ابتدا این خبر را بخوانید و جزئیات مطرح در آن را مرور کنید: «
با چه مجوزی زمینهای نهادهای نظامی و باغات بکر برج میشوند؟!» حالا برسیم به بازخوردهای آن خبر و دیدگاههای فرمانده کل قوا درباره این موضوع.
به گزارش «تابناک»، اگر قرار باشد معضلاتی را که شهرهای کشورمان به آن مبتلا هستند شناسایی کرده و به ترتیب اولویت رسیدگی، فهرست کنیم، ناگفته پیداست که کمبود فضاهای تفریحی و گردشگری، بوستان و تفرجگاه، در رتبههای بالای فهرستمان قرار خواهد گرفت و اولویت بالایی به دست خواهد آورد، زیرا این مقوله ارتباط نزدیکی با روحیه شهروندان و سلامت جامعه دارد.
اهمیت این موضوع زمانی بیشتر آشکار میشود که بدانیم در شهرسازی مدرن، فضای باز و سبز را جزء لاینفک تصمیمات برنامه ریزی کاربری زمین میدانند، زیرا پی به آثار جامعهشناختی، فرهنگی و روانشناختی آن بردهاند و میدانند تنها در صورت توجه به این مقوله است که میتوان روح زندگی را در کالبد بیجان شهرهای زهوار در رفته دمید و اثرات مخرب این نوع زندگی را در زندگی شهروندان کاهش داد.
اکنون اگر کمی از این کلیات عبور کرده و به دنبال مصداق یابیها در جامعه امروزی خودمان باشیم، درخواهیم یافت با ساخت و سازهای بیحد و حصری که در شهرهای مختلف رقم میزنیم، تا چه اندازه به این نکات مهم بیتوجهی نشان میدهیم و باید چه تبعاتی را در آینده جامعهمان متصور شویم.
بیاغراق، اغلبمان نمونههای متعددی برای این بیتوجهیها در شهرهای مختلف سراغ داریم و هر کدام میتوانیم چند مثال برای تبدیل اراضی وسیع، باغات کهنسال، مناطق بکر و امثالهم در مناطق پیرامون و حتی در بطن شهرها، به مجتمعهای مسکونی، تجاری، شهرک سازی و... مثال بزنیم که به گسترش ساخت و سازها و افزایش جمعیت منجر شده و روز به روز سرانه فضای سبز در شهرها را تقلیل داده است.
این در حالی است که اگر به دنبال ریشه یابی این تغییر کاربریها و ساخت و سازهای بیرویه باشیم، درخواهیم یافت نقش نهادهای نظامی و انتظامی و ارگانهای مختلف حاکمیتی در آنها به قدری پر رنگ هست که بتوان از تخلفات بخش خصوصی در مقابلشان چشم پوشی کرد، زیرا اگر چند نفر بتوانند از موانع قانونی و باید و نبایدهای سخت نظارتی عبور کرده و بخشی از فضاهای سبز باقی مانده در شهرها را به برج و آپارتمان و ساختمانهای تجاری تبدیل کنند، نهادهای حاکمیتی در مقیاس بسیار کلانتر و در احجام بزرگتر، پروژههای مختلفی را کلید زده و به سرانجام میرسانند که ماحصلشان، تبدیل اراضی وسیع تری به ساختمانهای مسکونی و تجاری است.
این را میتوان از ساخت و سازهای وسیع این نهادها در مناطق مختلف کشورمان نتیجه گرفت و از وسعت گرفتن بنیادهای تعاون در زیر مجموعههای این نهادها دریافت که شاید بهترین مثال برای آن، بنیادهای تعاون و مسکن زیر مجموعه نهادهای نظامی باشد؛ بنیاد تعاون سپاه، بنیاد تعاون ارتش، بنیاد تعاون ناجا و امثال آنکه هر کدام با چندین پروژه کلان و چندین هکتاری در شهرهای ریز و درشت، بخشی از املاک تحت پوشش خود را به پروژههای مختلف تبدیل کردهاند و حتی از آن فراتر، رسما با ورود به بازار تجارت، زمینهای برخی نهادهای دیگر را هم برای تبدیل به پروژههای مختلف در اختیار میگیرند، میسازند، میفروشند و اصلا خیالشان نیست که در سایه این ساخت و سازها، چه بلایی بر سر آینده شهرها میآید.
جالبتر اینجاست که تا خبری درباره ساخت و سازهای وسیع این نهادها مطرح و علاوه بر ایرادات قانونی فعالیتهای ایشان، غیرقانونی بودن ساخت و ساز در زمینهای تحت مسئولیت این نهادها مورد اشکال واقع میشود و مثالهایی مانند ساخت و ساز در محل پادگانهای مختلف، نشانه عبور این نهادهای نظامی از قانون خوانده میشود، بلافاصله از ضرورت تهیه مسکن برای پرسنل خود سخن به میان میآورند و ادعا میکنند که هدفشان سودآوری نیست!
با این حساب میتوان پرسید آیا براستی میتوان برای تأمین مسکن پرسنل، زمینهای تحت نظارت خود را مورد تاخت و تاز قرار داده، درختان آنها را قطع کرده و بوستانهای طبیعی و مصنوعی پدید آمده در آنها را نابود کنند؟ اگر زمین بایر بود، چه؟ آیا میتوانند هکتارها زمینهای بایری که به ضروریتهای نظامی در اختیارشان قرار گرفته و میتواند تبدیل به باغ و تفرجگاه شود، به مجتمعهای مسکونی و تجاری تبدیل کنند؟
در پاسخ به این ابهامات باید تأکید کرد هرچه کارشناسان و مسئولان مختلف حوزه شهری بخواهند برای این پرسشها پاسخ بیابند، ممکن است به پاسخهایی برسند که نتواند طرف مقابل را اقناع کند و منجر به تشتت در تصمیم گیریها در این عرصه شود. اما این مشکل تا آنجا برقرار میماند که نظرات مرجعی عالی مقام در این باره وجود نداشته باشد و تکلیف چنین ابهاماتی پیشتر مشخص نشده باشد، نه اینکه ببینیم عالیترین مرجع تصمیم گیری در این باره، بارها و بارها به صراحت مواضع خود را در خصوص آن بیان کرده و در هر فرصتی، بر ضرورت رعایتشان تأکید میکند، هشدار میدهد و حتی درباره کارکردهایی که این زمینها باید پیدا کنند، نظر صریح بیان میدارد.
هر چه رهبر انقلاب پیشتر در مقاطع گوناگون بر ضرورت حفظ و گسترش ریههای تنفسی شهرهای مختلف کشور، به ویژه پایتخت آلوده تأکید کرده و به مسئولان هشدار داده که مانع از بین رفتن باغات و بوستانها شده و علاوه بر آن، تمام تلاششان را برای فزونی دادن فضای سبز شهری به کار گیرند، وقتی با تعلل در این موارد مواجه میشود و از توجیهاتی مانند ساخت و ساز برای مسکن پرسنل برای ساخت و ساز آگاهی مییابد، چارهای جز تکرار باید و نبایدها در این عرصه نمیبیند.
این مهم را میتوان از نظرات و اعلام مواضح صریح رهبر انقلاب در دیدار اخیرش در روزهای گذشته دریافت که نه تنها نقشه راه را در این مسیر نشان داده، بلکه از سوابق تشر رفتن به مسئولان در زمان اثبات کوتاهیها یاد کرده و نسبت به تداوم قانون شکنیها در این عرصه، زنهارها و هشدارهای اکیدی مطرح کرده و حجت را بر همه تمام کرده است.
«تابناک» قصد دارد در روزها و ماههای آینده، با تکیه بر رهنمودهای مقام معظم رهبری، به مرور عملکرد نهادهای مختلف در این باره پرداخته و پروژههای مطرح در حوزه شهری را به قصد تطبیق با منویات ایشان بررسی کند؛ به این امید که مؤثر واقع شده و به تغییراتی بنیادین در رویکردها به این موضوعات مهم منجر شود.
برای شروع جا دارد که فرازهایی از سخنان ایشان در دیدار اخیر با مسئولان و فعالان محیط زیست، منابع طبیعى و فضاى سبز مرور نماییم تا بیشتر به ضرورت توجه به این مسائل پی بریم:
یک جاهایی هم هست در اطراف تهران -حالا این را من اینجا بگویم- طرف شرق تهران، یک بوستان بزرگی است، یک منطقه خیلی وسیعی است بین بزرگراه بابایی تا ارتفاعات قوچک؛ یک زمینی است متعلّق به ارتش.
بنده گاهی اوقات در این مسیرهای صبحگاهی در بعضی از روزها از آنجا میرویم و ارتفاعات را حرکت میکنیم، راه میرویم؛ من هروقت آنجا میروم، دلم میلرزد! چون میدانم دهها چشم طمعکار متوجّه اینجا است. کارهایی هم شروع کردند، ما جلویش را گرفتیم، یک تشری زدیم، دعوایی کردیم؛ میدانم موقّتاً دست برداشتند، امّا منتظرند یک غفلتی صورت بگیرد؛ یا این حقیر نباشم، یا غفلتی پیش بیاید، بالاخره بروند اینجا را تصرّف کنند؛ واقعاً انسان دلش میلرزد؛ یک بوستان بزرگِ شاید چند صد هکتاری - نمیدانم چقدر است - که اصلش هم ظاهراً متعلّق به ارتش بوده لکن الان مورد استفاده ارتش نیست و مورد اختلاف بین ارتش و وزارت اطّلاعات و اینها است.
به نظر من اینجا مال مردم است؛ اینجا باید بهصورت یک گردشگاه عمومی مردمی دربیاید. مکرّر هم من این را پیغام دادم به مسئولین گوناگون، شهرداری باید برود اینجا را تصرّف کند، دراختیار مردم بگذارد.
جای بسیار وسیع، خوب، خوشآبوهوا در شرق تهران، پُر درخت. حتّی من یکوقتی آنجا دیدم یک گله آهو یا بز کوهی بود که از دور دیده میشد؛ یک جای اینجوری. [این] در اختیار مردم قرار بگیرد، مردم بروند استفاده بکنند. اگر کوتاهی بشود، آنجا هم مثل بعضی جاهای دیگر [خواهد شد] که متأسّفانه کوتاهی شد و یکوقت دیدیم که ساختمانها آنجا سر بلند کردند و مدّعی پیدا شد، بعضی از دستگاهها هم متأسّفانه از روی غفلت - نه از روی غرض - فلان زمینها را به کارمندان خودشان دادند، آنها هم به یکی دیگر فروختند؛ این کارهایی و بیانضباطیهایی که متأسّفانه در زمینه زمینها و در زمینه این منطقه تنفّسی شهرهای بزرگ بهوجود میآید و از این قبیل [قبلاً هم] بهوجود آمده است.
به هر حال مسئله مسئلهی بسیار مهمّی است؛ کار کار مهمّی است. ما در این زمینهها همیشه هر سال صحبت کردهایم. من حالا اینها را گفتم تا در معرض اطّلاع مردم و قضاوت مردم قرار بگیرد و بر این اساس نمره بدهند به دستگاهها. معیار، دست مردم باشد، به دستگاهها نمره بدهند، قضاوت کنند راجع به دستگاهها که کدام دستگاه توانست دربارهی محیط زیست این اقدامات را بکند و این موفّقیّتها را به دست بیاورد و کدام دستگاه نتوانست .امیدواریم انشاءالله خداوند همهی شماها را از کسانی قرار بدهد که میتوانید در این زمینهها کار کنید.