کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامه598» نوشته ایرج همتی و داود صفایی فسخودی به مطالعه رفتار دیپلماسی ایران در روند حلوفصل دیپلماتیک جنگ در چارچوب قطعنامه598 میپردازد. بخشی از منابع کتاب را اسناد دیپلماتیکی که برای نخستینبار مورد استفاده قرار میگیرد و مصاحبههای اختصاصی نویسندگان با آقای هاشمیرفسنجانی در جایگاه بازیگر اصلی صحنه سیاسی و نظامی جنگ، محسن رضایی در مقام فرمانده وقت سپاه پاسداران، محمدجواد ظریف که در بیشتر سالهای جنگ عملا شخص دوم هیات نمایندگی ایران در سازمانملل بود و عباس ملکی در سمت مسوول ثبت مذاکرات قطعنامه598 تشکیل میدهد. تمرکز کتاب بر عملکرد دیپلماسی ایران در دومحور اصلی است: اول، در برخورد با قطعنامه598 (قبل، حین و بعد از تصویب تا پذیرش آن) و دوم، اجرای بند 6 قطعنامه598 در مورد مسوولیت جنگ و شناسایی متجاوز.
اولویت یا امتناع دیپلماسی؟
به گزارش شرق، اولین نکتهای که در مقام مطالعه دادههای تصمیمگیری در حوزه جنگ و سیاست خارجی استنباط میشود این است که در بیشتر سالهای جنگ احتمالا درک چندان روشنی از ماهیت امر دیپلماسی و قاعده بازی متفاوت آن با امر جنگ وجود نداشت. درست است که ایران دارای اراده جدی برای خاتمهدادن به جنگ بود اما اگر سوال میشد که این اراده با چه استراتژی یا چه ابزاری پیش برده خواهد شد، قاعدتا گفته میشد با تداومبخشیدن به جنگ تا رسیدن به مرحلهای ایدهآل (دستیابی به یک پیروزی نظامی موثر) که ابزارهای دیپلماسی برای تحقق «صلح شرافتمندانه» بهکار گرفته شود. این همان استدلال اصلی کتاب مبنی بر تعلیق ابزارهای دیپلماسی است. باید بهخاطر داشت که از مفهوم «اراده» فقط «نیت» برداشت نمیشود، این مفهوم عموما به معنای نوعی «رفتار» صریح و قابل مطالعه عینی است. آنچه عینی است همین تعلیق دیپلماسی تا رسیدن به مرحلهای ایدهآل از نقطهنظر تحولات نظامی صحنه جنگ است.
نکته دیگر این است که یک راهحل دیپلماتیک هیچگاه تمام پیروزی را نصیب یکی از طرفین نمیکند. برخلاف آنچه امروز در ایران در مورد مذاکرات هستهای از بازی «برد-برد» سخن گفته میشود، در این کتاب نشان داده شده در شرایط جنگ، عموما به مذاکره و دیپلماسی بهعنوان شیوهای با نتایج احتمالی در توزیع «برد» نگریسته نمیشد.
از روایت تا واقعیت
معمولا تصویری که از عملکرد دیپلماسی کشور در فرآیند تصویب قطعنامه598 ارایه میشود نمایانگر تلاشهای حسابشده دیپلماتهای ایرانی است که با درک اهمیت فرآیندهای موجود در صحنه سیاست جهانی و فشارها و تهدیدات در حال شکلگیری به تاثیرگذاری سلبی و ایجابی بر مفاد قطعنامه598 پرداختهاند. اما دلایل و شواهدی که در این کتاب ارایه شده، چندان تاییدکننده این روایت نیست.
در آوریل 1987 یعنی حدود سهماه پیش از تصویب متن نهایی قطعنامه598، بنا بر پیشنهاد دبیرکل سازمانملل و برای خاتمهدادن به بیاعتمادی ایران به شورای امنیت، موضوع تحقیق راجعبه مسوولیت آغاز منازعه در پیشنویس قطعنامه گنجانده شد. هم این پیشنویس و هم مذاکرات رایزنهای پنج عضو دایم شورای امنیت در مورد قطعنامه جدید، محرمانه بود. متن پیشنویس بعدها در بخش «اسناد ضمیمه» کتاب کامرون هیوم با عنوان سازمانمللمتحد، ایران و عراق در سال1994 منتشر شد.
نکات اصلی متن
پیشنویس آوریل، بعدها با بازنگری و تغییراتی در متن نهایی قطعنامه598 گنجانده شد ولی مهمترین تغییر در ماده 6 پیشنویس صورت گرفت که به دبیرکل، مسوولیت داده میشد که با مشورت ایران و عراق هیات بیطرفی را برای تحقیق در مورد مسوولیت منازعه نه مسوولیت آغاز منازعه تشکیل دهد. این تغییر تلویحا به این مفهوم بود که شورای امنیت از تعهد احتمالی خود طبق خواست دبیرکل برای تامین بخشی از نظرات ایران فاصله گرفته و حالا درصدد بود که مسوولیت جنگ را متوجه هر دو طرف آن کند. طی چند ماهی که مذاکرات رایزنهای پنج عضو دایم جریان داشت، مهمترین دستور کار دیپلماسی ایران، جلوگیری از تصویب قطعنامه در شرف صدور یا تعدیل جنبههای آمرانه آن براساس مقررات فصل هفتم منشور مللمتحد بود. تلاش برای دستیابی به این هدف سلبی به غفلتی اساسی از ضرورت تاثیرگذاری بر جنبههای ایجابی قطعنامه که از جمله به تحقیق بیطرفانه درباره مسوولیت آغاز جنگ مربوط میشد، انجامید و در نهایت بند 6 قطعنامه598، هدف تشکیل هیات تحقیق را بررسی بیطرفانه درباره مسوولیت جنگ تعیین کرد که کاملا مفهومی دوپهلو بود و منظور از آن، تقسیم مسوولیت میان هر دو طرف درگیر (عراق بهعنوان آغازکننده جنگ و ایران بهعنوان ادامهدهنده آن) شناخته میشد. ظریف درباره هدف نهایی ایران از تعدیل قطعنامه ضمن تاکید بر عدم اطلاع نمایندگی از ماهیت دقیق تصمیمات اخذشده، میگوید:
اتفاقا بحثی که همیشه میان من و آقای رجایی (سعید رجایی خراسانی) بود همین بود که من میگفتم ما موظف [به انجام خواسته تهران] هستیم و میگفتم ما همهچیز را نمیدانیم و تهران همهچیز را میداند و ما نمیتوانیم اجتهاد کنیم. تهران به ما گفته بود که قطعنامه را تعدیل، کنید. اما من برداشتم این بود که منظور از این تعدیل بازی است نه پذیرش. کمااینکه همینطور هم بود. بعد از اینکه قطعنامه تصویب شد، من برداشتم این بود که تهران نمیخواهد حالا که پنجعضو دایم دارند با هم کار میکنند و حالا که قطعنامه قرار است تحت فصل هفت صادر شود، قطعنامهای صادر شود که خیلی دندان تیزی داشته باشد و ما را در موضع سختی بگذارد. ما که بیشتر از آقای [محمدجواد] لاریجانی طرفدار مذاکره نداشتیم، اما همین آقای لاریجانی در دور سوم و چهارم مذاکرات ما در نیویورک قبل از پذیرش قطعنامه، وقتی در مصاحبه مطبوعاتی راجعبه عقبنشینی از او پرسیدند گفت عراق بپاید که سرزمین بیشتری از دست ندهد و راجعبه عقبنشینی لازم نیست صحبت بکنیم. فکر میکنم زمان طرح این موضوع هفت یا هشتماه بعد از صدور قطعنامه598 است. من خیلی از این حرف آقا جواد ناراحت شدم؛ چون دو هفته بعد ما فاو را از دست دادیم. من همیشه توی سیاست خیلی اعتقادی به حرکت غیرمتواضعانه ندارم. فکر میکنم آدم آخرش جواب میگیرد. بنبست تصمیمگیری در لحظات خطیر جنگ از اواخر سال1366 زمانی که فرآیند مذاکرات بدون تحول مناسبی یا دورنمای مطمئنی از حلوفصل قطعی و عادلانه جنگ ادامه مییافت روند رویدادهای صحنه جنگ بهشکل خطرناکی در حال معکوسشدن بود. دکوییار، دبیرکل سازمانملل در خاطراتش به دریافت اطلاعاتی درباره جنگ از سوی دولت آمریکا اشاره میکند که نشان میداد «تنها احتمالا پس از ماهها ناکامی [در مذاکرات] زمان میتواند به یک آتشبس منجر شود». این اطلاعات نه یک پیشبینی بیطرفانه از تحول اوضاع جنگ بلکه در اصل از تاثیرات عملی استراتژی آمریکا حکایت میکرد که «جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانیها رنجآور شود.»
همچنین بهگفته محمدجواد ظریف در همان حال که ایران به بازی با قطعنامه برای خرید زمان ادامه میداد، سفیر آلمان در سازمانملل پیام مهمی را به وی انتقال داد. ظریف میگوید: من این را هیچوقت یادم نمیرود که در ژانویه [1988] یا دی 66، همین آقای مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت من یک نکتهای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از اینکه شکست بخورید، قطعنامه را بپذیرید. هیچوقت این از ذهنم بیرون نمیرود. من هم این موضوع را گزارش دادم. اینکه حالا این گزارش به تهران منعکس شده باشد یا نشده باشد، مطمئن نیستم ولی فکر میکنم که گزارش دادم، چون هنوز بعد از این همه سال چند چیز توی ذهن من مانده؛ یکی این حرف است... در اواخر آذر و اوایل دی1366 مذاکرات مهمی میان فرماندهان سپاه با آقایهاشمیرفسنجانی صورت گرفت که از سختشدن اوضاع جنگ، کاهش شدید تعداد گردانهای در استعداد لشکرهای سپاه، کمبود کادر ادارهکننده یگانهای عملیاتی حتی در صورت اعزام نیروهای مردمی جدید، عدم جایگزینی امکانات منهدمشده یگانها با امکانات جدید و نظایر آنها حکایت میکرد. در این زمان قوای ایران در تدارک حملاتی در جبهههای شمالغرب برای کاستن از تمرکز نیروهای عراقی در جنوب و انجام عملیات دیگری در فاو بود که گزارشهای دریافتی از تلاشهای تازه عراق برای بازپسگیری آن خبر میداد.
در برخی تحلیلها از پذیرش ضمنی قطعنامه598 در نامه 9 اسفند 1366 وزیر امورخارجه ایران به دبیرکل سازمانملل بهعنوان اولین نشانه جدی از تحول در رفتار دیپلماسی ایران نام برده میشود اما به گفته محمدجواد ظریف صدور این نامه نیز بیشتر در چارچوب همان رفتار تاکتیکی صورت گرفت. با این حال دیپلماسی ایران توانسته بود برخلاف گذشته در مسیر نوعی عملگرایی دیپلماتیک گام بردارد. رفتار انعطافآمیز ایران در پیگیری حادثه ایرباس در حالی که به نتایج مورد انتظار در مورد قضاوت شورای امنیت درباره مسوولیت این حادثه نرسیده بود از آن حکایت میکرد که میکوشد گذشتهای طولانی از بیاعتمادی به سازمانهای بینالمللی را پشتسر گذارد و از امکانات این سازمانها بهعنوان نهادهای بینالمللی حل منازعه بهره بگیرد تا نخست هرچهسریعتر به وضعیت نزاع خاتمه دهد و سپس مهمترین مسایل مرتبط با آن را ازجمله تجدید اعتبار قرارداد 1975 الجزایر و اجرای بند 6 قطعنامه598 در مورد مسوولیت جنگ را تحقق بخشد. در این کتاب به چند زمینه اساسی برای دستیابی به این موفقیتها پرداخته میشود:
اول: نحوه استقرار آتشبس و پس از آن آغاز گفتوگوهای صلح در ژنو است که به دلایلی که در کتاب آورده شده چهره متفاوتی از رفتار دو کشور را بعد از جنگ ترسیم کرد. عراق امتیازاتی فراتر از چارچوب حقوقی مذاکرات طلب میکرد و ایران مواضع خود را براساس منطق قابلدرکتری از نظر عرف و هنجارهای شناختهشده بینالمللی پیش میبرد. پس اولین زمینه، ترسیم یک چهره جدید از ایران در نظام بینالملل است.
دوم: تا مرحله بنبست مذاکرات در اواخر 1368 عملا یک جابهجایی تدریجی در جایگاههای منطقهای و بینالمللی دو کشور صورت میگیرد. غرب آرامآرام در رفتار سیاسی عراق علايم تهدید را حس میکرد و به موازات آن، برای عادیسازی و بهبود روابط با ایران تلاش میکرد. پس دومین زمینه اساسی، رویکرد مثبت بازیگران موثر بینالمللی تحتتاثیر بازسازی چهره جهانی ایران است. زمینه سوم، «همانند امروز» تاثیر رویدادهای منطقهای نامطلوب است که برای دیپلماسی ایران فرصتساز شد. اولین رویداد اشغال کویت توسط عراق در مرداد1369 بود که باعث شد این کشور برای عادیسازی روابط و جلب اعتماد و نیز همکاری احتمالی ایران در اوضاع پیچیده و مبهمی که اشغال کویت بهدنبال آورده بود قرارداد 1975 الجزایر را در مناسبات مرزی و حسن همجواریاش با ایران دوباره بپذیرد.