تحلیل مناظره های انتخابات ریاست جمهوری؛ کدام کاندیدا موفق بود؟ (بخش دوم)
تحلیل و تبیین مناظرات انتخابات ریاست جمهوری از دیدگاه های گوناگون، فرصتی است تا فارغ از جدل های مرسوم بین طرفداران کاندیداهای مختلف، چارچوبی نسبتا دقیق تر و جامع تر در اختیار مخاطبانی قرار دهد که بناست در فرصتی محدود، شناخت خود از کاندیداهای موجود را برای انتخاب یکی از آنان به عنوان رئیس جمهور، تکمیل کنند.
از همین روی، «تابناک»، کوشیده است بدون وارد شدن به این جدل های انتخاباتی، نظر تحلیلگران رسانه ای را درباره این مناظرات گرفته و آن را در معرض استفاده مردم قرار دهد. در این باره تلاش شده است، نظریات تحلیل گران بر پایه سه دسته بندی؛ قضاوت درباره فضای کلی مناظرات برگزار شده تا کنون، تحلیل عملکرد هر یک از کاندیداها و نقد شیوه مناظرات، سؤال های مطروحه و همچنین آسیب شناسی رفتار کاندیداها، تنظیم شود.
در بخش دوم از این سلسله مطالب،صالح محمودوند، در سه حوزه نامبرده به بررسی، نقادی و آسیب شناسی مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری پرداخته است.
متن کامل مطلب وی به شرح زیر است؛
فضای کلی مناظرات از همان نخستین روز از دست برگزارکنندگان آن خارج و مناظره عموما به صحنه جدال میان کاندیداهای رقیب تبدیل شد؛ جدالی که هرچند در ذات هر مناظره سیاسی بین رقبا پنهان است، به این شدت و حول حواشی و نه متن اصلی، فقط در مناظرات در ایران شاید اتفاق می افتد.
کمیت و کیفیت احراز صلاحیت ها از همان ابتدا نشان می داد در هر سوی مناظره، یک رقیب اصلی، یک رقیب فرعی و یک رقیب حاشیه ای وجود دارد که مناظره اصلی بین رقبای اصلی است و عناصر فرعی و حاشیه ای در درون گفت و گوی آنان خود را پیدا می کردند. در جانب اعتدالیون و اصلاح طلبان سه گزینه اصلی، فرعی و حاشیه ای مشخص بود؛ اما گزینه اصلی اصولگرایان در مناظره اول با کمک رقیب مشخص شد؛ جایی که محمد باقر قالیباف، حملات خود به رقیب را شروع کرد و رقیب هم عملا با حمله به او در تمام طول مناظره، وی را رقیب اصلی خود خواند و رئیسی در نقش کاندیدای فرعی و میر سلیم در نقش کاندیدای حاشیه ای به ایفای نقش پرداختند. در چنین ترکیبی فضای جدل در مناظره اول بین قالیباف از یک طرف و جهانگیری و روحانی از طرف دیگر درگرفت.
کیفیت حضور جهانگیری به عنوان کاندیدای فرعی در اردوگاه اعتدالیون ـ اصلاح طلبان، آنقدر در مناظره اول چشمگیر بود که پس از مناظره، گروهی به تعویض گزینه اصلی و فرعی آنان فکر کردند که البته در مناظره دوم و افول جهانگیری، مشخص شد، چنین قراری وجود ندارد.
در حوزه عملکرد، کاندیداها در مناظره اول، تا حدودی تکلیف خود را روشن کردند که البته در مناظره دوم در حوزه کارکردی دو تن از کاندیدا تغییراتی پیدا کرد.
حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور مستقر، طبیعتا در هر دو مناظره هدف انتقادات رقیب قرار گرفت. او که شاید انتظار نداشت به سرعت از طرف قالیباف- که می کوشید خود را کاندیدای اصلی رقیب نشان دهد- مورد حمله قرار بگیرد، در ابتدا شوکه و عصبی می نمود. حملات متعدد و خلاف انتظاری که از طرف قالیباف به حسن روحانی شد، تا آخر مناظره حسن روحانی را به گوشه رینگ برد.
در مناظره دوم اما رئیس جمهور، گویا متوجه شده بود، در مکانی که نشسته، تنها یک کاندیدای انتخاباتی است و نه رئیس جمهور؛ بنابراین، اندکی به خود آمد و به ویژه در روزی که انتقادات اصولگرایان سه برابر از مناظره قبل شده بود، تا حدودی هماوردی جدال را با آنان به دست آورد.
هدف محمد باقر قالیباف در مناظره اول، تعیین تکلیف خودش با اصولگرایان بود. او کوشید با حملاتی از راست و چپ به روحانی و جهانگیری، عرصه انتخابات را رقابت بین خود و روحانی جلوه دهد و با سکوت دیگر کاندیداهای اصولگرا در مناظره اول، تا حدودی به این هدف دست یافت. قالیباف در هر دو مناظره کوشید، سبد رأی خود را به میان قشرهای پایین دست بکشاند و این تلقی را ایجاد کند که این دولت، دولت کار و تلاش نیست؛ هدفی که تا کنون در آن به موفقیت نسبی رسیده است.
قرار نبود کسی جهانگیری را در ابتدای مناظره اول جدی بگیرد. تصور این بود که نقش او ارائه عملکرد از دولت است؛ عملکردی که شاید رئیس جمهور فرصت نکند در وقت خود به آن اشاره کند. اما حمله قالیباف، خیلی سریع جهانگیری را به بافت اصلی اصلاح طلبی اش برگرداند و او از این دیدگاه هم به حملات قالیباف پاسخ داد و هم مدیریت قالیباف را به چالش کشید و گناه هشت سال دولت محمود احمدی نژاد را هم به نام قالیبافی نوشت که خود از مخالفان سرسخت احمدی نژاد بود.
با وجود این، در دور نخست مناظرات و در زمان ضعف حسن روحانی، جهانگیری خوش درخشید تا جایی که برخی تصور کردند، ممکن است با جهش جهانگیری در مناظرات، او در نهایت کاندیدای اصلی اصلاح طلبان نام گیرد که البته این خیلی زود با افول شاید خود خواسته جهانگیری در مناظره دوم رنگ باخت. در مناظره دوم جهانگیری دقیقا مانند حسن روحانی در مناظره اول، ضعیف ظاهر شد تا جایی که در پایان مناظره ای که اساس آن بر جدل است، از روی کاغذ متنی را خواند.
اما ابراهیم رئیسی در مناظره اول، کوشید در نقش کاندیدایی که جدل و حمله نمی کند و پیگیر مشکلات مردم ورای جنگ و جدل های دیگر کاندیدا هست نقش بازی کند. واقعیت اما این است که در مناظرات انتخاباتی ایران، بازنده و برنده در درون نزاع مشخص می شود؛ کاندیدایی که کناره گرفته و نقش تماشاچی مناظرات را به خود بگیرد، حداقل برنده مناظرات نخواهد بود؛ هرچند شاید بعدا توفیقاتی کسب کند، در مناظره بعید است! به همین دلیل، ابراهیم رئیسی در مناظره دوم بسیار فعال تر از مناظره اول ظاهر شد و تا وقت داشت به نقد عملکرد دولت یازدهم پرداخت تا جایی که روحانی ناگزیر شد، بخشی از وقتش را صرف پاسخ دادن به انتقادات رئیسی بکند؛ رئیسی در این مناظره خوش درخشید.
مصطفی میر سلیم در مناظره اول، در پاسخگویی به پرسش های خودش و سؤالات دیگران، برخوردی کارشناسانه داشت و تقریبا به چشم نیامد که نسبت بیشتری با اصولگرایان دارد. او مواجهه با هر پنج کاندیدای دیگر یکسان بود و رویکردش پس از مناظره مورد تحسین کسانی قرار گرفت که هیچ گاه به او رأی نخواهند داد! با وجود این، او در مناظره دوم بسیار پویاتر ظاهر شد و سؤالاتی اساسی به ویژه از کاندیداهای دولت یعنی روحانی و جهانگیری پرسید.
او که گفته بود در مناظره اول، پاس داده است که قالیباف و رئیسی آبشار بزنند، اما نزده اند، در این مناظره پاس های روی تور بلند و بریده خوبی را فراهم کرد که هم کوتاه زن های اصولگرا و هم بلند زن اصولگرا به قدر کافی از آن استفاده کردند تا جایی که شاید بتوان گفت میر سلیم پدیده مناظره دوم انتخابات بود.
سید مصطفی هاشمی طبا هم که کاندیدای حاشیه ای دولتی ها- اصلاح طلبان است، در مناظره دوم کوشید کمک بیشتری به آنان بکند، اما دوباره از ورود به جدل در دور دوم مناظره هم خودداری کرد و مانند دور اول نقشی را که بتوان حائز اهمیت آن را دانست، نداشت.
رفتار کاندیداها که در این مناظرات بر جدل استوار است، نیز قابل اهمیت بود. روحانی و جهانگیری عمدتا از تکنیک رقیب هراسی استفاده و سعی کردند مردم را از انتخاب کاندیداهای اصولگرایان بترسانند. قالیباف و رئیسی از تکنیک کوچک شمردن رقیب، استفاده و تلاش کردند به مردم بقبولانند حسن روحانی کسی نیست که بتوان برای حل مشکل بیکاری و اقتصاد کشور، روی او و دولتش حساب باز کنند. دو کاندیداهای حاشیه ای هم رفتاری هماهنگ با رفتار کاندیداهای اصلی و فرعی مطلوبشان داشتند.
یکی اینکه تخریب می کنند به جای دفاع از خود
دیگر پاسخ تخریب هاست، پاسخ تخریب را که نباید اینگونه داد که شما دروغ می گویی، این که درنهایت تخریب را بی اثر کند
پاسخ درست این است که مثلا از فعالیت های وزیر آموزش و پروش دفاع شود یا از برنامه های آموزشی دولت، اگر اینگونه پاسخ دهیم، تخریب گر بی اخلاق هم دیگر مجبور می شود برنامه اش را توضیح دهد
خودروهای داخلی بود یا بازار مسکن؟ واقعا احساس نمیشد؟
شما از خواب پا شو دیگه دیروقته.
و جالبه که درامد نفتی هم در اين چهار سال روحانی از چهار سال دولت دهم بيشتر هم بوده! با این حال بودجه عمرانی زمان دولت يازدهم بيش از يک و نيم برابر بودجه عمرانی دولت يازدهم بوده! خالص اشتغال دولت احمدينژاد طبق آمارهای همين سازمانهايی که دولت بهش اشاره ميکنه بيش از دو برابر دولت يازدهم بوده! (خالص اشتغال/سال)
ولی متاسفانه هی آمار و ارقام پوچ تکرار ميشه و مردم ما هم متاسفانه هر روز سطحی تر ميشن و نه تحقيقی نه مطالعه اي. هر چه ميشنوند باور ميکنند.
آخه اگر امثال جهانگيری و نعمت زاده مدير بودند، که 40 سال است در راس امور مختلف هستند! چرا طوری وانمود ميکنند انگار ديروز از تخم در اومدند و با آوار احمدينژاد مواجه شدند. احمدی نژاد 8 سال رئيس جمهور بود، ولی اين قشر مديران (اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد، همه از هزار فاميل هستند و با هم دوست و رفيقند) از اول انقلاب در انواع دولتها بوده اند و خورده اند و برده اند و نتيجه شده ايرانی که ميبينيم. ولی امروز طوری وانمود ميکنند انگار تازه از مريخ تشريف آوردند برای آبادی ايران!
الحق که آزموده را آزمودن خطاست.
داریم میشود میتوانیم!!!!!!
به قول یکی فقط میگه همه بدن من خوبم
سوال بعدی، جواب من خوبم
از کجا میدونی ۱۰ میاد ۲ میره؟
احمدی که ۱۰ روز خونه خوابید توانایی اداره کشورو داره حتما!






