نه اینکه خواسته باشیم ساکنان لندن را خوب و بی نقص توصیف کنیم و در مقابل، هموطنانمان را ناخوب و پر نقص معرفی کنیم؛ اما اگر اصل را بر تجربه اندوزی و ضرورت درس گرفتن بگذاریم، به نظر آتش سوزی برج گرنفل فرصت خوبی برایمان فراهم آورده است.
به گزارش «تابناک»؛ از انبوه مردمی که به کمک گوشیهای تلفن همراه خود از صحنه خونین اقدام به قتل در میدان کاج در یک دهه پیش فیلمبرداری میکردند تا تلاش برخی هموطنانمان برای ثبت تصاویر و فیلمهای اختصاصی از حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان در هفتههای گذشته، مدت زیادی است که با کنجکاوی افراطی و مهار ناپذیر ایرانیان مواجهیم اما کمتر راهکاری برای مقابله با آن اندیشیدهایم.
کمبودی که کافی است حادثهای در گوشه ای از کشورمان رخ دهد تا خودنمایی کرده و حال همگی مان را ناخوش کند. مثل حادثه حریق ساختمان پلاسکو که هر آن انتظار میرفت، این برج کهنه را نابود کرده و فاجعه آفرینی کند؛ اما شمار زیادی از هموطنانمان تلاش داشتند با نزدیک شدن به آن، حتی به قیمت بالا رفتن از خودروی آتش نشانی، از ساختمان در حال سوختن فیلم بگیرند یا با آتشی که از پنجره های طبقات فوقانی زبانه میکشید، سلفی بیندازند.
جمعیت بزرگی که یکی از نتیجههای ازدحامشان در محل حادثه، دشوار کردن دسترسی نیروهای امدادی به محل حادثه بود. انسداد مسیر ارتباطی آتش نشانان، امدادگران هلال احمر، نیروهای اورژانس و... به سازه در حال سوختن، برای فرونشاندن میل کنجکاوی یا شهرت طلبی، آن هم در شرایطی که برخی هموطنانمان با خطر مرگ دست و پنجه نرم میکردند؛ تصویری به غایت دردناک و تلخ که مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت، ولی تغییری در وضعیت به وجود نیاورد.
آتش سوزی پلاسکو به فرو ریختن این سازه منجر شد تا فاجعه ای بزرگ رقم خورده و عملیات آواربرداری و امداد و نجات حدود ده روز به طول انجامد؛ آن هم در حالی که امدادگران مجبور شدند ابتدا و انتهای خیابان منتهی به این سازه را به کمک دیوارهای فلزی بسته و تمام مدت شبانه روز، نیروی انتظامی برای متفرق کردن مردم در محل حضور فعالی داشته باشد.
البته این آخرین باری نیست که شاهد نقش آفرینی هموطنان دوربین به دستمان در حاشیه یک حادثه هستیم و پس از پلاسکو، دست کم دو بار، در حاشیه سیلاب ویرانگر یکی از استان های شمال غرب کشورمان و حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی، دوربین به دستان در متن اخبار قرار گرفتهاند تا ثابت شود، نکوهش این رفتار هیچ تأثیری در زدودن آن نداشته و نخواهد داشت و برای پایان دادن به این وضعیت، باید چاره دیگری اندیشید؛ چارهای که برای یافتن آن، مطالعه واکنش مردم دیگر کشورها به حوادثی که در بطن جامعه شان رقم میخورد، راهگشا به نظر میرسد.
مثل حادثه آتش سوزی برجی در لندن که بسیاری در کشورمان آن را با حادثه پلاسکو قیاس کردند اما کمتر کسی توجه کرد که در حاشیه آن هیچ ازدحام جمعیتی به وجود نیامد و هیچ یک از مسئولان عملیات اطفای حریق و امداد و نجات، نگران مهار دوربین به دستان و علاقه مندان به ثبت تصاویر سلفی نبود. انگار اهالی لندن مثل ما ایرانیان در شبکه های اجتماعی مختلف عضو نیستند که برای ثبت تصویری اختصاصی از یک حادثه در آنها، به آب و آتش بزنند!
این در حالی بود که در حادثه آتش سوزی برج گرنفل، به مانند حریق پلاسکو، از کمبود امکانات اطفای حریق تا فقدان پلکان اضطراری در سازه، شباهت های بسیاری دیده میشد؛ شباهت هایی که در نکات دیگری مانند مشخص نبودن تعداد افراد مفقود در حادثه، به طول انجامیدن عملیات اطفا و جستوجوی مفقود شدگان، بهره نبردن از بالگرد برای اطفای حریق از بالا و... هم دیده میشود اما در واکنش رهگذران به دو حادثه، رنگ میبازد.
شاید به این دلیل که در لندن برخوردهای سختی در انتظار افرادی است که مسیر امدادرسانی را مسدود کرده یا در این فرایندهای حیاتی، به نوعی اختلال افکنی میکنند. یا شاید از این بابت که هیچ کسی تصاویر تهیه شده توسط این افراد مزاحم را لایک نمیکند، یا از این رو که حضور پررنگ رسانه ها در محل حادثه و ارائه تصاویر، فیلم ها، گزارش ها و حتی پرداختن به حواشی ماجرا، نیاز مردم به دانستن درباره حادثه را از بین میبرد.
دلیلی که جا دارد دستمایه پژوهشی ویژه قرار گیرد، بلکه نتایج آن بتواند در رهایی جامعه مان از این آفت مفید واقع شود؛ آفتی که هرچند بارها خودنمایی کرده و میکند، اما تاکنون تلاشی برای درمانش نشده است.