تب شیرینی که برای کمک به یافتن درمان یک بیماری ناشناخته در جهان به راه افتاده، به کمک شبکههای اجتماعی در کوتاهترین زمان ممکن به کشورمان راه یافته و با سرعت به پیش میرود.
به گزارش «تابناک»، چند روزی است، IceBucketChallenge با نام ترجمه شدهاش، «چالش سطل یخ» تب و تابی در کشورمان به راه انداخته و روز به روز افراد مشهور بیشتری در آن شرکت کرده و دیگران را به چالش فرامیخوانند؛ اما هر چه بازار این کار نیک داغتر میشود، نقدهای جدیتری هم به آن وارد میشود.
از جمله نقدهایی که مطرح میشود و محل تأمل است، به کمبود آب در کشورمان اشاره دارد که هرچند به گفته کارشناسان، فراگیرترین بحران خشکسالی کشورمان را رقم زده، کمتر اثرات آن در جامعه دیده میشود. شاید به این دلیل ساده که بیشتر مردم هیچ ارتباط بصری با منابع آبی که در شریانهای شهر جریان مییابد ندارند و باورپذیریشان نسبت به سخنان و هشدارهای مسئولان، خود بحرانی جدا به تصویر میکشد!
پشتوانه سخن این منتقدان به یک حساب و کتاب ساده ریاضی برمیگردد؛ اگر هر ایرانی به طور متوسط روزانه یک لیتر در مصرف آب صرفهجویی کند، روزانه ۷۵۰۰۰ متر مکعب آب صرفهجویی خواهد شد که معادل ۲۷ میلیون متر مکعب صرفهجویی در مصرف آب در سال است. البته نه قرار است همه هفتاد و پنج میلیون جمعیت کشور به این کمپین بپیوندند و نه لازم است هر روز این کار را تکرار کنند، ولی با در نظر داشتن این نکات هم نمیتوان از کنار ضرورت صرفهجویی، ولو اندک به سادگی گذشت.
خشکسالی آغاز شده در کشورمان اینقدر جدی و نگران کننده است که به نظر لازم نیست بگوییم رایج شدن پیوستن به چالش سطل یخ در کشورمان، تندترین نقدها را از طرف افرادی به خود میبیند که به نوعی با مشکلات و معضلات خشکسالی بیش از دیگران آشنا هستند؛ امثال دکتر ناصر کرمی، اقلیمشناسی که بر این باور است با شرایط حاکم بر کشور، باید به کمپین کلوخ پیوست تا کارکرد هشدار داشته باشد.
شاید چنین اظهار نظری در وهله نخست تند به نظر برسد؛ اما وقتی به گواه ویدئوهای منتشر شده، میبینیم برخی ورزشکاران و هنرمندان ایرانی پیوسته به این چالش، در شدیدترین بحران آبی کشور کنار استخرهای پر از آب، سطل آب یخ را روی خود خالی میکنند، درخواهیم یافت که تا چه اندازه ذهنهایمان با ضرورت صرفهجویی در مصرف آب فاصله دارد؛ اینجاست که میتوان امیدوار بود با تأکید این منتقدان شاید سطلهای یخ به ظرفهای کوچکتری تبدیل شده و اسراف کمتری شود!
اما جدای این اشکال، وقتی به ماهیت جهانی چالش دقیق میشویم، درخواهیم یافت که ظاهرا از کاری که به قصد خیرخواهی در جهان به راه افتاده، به کشور ما چیزی بیشتر از یک تفریح نرسیده، زیرا در اصل این کمپین برای آگاهی بخشی درباره یک بیماری نادر و سخت به راه افتاده و هدفی که دنبال میکند، جذب کمکهای عمومی برای گسترش تحقیقات روی آن و در نتیجه یافتن راه درمان آن است.
به عبارت دیگر، چالش اصلی آنجاست که افراد یکدیگر را دعوت میکنند که یا سطل آب و یخ را روی خود خالی کرده و با تجربه کردن لحظاتی کرخت شدن (لحظهای فلج شدن)، هم خود به حد بسیار خفیف با مشکل بیماران آشنا شوند و هم در ترویج کمپین نقش داشته باشند یا اینکه قید خیس شدن با آب سرد را زده و به مؤسسهای که تحقیقات گران قیمت برای یافتن درمان این بیماری را پی میگیرند، کمک مالی کنند، ولی ایرانیان چگونه میتوانند به آن مؤسسه کمک مالی کنند؟
اینجاست که مقدور نبودن کمک مالی، ما را با این پرسش مواجه میکند که پس پیوستن به چالش سطل یخ در کشورمان چه سودی خواهد داشت؟ در ثانی، اگر سود هم داشته باشد، چه تضمینی هست که غربیها ما را هم در سود آن شریک کرده و به بهانه تحریمها، از عرضه آن به بیماران ایرانی دریغ نورزند؟
هرچند این ایراد بسیار جدی به نظر میرسد، خلاقیت برخی افراد سرشناس ایرانی پیوسته به ماجرا برایش راهکار یافته است؛ میتوان چالش وارداتی را به نوعی بومی سازی کرد و در عین حال که به شکل جهانی آن را پیش برد، اگر کمک نقدی به همراه داشت، آن را به مؤسسات خیریه در کشورمان رساند؛ به امثال محک یا دیگر خیریههای یاریرسان در کشورمان که از کمبود منابع مالی در تگنگنا هستند.
از این اشکال هم که بگذریم، سومین گزارهای که میتواند چالش سطل یخ را در کشورمان به کاری غیر مفید تبدیل کند، گرویدن عمومی به این چالش، با انتخاب خالی کردن سطل آب یخ روی سر است که کمترین ایرادهای وارد به آن، اسراف آب، لوث کردن تحرک انسان دوستانه شکل گرفته و در نهایت مشکلات جانبی دیگر است؛ اشکالی که به اصطلاح عامه «جوگیر شدن» نامیده میشود و همه میدانیم تا چه اندازه مخرب است.
البته این اشکال در بسیاری نقاط دیگر جهان نیز به چشم میخورد و اندکی جستوجو در فضای مجازی برای اثبات رقم خوردن آن در دیگر کشورها کافی به نظر میرسد، ولی اگر هوشمندانه با این تب برخورد کنیم، میتوانیم با آن مقابله کنیم. به این صورت که تلاش کنیم پیرامونمان را با ماهیت اتفاق جهانی رخ داده آشنا کرده و در صورتی که به چالش سطل یخ دعوت شدیم، نخست به سود مالی کار بیندیشیم و بعد تصمیم به رد یا پذیرش دعوت بگیریم.
به زبان سادهتر، نخست فکر کنیم که آیا پیوستن ما به این کمپین ممکن است به دعوت افرادی منجر شود که وسع مالی دارند و برای اهداف خیر خواهانه دست به جیب میشوند یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت بود، سطل آب یخ را آماده کنیم و در غیر این صورت، شرط انصاف را رعایت کرده و نخواهیم بخشی از چرخه اتلاف آب شویم!