دکتر حامد حاجيحيدري در سرمقاله رسالت نوشت:
قضيه
•جناب بيژن نامدار زنگنه، وزير محترم نفت در پاسخ به اين پرسش که «آيا ميدانيد در يک سال اخير در صنعت نفت به طور متوسط، روزانه، بيش از يک مدير تغيير کرده است؟» فرمودند: «حالا به فرض اينکه روزي يک مدير هم تغيير کرده باشد، يک گروه از افرادي که صلاحيت نداشته و بدون بليت سوار اتوبوس شدند را عوض کرده، و افراد با صلاحيت را جايگزين کرديم. مگر قرار است وقتي افراد بيسواد و ناتوان که در شلوغي و هرج و مرج، جايي را گرفتند تا ابد آنجا بمانند. آنها بايد جاي خود را به افراد با صلاحيت تحويل دهند. وقتي در مجلس بودم تعهد کردم که نفت توسط نفتيها اداره شود، و همين کار را نيز انجام دادم. هر روز يکي از بيرون نفت اتفاقي ميآمد و رئيس نفت ميشد، و بعد، تمام دوستانش را دور خودش جمع ميکرد، اين گونه که نميشود زندگي کرد. امروز، فردي مديريت ميکند که سابقه دارد، نه اينکه يک تعداد گروهبان جاي بالاتر از خود بنشينند».
• صرف نظر از اين که بررسي تفصيلي خبرگزاري تسنيم، در مورد هفتاد و چهار مدير ارشد برکنار شده وزارت نفت نشان ميدهد که آنها، حايز مدارک دانشگاهي يا تجربيات قابل اعتنا در بخش نفت بودهاند، اما مسئله ما با تکرار مکرر اين لحن غير اخلاقي از سوي وزيري است که اخيراً و در هفته دولت، به عنوان يکي از سه وزير برتر کابينه، جاي وزير نيرو که بحران آب را کنترل کرد، يا وزير اقتصاد که به گفته رئيس جمهور کشور را از تورم و سپس رکود عبور داد را گرفته است. اين، در حالي است که وزير نفت فروش نفت ايران را افزايش چنداني نداد، و در عوض واردات بنزين را به طرز هولناکي افزود. با همه اين احوال، او به جاي وزيران ديگر، لقب وزير برتر کابينه را از رئيس جمهور گرفت. از روز رأي اعتماد که او از سوي نماينده معتبر مجلس، دکتر احمد توکلي به "دروغ+قسم جلاله دروغ" متهم گرديد و در مقابل اين اتهام آقاي روحاني سکوت تأييد آميزي داشت، اين خرج شدن رئيس جمهور به پاي وزير نفتي آغاز شد و تا هم اکنون كه اين بيانات غير اخلاقي وزير ابراز شده، استمرار داشته است.
• به نظر ميرسد که جناب بيژن نامدار زنگنه، وزير نفت، بيش از آن که يک معضل نفتي باشد، يک معضل اخلاقي براي سياست کشور است.
تبديل قضيه به سوال علمي
• در بدو امر، به نظر ميرسيد که چيزي شبيه يک محرک فيزيکي همهگير، موجب عصبي شدن همه و از جمله نخبگان سياسي شده است که در نهايت باعث اداي اين نحو بيانات ميشود. در مقابل دوربينها از نخبگان سياسي رفتارها و گفتارهايي سر ميزند که مردم پيش از اين، سراغ نداشتند. ولي مرور تاريخ مشروطه بدين سو، ما را متقاعد ميکند که به رغم فضاي نسبتاً مأنوس و مألوفي که ما از ابتداي انقلاب شاهدش بوديم و به آن عادت کرديم، مناقشات روشنفکري و طبقه متوسط شهري، مدام شديد و بيرحمانه بوده است، و اين از تلاشها و رقابتهاي آنان براي کسب موقعيتهاي اجتماعي برميخيزد.
در واقع، به نظر ميرسد که در روابط بازاري اقتصاد مدرن، در روابط شهري، و در متن نظام سياسي دموکراتيک که بر رقابتهاي نفعگرايانه و پرونده سازيها و افشاگريها و رقابتهاي کوبنده متکي هستند، ضعف و شکنندگي همبستگي اجتماعي، نهادينه شده است و کيفيت زندگي مدرن را به رغم برخورداري بيشتر، تنزل ميبخشد.
بويژه، تحت تأثير انقلاب ارتباطات، روابط و مناسبات اجتماعي مدرن، مباني تاريخي همبستگي اجتماعي، يعني، ارتباط مداوم، تنگاتنگ و چهره به چهره افراد در جمعهاي به هم پيوسته خرد و محدود را تا حد زيادي نابود ساخته است. رابطه افراد با يکديگر در بسياري از زمينهها حالتي کارکردي و در برخي ديگر، حالت تصادفي و موقت پيدا کرده است. فرد، ديگر با تمام وجود خود درگير روابط خويش با ديگران نميشود. در نتيجه، بين او و ديگران احساس همبستگي محکم و عميق شکل نميگيرد.
به سوي حل مسئله...
امام سيد روح الله موسوي خميني (رحمه الله عليه)، با توجه به تفسيري الهياتي که از فطرت، اخلاق و حقوق انساني دارند، جامعه اخلاقي و فاضل را جامعهاي فارغ از جنگ و تهاجم تلقي کرده، و قوه غضبيه را صرفاً ابزار دفاع ميبيند، نه تهاجم به ديگران و خصوصاً برادران ديني.
"تهذيب"، "تهذيب"، "تهذيب"،...؛ اين، بيان مکرر امام بود که همه به ياد داريم. امام، عمدهترين هدف در برنامههاي حکومتي را ايجاد محيطي اخلاقي دانستهاند. در اين محيط اخلاقي، زندگي اخلاقي هر انسان و جامعهاي، لزوماً بر پايه زندگي اخلاقي ديگران و اعتماد متقابل و ترک خيانت استوار است. اخلاق با ايجاد روحيه متعالي و ارزشمند در عرصه سياست، از وقوع چالشها، تعارضات و درگيريهاي اجتماعي، پيشگيري کرده، و با انتشار ارزشهاي انساني در ميان اعضاي جامعه، تلاش ميکند وفاق و همبستگي اجتماعي را افزايش دهد.
"تهذيب"، "تهذيب"، "تهذيب"،...؛
توجه به معنويات و کسب فضايلي مانند قناعت، برادري، پرهيز از تنگنظري و افراط و تفريط، ميتواند ميزان اختلافات ميان نخبگان اين جامعه را کاهش دهد. از اين منظر، امام (ره)، اخلاق را عامل وحدت در جوامع بشري دانسته است. امام خميني تأکيد ميفرمايند که: "قيام براي منافع شخصي است که روح وحدت و برادري را در ملت اسلامي خفه کرده است" (امام خميني، 1385، جلد 1: 22) "همه اختلافاتي که در بشر هست براي اين است که تزکيه نشده است" (امام خميني، 1385، جلد 14: 390).
"تهذيب"، "تهذيب"، "تهذيب"،...؛
از ديدگاه امام (ره)، سعادت، هدف مشترک اخلاق و سياست است. سعادت از نظر امام، با تعالي عقل نظري و عقل عملي حاصل ميشود. از اين سو، اگر هر عقيده و عملي در هر حوزهاي که هست، دسترسي انسان را به سعادت نزديکتر سازد، مطلوب شمرده ميشود. امام در اين زمينه مينويسند: "در حالي که جامعهها از انسانها تشکيل شده است که داراي بعد معنوي و روحي عرفاني هستند، اسلام در کنار مقررات اجتماعي، اقتصادي، و غيره به تربيت انسان بر اساس ايمان به خدا تکيه ميکند" (امام خميني، 1385، جلد 5: 410).
"تهذيب"، "تهذيب"، "تهذيب"،...؛
در انديشه امام، براي يک سياستمدار "تهذيب" و "تزکيه" مقدم بر تمام امور دانسته شده است، و انسان مهذب قادر به تأمين تمامي ابعاد سعادت براي کشور دانسته شده است (امام خميني، 1385، جلد هفتم: 531). "تهذيب" نفس و تزکيه اخلاقي نه تنها باعث ضعف و سستي در انجام کارهاي حرفهاي يک وزير نفتي نميگردد، بلکه خود ايجاد "اقتدار" ميکند. اين نکته که اخلاق مغاير با سياست يک وزير نفتي و رئيس جمهور حامي او نيست، بلکه خود اقتدار و نيرويي هم پايه قدرت حرفهاي سياسي دارد.