کردند که با طوفاني شديد نوع و نژاد او را براندازند و آدميان را محو و نابود سازند. اين سرّ نهاني اتفاقا به گوش يکي از افراد آدميان رسيد، خداي ائا که از خدايان مهربان بود و نسبت به مردي موسوم به اوت- نپيشتيم بر سر لطف بود، نهاني او را از اين خطر که در پيش بود آگاه ساخت. آن مرد در حال بشتافت و کشتي بزرگ به ساخت که صدو بيست زراع اضلاع آن و صد و چهل زراع ارتفاع آن بود. اوت- نپيشتيم بعدها سرگذشت خود را براي پهلوان مذکور يعني گيلگمش چنين نقل کرده است: من خاندان و کسان خود را در اين کشتي بردم، و نيز از خزندگان مزرعه و دام و دد صحرا و صنعتگران بلاد عده اي چند را با خود بردم. در روز معين که «ربّ شمش» مقرر داشته بود، و در آن روز خداي ظلمات بارانهاي سنگين روان داشته، من به کشتي درون رفتم و درها را فرو بستم.
روز موعود نزديک شد. از افق ابري سياه برخاست و رعدي هولناک به غرش آمد. خدايان نابو و مردوخ از پيش رفتند، و طوفان به غايت شدت رسيد. نور و روشني به ظلمت و تاريکي مبدل شد، و سيلاب تمام سطح جهان را فرا گرفت ...». اين اسطوره بسيار مشهور است و از نوح (ع) با نام «اوت» سخن گفته ميشود. اين ماجرا مربوط به دوره سلطنت سومريان ( 2800- 2360 ق.م) است يعني حدود پنج هزار سال پيش. اگر باستان شناسي تپه گيان نهاوند را مطالعه کنيد، کهن ترين طبقه آن مربوط به شش هزار سال پيش است که به پرسشهاي علمي مربوط به طوفان پاسخ ميدهد.
اگر کسي داستان طوفان را ماجرايي غير علمي و افسانه اي بداند، شما با توجه به مدارک و اسناد جمعآوري شده خود چگونه ثابت ميکنيد که طوفاني اتفاق افتاده است؟
جنبه سوم طوفان مربوط به ديدگاه علم نسبت به طوفان است که به سراغ دانش تجربي جديد ميرود و ديگر قابل انکار نيست. در کتاب خود از تحقيقات يک زمين شناس استفاده کرده ام که او در کتابي به بررسي لايههاي زمين در بين النهرين پرداخته و با دلايلي علمي نشان ميدهد که در آن ناحيه سيلي عظيم يا طوفاني مهيب رخ داده است و جالب اين است که به تمدن گيان نهاوند و ماجراي ديني حضرت نوح(ع) قرابت دارد.
ابتدا بايستي به روش علمي نشان داد که طوفاني رخ داده است و سپس با استفاده از نتايج مطالعات باستان شناسي مانند کاوشهاي «گيرشمن» ارتباط آن را با نهاوند و کوه سرکشتي نشان داد که من همين مسير را دنبال کردم و کوشش داشتم ام نشان دهم که اين مطالب علمي با گفتههاي کتابهاي آسماني مغايرتي ندارد و بلکه مويد هم هستند. جنبه اسطوره اي طوفان هم به کمک دو جنبه ديگر ميآيد و نشان ميدهد که واقعيتي وجود داشته است که به صورت داستانهاي شبيه به هم دهان به دهان گشته و در فرهنگ شفاهي بشري و در مناطق مختلف به صورتهاي متفاوت نقل شده است.
اين کوهستان گرين و نهاوند در کنار آن و قله سرکشتي در آنجا چه ارتباطي با هم دارند و چرا جغرافيدانان هزار سال پيش نهاوند را شهر نوح گفتند؟
پس از طوفان نوح(ع) يک تمدني در نهاوند پيدا شده است که در کتابهاي باستان شناسي با نام تمدن تپه گيان نهاوند آمده است و در کتاب باستان شناسي ايران باستان نوشته «واندنبرگ» طبقه اول تا پنجم تمدن گيان از دوران 4200 سال قبل از ميلاد تا دوران برنز قديم و برنز متوسط و برنز جديد و دوران آهن بررسي و آثار فراواني که به دست آمده اثبات شده است.
از طرفي در سال 1310 شمسي يعني دوران رضا شاه، آقاي هانري ورن مدير موزههاي ملي فرانسه و با نظارت دکتر کنتنو موزهدار لوور مجوز کاوش در تپه گيان را از دولت ايران گرفتند و پروفسور گيرشمن و همسرش از سال 1311 شمسي به مدت دو سال به نهاوند آمدند و نتيجه کاوشهاي آنها در کتابي به نام «حفريات تپه گيان» به زبان فرانسه شد که در آن کشور منتشر شد. در آن کتاب نشان داده شده که اين تمدن سابقهاي کهن داشته و مقارن با پايان طوفان است.
علاقهمندان ميتوانند به کتابهاي باستان شناسي درباره تمدن تپه گيان نهاوند مراجعه کنند. ادعاي بنده با دلايل فراوان نشان ميدهد که اين تمدن به وسيله حضرت نوح(ع) پس از طوفان ايجاد شده است و بيش از همه پنج دوره سفالهاي موجود شاهدي براين مطلب هستند.
به تازگي سينماي هاليوود فيلم نوح (ع) را به نمايش درآورد و با انتقاد روزنامهاي در واتيکان مواجه شد به اين دليل که اين فيلم تا حد زيادي از روايت کتاب مقدس درباره حضرت نوح (ع) فاصله گرفته است، اگر شما اين فيلم را ديده ايد چگونه بررسي ميکنيد؟
بله من هم اين فيلم را ديدم. چنانکه در سوالهاي قبلي اشاره کردم، داستان طوفان سه جنبه ديني، اسطوره اي و علمي دارد که در اين فيلم، فيلمنامه از جنبه اسطوره اي برخوردار بوده و به نظر من همان اسطوره سومري طوفان که الواح آن به جا مانده و درباره آن توضيح داديم مبنا قرار گرفته است و فيلمنامه نوح (ع) را از روي آن نوشته اند. چرا که شواهد متعددي از مشترکات آنها ديده ميشود که يکي از آنها شراب خوردن است که در همين اسطوره به آن اشاره شده است.
در هنگامي که اوت- نپيشتيم سرگذشت خود را براي گيلگمش نقل ميکند، در يک جا ميگويد: «پس از طوفان در کشتي من کبوتري رها کردم و به بيرون فرستادم. آن پرنده از هر طرف به دقت بال گشود چون مقر و مکاني نيافت به کشتي باز آمد. پس پرستويي پرواز دادم. آن نيز به هر سو پريد، پس من هرچه داشتم به چهار گوشه جهان رها کردم و بر فراز کوهي قرباني گذرانيدم و شراب مقدس نوشيدم». (تاريخ جامع اديان، ص 72).
در اين فيلم از جاذبههاي تصويري استفاده شده بود، اما متاسفانه از روايت ديني نوح(ع) استفاده نکرده بودند، در حالي که هم جاذبه بيشتري داشت و هم بر اساس کتابهاي آسماني بود. از طرفي جنبه قداست و معنويت هم در آن منظور ميشد. اينکه بر اساس اسطوره آن را ساختهاند و جنبه ديني آن ناديده گرفته شده و به انتظار عموم مردم جهان پاسخ داده نميشود درست است که گرچه هيچ ايرادي ندارد اسطورهها به فيلم تبديل شوند چون که اسطورهها از جادوگري بي مايه جديد، بسيار بهتر است و انديشه اي در پشت آن قرار دارد، اما به شرطي که اسطورهها در مقابل گفتههاي اديان قرار داده نشوند. انتقادي که به فيلم نوح(ع) وارد است همين اشکال است.
از دوازده سال پيش که اين کشف خود را منتشر کرديد چه بازتابي براي شما داشت و چگونه از آن استقبال شد؟
مانند همه نوآوريها و طرحها و کشفهاي ديگر، ابتدا با توطئه سکوت کوشش کردند تا آن را ناديده بگيرند و با بي اعتنايي آن را در نطفه خفه کنند، هنگامي که اين شيوه پاسخ نداد در مرحله بعد به انکار غيرمستقيم آن پرداختند يعني با زحمتهاي فرآوان مقاله اي از ترکيه ترجمه و منتشر کردند که کشتي نوح (ع) در آرارات ترکيه پيدا شده است و نيز کارهاي عجيب ديگري که گفتني نيست. گروهي در جايگاه علمي نشسته و چنين کشف و عقيده اي را امري خرافي و مربوط به ادعاهاي غيب گويي جديد قلمداد کرده و تمسخر کردند.
در نهايت براي از بين بردن مدارک آن اقدام کردند، مانند اين که آثار کهن را از آن مرقد برداشتند و نام مرقد «باباي بزرگ» را که چند صد سال در منابع موجود است، عوض کردند. همينطور ناشر کتاب را متقاعد کردند که از چاپ آن جلوگيري کند. در اينجا ميتوان پيش بيني کرد که اگر در آينده اين نظر با دلايلي قوي تر مطرح شود و نتوانند آن را از حرکت بازدارند، ادعا ميکنند که از دهها سال پيش خودشان اين کشف را ميدانسته اند و حرف جديد ي نيست. اين روالي هميشگي است که به آن عادت کردهايم.
شما چه طرحي درباره کشف قبر حضرت نوح(ع) داريد؟
طرح بنده يک ادعاي علمي است و فقط ميخواستم اجازه بدهند نتيجه تحقيقات خود را به گوش مجامع علمي برسانم که متاسفانه بيش از ده سال است که اجازه نيافتهام. يک گروه از آمريکا و يک گروه از انگليس هم براي بررسي ادعاي بنده به ايران سفر کردند که فرصتي به بنده داده نشد تا مدارک خود را به آنها ارائه دهم و حتي کتاب بنده پيش از چاپ در انتشارات مانده است.
چندين شخصيت علمي از اروپا و آمريکا به اين ادعا اشتياق نشان داده و آنها گفتند که اگر بتواني اين مطلب را اثبات کني آن منطقه بزرگترين مرکز توريستي و جهانگردي خواهد شد چرا که بيش از دو ميليارد مسيحي و ديگر اديان به حضرت نوح(ع) اعتقاد دارند و بسيار علاقه دارند که قبر او را زيارت کنند اما سازمان گردشگري طرح بنده را ناديده گرفت و تاکنون اجازه اثبات نيافتهام و بلکه افرادي به طور هماهنگ به اين ادعا و طرح حمله کرده و کوشش داشتهاند اين مطلب طرح نشود. آيا اگر کسي تحقيقي انجام داد بايد با چنين رفتاري مواجه شود؟