اگر روزی از خواب بلند شدید و یکهویی احساس کردید میتوانید کشورتان را آباد کنید، قبل از هر چیز خونسردیتان را حفظ کرده و بعد از کشیدن چند نفس عمیق، ناشتایی دو قرص ضدتوهم 500 میلیگرمی مصرف کنید. اگر افاقه نکرد مشکلتان جدی است و شما باید هر چه سریعتر به یکی از مراکز ثبت نام انتخاباتی منتقل شده و متعاقبا جهت تکمیل مراحل درمانی به مدت چهار سال در خانه ملت تحت نظر کامل باشید تا بلکه این حس در درون شما خاموش شود. اما دردسر و زحمات رفتن به خانه ملت هم کمتر از دردسرهای بستری شدن در یک بیمارستان خصوصی نیست و برای خودش آداب و شرایطی دارد که بنا به وظیفه رسانهای و جهت تنویر افکار عمومی در این حدود 60 روزی که به انتخابات باقی مانده، به شرح ذیل اطلاعرسانی میکنیم.
1- لازم است حداقل یک عکس در زمینهای خاکی و پردستانداز سیاست همراه با شلوارک دیپلماسی انداخته باشید (به این میگویند: سابقه سیاسی)
2- حتما باید دست راست و چپتان را بشناسید (به این میگویند: سواد سیاسی)
3- ببینید دلتان بیشتر پیش کدام دستتان هست؛ راست یا چپ؟ (به این میگویند: جناح سیاسی)
2- بعد باید به فکر تامین هزینههای انتخاباتی باشید. یعنی یکجورایی خودتان را به یک اسپانسری که پولهایش خیلی تمیز هم نباشد (کثیف باشد بهتر است) متصل کنید. برای آنکه ملکه ذهنتان شود این مرحله را با یک شعر و به کمک همان انگشتان دستی که دوستش داشتید برایتان جا میاندازیم:
لی لی لی لی حوضک، کاندیدا اومد رای بیاره افتاد به پیسی ... انگشت کوچولو گفت: من درش میارم... بغلیش گفت: چطوری؟ ... وسطی گفت: با تشت طلا ... اون یکی گفت: کی بهت میده؟ ... انگشت شست گفت: من من کلهگنده! و یا همان آقازاده میبخشید همان اسپانسر! (به این میگویند: برنامه)
4- حالا وقتشه که پوستر و بنر درست کنید و چند تا عکس با کت و شلوار دامادیتان و فیگورهایی مثل: نگاه به افق ؛ در حال تفکر ؛ در حین سخنرانی پرشور و یا تمامقد در حالی که با چهره خندان دست راستتان را بالا نگاه داشتهاید، بگیرید. توجه کنید حتما باید در پشتتان پرچمی که در حال باد خوردن است دیده شود؛ (به این میگویند: تبلیغات)
5- با توجه به اینکه در حال حاضر پول و درمان و کار و ارزانی و ازدواج نیست و از آن طرف هم اختلاس و مصرف مواد و غیره فراوان است، با این وجود شما نباید سیاهنمایی کنید. پس در همین راستا میتوانید از چنین جملهای در تراکتهای تبلیغاتیتان استفاده کنید: «در کشور ما هر چه اگر نیست صفا هست» (به این میگویند: شعار انتخاباتی مثبت نیمه پر لیوانی)
6- در این مرحله باید پوستر و بنرها را روی شیشه چند مغازه و ماشین بچسبانید و در داخل مغازه و ماشینها هم چند نفری از جوانهای ترگل ورگل را سرکار بگذارید؛ از همان تیپهایی که معمولا گشت ارشاد در خیابان به آنها گیر سهپیچ میدهد! (به این میگویند: ستاد انتخاباتی مردمی)
7- حالا باید با پوشیدن لباس محلی در 60 روز، دور حوزه انتخاباتیتان را بزنید و تا میتوانید شام و ناهار بدهید و بریز و بپاش راه بیندازید. یادتان باشد که پول واسه خرج کردن است و آنکه طاووس خواهد ... همچنین در این مرحله ضروری است که آن تشت طلا را همچون یک کارت اعتباری همواره به همراه داشته باشید. (به این میگویند: چهره مردمی شدن)
8- اگر شما تا این مرحله کارتان را درست و درمان انجام داده باشید، وکیلی مردم روی شاختان هست؛ اما واسه محکمکاری بد نیست که هر از گاهی حرفی را هم بپرانید. از آن حرفهایی که مثل توپ صدا میکنند و توجه همه را به شما جلب میکند. مهم تاثیر حرف هست و نه صحت و یا باورش! مثلا میتوانید به مردم مدام اعلام کنید: اگر رای بیاورم خیلی چیزها را خواهم گفت (تکنیک بگم بگم) مردم هم برای ارضای حس کنجکاویشان به شما رای میدهند تا ببینند جریان چیست! یا میتوانید بگویید، با یک چوب بستنی کاری میکنم کارستان و یا یک کلید را نشان دهید و بگویید این کلید حل مشکلات هست. (تکنیک کلید) توضیح ضروری: مطمئن باشید کسی حوصله ندارد آن چوب بستی و یا آن کلید را امتحان کند که مثلا مطمئن شود واقعا آن کلید، کلید حل مشکلات هست یا کلید پارکینگ! (به این میگویند: شرمنده! الان اسمش را فراموش کردم)
9 – تبریک؛ اگر بلانسبت، مانند انتخاب 2015 miss world نتایج برای لحظاتی اشتباه اعلام نشود، شما دیگر یک نماینده مجلس شدهاید. بروید و مشکلاتتان را حل کنید و حالشو ببرید. وقت کردید برای آنکه دفعه بعد هم رای بیاورید گاهگداری مجلس را به هم بریزید (با کافه را به هم ریختن فرق دارد) و در برنامه کاریتان چند ساعتی را هم در هفته برای رفع مشکلات مردم وقت بگذارید. (به این میگویند: دفتر مراجعات مردمی. البته در اینجا رفع، دو معنا دارد؛ معنای نزدیک: برطرف کردن، معنای دور: ارتفاع دادن و زیراد کردن)
در ضمن شیرینی ما هم فراموش نشود ...