دلایل اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی سعودیها علیه ایران، چرخش به راست روحانی و سکوت، نامه روحانی به مقام معظم رهبری، خیز لاریجانی برای ۱۴۰۰، بازی خطرناک سعودی ها، جزئیات بیمه تکمیلی بازنشستگان تأمین اجتماعی، خطر انزوای تجاری، سناریوهای برجامی اروپا و نوید بازگشت رونق به اقتصاد، از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز سه شنبه شانزدهم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تحولات اخیر عربستان و اقدامات ناگهانی بن سلمان و واکنشها به آن از سویی و تحلیلها و گزارش هایی درباره گردش به راست روحانی و سکوت او در برابر این ادعا که از سوی برخی اصلاح طلبان مطرح شده است، از خطوط خبری مهم آنها محسوب میشود.
روزنامه اعتماد تیتر اصلی خود را با درج تصویر محمد بن سلمان در نیم صفحه نخست خود با عنوان «بازی خطرناک» به تحولات اخیر در دربار سعودی اختصاص داد.
ابتکار نیز همین موضوع را در گزارشی با عنوان مخاطرات شاهزاده؛ وحشت یا جسارت؟ مورد بررسی قرار داد.
روزنامه اصولگرای سیاست روز با چاپ تصویر بن سلمان و سعد حریری از او به عنوان گروگان سیاسی بن سلمان یاد و این عنوان را تیتر اول شماره امروز خود کرد.
روزنامه شهروند نیز در گزارشی از اظهارات و اقدامات اخیر شاهزاده سعودی به عنوان خودزنی شاهزاده جوان یاد کرد.
سایر روزنامهها از جمله شرق از نامه حسن روحانی به مقام معظم رهبری درباره موضوع سپنتا نیکنام خبر داده و این موضوع را به عنوان تیتر یک شماره امروز خود برگزید.
روزنامه منتقد دولت افکار، اما با درج تصویری از رئیس جمهور روحانی و عنوان هشتگ چالش همه هزینهها انتقادات اخیر اصلاح طلبان از روحانی را نوعی شانه خالی کردن از ناکارآمدی دولت وی قلمداد کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، گزارشها و سرمقالههای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
اروپا ایران را انتخاب میکند یا آمریکا را؟
خراسان در بخشی از گزارش خود با عنوان سناریوهای برجامی اروپا نوشت: سرانجام برجام چه میشود؟ شرایط بین المللی و منطقهای و به خصوص مواضع رسمی رئیس جمهور آمریکا که ۲۴ مهرماه گذشته مطرح شد، باعث شده تا اگر در پاسخ به این پرسش چهار کلمهای دهها صفحه تحلیل و خبر کنار هم جمع شود بازهم نتوان گفت که به پاسخ دقیق رسیده ایم یا نه. این شرایط جدید تبعات دیگری هم باخود داشت و کشورهایی را که پس از توافق هستهای مایل بودند تا با ایران مراوده و تعامل داشته باشند با سیاستی مبهم مواجه کرده است. به خصوص اتحادیه اروپا که هر مسیری را طی کند میتواند در تثبیت آن مسیر درباره برجام نقش موثری داشته باشد. واقعا اروپا چه مسیری را خواهد رفت؟
هفته گذشته رویترز همین موضوع را سوژه یک گزارش مفصل خود کرد و نوشت: «پس از تصمیم دونالد ترامپ در تأیید نکردن توافق هستهای ایران در این ماه، کشورهای اروپایی بهت زده از خود میپرسند رئیس جمهور آمریکا در مرحله بعد چه خواهد کرد؟» موضوعی که در گزارش پیش رو به آن خواهیم پرداخت. با این توضیح که خبرهای جدیدی که در این گزارش آمده نشان میدهد که اروپا درحال طراحی یک مسیر برای تعیین تکلیف خود در قبال توافق هستهای است. آیا اروپا پشت برجام میایستد؟
برخی اَمارهها نشان میدهد که در سطحی ضعیفتر از یک شکاف خیلی واضح و آشکار میان اروپا و آمریکا، میتوان اختلافات دوسوی اقیانوس را جدیتر تحلیل کرد. دراین تحلیل یکی از اصلیترین سوالات این است که اگر اروپاییها بخواهند با ایران همکاری داشته باشند آیا تعامل تجاری با ایران برای آنها آنقدر جذابیت و آورده مالی دارد که دور آمریکا را خط بکشند. وقتی به میزان ۱۹ تریلیون دلاری مراودات مالی اروپا و آمریکا نگاه کنیم و آن را با ۴۰۰ میلیارد دلار مراوده ایران و اروپا مقایسه کنیم، واضح است که پاسخ منفی میشود؛ اما آنطور که «مهرداد عمادی» مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا به دویچه وله میگوید این همه ماجرا نیست: «اگر به نسبت تجارت اروپا با آمریکا و ایران نگاه کنیم پاسخ منفی است، اما این پرسش یک بخش مهمتر هم دارد و آن این است که اگر اروپا به این خواست آمریکا درباره ایران تن دهد در آینده باید به درخواستهای بعدی آمریکا درباره چین و روسیه هم تن بدهد و این آغاز راهی میشود که همه باید دنبالهروی آمریکا باشند و به همین دلیل اروپا این راه را شروع نخواهد کرد.» درحقیقت به نظر میرسد یک معادله سیاسی و اقتصادی چند مجهوله وجود دارد که اروپا باید برای همراهی با ایران یا آمریکا آن معادله را حل کند و صرفا با اعداد و ارقام و میزان مبادلات نمیشود درباره آن به نتیجه رسید.
دولت دوازدهم مقابل دولت یازدهم؟
عبدالحسین طوطیایی، پژوهشگر کشاورزی طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: در ایام پرهیجان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، بسیاری از نخبگان، نویسندگان و استادان برای انتخاب دیگر بار آقای روحانی به عرصه رسانه آمدند. نگارنده نیز بهعنوان چهره دانشگاهی آشنا به حوزه کشاورزی، به دفاع از عملکرد دولت یازدهم در این حوزه پرداختم؛ دفاعی که نهفقط از جانب هواداران رقیب بهطعن گرفته شد که در آن سوی مرزها نیز که سالهاست در پستوی انزوا قرار دارند، مورد تمسخر قرار گرفت. گرچه نشانهها در این چند ماه به اثبات ادعای این دو طیف کمکی نکرده است، اما بعضی چرخشها در رویکردهای دولت، سؤالاتی را پدید آورده و شکوه و گلایههایی به همراه داشته است.
نگارنده نیز از رویکردهای جدید در بستر حیات و حوزه کشاورزی و تولید غذا در حیرتم. مدعای دفاع از آمدن دیگر بار دکتر روحانی، ادامه تکاملی مسیری بوده که در دولت یازدهم پی گرفته شد؛ راهی که با اجرائیشدن قانون تمرکز، کلید دروازه واردات را به دست مدیریتی داد که دغدغهاش دستیابی به تولید پایدار داخلی بود؛ دغدغهای که با ابزار زنگزده و صندوقهای تهی نباید مورد توقع زیاد هم قرار میگرفت. اما سرانجام این انگیزهها و با وجود انبوه چالشها خود را در رونق تولید گندم، شکر، آبزیان، برنج و... نمایان کرد؛ نمایی که انتظار میرفت در روند اصلاحش در دولت دوازدهم شتاب بیشتری یابد. اما چرا کشتیبان را سیاستی دیگر در پیش است و چرخشهای تعجبآور در دست اقدام؟ ازجمله آنها ارائه لایحه انتزاع مجدد وزارت بازرگانی و لغو قانون تمرکز در بخش کشاورزی بوده است؛ لایحهای که دولت برای بررسی یکفوریتی آن به انتظار ننشست و با مصوبه خود به وزیر صنعت، معدن و تجارت خود اختیارات جدیدی داد. اختیاراتی که با سلب آن از وزیر جهاد کشاورزی در حقیقت بر سیاستهای دولت یازدهم خود نیز خط بطلانی کشید. در چنین شرایطی متأسفانه سکوت دولت موجب سلسله نقدها و مخالفتهای منطقی با این رویکرد شده است؛ از جمله ملکزاده، رئیس نظام صنفی کشاورزی، گفت: «با احیای وزارت بازرگانی اهداف اقتصاد مقاومتی زیر سؤال میرود. اگرچه وزارت بازرگانی شعار حمایت از مصرفکننده را ملاک اصلی خود قرار داده است؛ اما واردات محصولات و کمرنگشدن زمینه تولیدات داخل در بازار به ضرر تولیدکننده و مصرفکننده تمام میشود».
آنچه نمایندگان محترم مجلس باید دراینباره مورد توجه قرار دهند، این است که سابقه و کارکرد وزارت بازرگانی در گذشته براساس واردات شکل گرفته بوده است. اگر مدیریت اجرائی بخش بازرگانی دولتی بتواند توان خود را بر توسعه صادرات بهویژه برای فراوردههای باغبانی متمرکز کند، اتفاقا به اهرم توانمندی برای حمایت بخش کشاورزی تبدیل میشود. اگر درحالحاضر اقلامی مانند سیب درختی، خرما، مرکبات، زعفران، کشمش و... به تناسب جایگاهشان در بازارهای جهانی راه ندارند، دلیل آن را باید در این خلأ ساختاری جستوجو کرد. در صورت رونق صادرات اساسا نیازی هم به سلب اختیارات وزارت جهاد کشاورزی در اجرای قانون تمرکز نیست؛ اختیاراتی که اجرای نهچندان کامل آن در چهار سال گذشته به موفقیتهایی چشمگیر در بخش تولید منجر شد. موفقیتهایی که با سیاهنماییهای خاصی تا توانستند شهد و انگیزه آن را به شرنگ ایراد و بهانه آمیختند، اما مردم آنها را دیدند. امیدوارم تا دیر نشده، مسیر موفق گذشته بار دیگر پی گرفته شود و تولید، ارج یابد نه واردات.
عارف، فرمانده بیسرباز
داریوش قنبری فعال اصلاح طلب و نماینده سابق طی یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: یکی از مشکلات فراکسیون امید و سایر فراکسیونهای مجلس در حال حاضر در این است که این فراکسیونها با معنی مستقل فراکسیون در نظامهای پارلمانی همسویی نداشته و در مجموع فاصله بسیار زیادی با معنای فراکسیون دارند. معمولا وقتی صحبت از فراکسیون در سایر نظامهای سیاسی میشود، عقبه حزبی و سیاسی خاصی دارند و بعد از موفقیت در انتخابات و ورود به مجلس قانونگذاری، با توجه به تعداد کرسیهایی که در اختیار دارند فراکسیون حزبی را تشکیل میدهند. این فراکسیونهای حزبی در ارتباط با بدنه حزبی و بدنه اجتماعیشان هستند و به نوعی مطالبات مردم را از طریق احزاب سیاسی پی میگیرند و این مطالبات را پردازش کرده و به قانون و سیاست تبدیل میکنند. به بیان دیگر خروجی تصمیمات و قوانین و مصوبات مجالس معمولا همان مطالباتی است که از طریق احزاب بهاین فراکسیونها منتقل میشود. اما در کشور ما، فراکسیون این معنا را نه در ارتباط صرفا با اصلاحطلبان که در سایر فراکسیونهای مجلس هم ندارد. با توجه به تجربهای که دارم سایر فراکسیونها هم به لحاظ سیاسی چنین ویژگیای ندارند که با بدنه حزبی ارتباط تنگاتنگ داشته باشند. شاید یکی از ضعفهایی که ناشی از کارکردهای احزاب در کشور ماست در فراکسیونهای مجلس خودش را نشان میدهد.
از آنجا که احزاب توانمند و قدرتمندی در کشور به معنی مصطلح آن نداریم که کارکردهای حزبی خود را داشته باشند، به همین خاطر فراکسیونها هم عنوان و نامی بیش نیستند. همانطور که احزاب سیاسی ما عمدتا نام حزب را یدک میکشند و بسیاری از کارکردها یا کارویژههای حزبی را انجام نمیدهند. درواقع، چون مشکل تحزب در کشور وجود دارد ارتباطی بین فراکسیون با حزب وجود ندارد و نهایتا کار فراکسیونی هم بیریخت و بیهویت میشود. یکی از مشکلات اساسی همین عدم ارتباط فراکسیونها بهخصوص فراکسیون امید با بدنه حزبیاش در خارج از پارلمان است. هرچند که احزاب سیاسی به آن معنا را نداریم، اما برخی جناحهای سیاسی در کشور فعال هستند که این جناحها، کارکردهای احزاب را به شکل نیمه و ناتمام انجام میدهند.
او در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت: الان کار به جایی رسیده که فراکسیون امید روزبهروز ضعیفتر و آقای محمدرضا عارف هم تبدیل به یک فرمانده بدون سرباز میشود. نباید این اتفاق بیفتد. فراکسیون قابل بازسازی است و میتواند در مدت باقیمانده ضعفهایش را ترمیم کند. اما از طرفی باید جلوی فرصت طلبان هم گرفته شود و برای این کار باید تعارفات را کنار بگذاریم. بهتر است کمیتهای برای پایبندی اعضا به تعهداتشان شکل بگیرد تا نام کسانی که در صحن علنی اصولگرا میشوند و در حوزه انتخابیه اصلاحطلب، برده شود. اگر تعدادی مشخص شده و نام آنها به اطلاع رای دهندگان برسد، دیگر کسی چارچوبهای اصلاحطلبی را فدای منافع شخصی نخواهد کرد. یکی از اشکالات شورای عالی سیاستگذاری این است که در زمان انتخابات لیستی را معرفی میکند و بعد از آن نظارتی ندارد و مسئولیت بعد از انتخابات را برعهده نمیگیرد. شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان صرفا نباید برای انتخابات وجود داشته باشد و اگر به همین روند ادامه پیدا کند در آینده بیاثر خواهد شد. شورای عالی سیاستگذاری هم باید با منتخبان جلسه بگذارد تا هم به آنها خوراک فکری بدهند و هم نظارت داشته باشند و در عین حال از فراکسیون امید بخواهند که به چارچوبهای جناحی و حزبی شان متعهد باشند. واقعیت این است که زمان انتخابات شاهد شور و نشاط زیادی هستند که تشکلهای سیاسی فعال میشوند به امید اینکه ۴ سال کار کنند، اما به محض تمام شدن انتخابات همهچیز تمام میشود. این یک ضعف جدی و اساسی است که بهخصوص به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد است. اگر قرار است این جریان همیشه بتواند فعال باشد باید بتواند شور و نشاط سیاسی را داخل جامعه بدمد و به نوعی همیشه در صحنه حضور داشته باشد.
حزبی جدید برای نواصولگرایی
ناصر ایمانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: اعلام موجودیت احزاب به شیوهای که حامیان رهبران حزب آن را اعلام میکنند، شاید خیلی خبر قابل اتکایی نباشد. در گذشته از سوی افراد مختلف از جناحهای متفاوت، چنین اخباری زیاد مطرح شده و در واقع معلوم نیست که در آینده چقدر رنگ و بوی واقعیت به خود بگیرد. به هرحال تشکیل حزب متعلق به آقای لاریجانی، حرکت خیلی خوبی است و به نظر اصولگرایان نیز باید از این موضوع استقبال کنند که البته اینگونه هم خواهد بود. بدون شک تشکیل این حزب و احزابی اینچنینی باعث انسجام بیشتر اصولگرایان خواهد شد و حرکت مثبتی است، هرچند در ابتدای کلام تشکیل حزب منتسب به علی لاریجانی را خیلی قابل اعتنا ندانستم، اما تصوری منفی هم نسبت به این اقدام ندارم.
اما این را باید بگویم که این حزب از احزابی خواهد بود که در عداد جریان نواصولگرایی تشکیل خواهد شد. البته از صحبتهای یکی از حامیان علی لاریجانی که گفته است این حزب، خود را برای قبل انتخابات سال ١٤٠٠ آماده میکند، میتوان به هدفشان پی برد و آن اینکه بدون شک این افراد سعی دارند یک پایگاه اجتماعی و سیاسی منسجمی را برای خود به منظور ورود به انتخابات دست و پا کنند. این اتفاق هم با تشکیل حزب جدید البته از بین نواصولگرایان خواهد افتاد. از نظر ما اصولگرایان نیز چنین موضوعی، به هیچ عنوان مورد اشکال نیست، اما آنچه در میان خبر تشکیل حزب منتسب به علی لاریجانی قابل تامل است، اعلام موجودیت آن از سوی چهرههای سیاسی حامی او است. در حالی که شفافیت فضای سیاسی کشور اقتضا میکند، افراد خود وارد صحنه شوند نه اینکه طرفداران آنها بیایند و جلودار تشکیل حزب شوند. این امر اینگونه به ذهن ما تداعی میکند که شاید برخی افراد تنها بخواهند از منافع سود ببرند و از پرداخت هزینهها دوری کنند. اگر علی لاریجانی درصدد تشکیل حزب است باید فعالیت داشته باشد و با اعلام حضور خود حامیانش را دور یک عنوان حزبی جمع کند. یقینا اگر نام علی لاریجانی از همین ابتدا، عنوان اصلی این حزب را تشکیل دهد، بهتر و محکمتر جواب خواهد داد تا اینکه اسم افرادی همچون بهروز نعمتی و کاظم جلالی بالای سر آن باشد.
اذعان شمقدری به لابی در همه جشنوارهها
جواد شمقدری رئیس اسبق سازمان سینمایی، در گفتوگو با «شهروند» از تأثیر ٣٠ درصدی لابی در جشنوارهها سخن به میان آورد و گفت: به نظر من اگر قرار باشد عددی و ریاضی به این سوال که لابی چقدر در انتخاب یک اثر برای بخش مسابقه در جشنوارهها و جایزهگرفتن تأثیر دارد، باید بگویم ٣٠ درصد مرهون لابی است و ٧٠ درصد متعلق به خود فیلم است. او در توضیح این اعداد و ارقام هم گفت: نمیشود یک فیلم که مثلا در سطح کلاس اول است با فیلمی دیگر که دبیرستانی است، در یک سطح قضاوت شوند، به همین دلیل هنوز هم همان حرف را تکرار میکنم که برخی از جایزهها مرهون لابیهای انجامشده هستند. البته بر این موضوع تأکید دارم که خود فیلم باید ابتداییات سطحی که میخواهد قضاوت شود را داشته باشد، اما وقتی در یک سطح مورد قبول قرار گرفت، بقیهاش دیگر مرهون لابی است.
به گفته شمقدری؛ این مختص یک یا دو جشنواره نیست بلکه در همین جشنواره فیلم فجر یا خانه سینما هم این اتفاقات افتاده است. این موضوع مختص امروز و دیروز هم نیست. زمانی که آقای مهدی فریدزاده (رئیس سازمان سینمایی قبل از عزتالله ضرغامی) مسئولیت برعهده داشت، برای مشورت تماس گرفت و گفت؛ قرار است به فیلم آبادانیها در جشنواره لوکارنوی سوییس جایزه بدهند، او زمانی این حرف را میزد که سهماه به جشنواره مانده بود و تماس گرفته بودند که فیلم را حتما به جشنواره بفرستند، چون میخواهند جایزه اول را به فیلم بدهند. رئیس اسبق سازمان سینمایی این را هم گفت که آقای ضرغامی در مصاحبه اخیر خود که به موضوع «طعم گیلاس» کیارستمی اشاره کرده، بخشی از موضوع را نگفته است. آنزمان ما را به استودیوی صدای ارشاد دعوت کرد و آقای خانزادی فیلم را برای ما به نمایش گذاشت. آنجا صحبتهایی شد و آقای ضرغامی هم گفت که قرار است به فیلم طعم گیلاس جایزه بدهند. به هرحال جمعبندی این بود که فیلم به جشنواره کن برود والا وقت به قدری کم داشتیم که حتی در حین پخش فیلم حرف هم میزدیم. اینکه مثلا آغاز فیلم خیلی تلخ است و مثلا چه فضایی دارد.
گزارش نشریه آمریکایی از اقتدار نظامی ایران
کیهان به نقل از یک نشریه آمریکایی نوشت: نیروی دریایی سپاه و ارتش ایران با شناخت کافی از همدیگر توانایی حملات پیچیده و چند جهتی را علیه نیروهای دریایی بزرگ بیگانه دارند.
نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» در تحلیلی نوشت: نیروی دریایی ارتش بخش مهمی از بدنه دفاع ایران را شکل میدهد. در حالیکه شاید یگانهای دریایی ایران نیرویی سبک و ساده تصور شوند، اما نیروی دریایی سپاه پاسداران و ارتش با شناخت کافی از همدیگر توانایی حملات پیچیده و چند جهتی را علیه نیروهای دریایی بزرگ بیگانه دارند. آنها علیه هر نیروی دریایی خارجی که بخواهد مقابلشان قرار گیرد، تهدیدی کوچک، اما نیرومند هستند.
این رسانه آمریکایی بااشاره تواناییهای نیروی دریایی سپاه نوشت: این نیرو مجهز به ناوگانی متشکل از قایقهای تندروی «هودانگ» ساخت چین است که هرکدام به موشکهای «قادر» مجهز هستند. بر اساس رکن اطلاعات نیروی دریایی آمریکا، نیروی دریایی سپاه چهل و شش کشتی گشتزنی کوچک ساخت چین و کره شمالی مجهز به موشکهای ضدکشتی یا اژدر دارد که قادرند سرعت خود را تا بیش از چهل تا پنجاه گره دریایی افزایش دهند. نیروی دریای سپاه با حفظ ناوگان قایقهای تندرو و حملههای سریع، به قابلیت مینگذاری نیز اشراف دارد.
به گزارش فارس، نشنال اینترست در ادامه بااشاره به سرمایهگذاریهای ایران بر بهبود توان لجستیکی نیروی دریایی نوشت: نیروی دریایی ایران به سوی کسب کشتیهای بزرگتر، گرانتر و تواناتر گام برمیدارد و به آرامی دوباره بازسازی میشود.
بدنه نیروی دریایی ایران تا اواخر سال ۲۰۰۷ را سه ناو کلاس «الوند» یا «واسپر ام کای. ۵» که همان ناوچههای موشکانداز کلاس «کمان» بوده و همگی مجهز به موشکهای ضدکشتی «ینگ جی سی- ۸۰۲» هستند، شکل میدادند. نیروی دریایی ایران سپس سه زیردریایی کلاس «کیلو» را از روسیه و چهارده زیردریایی کلاس «یونو» را نیز از کره شمالی به دست آورد. نیروی دریایی ایران در ۱۰ سال گذشته به این سو، ظاهرا از تامین مالی بهتری برخوردار شده و اینک یازده ناوچه موشکانداز مجهز به موشکهای «سی- ۷۰۴» و «سی- ۸۰۲» را به ناوگان خود افزوده است.
نیروی دریایی ارتش همچنین دو ناو «جماران» را راه اندازی کرده که نسخههایی از ناوهای «واسپر» هستند. آنها مسلح به توپ هفتاد و شش میلیمتری (اوتو ملارا ۷۶ م. م)، سه توپ بیست میلیمتری و چهل میلیمتری، موشکهای ضد هوایی «استاندارد»، اژدرها و موشکهای «سی- ۷۰۴» و «سی- ۸۰۲» هستند. اینک چهار ناو کلاس جماران نیز در دست ساختند و هفت ناوچه موشک انداز تندرو «سینا» نیز در حال ساخت است تا جایگزین نمونههای قبلی شوند.
در ادامه این گزارش آمده است: ایران با توجه به در اختیار داشتن خط سواحل طولانی و جزایر کوچک که بعضی از آنها مهمترین آبراههای جهان هستند، موشکهای ضد کشتی را «سلاحی مفید» میداند.
این کشور دارای موشکهای سی- ۸۰۲ و «قدیر» و «قادر» به ترتیب با بردهای ۱۲۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ کیلومتر است. نیروی هوا فضای سپاه پاسداران ایران که اکثر موشکهای بالستیک کشور را کنترل میکند نیز موشکهای بالستیک ضدکشتی را در ماه مارس سال جاری آزمایش کرد. گفته میشود این موشکها با بردی برابر با سی کیلومتر علیه رادارهای دشمن نیز به کار برده میشوند.
در خاتمه این گزارش آمده است: نیروی دریایی و سپاه پاسداران مسئولیتهای جداگانهای دارند. نیروی دریایی سپاه مسئول دفاع از ایران و کنترل عملیات دریایی در غرب تنگه هرمز است، در حالیکه نیروی دریایی ارتش مسئول عملیات در شرق تنگه هرمز و فراتر از آن است یک منطقه حفاظتی مشترک نیز در تنگه هرمز و مجاور بندرعباس وجود دارد.