سه انتصاب جدید در ارتش، شاهزادگان سعودی در بندِ بنسلمان، خواب شوم عربستان برای لبنان. دسیسه هایی که باعث شد متوسلیان آزاد نشود، جان مردم در جیب خودروسازان، ۲۰ سال حبس برای همدستان بابک!، «شادگان»؛ بیآب و بی پول، بازداشت منتقدان ضد پوتین، اولین تذکر جدی شورای شهر به نجفی و کلید خوردن استیضاح سه وزیر از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز دوشنبه پانزدهم آبان ماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفت که خبر سه انتصاب مهم در ارتش جمهوری اسلامی ایران و تحولات لبنان و عربستان از مهمترین خطوط خبری آنها محسوب میشود.
روزنامههای امروز ضمن انتشار احکام صادره توسط مقام معظم رهبری، خبر دادند: امیر سرتیپ محمدحسین دادرس را به جانشینی فرمانده کل ارتش، امیر دریادار حبیبالله سیاری را به معاونت هماهنگکننده ارتش و امیر دریادار حسین خانزادی را به فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شدند.
برجستهترین خبر امروز، پرتاب یک موشک از یمن به فرودگاه بینالمللی ریاض در عربستان سعودی از سویی و خبر برکناری یا بازداشت ۱۱ شاهزاده و ۴۰ مسئول عالی رتبه توسط محمدبن سلمان در عربستان سعودی است.
روزنامه ایران تیتر و تصویر اصلی شماره امروز خود با تیتر «کودتای سفید بن سلمان در عربستان» به این موضوع اختصاص داد و روزنامه شرق با اشاره به شلیک موشک یمنی به قلب عربستان و انتخاب تیتر «شلیک به قلب ریاض» این اتفاق را موجب موج جدیدی از اتهامزنی به تهران عنوان کرد.
شهروند نیز در گزارشی با تیتر «خواب شوم عربستان برای لبنان» به بررسی سناریوی استعفای سعد حریری از عربستان پرداخته است.
خراسان از اقدامات اخیر محمد بن سلمان با عنوان «تصفیه استالینی بن سلمان» یاد کرد و اقدامات اخیر او را به نام مبارزه با فساد؛ به کام بن سلمان قلمداد کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرخش روحانی آری یا خیر؟
سعید شریعتی فعال سیاسی اصلاحطلب طی یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: در روزهای اخیر مطالبی تحت این عنوان که رئیسجمهور به سمت اصولگرایان چرخش داشته و از جریان اصلاحات فاصله گرفته مطرح شده است. در این راستا باید اذعان داشت حسن روحانی از جهت شخصی همواره در طول ۴۰ سال گذشه جزء کادرهای سیاسی اصلی نظام بوده و به لحاظ شخصی همواره در جریان اصولگرا و میانه روهای ایران دستهبندی شده است. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که آقای روحانی از پایهگذاران جامعه روحانیت مبارز و از اعضای ارشد تشکل محوری جناح راست سیاسی در ایران است.
روحانی در جریان راست نیز همواره به میانهروی و اعتدال مشهور بوده و عملکرد، گفتار و رفتار او تا پیش از سال ۹۲ هیچ گاه از چارچوبهای اصولگرایی و میانهروی عدول نداشته است. آقای روحانی از سال ۹۲ با جریان اصلاحات ائتلاف وسیعی انجام داد که موجب پیروزی او در انتخابات شد. از این رو در سالهای گذشته شاهد سویههای اصلاحطلبانه سیاسی در رفتار، گفتار و برنامههای او بودیم.
اگر بخواهیم به تحلیل شخص آقای روحانی در ۴ سال گذشته بپردازیم میتوان گفت: در طی ۴ سال گذشته او چرخشی گسترده، مبنایی و بلندمدت به سمت اصلاحطلبان داشته که این تغییر گفتمان و استراتژی در برنامه عملی آقای روحانی در دولتش نیز تسری پیدا کرد. آقای روحانی در مقاطعی چنان از موضع اصلاحطلبانه سخن گفته که حتی خود چهرهها و شخصیتهای جریان اصلاحات نیز بعضا این نقد را وارد میکردند که رئیسجمهور بیش از ظرفیتهای موجود در ساختار قدرت در ایران به بیان مواضع اصلاحطلبانه میپردازد. از سوی دیگر اگر از تحلیل شخص آقای روحانی عبور کنیم او به عنوان شخصیت محوری در جایگاه ریاست جمهوری ایران پس از اخذ رأی مردم، رئیسجمهور ایران است نه رهبر حزب یا جریان سیاسی که بخواهد به صورت تمام عیار مواضع یک جریان خاص سیاسی را بازنمایی کند. آقای روحانی باید در جایگاه ریاست جمهوری حافظ منافع کشور باشد و در واقع چتر گستردهای را فراهم آورد که تمام جریانات سیاسی بتوانند بازتاب خود را در این نماد ملی یعنی رئیسجمهور ببینند.
قرار نیست مواضع و سخنان رئیسجمهور به طرد بخشهایی از جامعه منجر شود. سخن اینجا است که جایگاه رؤسای قوا و مناصب عالی حکومتی باید از مجادلات و منازعات سیاسی روزمره میان احزاب و جناحهای سیاسی ارتفاع بگیرد. این ارتفاع ضرورت حفظ وحدت و اتحاد ملی و تامین کننده منافع ملی است. البته همانطور که رئیسجمهور گفته ۲ امر در تامین منافع ملی در اولویت میباشد که همواره نیز مورد تاکید قرار داشته است. تأمین و اجرای نظریات اکثریت رای دهندگان که به برنامه اعلام شده آقای روحانی در انتخابات رأی دادند و او را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کردند از یک سو و حفظ حقوق اقلیتهای دینی، مذهبی و سیاسی از سوی دیگر ۲ امر تأمین کننده منافع ملی است. آقای روحانی همواره روی این دومعنا تاکید داشته و خط مشی اصلاحات جز این نیست و اصلاحطلبان هم به طور کلان جز این موارد چیزی از آقای روحانی نمیخواهند. بنابر این نمیتوان به خاطر سخن، انتصاب یا حوزه سیاسی که بنا به ضرورتهایی ممکن است اقتضا کند رئیسجمهور این مواضع را اتخاذ کند، بشود بر چرخش رئیسجمهور صحه گذاشت. فرآیند عملکرد آقای روحانی و برنامه عملی دولت او که مکررا نیز اعلام شده حاکی از این است که آقای روحانی به خواست اکثریت جامعه توجه دارد و برنامه خود را مبنی بر تامین منافع ملی واکثریت جامعه پیش خواهد برد.
کودتای سفید «سلمان» در عربستان
ایران با اشاره به تحولات اخیر در عربستان در بخشی از گزارشی با همین موضوع با عنوان کودتای سفید سلمان نوشت: شامگاه شنبه اندکی پس از آنکه موشک مبارزان یمنی ریاض را به لرزه درآورد و ساکنان این شهر را در شوک فرو برد، انتشار خبری دیگر مردم نه فقط ریاض که سراسر عربستان را مبهوت کرد و تنها کمتر از ۲ ساعت پس از فرمان پادشاه عربستان مبنی بر تشکیل کمیتهای برای مبارزه با فساد داخلی، ملک سلمان در اقدامی شتاب زده، جمعی از چهرههای برجسته و بزرگ عربستان را برکنار کرده و دستور بازداشت ۱۱ شاهزاده سعودی و ۴۰ نفر از وزیران و مسئولان عالی رتبه سابق و کنونی را صادر کرد. بسیاری از ناظران چنین اقدام شتاب زدهای را در راستای تسویه حساب با دشمنان و نگرانی از رقبای «محمد بن سلمان» ولیعهد کنونی ارزیابی کردند.
شامگاه شنبه «ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه عربستان، دستور تشکیل کمیته مبارزه با فساد به ریاست پسرش «محمد بن سلمان» ولیعهد این کشور را صادر کرد. بنا بر گزارشهای منتشر شده، کمیته مزبور متشکل از هیأت نظارت و تحقیق، رئیس هیأت ملی مبارزه با فساد، رئیس دیوان نظارت عمومی، دادستان کل و رئیس سازمان امنیت عربستان است. مأموریت اصلی این کمیته مقابله با فساد و برخورد با دستاندازی به اموال عمومی اعلام شده است. این کمیته قرار است، دادههای خود را از برخی پروندههای اطلاعاتی دستگاه امنیتی محرمانه زیر نظر محمد بنسلمان، بهدست آورد. هر چند که برخی منابع نیز پیشتر گفته بودند این دستگاه اطلاعاتی با توجه به سابقه دوستی با شاهزاده جوان و حمایت از او به جمعآوری اطلاعاتی در راستای خدمت به منافع بن سلمان پرداخته و تحت نظر ملک بن سلمان گام برمی دارد.
گزارشها نشان میدهد، اطلاعات این دستگاه محرمانه خیلی سریعتر از آنچه که معمول است، در اختیار کمیته مبارزه با فساد قرار گرفت و در میان تعجب رسانهها تنها چند ساعت پس از فرمان ملک سلمان در تشکیل کمیتهای با بهانه مبارزه با فساد، شماری از شاهزادهها و وزیران پیشین این کشور به اتهام دست داشتن در فساد بازداشت شدند. به گزارش برخی از منابع سعودی این کمیته تاعصر دیروز دستور بازداشت ۱۱ شاهزاده و ۳۰ مقام سابق و فعلی را صادر کرد که برجستهترین آنها «متعب عبدالله بن عبدالعزیز» (وزیر برکنارشده گارد ملی) است.
در میان شاهزادگان بازداشت شده نامهایی همچون، «ولید بن طلال بن عبدالعزیز» (سرمایه دار معروف)، «ترکی بن عبدالله بن عبدالعزیر» امیر پیشین ریاض نیز دیده میشود. همچنین «بکر بن لادن»، سرمایه دار و پیمانکار معروف و رئیس گروه بن لادن به اتهام فساد در ارتباط با شماری از طرحها و دادن رشوه به برخی مسئولان در ارتباط با توسعه مسجد الحرام، «سعید الدویش»، رئیس هیأت مدیره شرکت مخابرات عربستان به اتهام فساد مالی و انعقاد قرارداد با شرکتهای خصوصی متعلق به خود، «خالد الملحم»، رئیس شرکت هواپیمایی سعودی نیز به اتهام فساد و اختلاس بازداشت شدند. «خالد التویجری» رئیس سابق دیوان پادشاهی سعودی و تاجران معروفی مانند «صالح کامل» و پسرش و نیز «ولید الابراهیم» رئیس گروه «ام بیسی» «عادل فقیه» (وزیر برکنارشده اقتصاد)، «عمرو الدباع»، «صالح کامل»، «عبدالله صالح کامل ابراهیم العساف»، «محیالدین صالح کامل»، «الطبیشی» رئیس پیشین تشریفات پادشاهی سعودی، «خالد الملحم» و «حسین العمودی» نیز از دیگر بازداشتشدگان هستند.
این دستگیریها در حالی انجام گرفت که صبح روز گذشته یک مسئول برجسته عربستانی فاش کرد که روند بازجویی از شاهزاده میلیاردر و وزیر دارایی سابق این کشور در پروندههای فساد آغاز شده است. در واکنش به دستگیریهای گسترده شاهزادگان سعودی و برخی از وزیران پیشین، صبح روز یکشنبه «ترکی آل شیخ» رئیس شورای اداره هیأت کل ورزش و مشاور دفتر پادشاهی در توئیتر خود نوشت، هیچ کس جان سالم به در نخواهد برد. به گزارش ایسنا به نقل از شبکه اسکای نیوز عربی، مشاور دفتر پادشاهی تأکید کرد که مقامات سعودی حملهای بیامان علیه شاهزادگان، تجار و مسئولان سعودی متهم به فساد آغاز کردهاند. در همین راستا نیز فاسدان هیچ جایی در عربستان ندارند.
«محمد بن سلمان» نیز در گفتوگویی با شبکه خبری الاخباری عربستان تأکید کرد هر فردی که در پروندههای مربوط به فساد دست داشته باشد از مجازات رها نخواهد شد. وی افزود که برای او فرقی نمیکند که این افراد وزیر باشند یا امیر، هر فردی که اتهام او با ادله اثبات شود مجازات خواهد شد. وی در حالی چنین ادعاهایی را مطرح کرد که شماری از افراد دستگیر شده، پیشتر انتقادات تندی را علیه سیاستهای ملک سلمان و پسرش، محمد بیان داشته بودند. ولید بن طلال، سرمایهدار بزرگ عربستانی سال گذشته به سیاستهای نفتی عربستان و پایین آوردن بهای نفت انتقاد کرده و گفته بود، عربستان به نقطه پایان رسیده است. او همچنین اخیراً مخالفت خود را با اصلاحات اجتماعی محمد بن سلمان اعلام داشته و گفته بود، کسری بودجه عربستان ناشی از چنین سیاستی است.
علل افزایش طلاقهای مایکروفری
سوسن نوری در گزارشی در روزنامه ابتکار به بررسی علل افزایش طلاق و آسیبهای زندکی بعد طلاق پرداخت و نوشت: ابتکار «ثبت ۲۱ طلاق در هر ساعت» این آخرین آمار طلاق است که در تازهترین اظهارات مسئولان سازمان بهزیستی کشور اعلام شده است. آماری که نشان میدهد جدایی روزانه ۴۳۹ زوج در کشور یعنی افزایش آسیبها برای برخی از زنان مطلقه.
۱۷۴ هزار واقعه طلاق در سال ۹۵ به ثبت رسیده که نسبت به سال ۹۴ بیانگر افزایش ۶ درصدی است. در این میان، طول مدت زندگی مشترک این زوجها یکی از مولفههای مهم در آسیبشناسی این اتفاق است. به گفته رئیس سازمان بهزیستی کشور، ۴۷ درصد از جداییها در پنج سال اول ازدواج رخ داده است، اما میانگین طول زندگی مشترک در زوجینی که با طلاق مواجه شدهاند در ایران ۸. ۳ سال است. آمار دیگری هم نشان میدهد دوام زندگی ۶۰ درصد طلاقهای ثبت شده، کمتر از پنج سال بوده که از این مقدار ۱۳ درصد آن طول زندگی مشترکشان به یک سال هم نکشیده است.
اما نکته عجیبی که در آمارهای ارائه شده از سوی مسئولان وجود دارد تعداد بالای طلاق در سنین بالاست به طوری که ۳۰ درصد از ازدواجهایی که ۳۰ سال از زندگی مشترکشان گذشته است با طلاق مواجه شدهاند. البته علت این بالا بودن را میتوان در جمعیت زیاد این گروه به نسبت گروههای دیگر مشاهده کرد.
از سوی دیگر، طبق گزارش قوه قضائیه، بهزیستی، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ثبتاحوال و معاونت امور زنان از مهمترین دلایلی که یک زوج تصمیم به ترک زندگی میگیرند میتوان به عدم مهارت زندگی زناشویی و فقر در سواد همسرداری، نداشتن تفاهم، نارضایتیهای جنسی، عدم مسئولیتپذیری زوج و زوجه، خیانت و دخالت اشاره کرد. اما نکات قابلتوجهی هم در آمارهای منتشر شده از طلاقهای سال ۹۴ وجود دارد. در این سال، ۱۹ هزار و ۴۴۴ نفر از دختران و یکهزار و ۲۱۸ نفر از پسرانی که طلاق گرفتهاند، زیر ۲۰ سال سن داشتهاند. بیشترین طلاق در سال ۹۵ نیز مربوط به گروهی بوده که در آن دختران بین ۲۵ تا ۲۹ سال و پسران بین ۳۰ تا ۳۴ سال بودهاند، این در حالی است که از سال ۸۳ تا ۹۳ یعنی به مدت یک دهه بیشترین طلاق در گروه سنی ۲۰ تا ۲۴ سال سن برای دختران و ۲۵ تا ۲۹ سال برای پسران بوده است که با رسیدن به سال ۹۴، هر دو جنس یک پله بالا آمدهاند که دلیل این اتفاق تغییرات هرم سنی جمعیت در کشور است.
اما مقابل طلاق، ازدواج قرار دارد؛ به عبارت دیگر برای ارزیابی وضعیت خانواده در یک جامعه باید این دو را با یکدیگر سنجید. آمارهای ثبت شده حاکی از آن است که این نسبت از سال ۹۰ تا ۹۴ نشان میدهد که در مقابل هر ۱۰۰ ازدواج، ۲۳. ۹ طلاق به ثبت رسیده و البته روند آن در این چهار سال افزایشی بوده است.
نکته بعدی، چالشهای زندگی بعد از طلاق است که با عنوان بحران شناخته میشود. بحرانی که در جامعه ایران برای زنان با آسیبهای فراوان همراه است. در واقع، سرنوشت زنان درگیر مشکلاتی از افسردگی تا فشار اقتصادی میشود. در این میان، ترس از آینده و بروز مشکلات روحی، جسمی و اقتصادی از مهمترین دغدغههای این زنان به شمار میآید که در صورت داشتن فرزند باید مشکلات آنان را چند برابر در نظر گرفت. به عبارت دیگر، تبعات وقوع یک طلاق از ۲ نفر فراتر رفته و چرخهای از آسیبهایی خواهد بود که دامنگیر اعضای یک خانواده و در نهایت جامعه میشود.
اما نکته قابل تامل آمار دیگری است که مسئولان قوه قضاییه اعلام کردهاند؛ ۶۰ درصد دادخواستهای طلاق به درخواست زنان و طلاق توافقی در جایگاه بعد از آن است. این آمار نشان میدهد دیگر برای زنان جامعه ایران «سوختن و ساختن به هر قیمتی» معنا ندارد و حتی با وجود فرزند، در صورت نداشتن احساس خوب از زندگی مشترک خود تصمیم به رفتن به دادگاه و درخواست جدایی میگیرند. به عبارت دیگر، با بالا رفتن تحصیلات زنان، اشتغال و درآمدزایی مانعی برای آنان وجود ندارد که البته این موارد درباره همه زنان مطلقه صادق نیست و برخی از آنان پس از طلاق به دلیل مشکلات فرهنگی با چالشهای فراوانی روبه رو میشوند.
با این توضیحات بهنظر میرسد معضل جوانان مطلقه را باید به معضل جوانان ازدواج نکرده و در حال عبور از سن ازدواج اضافه کرد و این یعنی زنگ خطری که همچنان از چشم مسئولان مغفول مانده است.
طرح روزنامه شهروند
اشتغال؛ از طرحهای کاغذی تا اجرای نمایشی
خراسان سرمقاله امروزش را به وعدهها و برنامههای اشتغال دولت اختصاص داد و با رویکردی انتقادی نوشت: در دولت قبل حداقل شش طرح (مشاغل عمومی، حرکت، رشد فراگیر اشتغال، توسعه پایدار اشتغال، اشتغال ضد فقر، از یارانه به کارانه و...) با عنوان طرح اشتغالی معرفی شد که عملا یا فقط در حد حرف ماند یا این که در نهایت به ابلاغیهای کاغذی به دستگاههای دولتی ختم شد. سردرگمی و بی عملی تا آن جا پیش رفت که رئیس جمهور در برنامههای انتخاباتی خود، درباره طرحهای اشتغالی، تنها توانست از اجرای آزمایشی و محدود برخی طرحها در برخی استانها صحبت کند؛ چیزی که بسیار کمتر از نیازهای جامعه و البته وعده سال ۹۲ مبنی بر ارائه "طرحی جدی و جامع برای اشتغال زایی" بود. با این حال، انتظار این بود که در دولت جدید طرحهای کاغذی، با سرعت بیشتر اجرایی شود.
به ویژه آن که از سال ۹۴ از محل نرخ مشارکت نیروی کار، یک نقطه عطف در بازار کار کشور ایجاد شد و جمعیت جدید متقاضی کار سالانه به بیش از یک میلیون نفر رسید و بیکاری، عملا تبدیل به یک ابربحران شد که نیازمند برنامه ریزی مستقل و جدی است. امسال با نام گذاری سال به عنوان تولید و اشتغال، وعدههای کمی و دقیق برای اشتغال زایی ۹۷۰ هزار نفری در سال در جریان رقابتهای انتخاباتی و در نهایت شروع به کار دولت جدید، طرحهای اشتغالی از حالت کاغذی خارج شد و بارها از "آغاز اجرای طرحهای اشتغالی" سخن رفت. اما اکنون با گذشت بیش از هفت ماه از سال نشانههای روشنی بروز کرده است که یک پیام بیشتر ندارد؛ ابلاغیهها و مراسم آغاز اجرا، نمایشی بیش نبوده است. مگر ابلاغ معنایی جز شروع اجرا دارد؟! چهارم تیرماه امسال بود که طرح اشتغال فراگیر از سوی معاون اول رئیس جمهور برای اجرا ابلاغ شد.
این در حالی بود که وزیر کار چند روز قبل (اول تیر) از آغاز اجرای طرح کارورزی- که بخشی از طرح فراگیر است- خبر داده بود! با وجود این ابلاغیه و اجبار وزارت کار و سازمان برنامه به ارائه ساز و کارهای اجرایی تا ۱۵ تیرماه، تابستان به انتها رسید و نه خبری از اجرای طرحها بود و نه از تخصیص منابع؛ واضح بود که همانند بسته خروج از رکود سال ۹۴، همراه کردن بانک مرکزی زمان بر است. به هرحال و با وجود ابلاغ طرح در اولین روزهای تابستان، تا آخرین روزهای تابستان، از طرح مطول اشتغال فراگیر خبری نشد، جز گلایه برخی از مسئولان در وزارت کار مبنی بر نبود تخصیص منابع. تا این که در نهایت ۲۶ شهریورماه مراسمی با عنوان "آغاز اجرای دو برنامه ملی اشتغال"، برگزار شد. این سوال بوده و هست که مگر ابلاغ طرح در ابتدای تابستان معنایی جز شروع اجرا داشت؟ حالا برگزاری مراسم و نمایشی به عنوان اجرای طرح چه معنایی داشت؟ تدوین برنامههای اجرایی بعد از شروع اجرا! از این مشکل مفهومی و انگیزه ابلاغها و مراسم متعدد که بگذریم، در میدان اجرا، نشانههای بهتری نسبت به قبل به چشم میخورد. این بار رئیس کل بانک مرکزی هم به میدان آمده بود و بر خلاف قبل، اعداد و ارقام دقیقی درباره طرح ها، منابع آن و محل تامین اعلام شد. حتی اعلام شد ۲۰ درصد منابع لازم برای طرح کارورزی هم تخصیص پیدا کرده است. انتظار ما این بود که بعد از این مراسم پرسروصدا، طرحهای "اشتغال فراگیر" و "اشتغال روستایی" واقعا اجرایی شده باشد، اما اواسط مهرماه، وزیر کار حرفهایی زد که نشان از اشتباه بودن این انتظارات داشت. ربیعی ۱۶ مهرماه اعلام کرد که آیین نامههای اجرایی به احتمال زیاد تا هفته آینده در دولت بررسی میشود. همین دو سه روز قبل هم پایگاه اطلاع رسانی دولت به نقل از ربیعی اعلام کرد که آیین نامه اشتغال روستایی در دستورکار هیئت دولت است. باز هم از کنار مشکلات معنایی و مفهومی مثل این که "برگزاری مراسم آغاز اجرای یک طرح قبل از این که آیین نامه اجرایی اش تدوین شده باشد چه معنایی دارد؟ " عبور میکنیم و این سوال را مطرح میکنیم که با گذشت بیش از هفت ماه از سال، آیا کمی برای تدوین آیین نامه و تخصیص منابع طرحهایی که قرار است امسال ۹۷۰ هزار شغل ایجاد کند، دیر نیست؟
از هم نسلان دخترانی که خودکشی کردند چه می دانیم؟
مسعود رفیعی طالقانی در سرمقاله امروز همدلی با اشاره به انتشار فیلم صحبتهای دو دختر نوجوان اصفهانی قبل از خودکشی از پل شهید چمران این شهر نوشت: چند روز پس از انتشار گسترده فیلم موبایلی دو دختر نوجوان اصفهانی که ساعتی پیش از خودکشی از خود ضبط کردهاند، به هر طرف نگاه میکنیم، حجم انبوه ناکارآمدیهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتر از قبل، چشم را میزند؛ بهعبارت بهتر، سرخوشی پیش از مرگ آن دو دختر نوجوان، عریانترین تصویر از شکافی را نشانمان میدهد که سالیانی است عدهای با صدای فروخورده، فریادش میزنند؛ هیچکس، اما گوشش بدهکار نیست. تصویر و حرفهای آن دو دختر نوجوان، مثل ناقوسی که پیامی تلخ دارد، توی گوشمان پیچیده است؛ تعارف که نداریم، این دو دختر مگر از زندگی چه دیده بودهاند که مرگ را آنچنان سهل در آغوش کشیدند؟
شفاف اگر باشیم، حرفهای آن دختران که نماینده نسل نوپای جامعه ایرانند، صدای کرکنندهای دارد. دو دختری که متولدین دهه هشتادند و احتمالاً والدینشان متولدین دهه شصت و یا شاید واپسین سالهای دهه پنجاه. شکاف فهم این دو نسل، اما بهطرزی شگفتانگیز، از عرش تا فرش است. در عریانترین صورت حقیقت، انگار چارهای نداریم جز آنکه بپذیریم جامعه ایرانی با بحران آموزههای زیستی مواجه شده است. نسل به نسل این بحران دارد گسترش مییابد و مثل خوره، پایههای اجتماعی ما را میخورد. فکرش را بکنید که این دو دختر با آموزههایی که نتوانست آنها را به جایی جز خودکشی برساند، مادر میشدند. قرار بود کدام آموزهها را به فرزندانشان بیاموزانند؟ این دو دختر نماینده یک نسلاند که جرات خودکشی داشتند و آن بقیهای که خودش را نکشته، احتمالاً در ذهنش دست به ستایش یک خودکشی زده است.
حالا سالهاست فعالان فرهنگی بسیاری فریاد میزنند که اگر میگوییم آمار مطالعه در ایران بهطرز وحشتناکی پایین است، نه بهخاطر اقتصاد نشر و اینجور چیزهاست، بلکه ماجرا از اساس ربط به جایی دیگر دارد. جامعه ما دارد نسلبهنسل کمسوادتر و هیجانیتر میشود. بچههای دهه هشتاد، ماهها پیش در اینستاگرام قرار گذاشتند یک روز عصر بروند و مجتمع تجاری کوروش تهران را پاتوق کنند؛ سیل نوجوانی بود که به آنجا سرازیر شد و رسانهها وقتی خبردار شدند که چندهزار نوجوان آنجا بودند.
با چه زبانی باید گفت: اجتماعیات ما این روزها، مثل یک شوخی بزرگ دارد سیاستگذاری میشود. عدهای که در راس سیاستگذاریها نشستهاند، جامعه را با برداشت و تصویری قدیمی میفهمند. کدامشان نشستهاند پای حرفها و خواستههای نسلهای جدید جامعه؟ چطور باید بگوییم که بچههای ایرانی دارند وارد مسیرهایی عجیبوغریب میشوند. آنها هیچکجای فهمشان از جهان و هستی و طبیعت، شبیه فهم نسلهای قبلی نیست؛ سیاست و فرهنگ و... هیچجایی در منظومه فکری آنها ندارد. آنها با جهانی تازه مواجهند که همهچیز در آن به شکلی دیگر است و آن شکل دیگر، مظاهری دارد که یک سر سوزنش، چالشی به اسم نهنگ آبی است. فقط کافیست سری به صفحات مجازی این بچهها بزنید؛ از نوشتهجاتشان پیداست که چطور فکر میکنند!
شکاف نسلی عریانی که این روزها مثل شلاق میخورد توی صورت ما، حقیقتی است که باید بپذیریمش؛ حقیقتی که مواجهه با آن، نه با مالهکشیدن روی کاستیها و کجفهمیها، بلکه فقط با مواجهه بدون واسطه با حقیقت، قابلفهم و سپس قابلرفع است.
صدای نسل جدید ایرانی را باید شنید و صدای نسلی که نیامده، اما وقتی بیاید، با معضلاتی به مراتب بزرگتر خواهد آمد.