امام محمدبن على ـ علیهالسلام ـ جوادالائمه، نهمین امام از اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ است. القابى که براى آن امام برشمردهاند و هر یک گویاى بُعدى از شخصیت آسمانى حضرت است، عبارتند از: «مختار، مرتضى، متوکل، متقى، زکى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و...» مشهورترین لقب امام، «جواد» است. ایشان در حالى که ۲۵ سال از عمرش مىگذشت، سال ۲۲۰ هجری شهید شد.
در روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم، به بازخوانى گوشههایى از دوره امامت تا لحظه شهادت مىپردازیم. امام جواد ـ علیهالسلام ـ از همان آغاز امامت با سیل رنجها روبهرو بود؛ مشکلاتى که گاه از سوى حاکمان، زمانى از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروههاى انحرافى و... ایجاد مىشد.
اینک نمونههایى را مرور مى کنیم؛
شکستن حریم امامتمحمدبن ریان مىگوید: مأمون به هر حیلهاى متوسل مىشد تا بر امام نفوذ کند، ولی نمیتوانست، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد.
وقتى مىخواست دخترش، ام فضل را به خانه امام جواد ـ علیه السلام ـ بفرستد، زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامى که درون آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهى نکرد.
در آنجا مردى بود که مخارق نامیده مىشد و صاحب صدا و عود و ضرب بود، مأمون او را طلبید. مخارق گفت: اگر به چیزى از امور دنیا مشغول باشد، من براى مقصود شما کفایت مىکنم. آنگاه رو به روى امام نشست، وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام دقایقى بى توجهى کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله؛ از خدا بپرهیز» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد.
وقتى مأمون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتى مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمىرود.
تهمت مستى و... فضاى تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا گذارده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهاى سنگینى مىکردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهى بسنده مىکرد. از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زیادى فراهم آورده بود و در حکومت بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج مى داد و کار را به جایى رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد ـ علیه السلام ـ در مقابل این گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انى امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدایا! چنانچه تو مىدانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان».
طولى نکشید که در سال ۲۳۳ هجری متوکل بر او غضب کرد و دستور داد، ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند و دستور داد او را به بغداد بردند و همان جا در اسارت مُرد.
توطئه قتل به اتهام خروجقطب راوندى نقل مىکند: معتصم برخی از وزرایش را فرا خواند و گفت: علیه محمد بن على ـ علیه السلام ـ نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید مىخواهد قیام کند. آنگاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه کردهاى! امام فرمود: «والله ما فعلت شیئا من ذلک؛ به خدا سوگند! من چنین کارى نکردهام».
مأمون بر وجود شاهدان پاى فشرد. امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان کانوا کذبوا على فخذهم؛ خدایا اگر بر من دروغ بستهاند، آنها را بگیر». در آن لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که برمىخاست، بر زمین مىافتاد.
معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انى تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه؛ اى پسر رسول خدا، از آنچه کردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد». این بار امام دست بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک و اعدائى؛ خدایا، آرامش ساز و تو مىدانى که آنها دشمنان تو و من هستند». در پى این دعا آرامش به ایوان بازگشت.
اخبار شهادت امام جواد ـ علیه السلاموقتى ابوجعفر به دنیا آمد، امام رضا ـ علیه السلام ـ به یارانش فرمود: «در این شب براى من فرزندى شبیه موسى بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسى بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدى مىشود که اهل آسمان بر او مىگریند. از روى خشم کشته مىشود و خدا بر قاتل او خشم مىگیرد؛ پس [قاتل او] نمىماند مگر اندکى تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوى او مىفرستد».
اسماعیل بن مهران مىنویسد: وقتى ابوجعفر ـ علیه السلام ـ میخواست برای نخستین بار از مدینه به بغداد برود، گفتم: من بر شما مىترسم. با چهرهاى گشاده فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتى بار دوم به سوى معتصم مىرفت، گفتم: شما مىروید، بعد از شما امامت با کیست؟ حضرت جواد ـ علیه السلام ـ گریست و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على ـ علیه السلام ـ است.»
چگونگى شهادت امام جواد ـ علیه السلامسابقه خباثت و دشمنى معتصم، خلیفه عباسى، نشان مىدهد که دستور قتل توسط وى صادر شده است؛ این موضوع به قدرى روشن بود که مسعودى مىنویسد: «وقتى امام جواد ـ علیه السلام ـ از مکه به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مأمون، همواره در تدبیر و دست به کار چارهاى براى قتل او بودند».
خلیفه که از کینه امفضل نسبت به امام خبر داشت و مىدانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام خوراند و ایشان در اثر مسمومیت در بستر افتادند و سرانجام به شهادت رسیدند..