شوق به ادبیات فارسی در غربی‌ترین سرزمین آفریقا

پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در سنگال
کد خبر: ۷۰۲۷۵۰
|
۲۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۸ 11 June 2017
|
11627 بازدید
مقدمه کوتاه درباره نویسنده و رمان «نامه‏‌ای بسیار طولانی»
 
ماریاما با (Mariama Ba) یکی از تواناترین و مشهورترین داستان‌نویسان زن سنگالی است. میتوان وی را در شمار برجستهترین داستاننویسان قاره آفریقا قرار داد. او در سال 1929میلادی برابر با 1308خورشیدی، در یک خانواده ثروتمند سنتی و مذهبی در داکار پایتخت کشور سنگال، به دنیا آمد. وقتی سه سال داشت مادرش را از دست داد. پس از مرگ مادرش، ماریامابا تحت نظارت پدر بزرگ و مادر بزرگ مادری‌اش بزرگ شد. ماریامابا هم در مدرسه فرانسوی درس می‌خواند و هم در مکتب‌خانه قرآن می‌آموخت. در سال 1943، رتبه اول کنکور مدارس فرانسوی زبان آفریقای غربی شد. مشهورترین اثر این نویسنده توانا،  رمان «نامه‌ای بسیار طولانی» (Une si longue lettre) است. این رمان در سال 1979 میلادی نوشته شده و در اصل به زبان فرانسوی و به 24 زبان ترجمه شده و بیش از 10 بار و با شمارگان بالای 10 هزار نسخه چاپ و منتشر شده است. این رمان هم در دبیرستان‌ها به عنوان کتاب درسی تدریس میشود، هم جزو کتب درسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی شیخ آنتا دیوپ داکار است. میتوان گفت ماریامابا از نویسندگان چیره دستی در تشریح مسائل و نقش و دشواری‌های فرا روی زنان آفریقا بویژه در سنگال را بخوبی تشریح کرده است. اکنون، 30 سال بعد از مرگش به عنوان علامتی پاک نشدنی در تاریخ ادبیات آفریقایی بویژه سنگالی باقی مانده است و یکی از مدارس سنگال را به نام وی نامگذاری کرده‌اند تا نامش ماندگار بماند. آنچه در ادامه میآید، ترجمه صفحه نخست این رمان است که در آینده نزدیک، متن کامل آن در ایران منتشر خواهد شد و متن ذیل، اختصاصاً در اختیار «ایران» قرار گرفته است.
 
 نامه‌ات به دستم رسید. در پاسخ آن، دفتری را باز میکنم که درآن آشفتگی‌هایم میجوشد. دوستی قدیم ما به من آموخت که همدردی مرهمی برای رنج من است. حضور تو در زندگی من اصلاً تصادفی نیست. خانه‌های مادربزرگ‌هایم فقط با نرده‌ای از هم جدا میشد، در طول روز از حال هم خبر میگرفتند. مادرهای ما برای مراقبت و نگهداری از عموها و خاله‌هایمان باهم رقابت میکردند. ما هم پنی‌ها و صندلهایمان را در یک مسیر سنگلاخی مدرسه قرآن باهم کهنه کردیم. دندانهای شیریمان را باهم در سوراخی پنهان کردیم و از فرشته موش خواستیم تا به جای آنها، دندانهای زیباتری برایمان بیاورد. اگر آرزوها با گذر سالها و حضور واقعیتها میمیرند، در عوض من خاطراتم را مثل شیرینی زندگیام نگه میدارم. به یادت میافتم. گذشته دوشادوش احساسات دوباره زنده میشود. چشمانم را میبندم. امواج و فوران احساسات اوج میگیرند: حرارت و جذبه، آتش هیمه‌ها، طعم شیرین در دهانه‌ای حریص، انبه‌های کال تند مزه که به نوبت آن را گاز میزدیم. چشمانم را میبندم. امواج و فوران تصاویر: صورت برافروخته مادرت که هنگام بیرون آمدن از آشپزخانه، قطرههای عرق روی چهره خستهاش میغلتید، هیاهوی دسته دخترانی که با لباسهای خیس از قنات برمی گشتند.ما دو دختر؛ مسیری را از نوجوانی به بلوغ طی کردیم، همان طور که گذشته حال را به ارمغان میآورد.دوست من! دوست من! دوست من! سه بار تو را صدا میکنم. دیروز تو طلاق گرفتی و امروز من بیوه شدم.

شاید در جهان ایران‌شناسی به ذهن کمتر کسی خطور کند که فارغ از اروپا و امریکای شمالی و شرق آسیا و هند، در آفریقا، آن هم نه در شمال آن که به واسطه مشمول جهان عرب شدن در تقسیم‌بندی فعلی، از پیش ارتباطاتی وجود داشته، که در غرب قاره سیاه و در همسایگی اقیانوس اطلس هم می‌توان سراغ از کسانی گرفت که شیفته ایران هستند و مشتاق آموختن و آموزاندن زبان فارسی. اینکه در اقوال آمده که ابن‌بطوطه در چین، روی قایقی غزلی از سعدی را از پیرمردی شنیده، دلیل بر آن نمی‌شود که در جهان امروز، دیگر شاهد نفوذ پیشین  «قندِ پارسی» نباشیم؛ چه، اکنون اگرچه شاید دیگر در اقصای چین چنین نباشد اما می‌توان در منتهی‌الیه غربی آفریقا، مردان و زنانی را  یافت که پارسی‌گوی‌اند و علاقه‌مند به آن. هرچند دو سده پیش، کسانی از شیراز به زنگبار  - تقریباً تانزانیای فعلی - رفتند و آنجا اجتماعی را شکل دادند اما آفتاب آن حضور، دیری نپایید و کم‌فروغ بود. البته بر هیچ‌کس مکتوم نیست که زبان فارسی در مشخصاً «سنگال»، تنها 14 سال سابقه دارد اما همین که امروز، گروه زبان و ادبیات و تمدن فارسی در دانشگاه شیخ آنتادیوپ در داکار سنگال پا گرفته و یک ایرانی دلسوز (عبدالکریم سنایی) برای برفراز نگاه داشتن این پرچم استقامت ورزیده، کم چیزی نیست  یا همین که امروز، هر که در مرکز و غرب آفریقا می‌خواهد ایران را بشناسد، پایگاه و جایگاهی دارد، نباید که از نظر دور داشت. حتی همین امروز، 15 دانشجوی سنگالی در دانشگاه‌های ایران به تعلم مشغول است. نمونه آن‌ها، «سعاد لی» (Souad ouly) است. بانوی 38 ساله‌ای که دانشجوی دکتری در ایران است؛ فرزندش را  در سرزمین ما  به دنیا آورده و همسرش چند ماه یک بار به دیدنش می‌آید. اینها را کنار هم گذاشتن، نتیجه‌ای بس جالب به دست می‌دهد. حالا او سرگرم نگارش پایان‌نامه‌ای است که بر آن است تا ادبیات ایران و سنگال را با مطالعه موردی سه نویسنده از این سو  و سه نویسنده از آن سو، به تطبیق بنشیند. با او اما از هردری سخن گفتیم. جز خودش و زندگی‌اش و به ایران آمدن و در ایران ماندش، از سرزمین سنگال و مردم آن و رنج‌های رفته بر آنها نیز صحبت کردیم تا خواننده ایرانی با دریچه‌‌ای  تازه آشنا شود. کشوری که اگرچه در میان 54 هم قاره‌ای خود آرام زیست می‌کند و دردسر جنگ‌طلبی و دموکراسی‌گریزی را نداشته اما عقبه‌ای پر نشیب و فراز داشته است. آنچه در ادامه می‌خوانید، متن گفت‌وگو با این بانوی سنگالی است که در آینده نزدیک، منادی فرهنگ ایرانی در غرب قاره سیاه خواهد شد. هرچند که با ترجمه رمانی از ادبیات سنگال، هموطنان خود را هم به ما خواهد شناساند.

خانم لی، در ابتدا و برای ورود به بحث بگویید  در چگونه خانواده‌ای رشد کردید؟
 
من در 14 مه 1979 شهر کاولاک (Kaolack) در سنگال به دنیا آمدم. پدرم کارمند اداره پست بود و مادرم خانه دار.
 
فضای کشور سنگال و آن شهری که در آن زندگی می‌کردید چگونه بود؟
 
 کاولاک یکی از شناخته شده‌ترین شهرهای سنگال (Senegal) است و از هر راهی که می‌خواهید به سنگال وارد شوید باید از کاولاک بگذرید. این شهر در دوره‌ای که سرزمین ما، در اشغال دولت فرانسه بود، مرکز تجارت بادام زمینی بود و حالا هم یکی از مراکز تولید نمک دریایی است.
 
اجازه دهید پیش از آنکه به چگونگی آشنایی‌تان با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بپردازیم، بیشتر درباره سرزمین مادری‌تان بدانیم. باتوجه به اینکه سنگال، مستعمره فرانسه بوده چقدر زبان فرانسوی و فرهنگ فرانسه در سنگال رسوخ کرده است؟
 
 زبان فرانسوی اکنون زبان رسمی و درسی سنگال است که نتیجه دوره استعمارفرانسه بوده و به همراه کمی از آداب و رسوم آنها باقی مانده است. اما در سراسر کشور مردم به زبان بومی خودشان صحبت می‌کنند. به‌طور کلی آفریقای غربی تحت تأثیر فرانسه بود و در دهه 1960 میلادی که کشورهای آفریقایی به مرور کسب استقلال کردند.
 
چه کشورهایی همسایه سنگال هستند؟
 
کشور مالی، موریتانی، گینه کوناکری، گینه بیسائو و گامبیا. سنگال در غربی‌ترین نقطه آفریقای غربی واقع شده و کناره غربی آن در ساحل اقیانوس اطلس قرار گرفته است.
 
پس اقلیم آن، بیشتر استوایی است.
 
بله، سرسبزی در آن بسیار است و البته ساحل آن گسترده است. از 14 شهر سنگال، 9 شهر آن ساحلی است و البته برف نمی‌بارد ولی 9 ماه از سال هوا خنک و مرطوب است. این کشور دو جزیره دارد؛ جزیره گور(Ngor) و جزیره گوره (Gorée). جزیره گوره در 3 کیلومتری داکار که اکنون در میراث جهانی یونسکو در سال 1978 نیز به ثبت رسیده، بویژه در قرن شانزدهم، مرکز اصلی تجارت برده در آفریقا بوده است. نخستین خانه بردگان در گوره در سال 1536 توسط پرتغالی‌ها ساخته شده که از آن برای آماده‌سازی انتقال برده‌ها به قاره امریکا استفاده می‌شده است.
 
درآمد اصلی مردم سنگال چیست؟
 
کشاورزی.
 
بادام زمینی؟
 
 در دوره استعماری، بادام زمینی رتبه اول بود ولی اکنون در رتبه سوم و چهارم قرار دارد. در حال حاضر بجز بادام زمینی، برنج و گندم هم می‌کارند.
 
فرهنگ مردم سنگال و زبان بومی‌شان چگونه است؟
 
زبان‌ها بستگی به قبیله‌ها دارد؛ خود من از قبیله halpulaar هستم ولی یک زبانی به نام Wolof هست که تمام مردم سنگال و برخی از کشورهای دیگرآفریقا با آن سخن می‌گویند که در کنار این به زبان و لهجه مادری در هر قبیله هم گفت‌و‌گو می‌شود. هر قبیله‌ای زبان بومی خودش را دارد و تقریباً 21 زبان بومی وجود دارد. ممکن است بعضی قبایل زبان همدیگر را نفهمند و کسی که می‌خواهد این زبان‌ها را یاد بگیرد می‌تواند در مراکز سوادآموزی دولتی یا در دانشگاه رشته خود را انتخاب کند.
 
این تفاوت زبان‌ها در بقیه کشورهای آفریقا هم هست؟
 
بله، درکشورهای آفریقا، زبان رسمی خودشان، زبان بومی آنها نیست چون آفریقا در دوره‌ای طولانی مستعمره بوده و انگلیس، پرتغال و فرانسه آن را بین خودشان تقسیم کردند. آنها بودند که در بیشتر نقاط آفریقا مدرسه را به‌طور رسمی آوردند؛ چون مردم زبان‌های مختلف دارند و هر قبیله‌ای زبان خاص خودش را دارد و این در حالی است که دیگران این زبان را بلد نیستند و برای همین تمام شهرهای آفریقا زبان رسمی فرانسوی یا انگلیسی یا پرتغالی است. در کنار این، زبان‌های بومی مثل سواحیلی، fulani، haousa هم هست که در میان آفریقایی‌ها عمومیت بیشتری دارد. شاید به همین دلیل باشد که بیشتر مردم جهان، شناختی که از آفریقا و سنگال دارند از نگاه کشورهای غربی است.
 
آیا با وجود مستعمره بودن سنگال، فرهنگ بومی مردم آن حفظ شده است؟
 
 بله چون هم اکنون در سنگال مردم به‌طور سنتی و قومی زندگی می‌کنند مثلاً خانواده‌ها مثل عمو، عمه و دایی همه با هم زندگی می‌کنند.
 
جمعیت آن چقدر است؟
 
حدود 15.13 میلیون نفر که 95 درصد آنها مسلمان اهل سنت از فرقه‌های صوفی مانند تیجانیه، مریدیه، قادریه و غیره هستند و مابقی مسیحی هستند که همزیستی مسالمت آمیزی بین آنان در جریان است.
 
و همزیستی‌شان مسالمت‌آمیز بوده است؟
 
در سنگال مسیحیان و مسلمانان رابطه خیلی نزدیکی باهم دارند و گاهی اوقات در یک خانواده هم مسیحی دارد و هم مسلمان که در نهایت خوشی با هم زندگی می‌کنند. زندگی و رفتار مردم سنگال بیشتر شیوه سنتی ، بومی و مذهبی  و کمتر تحت تأثیر فرهنگ‌های بیگانه است. در نظر بیشتر مردم سنگال پیامبر اکرم و خاندان ایشان احترام و ارزش خاصی دارند؛ از ویژگی‌های مهم سنگال ثبات سیاسی و وجود آزادی‌های فردی، اجتماعی و سیاسی است که یکی از سبب‌های حضور کشورهای دیگر بویژه اروپایی‌ها در سنگال می‌باشد پس سنگال یک کشور خیلی آرام است و تا آنجا که من باخبرم قبایل با یکدیگر جنگ نداشته‌اند.
 
یعنی قبایل هم با همدیگر هیچ‌وقت جنگ نداشته اند؟
 
نه.
 
بر سر ریاست جمهوری چطور؟
 
نه هیچ‌وقت، در انتخابات هیچ‌وقت جنگ نشده و همه آزادی فردی دارند و حتی رئیس جمهوری پیشین که رأی نیاورد، قبل از اینکه نتایج نهایی را اعلام کنند رفت به رئیس جمهوری جدید تبریک گفت.
 
شما چطور با فرهنگ ایرانی آشنا شدید؟ آیا در مدرسه چیزی از ایران شنیده بودید؟
خیلی نه، دبیرستان که تاریخ جهان را می‌خواندیم، از ایران هم خوانده بودم چون به همراه یونان، دارای تمدن خیلی بزرگی بوده است. تنها می‌دانستم که این دو کشور، پیشینه باشکوه داشته و از بزرگترین تمدن‌های جهان بودند و اسم امام خمینی هم می‌شنیدم اما بیش از این، اطلاعاتی نداشتم.
 
در دانشگاه به سراغ چه رشته‌ای رفتید؟
 
در سال 2001 دیپلم گرفتم و به دانشگاه «شیخ آنتا دیوپ» (Cheikh Anta Diop University) رفتم تا در رشته زبان انگلیسی درس بخوانم. اما دو سال بعد که تفاهمنامه‌ای میان رؤسای این دانشگاه و دانشگاه شهید بهشتی ایران به امضا رسید، روزی اعلانی دیدم که از راه‌اندازی گروه زبان و ادبیات و تمدن فارسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی خبر داده بود. البته این قرارداد، در راستای روابط فرهنگی و سیاسی بین سنگال و ایران بود. در ابتدا تنها استاد، عبدالکریم سنایی بود. دو ماه که از گشایش گروه گذشته بود، روزی به آنجا رفتم. او به گرمی استقبال کرد و گفت شما نخستین خانمی هستی که آمدی و گفت که ثبت‌نام کن، چون در سنگال در لیسانس دانشجو همزمان در دو گروه نمی‌تواند درس بخواند. من هم که خوشم آمده بود، زبان انگلیسی را رها کردم و سال اول فارسی را شروع کردم. کم کم یک سال گذشت و سال 2004 گفتند کسانی که می‌خواهند بیایند دپارتمان، باید ثبت‌نام کنند. حالا از امضای این تفاهمنامه 14سال گذشته و جز استاد سنایی، دیگران چون دکتر مصدق و همچنین استادانی که به‌صورت کوتا مدت پروازی می‌آمدند و تدریس می‌کردند. در روابط بین این دو دانشگاه، تاکنون 8-9 دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در داکار فارغ التحصیل و از دانشجویان برتر آن برای ادامه تحصیل در مقطع ارشد به ایران آمده‌اند.
 
 یعنی شما در زبان فارسی دو استاد داشتید؟
 
 بله، دو استاد ثابت ولی، سه یا چهار استاد پروازی می‌آمدند و تدریس می‌کردند. اینجا لازم است نخست از دولت جمهوری ایران و سپس از تمامی استادان گروه زبان و ادبیات فارسی این سرزمین و عزیزان که در یاد‌گیری زبان و ادب فارسی و نیز آشنایی با فرهنگ و تمدن دیرپای این سرزمین، ما را یاری داده‌اند، سپاسگزاری کنم بویژه استاد عبدالکریم سنایی که بیش از 10 سال با تلاش خستگی‌ناپذیر در سنگال کناره ما ایستاد و فارسی را به ما یاد داد، تندرست باشد. آگاهی مردم سنگال از ادب و فرهنگ کهن ایران اسلامی زیاد نیست و اکنون این کار ماست که مردم کشور خود را  با تمدن ایران زمین، سعدی و حافظ، مولانا، فردوسی و غیره آشنا کنیم.
 
ضمناً استادان سنگالی نیز داشتید؟
 
 نه، همه ایرانی بودند؛ البته در واحدهای خارجی، استادان، سنگالی بودند.
 
چه زبان‌هایی تدریس می‌شود؟
 
زبان‌های مهم دنیا هستند. آخرین آن و پس از فارسی، چینی بود که تقریباً 7 سال پیش آمد.
 
در ایران، جز شما دانشجوی سنگالی دیگری هم هست؟
 
در حال حاضر 15 دانشجوی سنگالی در ایران داریم در رشته­ های مختلف مثل زبان و ادبیات فارسی، تاریخ، جغرافی، ایرانشناسی و در دانشگاه­ های مختلف مثل شهید بهشتی، تربیت مدرس، دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان و بتازگی در دانشگاه همدان داریم.
 
با این اوصاف، پس شیخ آنتا دیوپ، باید دانشگاهی قدیمی باشد.
 
بله، البته سابقه‌ای 100 ساله  دارد که  توسط فرانسوی‌ها ایجاد  اما با این نام، در فوریه 1957 ایجاد شده است. آن زمان، سنگال وقتی که به استعمار درآمد، فرانسه گستره ای به نام آفریقای غربی فرانسوی ایجاد کرد که ابتدا سن لویی و سپس داکار پایتخت آن بود. با پایان روزگار استعمار سرزمین‌ها، کشورها تقسیم شدند ولی مرکز اداری آنها بندر داکار بود. این دانشگاه، معتبرترین دانشگاه آفریقای غربی هست و حتی به جرأت می‌توان گفت که در رشته پزشکی و دام پزشکی، از تمام آفریقا دانشجو می‌پذیرد.
 
می‌خواهید بگویید در همان زمان هم سنگال در آفریقا مرکزیت داشت؟
 
بله، اگر بخواهید به آفریقای غربی بروید باید از سنگال عبور کنید. بیشتر رؤسای جمهوری سنگال و بعضی شخصیت ‌های مهم دیگر کشورهای آفریقا در همین دانشگاه درس خواندند و به نام شیخ آنتا دیوپ دانشمند و شیمیدان معروفی است که دانشگاه به نام وی است.
 
شما در سال 2008 با گرفتن لیسانس چگونه تمایل پیدا کردید به ایران بیایید؟
 
بعد از لیسانس با بورسیه وزارت علوم برای ادامه تحصیل به ایران آمدم و کارشناسی ارشد را در دانشگاه شهید بهشتی به پایان رساندم و الان سرگرم تحصیل دکتری در دانشگاه تربیت مدرس هستم.
 
 موضوع پایان‌نامه شما چیست؟
 
تحلیل و بررسی تحول نقش زن در رمان‌های معاصر ایران و سنگال، چون به نظر می‌رسد همان‌طور که ادبیات ایران در آفریقا و بویژه سنگال ناشناخته است، ادبیات آفریقا نیز در ایران ناشناخته مانده به همین دلیل در جریان مطالعات فرهنگی این دو کشور، برای شناساندن این ادبیات و آداب و رسوم و فرهنگ، کارهای تطبیقی مهم است. به نظر می ‏رسد یکی از موارد قابل طرح، توسعه و تقویت مطالعات تطبیقی در ادبیات دو ملت است. به همین سبب می‏ توان از دیدگاه‏های متفاوتی آثار ادبی دو کشور را مقایسه کرد و به نزدیکی مناسبات فرهنگی دو کشور پی برد. بسترهای مشترک فرهنگی و ادبی قابل بررسی است. از این‌رو بررسی و مقایسه آثار ادبی این دو کشور بزرگ در شناخت فرهنگ یکدیگر از اهمیت ویژه ‏ای برخوردار است. جنسیت پدیده مهمی است که از عناصر اجتماعی و فرهنگی تأثیر می ‏پذیرد و همچنین بر آن تأثیر می‏ گذارد. بازتاب این تأثیرپذیری و تأثیرگذاری را می ‏توان در ادبیات ملت‌ها مشاهده کرد. رمان، نوع ادبی خاص است و جایگاه ویژه ‏ای در بازنمایی جامعه دارد. این نوع ادبی، ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارد و از تحولات آن تأثیر می‌پذیرد و بر جامعه تأثیر می‌گذارد. با آغاز انقلاب صنعتی و تحولات اجتماعی در دنیای تمدّن، نوع نگاه جامعه از سنت دیرینه‏ مردسالاری، به سوی جنس زن دچار تغییر و تحول شد. بنابراین در این رساله، تلاش می‌کنیم به بررسی و تحلیل تحول نقش زن درباره رمان‏ های معاصر ایران و سنگال با تکیه بر آثار برگزیده شش نویسنده (علی محمد افغانی، سیمین دانشور و زویا پیرزاد از ایران و عبدالهی سدجی، ماریاما با و کن بُگول از سنگال) بپردازیم. براین اساس کتاب‌هایی مانند «سوشون» اثر سیمین دانشور، «شوهرآهوخانم» اثر علی محمد افغانی، «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» اثر زویا پیرزاد و در سنگال، کتاب دو نویسنده زن و یک نویسنده مرد (عبدالهی سدجی/ Abdoulaye Sadji، ماریاما با /   Mariama Ba و کن بگول / Ken Begol) که به زبان فرانسه بود را انتخاب و یکی از رمان سنگالی را ترجمه کردم که البته هنوز منتشر نشده است. می‌خواستم در هر کشور 3 رمان را بررسی کنم تا ببینم نقش زن در این دو سرزمین نسبت به اوضاع ادبی، فرهنگی و سیاسی و غیره آنها چگونه بوده و چطور تحول پیدا کرده و طوری شده که در ایران نقش زن قبل و بعد از انقلاب را بررسی می‌کنم و در سنگال هم نقش زن در دوره استعمار و پس از استعمار را؛  تا ببینم زن‌ها در این دو کشور خانه دار بودند یا کم کم به کارهای اجتماع وارد شده‌اند.
 
به نظر شما جایگاه زنان در هر دو کشور آیا تغییری یافته است؟
 
بهتر شده چون قبلاً تعداد زن‌های تحصیلکرده خیلی کم بوده و حالا تعدادشان از آقایان هم بیشتر شده. ما در سنگال، طی 16 سال اخیر، دو نخست‌وزیر زن داشتیم؛ «مامه مادیور بویه» که از مارس 2001 تا نوامبر 2002 و بعد، «امیناتا توره» که از سپتامبر 2013 تا ژوئن 2016 ریاست دولت را به عهده داشتند که برای یک کشور آفریقایی یک موفقیت به حساب می‌آید. در حوزه ادبیات نوشتاری اما چه در سنگال و چه در ایران بیشتر مردانه بود ولی اکنون زنان خیلی پیشرفت داشته‌اند.
 
شما که یک اثر از سیمین دانشور را خوانده اید، درک و دریافت‌تان از او به‌عنوان یک بانوی نویسنده ایرانی چیست؟ و چگونه با این اثر ارتباط برقرار کردید؟
 
قبل از اینکه شروع کنم، تحقیق کردم؛ سیمین جزو نخستین نویسنده‌های داستان‌نویس معاصر زن است و خیلی درباره زنان نوشته ،چون وقتی زنان در مورد خودشان می‌نویسند حس خودشان نسبت به خودشان بیشتر است و با نوشته مردان هم متفاوت است. در داستان سووشون و حکایت یوسف و زری، هم اتفاقاتی که در شیراز می‌افتد را شرح داده و هم حضور بیگانگان انگلیسی را بیان کرده است. به نوعی هم فرهنگی و هم سیاسی است و البته به نقش زن به‌عنوان حامی همسر اشاره کرده که چگونه زری پشتیبان یوسف بوده تا او بتواند کار خود را پیش ببرد. بعد از مرگ یوسف شخصیت وی تحول پیدا می‌کند یعنی وارد اجتماع می‌شود.
 
سیمین همسر جلال آل احمد است، در ایران نام هر زنی به زیر اسم شوهرش می‌آید. اگرچه سیمین و معدودی از اهالی فرهنگ و ادب، از این استیلا به در آمده‌اند. آیا در سنگال هم همین‌طور است؟
 
 بله، متأسفانه باید بگویم که در سنگال هم وضعیت زنان همین گونه است. البته درباره جلال اضافه کنم که او جزو کسانی بود که در افتتاح کانون نویسندگان نقش مهمی داشت و خیلی فعال بوده است.
 
می دانید که سابقه روابط دیپلماتیک ایران و سنگال به چه دوره‌ای برمی‌گردد؟
 
در دوره قبل از انقلاب، محمدرضا پهلوی با «لئوپولد سدار سنگور» (Léopold Sédar Senghor) که نخستین رئیس جمهوری و سنگال بود، دوستی‌هایی داشت و روابط سیاسی از بدو استقلال برقرار شد. او پدر استقلال و بنیانگذار زنگی گری و سنگال جدید و البته شاعر و مدافع حقوق بشر بود. کسی که پس از 20 سال ریاست جمهوری، داوطلبانه از مقامش کنار رفت. البته قرار بود گروه زبان فارسی در سال 1975 راه بیندازند که نشد در سال 2003 به تعویق افتاد. البته ایران و سنگال در طول تاریخ، ارتباطات و همکاری‏ های اقتصادی و سیاسی متقابل داشته ‏اند؛ و در دهه ‏های اخیر نیز در زمینه‏ های علمی و فرهنگی به تعامل و تبادل پرداخته ‏اند. به‏ دنبال گسترش این روابط، تفاهم‏نامه همکاری علمی بین برخی از دانشگاه‌های ایران و سنگال به امضا رسیده ‏است.
 
ادبیات فارسی در سنگال چقدر شناخته شده است؟
 
در سنگال زیاد شناخته شده نبود، همان‌طور که ادبیات آفریقا در ایران ناشناخته مانده است.
 
 به این دلیل که ارتباط زیادی نبوده ناشناخته مانده است؟
 
 بله.
 
در سنگال نسبت به کشورهای آفریقای غربی، وضعیت ایران شناسی و زبان فارسی چگونه است؟
 
 برنامه‌های ایران راجع به زبان و ادبیات فارسی در این زمان، زبان فارسی گسترش پیدا کند و با گسترش زبان فرهنگ و آداب و رسوم و تمدن همه چیز با زبان می‌رود. مثلاً در کشورهای دیگر آفریقا مثل کنیا زبان فارسی کم کم شناخته شده ولی در آفریقای غربی، سنگال نخستین کشوری هست که این دپارتمان ایجاد شده و حالا هم شروع کرده‌اند تا استاد بومی تربیت کنند. البته خوشبختانه در 5 سال اخیر، از تمام کشورهای آفریقایی برای آموختن زبان فارسی به اینجا آمده‌اند. در دیگر کشورهایی هم که دپارتمان ندارند از طریق رایزنی فرهنگی دوره­ های کوتاه مدت برگزار می‌شود.
 
 یعنی جز سنگال، در دیگر کشورهای آفریقا گروه زبان فارسی برقرار نشده است؟
 
خبر ندارم.
 
 ادبیات معاصر سنگال در کل آفریقا چه جایگاهی دارد؟ آیا نویسندگان سنگالی تا به حال برنده بوکر آفریقایی شده‌­اند؟
 
 بله، بخش ویژه‌ای که درباره ادبیات آفریقا می‌درخشد، ادبیات سنگالی هست. همین رمانی که من ترجمه کردم کاری است که در دروس دبستان تا دانشگاه و در تمام کشورهای آفریقا تدریس می‌شود و حتی به 23 زبان ترجمه شده است و جایزه نوما NOMA گرفت. با خواندن این رمان تمام آداب و رسوم و فرهنگ سنگال در آن گنجانده شده است.
 
جایگاه کتاب بین مردم سنگال چگونه است؟
 
 جایگاه خوبی است ولی انتشار کتاب آنجا ضعیف است و گران است.
 
کتابفروشی تعداد قابل توجهی وجود دارد؟
 
تقریباً. کتابفروشی‌های بین‌المللی و حتی اروپایی هست.
 
روزنامه و سینما چقدر دارید؟
 
روزنامه کم نیست والبته خوشبختانه در سنگال چیزی به نام سانسور وجود ندارد. سینما هم در دوره استعمار خیلی بود ولی در حال حاضر خیلی از سینماها بسته شده چون مردم اهل رفتن به سینما نیستند.

گزارش و گفت‌و‌گو از: حمیدرضا محمدی
 
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟