هجدهمین جشن «خانه سینما» یا جشن «سینمای ایران» در شرایطی برگزار میشود که در دورههای اخیر، این جشن شکوه گذشته را نداشته و در دوره پیش روی، به اندازه جشن خصوصی و کوچک حافظ نیز نتوانسته تأثیرگذار باشد؛ اتفاقی که برگرفته از سلسله تصمیمات اشتباه مجموعه مدیریتی خانه سینما و نگاه حاکم بر برخی صنوف سینمایی است.
به گزارش «تابناک»، مدیران پیشین خانه سینما، طرح بیمه بیکاری را به عنوان یکی از محورهای فعالیتهای صنفی این نهاد برای مدت طولانی پیگیری میکردند؛ اما این طرح هیچگاه به سرانجام نرسید. علت مشخص ناکامی در اجرای این طرح، قاعده در نظر گرفته شده برای عضویت و شرایط کنونی صنوف سینمایی است که نسبتی با شرایط کنونی سینمای ایران ندارد.
بر اساس این طرح قرار بود هر یک از اعضای صنوف سینمایی با پرداخت مبلغی از دستمزد سالیانه، خود را بیمه کند و در نهایت در صورت ایجاد کسالت یا پس از گذران سالها و بیکاری یا بازنشستگی، مبلغ ثابتی به نسبت رقمهای پرداختی در دوران فعالیت سینماییاش دریافت کند. سازوکار طراحی شده، شبیه به بیمه بیکاری بود، ولی مشکل آنجا بود که شمار قابل توجهی از اعضای صنوف سینمایی، توان پرداخت این اقساط را ندارند.
این طرح هیچ گاه پیادهسازی نشد و علت اصلی ناکامی در اجرا، بیکاریِ اجباری، بازنشستگی و از کار افتادگی شمار قابل توجهی از اعضای صنوف سینمایی ذیل چتر خانه سینما بود. بسیاری از اعضای صنوف اعم از بازیگران، فیلمبرداران، صدابرداران، تدوینگران و... به عصر دیجیتال بازنگشتند و به همین دلیل از قافله سینمای ایران عقب ماندند. گروهی دیگر نیز سن و سالی دارند که توان فعالیت سینماییِ سنگین را ندارند و عملاً از کارافتادهاند.
شمار سینماگرانی که چنین وضعیتی دارند، بسیار بالاست، به گونهای که کمک 500 میلیونی خانه سینما در زمان مدیریت پیشین به سینماگران پوشش هزینههای اضطراری نظیر مخارج درمان، شماری از ایشان را داده و طیف وسیعی از سینماگران با بحران اقتصادی مواجه هستند. وضعیت صنوف نیز متأثر از این ترکیب، به همین شکل و شمایل درآمده و هر روز متوسط سن اعضای صنوف سینماییِ زیرمجموعه خانه سینما بیشتر میشود.
در مقابل، هزاران سینماگر که بسیاریشان تکنیسینهای برجستهای هستند و حتی در سالهای اخیر شماری از آنها درخشیدهاند، عضو صنوف فیلمبرداران، بازیگران، مستندسازان، تدوینگران، دستیاران کارگردان، طراحان صحنه و لباس، منتقدان و نویسندگان و... نیستند و اساسا بازی داده نمیشوند.
در واقع، نه تنها درهای خانه سینما روی هزاران سینماگر جوان ایرانیِ مجهز به تکنولوژیِ روز سینما بسته است، بلکه حتی اعضای برخی صنوف در سالهای اخیر کوشیدهاند تا فعالیت صنفی در سینما را منوط به عضویت در صنوف کنند تا بدین ترتیب، مشکل بیکاریشان برطرف شود که روشی غیرحرفهای و خلاف بازارِ آزاد است.
در این شرایط جشن خانه سینما نیز بدون حضور هزاران سینماگر غیرعضو صنوف سینمایی و بدون داوری آثار این سینماگران و مشارکتشان در اجزای این جشن برگزار میشود. نامه و اعتراض گروهی از سینماگران نیز باعث نشده گروه حاکم بر این جشن و مدیریت خانه سینما، درها را برای نسل نو باز کنند و صدای نسلی را که اکنون سینما را در اختیار دارد، باز کند.
وقتی نسل نوی سینمای ایران از این جشن حذف میشوند و امکان عضویت در این نهاد صنفی را ندارد، طبیعتاً جشن خانه سینما، که روزگاری انعکاسی وسیعتر از جشنواره فیلم فجر داشت، بیش از جشن خصوصی و کوچک حافظ دیده نمیشود؛ اتفاقی که در چند سال اخیر بیشتر نمود یافته و اگر اصرار بر این انحصارگرایی افراطی و عدم جذب نسل جوان به صنوف سینمایی باشد، جشنِ خانه سینما طی یک دهه آینده به جشن «اقلیت سینما» تبدیل میشود.
در شرایط کنونی نیز انعکاس جشن خانه سینما و حواشیاش ـ بر خلاف جشنواره فیلم فجر ـ به یک هفته نیز نمیرسد و به سرعت به فراموشی سپرده میشود. نگاه مورد اشاره باعث شده این دورهمی حتی به برند فیلمها نیز کمکی نکند و معمولاً فیلمها در هیچ مرحلهای -حتی در شبکه نمایش خانگی- اشارهای به بردن جوایز جشن سینمای ایران نمیکنند؛ اما در مقابل، همچنان طرح سیمرغ بلورین جشنواره فجر بر تبلیغات فیلمهای سینماییِ برنده سیمرغهای نقش میبندد. جشن خانه سینما میتوانست و همچنان میتواند یک اسکار ایرانی باشد؛ اگر محفلی اداره نشود، عرصه رقابت به صورت محفلی محدود نشود و برندگانش محفلی انتخاب نشوند.