غلامرضا بني اسدي در خراسان نوشت:
تشت آب که باشي، به بازيگوشي يک کودک که سنگي پرتاب مي کند بر مي خروشي و يک تکان ساده، نيمي از آبت را مي ريزد. استخر که باشي، شناي آدم ها موج ايجاد مي کند اما توفاني ايجاد نمي شود. دريا، اما، که باشي، کشتي ها را، ناوها را و حتي توفان را در آغوش خويش آرام مي کني، اين هم هنر درياست و هم ظرفيت دريا البته آدم ها هم چنين وضعيتي دارند.
برخي ها نگفته ميگويند! گروهي هم در مقابل گفته مي گويند. بزرگ ترها، اگر گفته ها به تکرار برسد، به پاسخ بر مي خيزند و آناني که بزرگ بزرگند، مثل دريايند، نه تنها خشمگين نمي شوند که خشم سنگين ديگران را هم در خود به آرامش مي رسانند و اينانند که مي توانند، پناه يک ملت باشند و الگوي يک تاريخ. اينانند که هم مي توانند امروز را بسازند و هم فرداها را. اينانند که با سوختن خويش، فردها و فرداها را مي سازند. اينانند که جاودانه مي مانند و مرگ آنان را خاموش نمي کند بلکه انديشه و تدبيرشان، شيوه و سلوکشان چراغ راه هميشه مي شود. اينانند که مانايند و ...
توقع ما از روحاني، از دکترروحاني، از حجت الاسلام والمسلمين دکترروحاني «دريا» بودن است، دريا منش شدن که خشم مخالفان و به خروش آمدن موافقان را با صبر و درايت خود به آرامش برساند.
آقاي روحاني، رئيس جمهور تدبير و اميد هستند، هيچ درشت گويي، هيچ سنگ اندازي، نبايد در تدبير صواب ايشان خللي ايجاد کند و اميد به فرداي آرام تر، فرداي پرنشاط تر، فرداي پراحترام تر را در ميان مردم، اين صاحبان عزيز و توانمند اين انقلاب کمرنگ کند.
آقاي روحاني بايد در برابر همه حوادث، در برابر همه نقدها و انتقادها و حتي انتقام ها، در برابر فشارهاي داخلي و خارجي، در برابر همه دشمنان فزونخواه، چنان به «تدبير» برخيزد که «اميد» در دل مردم روز به روز چون بهار در زايش و پردازش باشد. مثل چشمه زلال و جاري باشد، که اميد از حقوق مسلم مردم است که آقاي روحاني حتما بايد براي احقاق آن حتي از آبرو و جانش هم که شده بگذرد.
آقاي دکتر، بايد تجسم اسم «حسن» و فاميل «روحاني» باشد، حسن روحاني باشد و اجازه ندهد، خلق هاي ناصواب و خوهاي تدبيرسوز، که ديگران نمادش بودند، در گفتار او جاي پا باز کند. «به جهنم»، «کم سوادها» به ادبيات گفتاري و صدالبته رفتاري روحاني نمي خورد، خودتان باشيد، حسن روحاني باشيد، دريا باشيد.